به گزارش خبرنگار
تکیه حسینی باشگاه خبرنگاران جوان؛ به مناسبت شهادت علی بن موسی رضا(ع) متن روضه ایشان را که از نوای مداحان و سخنرانان مشهور بیان شده است، در ادامه می خوانیم.
متن روضه شهادت امام رضا علیه السلام از نوای محمدرضا طاهری
عجیب نیست که در سینه غصّه مهمان است
شب فراق شده؛ حرف حرف هجران است
به چشمهمزدنی این دو ماه هم رفت و
بهار گریه هم امشب رو به پایان است
به این فراق بگرییم و یا به دوری ِتو
بگو چه کار کنم درد و غم فراوان است
از این لباس جدا گشتن آنقدر سخت است
که در برابر این هجر، مرگ آسان است
مرا حلال کن آقا که باز زندهام و
هنوز در تن من بین روضهها جان است
محرم و صفر ما تمام میشود و
همیشه ابر نگاه تو غرق باران است
آقامون فرمود: یا جدّا شب و روز برات گریه میکنم
تو فاطمیهات این روزها شروع شده
روز دوشنبه ای بوده، آقا رسول خدا از دنیا رفت، بی بی زینب کبری(س) می فرمایند: روز دوشنبه اومدند، در خونه ی مارو آتیش زدند. یعنی هنوز بدن رو زمین بود، نذاشتند بدن رو دفن کنند.
فرمود: اباصلت دارم وارد کاخ مأمون میشم، موقع برگشت، اگه دیدی عبایم رو روی سر انداختم ، بدون او به مقصدش رسیده، کار منم از کار گذشته، همه چیز و می دونه امام رضا، اما مأمور ِ به صبر ِ داره وارد میشه، اباصلت میگه:دل تو دلم نبود،هی میگفتم:خدا نکنه بلایی سر آقام بیآد،همچین که در باز شد، بند دلم پاره شد،یه وقت دیدم آقا عبا رو روی سرش انداخته، میان اهلبیت همه رو مسموم کردند، غیر از ابی عبدالله و حضرت زهرا سلام الله علیها، رسول خدا رو هم مسموم کردند،امام صادق فرمود: اون دو زن خبیث رسول خدا رو مسموم کردند،اما میان همه، این سمی که به امام رضا داد یه چیز ِ دیگه ای بود، هیچ کدومشون اینقدر سم سریع در بدنشون اثر نکرد،اباصلت میگه:تا در باز شد دیدم امام رضا تعادل نداره، از قدم اول دیدم هی رو زمین می خوره.
میان کوچه عبای مطهرش افتاد
ز درد بال و پری زد ولی پرش افتاد
دوباره کوچه ی باریک و سنگ های زمین
مواظب است نیوفتد، نه آخرش افتاد
نهاده است به دیورا شانه هایش را
اگر چه تکیه زده باز پیکرش افتاد
بلند شد به سر ِ زانویش زمین نخورَد
چه کرده زهر که این بار با سرش افتاد
الهی برات بمیرم آقا، اباصلت میگه: شمردم پنجاه مرتبه توی این مسیر کوچیک، از کاخ مأمون تا حجره ی امام رضا چند قدم بیشتر راه نبود، پنجاه مرتبه هی رو زمین افتاد،گاهی صدا میزنه:وای مادرم، گاهی دست رو جیگر میذاره، صدا میزنه: آی جیگرم
نشد صدا بزند یک نفس جوادش را
که زهر آمد و بر جان حنجرش افتاد
حضرت معصومه(س) خیلی آرزو داشت، بیاد بالای بدن برادر، باید بگیم: بی بی خوشبحالت نرسیدی، حداقل یه قدم از زینب عقب تری، هر چند اگه می رسیدی خراسان کجا،کربلا کجا، آخه اینجا که دیگه سر داداشت رو نیزه نمی دیدی.
