به گزارش خبرنگار احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شاید قبل از پیروزی انقلاب اسلامی اگر می خواستیم نام یکی از همپیمانان آمریکا را در منطقه آسیا ثبت کنیم به اسم "محمدرضا پهلوی" برمیخوردیم.
**وابستگی شاه به آمریکا
وی به اندازه ای وابسته به آمریکا بود که حاضر بود حقوق 60 هزار پرسنل ایالات متحده را در ایران پرداخت کند اما لطمه ای به ارتباطات دو کشور وارد نشود.
شاید بتوان گفت یکی از بزرگترین همپیمانی های تاریخ معاصر در قاب های ارتباطات شاه با دولتمردان آمریکایی دیده می شود. قاب های مشترک محمدرضا پهلوی و روسای جمهور آمریکا؛ با لبخندهایِ از سرِ رضایت، و با استقبال های گرم.
او، شاهِ مطلوبِ کاخ سفید بود. این را نه فقط این قاب های تاریخی، که مرور دوران 37 ساله پهلوی دوم نشان می دهد؛ "محمد رضا پهلوی" مطلوب آمریکا بود، چون انتظارات را، خوب برآورده می کرد، تخت و تاجش را مدیون آنها می دانست و تا آخرین روزهای پادشاهی اش این دِین را ادا می کرد."ریچارد بولیت" استاد تاریخ دانشگاه کلمبیا درباره رابطه آمریکا و رژیم شاهنشاهی می گوید: آنچه که شاه بعد از سال 1953 انجام داد، این بوده که خود را با آنچه آمریکایی ها از آن انتظار داشتند به خوبی سازگار کرد.
وی افزود: همچنان که بیشتر توجه خودش را بر نقش خودش در تاریخ متمرکز می کرد همزمان پوشیدن یونیفرم فانتزی نظامی خودش را هم شروع کرده بود من فکر می کردم مردم کم کم احساس می کردند او به تدریج به فردی آزار دهنده تبدیل می شود ؛ اما مسئله تفاوتی ایجاد نمی کرد زیرا سیاست های وی برای آمریکا قابل قبول بود. یکی از این "سیاست هایِ قابلِ قبول"، همان سیاستیست که ایران را پاسدار منافع آمریکا در منطقه می کرد.
"افرایم کارش" استاد دانشگاه درباره ارتباطات "تهران-واشنگتن" قبل از پیروزی انقلاب اسلامی گفت: شاه برای مدت طولانی مهمترین هم پیمان آمریکا در خاورمیانه بود. در دوران نیکسون ایران به مهمترین بازیگر دکترین آمریکا تبدیل شده بود. بعد از آن دوران ایران بزرگترین خریدار تسلیحات آمریکا بود. ده ها هزار آمریکایی در ایران کار می کردند؛ بنابراین ایران یک عامل یا بازیگر مهم به شمار می رفت.
نیکسون رئیس جمهور وقت آمریکا تعریفهای مبالغه آمیزی را برای شاه به کار می برد. وی خالق ایده ای بود که حضور مستقیم آمریکا در نقاط حیاتی جهان را برای کشورشان خطرناک می دانست. بنابراین سیاستشان را به این سمت برد که بعد از جنگ جهانی دوم، پایه هایِ قدرتِ مهمترین کشورهایِ منطقه را ،تقویت کنند و از این راه، منافعشان را در منطقه دنبال کنند.
آمریکا، ایران را تا آنجا که می تواند تجهیز نظامی می کند و با لعاب و تعاب خاصی، ایران را "ژاندارم منطقه" می نامد، تا بتواند احساس ترس و احترام در دولتهای منطقه نسبت به ایران فراهم کند و از سوی دیگر بی سر و صدا سیاستهایش را از طریق ایران در منطقه اعمال کند.
" ویلیام میلر" افسر پیشین سفارت آمریکا در تهران در این زمینه می گوید: دولت آمریکا و غرب قادر به تعامل با پیچیدگی ایران نبودند؛ منافع دوران جنگ سرد مهمترین عامل و بالاترین اولویت بود و براساس آن کشور ایران در منطقه ضربه گیر بود و سپری در برابر اتحاد جماهیر شوروی سابق به حساب می آمد. "ضربه گیر" بود و "سپری" برای آمریکا در منطقه؛ مثلا در مقابله با قدرت گرفتن اتحاد جماهیر شوروی و یا حمایت همه جانبه از اسرائیل، که همه از سیاستهای راهبردی آمریکا بودند.
**ارتباطات نظامی و اطلاعاتی "تهران-واشنگتن" قبل از پیروزی انقلاب اسلامیوی درباره ارتباطات نظامی و اطلاعاتی "تهران-واشنگتن" قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ؛ اظهار داشت: مراکز شنودی در مناطق شمالی ایران ایجاد شده بود که بر فعالیت های شوروی در بخش پرتاپ موشک نظارت می کرد که در آن زمان بسیار مهم بود.
