انصار نوشت: راهپیمایی اربعین، تفسیر (ما رایت الـا جمیلـا)ی زینب است! زیباتر از این تصویر، دیگر چه می‌خواهی؟!

هل من ناصر ینصرنی؟!
به گزارش خبرنگار حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران، روزنامه انصار در سرمقاله خود نوشت: راهپیمایی اربعین، تفسیر (ما رایت الـا جمیلـا)ی زینب است! زیباتر از این تصویر، دیگر چه می‌خواهی؟! این راه، حتم دارم که ختم می‌شود به رهایی! تو اگر شیدای خورشیدی، شتاب کن که مقصد این نور، ظهور است! برخیز! (برخیز‌ای چاووش شهر عشق برخیز!/ غسل زیارت کن ز نهر عشق برخیز!/ بربند محمل را و برپا کن علمـ را!/ آواز ده، آواز عشاق حرم را/ هر سر که پیمان بلـا دارد بیاید!/ هر کس هوای کربلـا دارد بیاید!) دوست داری (آدم) و (حوا) را ببینی؟ نگاهت را از این مسیر میسر جدا نکن! همه هستند؛ همه آنها که باید باشند! فقط که قصه (جابر) نیست! گوش کن! این همان (نوحه نوح) است؛ (باز این چه رستخیز عظیمـ است کز زمین/ بینفخ صور خاسته تا عرش اعظمـ است).

پیامبر کشتی‌نشین، خود ساکن سفینه..‌النجات حسین است! و چشمـ اگر بگشایی (ابراهیم) را همـ می‌بینی! و (هاجر) را! که دیگر تشنه نیست! اینجا سراسر (گلستان) است! نه خبری از (آتش) است و نه مجالی برای (عطش)! راحت بنوش از زمزمـ عشق، حضرت اسماعیل! (صفا) اینجاست! و (مروه) همـ! اینجا جان می‌دهد برای (سعی)! برای هروله! و برای آنکه (موسی) سینای درون خود را بیابد! اینجا مقدس‌ترین وادی زمین است! فاخلع نعلیک! اینجا فقط (خدا) پرستیده می‌شود! اینجا قطعه‌ای از آسمان است! بهترین جای عرش! و چشمـ اگر باز کنی، (عیسی) را همـ خواهی یافت! و (یحیی) را! یحیی را که در سر، سودای حسین می‌پروراند! اینجا (یعقوب) دگربار (یوسف) را می‌بیند! نه آن نبی که فقط (عزیز مصر) بود! اینجا کنعانیان، (عزیز خدا) را می‌بینند! سیدالشهدا را! وارث آدمـ را! همان که از (محمد) است! و (محمد) از او! (حسین) را همه می‌شناسند! و عاشورایش، آشناست برای ابنای آدمـ! اینجا (داوود) خوش دارد برای کربلـا بخواند! با همان لهجه توحیدی! ما جز زیبایی، اینجا صدایی نمی‌شنویمـ! اینجا ترجمان نیاز ندارد! همه زبان همـ را می‌فهمند! جابر! آهسته قدمـ بردار! بگذار خوب نگاهت کنیمـ! اربعین، رزق ما نشد اما سلـامـ بر اربعینیان را که می‌توانیمـ! حسین‌جان! دنیا و آخرت ما تویی! و توافق ما با خون تو، عهدی است که در آسمان‌ بسته شده! همان آسمان خون علی‌اصغر! کدخداپرستان می‌خواستند حتی از عاشورای تو (درس مذاکره) بسازند لیکن با کنگره هل من مبارز اربعین، پاسخ‌شان را دادیمـ! بنا داشتند عاشورای تو کمرنگ شود؛ نمی‌دانستند تازه، اربعین در راه است! بزرگ‌ترین اجتماع بشریت! حسین‌جان! چه خوب فرماندهی می‌کنی بر قلب آدمـ! دوست داریمـ حکومتت را! راه تو، تنها راه رهایی است! رهایی از چاه غیبت! کاش به علمدارت بگویی دست ما را بگیرد! چند شب پیش، ماهی که (بدر) شده بود، چه دستی گرفت از دل ما! چه صحنه زیبایی! غریبانه خواندیم؛ هر آنچه از (عباس) روضه بلد بودیمـ! سقای سپاهت را می‌گوییمـ... بهتر بگویم؛ برادرت را... آری! برادرت را که وقتی رفت، فریاد زدی: (الـان انکسر ظهری!) حسین‌جان! نقل (الـان) نیست! سالیان درازی است زندگی بی‌مهدی، کمر ما را شکسته! نخواستیمـ این زمان بی‌صاحب‌الزمان را! از ما، که برای خون تو (منتقم) در نمی‌آید! از این پاییز لعنتی، که برای فصل‌ها (پادشاه) درنمی‌آید! کاش تو برای ظهور دعا کنی! که وارث آدمی! اربعین، (خیمه خورشید) کجاست؟!

خسته شده‌ایمـ دیگر از این همه خیمه‌شب‌بازی! کارمان شده انتخاب از میان گزینه‌های بد و بدتر! لعنت بر این روزگار! کاش می‌شد منتقمـ خون تو را انتخاب کرد! ما امامـ می‌خواهیمـ! سیاست بس است! ما (سمات) می‌خواهیمـ! و آدینه‌هایی که این همه خالی از خورشید نباشد! حسین‌جان! حالـا که باد فقط به پرچمـ تو می‌وزد، دعا کن برای ما... برای ما و برای تمامـ هستی! تقویمـ را نگاه کن! چه خاکی گرفته! افتاده‌ایمـ به التماس! به توبه! به جمعه‌های سرشار از ندبه! به ابراز ندامت! و به اینکه نشد! نتوانستیمـ! غلط کردیمـ! حسین‌جان! بنی‌آدمـ، امامـ می‌خواهد! منتقمـ خون تو را! مهدی فاطمه را! هل من ناصر ینصرنی؟! آری! این بار نوبت ماست که بگوییم؛ (هل من ناصر ینصرنی؟!)

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.