رسید یک طرف ِ حجره بر زمین غلتید
درست مادر او سمت دیگرش افتاد
نبود تشت به پیشش ولی یقین دارم
که تکه های جگر در برابرش افتاد
گریست دامنش از پاره ی جگر پر شد
تا لباسش خون آلود شد یاد ِ کجا افتاد؟
که یاد ِ خاطره ی گریه آورش افتاد
تمام حجره پر از روضه های محسن بود
همین که خانه پر از شعله شد درش افتاد
باید هم امام رضا یاد این روضه باشه، آخه شهادتش با در خونه آتیش زدن مادرش یکی شده
شکسته شد در و یک ضربه میخ را هل داد
همین که محسنش افتاد مادرش افتاد
رسید کاسه ی آبی و حسین گفت و حسین
دوباره لرزه به لب های مضطرش افتاد
دیدن زیر لب داره روضه میخونه:
ای تشنه لب حسین
عشق زینب حسین
بی پیروهن حسین
فرمود امام رضا علیه السلام: یَا ابْنَ شَبِیبٍ: إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ. اى پسر شبیب! اگر خواستی براى چیزى گریه کنى براى امام حسین (ع) گریه کن!.. یعنی شب شهادت من ِ امام رضا هم بگو:حسین…
متن روضه شهادت امام رضا علیه السلام از نوای مهدی سلحشور
به همان کس که محرم زهراست
دل من غرق ماتم زهراست
شب آخریه بی بی می خواد سفره و جمع کنند، سفره ای که خودش دو ماه برا حسینش، براحسنش، برا باباش، برا امام رضا پهن کرده، شب آخر ماه صفر، با دستای خودش شال عزا از گردن مهدی در میاره، همه می گن ما مزد عزاداری از فاطمه می خواهیم، ما میگیم عذر عزاداری از فاطمه می خواهیم، بی بی جان عذر می خواهیم نتونستیم حق روضه هاتونو ادا کنیم، تا فاطمیه زنده باشم قول می دم جبران کنم، مادر مادر مادر
وقتی خواست از مدینه حرکت کنه، زن وبچه اهل و عیال، همه رو جمع کرد، فرمود: من دارم میرم، همتون پشت سر من گریه کنید، وقتی گفتند: آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه کنه، آقا سر انداخت پایین، فرمود: آره، اما مسافری که امید برگشت داره، من که یقین دارم که دیگه از این سفر برنمی گردم، می خوام عرض کنم آقاجان، هرکی می خواد بره سفر، اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو و خانواد ه اش و دعوت به گریه و ناله کنه، درستشم شاید همین باشه، یه سوال دارم از شما، می خوام بگم چرا کربلا جریان برعکس شد، حسین داشت می رفت میدان، دید زینب داره گریه می کنه، گفت: زینب جان گریه نکن، گریه ها رو نگه دار، چرا گریه نکنم، گریه ها رو نگه دار، برا وقتی که تو رو به اسارت می برند، می بینم دستای تو رو بستند، کوچه به کوچه، شهر به شهر، گذر به گذر، با دست بسته تو رو می برند، گریه ها رو نگه دار برا اون روز.
یا امام رضا این آرزوهایی که ما داریم، همه از خواسته های شما نشئت میگیره، آرزویه تک تک ماست، واسه ارباب بی کفنمون جون بدیم، شما هم همین کارو کردید، اون لحظات آخر، دیدند، فرشای حجره رو جمع کردید، فرمود می خوام رو خاک جون بدم مثل جد غریبم حسین، نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید، یا نه، عرضم تمام همین یک جمله، اما خدار و صد هزار مرتبه شکر، وقتی می خواستی جون بدید، دیگه زن و بچه کنارت نبود، دخترت نبود، لحظه جون دادن تو رو ندید، اما بمیرم برای اون آقایی که، وقتی که می خواست جون بده، زینب آمد بالای تل زینبیه، از اون بالای بلندی نگاه کنه، ببینه دور حسین حلقه زدند، های اخرین ناله های محرم و صفره، ها، نیزه دار با نیزه می زنه، شمشیر دار با شمشیر می زنه ، حسین…. لذا وقتی برگشت مدینه، این روضه اگر متواتر نبود تو مقاتل، باورش برا، آدم سخت بود، مگه می شه، دو تا همسر، دو ماه همدیگر رو ندیدند، همدیگر رو نشناسند، عبدالله چشم تو چشم زینب، گفت: تو خانم منو ندیدی، گفت عبدالله حق داری منو نشناسی، خودم دیدم بین دو نهر آب…. حسین….
متن روضه امام رضا علیه السلام از نوای محمود کریمی
زنای نوغان (یکی از مناطق قدیمی و تاریخی مشهد است) مهریه هاشون هلال کردن، گفتن: مهریه مون هلال ما هم می خوایم بریم تشیع پیکر پسر فاطمه، زن ها همه اومدن اینقدر گریه کردن و صورت خراشیدن، اومدن گل ها رو کنار زدن بتونن جنازه رو پیدا کنن، اما یه جای دیگه گفتن: سر پسر پیغمبر داره میاد زن ها رفتن روی پشت بام سنگ برداشتن، اینقدر سنگ زدن سر عزیز دل فاطمه روی زمین افتاد، پیشانی زینب شکست، ای وای حسین.....
حسین آرام جانم
حسین روح روانم
متن روضه امام رضا(ع) از نوای حجت الاسلام و المسلمین مرحوم کافی
نمی دانم چرا امشب دلم بهانه می گیرد؟ دلم می گوید: ای کافی! این مردم را بردار و کنار قبر علی بن موسی الرضا(ع) ببر.
آقا وقتی خواست از مدینه حرکت کند، یک عده زن و بچه دور خودش جمع کرد.
السلام علی من أمر أولاده و عیاله بالنیاحه علیه قبل وصول القتل الیه
آقا وقتی می خواست از مدینه حرکت کند دستور داد که زن و بچه اش بنشینند و برایش نوحه کنند. فرمود: من دیگر بر نمی گردم. بناست مرا در دیار غربت مسموم کنند. وقتی خواست از مدینه حرکت کند دوازده هزار دینار سر راهی بین غلامها و نوکرها و کنیزها و آقازاده هایش توزیع کرد.
خدایا! زهرش دادند، مسمومش کردند. میان حجره مثل مارگزیده به خود می پیچید. ای خدا! بلند شد، صدا زد: ابا صلت! در خانه را ببند. اباصلت می گوید: در صحن خانه راه می رفتم، می دیدم آقا هی بلند می شود هی می شیند. حالش منقلب است. یک وقت دیدم از گوشه حیاط یک آقازاده دارد می آید. دویدم جلو گفتم: آقا! مگر در خانه باز بود؟ گفت: نه پس شما از کجا آمدید؟ صدا زد: ابا صلت! همان کس که مرا از مدینه به اینجا آورد همان کس مرا از در بسته عبور داد. گفتم: شما کی هستید؟ فرمود: من محمد بن علی هستم. حجره را به او نشان دادم. آمد طرف داخل اتاق، دیدم آقا پسرش را بغل کرده است. ابا صلت من خیلی منقلب شدم. در میان صحن خانه گریه می کردم و راه می رفتم. طولی نکشید یک وقت دیدم آقازاده از میان حجره بیرون آمد، اما حالش خیلی منقلب است. آخه بابایش از دنیا رفته بود. بحق مولانا علی بن موسی (ع) یا الله!
متن روضه شهادت امام رضا علیه السلام از نوای حجت الاسلام و المسلمین دکتر رفیعی
امام رضا علیه السلام را در خانه ی خدا واسطه قرار بدهیم: السلام علیک یا اباالحسن، یا علی بن موسی ایهاالرضا یا بن رسول الله. امام خمینی(ره) فرمودند: آستان قدس، پایتخت ایران است، افتخار ما این است در کشوری زندگی می کنیم که صاحب این کشور علی بن موسی الرضاست.قبر او مثل خورشید می درخشد و تلألؤ دارد. من در مدینه گاهی خدمت زائران این جمله را می گویم که امام رضا علیه السلام پنجاه و دو سال در مدینه و سه سال در ایران بود. ببینید چه قدر در ایران آثار دارد. هر کجا می روید می گویند این موقوفه ی امام رضاست. تقریباً ما در همه ی شهرهای ایران موقوفه داریم؛باغ،مِلک،خانه،آب،آب انبار،خلاصه هر چه مردم در توان شان بوده وقف کرده اند. قبر و بارگاه و دور و برش را تا جایی که مردم توانسته اند وسعت داده اند. گفتم ببینید امام رضا سه سال در ایران بود. مردم چه کرده اند؟! اما پنجاه و دو سال در مدینه بود حال مردم برایش چه کرده اند؟! می روی کنار قبر مادرش می بینی خرابه است. دور تا دورش یک دیواری کشیده اند و قبرش اصلاً معلوم نیست. اثری از خانه ی آقا نیست،معلوم نیست که کجا بوده؟ کجا درس می گفته؟ آثارش کجاست؟ واقعاً در مدینه مظلومیت می بارد. متأسفانه این تلاشی است که وهابیت در از بین بردن آثار داشته اند. مگر می شود شخصی نیم قرن در شهری زندگی کرده باشد و اثری از او نباشد؟ شخصی به علی بن موسی الرضا عرضه داشت:جایی بودم یکی از بستگان تان پشت سر شما حرف می زد، می گفت: موسی بن جعفر آخرین امام است.{ظاهراً این شخص از واقفیه بوده است، از کسانی که به هفت امام بیشتر قائل نبودند} امام فرمود:آیا به پیغمبر عمویش ابولهب بدی نکرد؟ آیا سلمان از سرزمین ایران و از سرزمین عجم نیآمد و به پیامبر ایمان نیآورد؟ مگر صهیب از روم نیآمد؟ مگر بلال از حبشه نیآمد و ایمان نیاورد؟این افتخار بود برای بعضی هایی که از اطراف می آمدند و به پیغمبر ایمان می آوردند. ولی کسانی که در کنار پیغمبر بودند ایمان نیاوردند و پیغمبر را اذیت کردند. در روایت دارد که امام از عجم ها تعریف و تمجید کردند،جمله ای فرمودند که قرآن هم می فرماید: اگر ما پیغمبر را از غیر عرب انتخاب می کردیم و قرآن را به غیر عرب نازل می کردیم، ممکن بود بعضی ها از اعراب جاهلی با آن تعصب و لجاجت هایی که داشتند، مثل ابولهب و دیگران زیر بار نروند. این دل ها را روانه کنیم کنار مضجع شریف ثامن الائمه علی بن موسی الرضا، خداوند رحمت کند شیخ عباس قمی را کتابی دارد به نام« فوائد الرضویه» در آن کتاب معجزاتی را که بعد از شهادت امام رضا از قبر شریف او ساطع شده بیان کرده است. بعضی از این معجزات نسبت به غیر مسلمان هاست که به امام متوسل شده اند و بیمارشان شفا گرفت و یا گرفتاری شان رفع شده است. حالا از همین جا از کنار مضجع شریف حضرت معصومه، خواهری که به عشق برادر مدینه را ترک کرد اما موفق نشد امامش را زیارت کند و قبل از زیارت ِ امامش از دنیا رفت. دل ها را روانه کنیم خراسان.
السَّلام علیک یا ابالحسن یا علی بن موسی ایهّا الرضا یابن رسول الله یا حجه الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله.
سَلامٌ عَلَی آلِ طاها وَ یاسین
سَلامٌ عَلَی آلِ خَیْر ِ النَّبیین
سلامٌ عَلَی رَوْضَهِ حَلَّ فِیها
امامٌ یُباهِی بِهِ المُلکُ و الدینُ
اباصلت می گوید:خدمت اقا بودم به من فرمود: اباصلت،منتظرم بمان اگر آمدم و دیدی عبا بر سر افکنده ام دیگر با من صحبت نکن بدان مرا مسموم کرده اند. بدان هدف شان را به نتیجه رسانده اند. اباصلت می گوید:آقا رفت من هم چشم به در گشودم. خدا کند آقا عبا به سر نیفکنده باشد، اما یک وقت دیدم در باز شد، امام عبا را به سرافکنده از خانه ی مأمون بیرون آمد، نمی دانم چه شده بود؟۱ اما بعد از هر چند قدمی یک لحظه می نشست، یک لحظه بلند می شد- اباصلت،جگرم پاره پاره شد. این سم چه کرد با بدن آقا؟! حضرت داخل منزل شد، در را بستم. آقا سئوال کرد:خدمتکارها غذا خورده اند؟! گفتم:نه یابن رسول الله، با این حالی که شما دارید مگر می شود غذا خورد. فرمود: بروید سفره بیندازید، همه را خبر کنید. اباصلت می گوید:سفره انداختیم، خدمت کارها و غلام ها سر سفره نشستند،زیر بغل های امام رضا را گرفتند و آوردند. از یک یک آن ها حالشان را پرسید. سفره را برچیدیم و خدمتکارها رفتند. لحظه ای بعد دیدم آقا ضعف کرد.۲ فرش ها را کنار زد و شکم را به زمین چسباند؛یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلیم؛ مثل مار گزیده به خود می پیچد، دائماً به در نگاه می کرد و انتظار می کشید.یه وقت دیدم سرش روی زانوی جواد الائمه است،از مدینه آمده بود. خودش به آن شخص فرمود: من دارم می روم سر بابام را به دامن بگیرم، و ودایع امامت را تحویل بگیرم. یا بقیهالله،آقا جواد الائمه علیه السلام از مدینه با طی الارض خودش را کنار بدن بابا رساند. اما دل ها بسوزد برای آقا امام سجاد که نتوانست از خیمه ها بیاید. مگر از خیمه ها چه قدر راه بود که امام سجاد نتوانست سر بابا را به دامن بگیرد؟! هرچه اباعبدالله منتظر ماند،خبری نشد کسی نیست سرش را به دامن بگیرد. چه کرد؟ سرش را روی خاک های گرم کربلا گذاشت؛ فَوَضَعَ رأسَه عَلی الأرض ِ و التّراب؛ صورت را گذاشت روی خاک کربلا.
منابع:
۱- منتهی الامال،ص۱۰۵۲؛ سوگنامه آل محمد،ص۱۲۳
۲- منتهی الامال،ص۱۰۵؛ سوگنامه آل محمد،ص۱۲۱
منبع کتاب مقتل” روضه های استاد رفیعی ” ص۷۲-۶۹
انتهای پیام/