به گزارش خبرنگار
حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛" فقیر" به معنى كسى است كه در زندگى خود كمبود مالى دارد، هر چند مشغول كسب و كارى باشد و هرگز از كسى سوال(درخواست)نكند، اما" مسكین" كسى است كه نیازش شدیدتر است و دستش از كار كوتاه است، و به همین جهت از این و آن سؤال مى كند.
شاهد این موضوع، نخست ریشه لغت مسكین است كه از ماده" سكون" گرفته شده، گویا چنین كسى بر اثر شدت فقر، ساكن و زمینگیر شده است. دیگر اینكه ملاحظه موارد استعمال این دو كلمه در قرآن معنى فوق را تایید مى كند، از جمله:
«أَوْ مِسْكِیناً ذا مَتْرَبَةٍ؛[بلد/۱۶] یا مسكین خاك نشینى را اطعام كند»
«وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساكِینُ فَارْزُقُوهُمْ؛[نساء/۸] هر گاه خویشاوندان و یتیمان و مسكینان، در موقع تقسیم ارث، حضور یابند، چیزى از آن به آنها ببخشید»
«أَنْ لا یَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْكُمْ مِسْكِینٌ؛[قلم/۲۴] امروز هیچ مسكینى نباید در محوطه زراعت شما حضور یابد»
همچنین تعبیر به" اطعام مسكین" یا" طعام مسكین" در آیات متعددى از قرآن نشان مى دهد كه مساكین افراد گرسنه اى هستند كه حتى نیاز به یك وعده غذا دارند. و اهل درخواست نیز هستند.
در حالى كه از پاره اى از موارد استعمال كلمه" فقیر" در قرآن به خوبى استفاده مى شود كه افراد آبرومندى كه هرگز روى سؤال ندارند اما گرفتار كمبود مالى هستند، در مفهوم این كلمه واردند، مانند:
«لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ؛[بقره/۲۷۳] انفاق براى فقیرانى است كه در راه خدا گرفتار شده اند، و آن چنان ظاهر خویش را حفظ مى كنند كه جاهل از شدت عفت نفس آنان، چنین مى پندارد كه غنى و بى نیازند.»
و در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: فقیر كسى است كه سؤال نمى كند، و مسكین حالش از او سختتر است.[۱]
البته باید توجه کرد که این فرق در زمانی است که این دو واژه با یکدیگر بیان شوند و ظرافت های آن دو (فقیر و مسکین) ملحوظ باشد. و الا اگر تنها یکی از این دو واژه ذکر شود، می تواند به هر دو مفهومی که اشاره شد، دلالت داشته باشد.[۲]
مطلب بر گرفته از: تفسیر نمونه، ج ۸، ص ۴.
[۱]. الكافی، ج۳، ص۵۰۱.
[۲]. الفقیر و المسكین إذا اجتمعا افترقا و إذا افترقا اجتمعا - كتاب المكاسب (للشیخ الأنصاری، ط-الحدیثة)، ج۲، ص۴۸.
انتهای پیام/