البته ارتباطات شاه و غرب تنها به بخش نظامی محدود نمی شد و در بخش اقتصادی نیز موارد قابل تاملی دیده می شد. "هنری پرشت" رئیس سابق میز ایران در وزارت خارجه آمریکا درباره ارتباطات اقتصادی شاه و غرب عنوان داشت: شاه نفت مورد نیاز اسرائیل را تامین می کرد. مخالف اتحاد جماهیر شوروی سابق بود و امنیت منطقه خلیج فارس را تامین می کرد، زمانیکه که می خواستیم تنشی را در عراق ایجاد کنیم او با خوشحالی مشارکت می کرد؛ بنا براین علل زیادی وجود داشت که در آن دوران رژیم شاه را حمایت کنیم.یک نمونه از تلاش پهلویِ دوم، برای جلب حمایت و رضایت آمریکا، حضور فعال در پیمان نظامی سنتو، بود. پیمانی که ایده اش را آمریکا و انگلیس دادند و تلاش می کردند کشورهای منطقه همچون ایران، پاکستان و ترکیه را علیه اتحاد شوروی به صف کنند و از طرفی بهره برداری از چاههای نفت منطقه، گذرگاههای دریایی مثل تنگه هرمز و راههای زمینی مثل مسیر ایران- ترکیه- اروپا را برای بنیانگذاران پیمان یعنی آمریکا و انگلیس فراهم کند.
پیمانی که قرار بود امنیت و توان دفاعی کشورهای عضو را بالا ببرد، تنها راه نفوذی شد برای آمریکا و انگلیس در منطقه،فريدون سنجر از نمايندگان ايران درباره اين پيمان در خاطراتش مينويسد: در هفته اول ورودم به ستاد نظامي پيمان در "بغداد" متوجه شدم که اين پيمان قبل از هر چيز و بيش از هر چيز، يک سازمان سياسي تبليغاتي است و کار آن بيشتر تشکيل کنفرانس ها و شوراهای ماهيانه و شش ماهه و ساليانه با عکس و تفضيلات و برگزاری ميهماني های شبانه و کوکتل پارتي ها است. البته برای خالي نبودن عريضه يکي دو سه پرونده به نام طرح هم تهيه شده بود که بيشتر شامل اطلاعاتي ناقص از قدرت نظامي و گسترش نيروهاي سه گانه شوروي بود. غير از اينها پرونده به درد بخوری که به عنوانِ طرحِ دفاعي بشود آن را روی نقشه پياده کرد، ارائه نميکرد و معلوم نبود که نيروهاي عضو پيمان روی کدام خط دفاعی گسترش پيدا ميکنند.
در یکی از اسناد باقی مانده از "سفارت آمریکا در تهران" با عنوان «تشریح وضع کلی ایران در فاصله سالهای 1955 الی1977 آمده است: نظریه نیکسون، برای ایران مفهوم خاصی پیدا کرد که بر اساس آن، آمریکا ایران را به عنوان قدرتی که توان حراست از ثبات منطقه و منافع کلی غرب را دارد، به رسمیت شناخت و آن را در آمریکا با این ترفند توانست خود را از زیر بار مسئولیتِ بحرانهای بزرگ و کوچک در منطقه رها کند و منافع خود را از طریق قدرتهای دست نشانده محلی پاسداری کند.
محمدرضا پهلوی پاسدار خوبی برای منافع آمریکا بود. سنگینی بار آمریکا در مسائل منطقه را سبک می کرد و سقوط رژیمش برای آمریکایی ها غیرقابل پیش بینی بود.
" گری سیک" عضو سابق شورای امنیت ملی آمریکا در این زمینه می گوید: کل راهبرد منطقه ای ما در منطقه خلیج فارس حول محور یک مرد، نه ایران، یعنی شاه قرار گرفت و به این واقعیت که شاید او برود اصلا فکر نشده بود. سیا 4 ماه قبل از آنکه شاه کشورش را ترک کند اعلام کرد او به طور کامل بر اوضاع تسلط دارد و تا سالهای آتی حاکم ایران خواهد بود.
«ویلیام سولیوان» سفیر آمریکا در تهران در دوره ی کارتر، در گزارشی به تاریخ 14 اردیبهشت 1357 در مورد روابط ایران و آمریکا گفت: «روی هم رفته روابط ایران و آمریکا عالی است...ایران با تکیه بر قدرت و نفوذ فزاینده خود همواره آماده بوده تا به طریقی نقش فعالتری در امور منطقه ایفا کند به گونه ای که منافع ما تأمین گردد. در واقع، ایران در حال حاضر به یک قدرت باثبات و میانه رو تبدیل شده که متمایل به آمریکاست و این هدفِ سیاست های ما بعد از پایان جنگ جهانی دوم بوده است.»
پهلوی دوم توانست آمریکا را به اهدافی که بعد از جنگ جهانی دوم، برای خودش ترسیم کرده بود، برساند؛ آمریکایی ها از محمدرضا راضی بودند، از او با جملات اغراق آمیز تشکر می کردند و همچنان اهداف زیادی برای منطقه داشتند که باید از طریق حکومت پهلوی محقق می شد اما پیروزی انقلاب اسلامی واشنگتن را از دستیابی به این اهداف بازداشت. انتهای پیام/