انتخاب چنین مضمونی برای یک فیلم سینمایی را در چنین دوره‌ای از تاریخ اجتماعی ایران، باید یک حرکت رو به جلو دانست.

ظهور دوباره چپ‌گرایی آرمان خواه در سینمای ایران
حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ رویارویی یک کارگر زحمتکش با دانه‌درشت‌هایی که سعی می‌کند قانون را هم با پول‌های نامشروعش بخرد؛ این همان چپ‌گراییِ قهرمان‌پرور، انقلابی و اعتراضی، تقریباً غیرسیاسی و بیشتر اجتماعی؛ و به شدت آرمانگراست که در ایران با سینمای مسعود کیمیایی آغاز شد، «آژانس شیشه‌ای» سال‌ها بعد دوباره متولدش کرد، رسول ملاقلی‌پور با چند فیلم چرخ عرّابه آن را چند دوری چرخاند و گاهی هم در ورژن‌هایی ضعیف و دم‌دستی مثل «کلاشینکف» سعید سهیلی، نمونه‌های دهه نودی‌اش روی پیشخوان قرار گرفتند. البته مصطفی کیایی هم در همین سال‌ها چند کمدیِ چپِ پرفروش ساخت که متأسفانه، گذشته از مورد آخری، در اکثرشان موضع‌گیری‌های غیر منطقی و یکسویه نسبت به مسأله دانه‌درشت‌ها، لااقل برای بعضی تحلیل‌گران جدی‌تر و دقیق‌تر، دافعه ایجاد می‌کرد.

کمالی (با بازی خوب امیر جعفری) کسی است که ده سال پیش از شروع قصه، به ناحق محبوس شده بود و فیلم، با سکانس آزادی او و استقبال دختر و دامادش دم درب زندان آغاز می‌شود. این کاراکتر نمود جاافتاده‌ای از افرادی بحساب می‌آید که در فرهنگ ما با احترام آن‌ها را مرد خطاب می‌کنند؛ شاید این واژه بهترین توضیح برای شخصیت اصلی «آزاد به قید شرط» باشد و در مقابل او صابری قرار خواهد گرفت که در همین فرهنگ برای خطاب به افرادی از تیپ او واژه نامرد را ابداع کرده‌اند.

صابری و کمالی خوب درآمده‌اند و این بهترین نکته گفتنی درباره فیلم است. کمالی کسی است که از کارگری و تلاش جانانه استقبال می‌کند و خیرش به همه می‌رسد اما صابری در مَصَبّ مشکلات کمالی و هنگامی که او محبوس بوده، با این وعده که می‌تواند برای آزادی‌اش کاری بکند، همسر او ناهید را فریب داده و به عقد خود در آورده. این دروغ است و کمالی به خاطر عدم سوءسابقه، رفتار خوبش در این ده سال و اینکه نیمی از مدت حبس خود را کشیده بود، از زندان آزاد شده و حالاست که تنش‌ها شکل می‌گیرند...

فیلم حسین شهابی در نیمه اول، ماجرای اصلی‌اش را درست ابلاغ نمی‌کند و خُرده پیرنگ‌هایی چندگانه، مثل تعدادی سیلاب متوسط الحال و موازی در بستر آن راه می‌روند. در نیمه دوم این سیلاب‌ها کم کم به هم می‌پیوندند و رودخانه اصلی شکل می‌گیرد اما این کمی دیر است. ما در نیمه اول صرفاً می‌دانیم که کمالی آدم خوب قصه و شخصیت اصلی کار است و هنوز مسأله اصلی داستان برایمان مشخص نیست اما از نیمه به بعد است که تازه صابری به طور اساسی برای‌مان جدی می‌شود، داماد کمالی با دختر او در گیر و دار  اختلافاتی می‌افتند که دامنه‌شان به محیط کار جدید کمالی هم سرایت پیدا می‌کند، دوستان زندان و کسانی که کمالی روزی در حق‌شان خوبی کرده بود برای رفع مشکل او غیرتی می‌شوند، دختر مرد اعدامی هم به مجموعه ماجراها ورود پیدا می‌کند و... این موارد در نیمه اول قصه کاملاً به هم نامربوط بودند و مخاطب پیگیر هیچ‌کدامشان نمی‌شد که همین ایراد اصلی کار است. قصه‌ای که نتواند در چند دقیقه ابتدایی،‌ تعلیق درست و درمانی ایجاد کند، انگیزه مخاطب را برای دنبال کردن ادامه خودش از بین برده.

تصویربرداری کار هم مثل اکثر کارهای جشنواره امسال، از مشکل نورپردازی و تنظیمات نوری دوربین، رنج اساسی می‌برد و با ساده‌ترین حرکات تیلت و پن، تصاویر تیک می‌زدند، کش می‌آمدند و له می‌شدند.

مشخص است که ایرادهای تصویربرداری و مشکلات پرده‌ایِ سناریو، ارتباطی به تم ضدسرمایه‌داری، آرمان‌خواهانه و قهرمان‌پرور فیلم ندارند و انتخاب چنین مضمونی را لااقل برای چنین دوره‌ای از تاریخ اجتماعی ایران می‌شود یک حرکت رو به جلو دانست. در ضمن «آزاد به قید شرط» اگرچه خالی از ایراد نبود، اما در کل یک فیلم تماشایی است و کسی که آن را تا نیمه دنبال کرده باشد، باقی را هم با لذت به تماشا خواهد نشست.

به هر حال و گذشته از تمام این حرف‌ها، این فیلم خوب باشد یا متوسط یا حتی بد، نباید شک کرد که یک عنصر عالی در خودش دارد و آن هم بازی فوق‌العاده امیر جعفری است.


یادداشت از میلاد جلیل زاده


انتهای پیام/



اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار