خبرنگار
حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ یک فیلم کوچک و دوست داشتنی که فراگیرترین موضوعات اجتماعی ایران در امروزه روز را دستمایه خلق درام قرار داده و با در هم پیچیدن تمام حوادث به طرزی بیتکلف و بانمک، در نهایت آنها را طوری حل میکند که همین حل شدن خودش شروع یک پیچیدگی جدید باشد و مخاطب، وقتی از سالن سینما بیرون آمد همچنان درگیر داستان فیلم باقی بماند.
رضا و نامزدش خاطره، دو جوان دهه شصتی از طبقه متوسط رو به پایین جامعه هستند که تفریحشان رفتن به محلات مرفه شهر و قرار گرفتن در ژست آدمهای بالانشین و ثروتمند است. آنها به بهانه خرید خانه و ماشین و چیز های دیگر، خودرو سواری و گشت و گذار در منازل شمال شهر را تجربه میکنند و ظاهراً در وضعیتی که فاصله طبقاتی در جامعه بیداد میکند و افراد طبقه متوسط هیچ امیدی به صعود تا این پله از جایگاه تمکن را ندارند، این رفتارها تنها راه آنها برای دسترسی به چنین تجربیاتی، هرچند کوتاه است.
این دو جوان در نهایت به بهانه اجاره یک پنتهاوس، سر از منزل یک زوج مسن در میآورند و وقتی که خاطره با حسرت از ناهار خوردن در چنین منزلی صحبت میکند، رضا نقشهای میکشد تا آنها بیشتر در آن محل بمانند. اما پیرمرد صاحبخانه بعد از بازی بیلیارد با رضا و چند خرده اتفاق دیگر، مطمئن میشود که این جوان، پسر مردی است که بیست سال پیش از او کلاهبرداری بزرگی کرده بود...
در سالهای اخیر سینمای ایران کمتر کسی را می شود سراغ گرفت که فیلم اولش را در فضایی فارغ از موج پسافرهادی بسازد و لاجرم تصور هر کسی که برای دیدن یک فیلم اول از کارگردانی جوان به سینما میرود، قرار گرفتن در یک فضای رئالِ کمقصه و تلخ و بیفرجام است اما روایت «متولد ۶۵» با اینکه دربارهی سوژهای تلخ و دردناک است، رویکردی طنازانه در پیش گرفته و نهایت بهائی که دو جوان فیلم برای بازیگوشیِ رویاپردازانهشان میپردازند را علاف شدن آنها تا غروبِ برفیَ شمال شهر و فاصله دورشان تا منزل قرار میدهد.
فیلم اول مجید توکلی خالی از بعضی ایرادات کارگردانی نبود اما بی استعدادی سازنده را هم نشان نمیداد و میشود به تسلط بیشتر این کارگردان بر کارش در فیلمهای بعدی امیدوار بود. قصه «متولد ۶۵» فضایی تیپیکال نداشت و حتی سکانس افتتاحیه آن علیرغم سرخوشی ابزرگونهاش، توقع یک روایت واقعگرا را در ذهن مخاطب ایجاد میکرد اما در ادامه شاهد اتفاقاتی بودیم که اگرچه وقوعشان در جهان خارج فیلم غیر ممکن نیست، لااقل بعید و نادر است.
به این اتفاقات میگویند اتفاقات سینمایی و این دقیقاً همان چیزیست که ما طی این سالها در سینمایمان کم داشتیم. مثلاً رضا و خاطره هر کدام یک بار بعد بیرون رفتن از خانه برای تنها نگذاشتن نامزدشان برمیگردند و شاید بشود ایراد گرفت که در کجای واقعیت میشود این حد از وفاداری را سراغ گرفت، اما این اتفاقات کاملاً سینمایی هستند و ما هم در زندگی طبیعیمان گاهی ممکن است سینمایی رفتار کنیم.
این فیلم از لحاظ گفتمانی هم دو مورد از عمومیترین و مهمترین مسائل روز جامعه ایران را مطرح میکند، یعنی مسئله اختلاف طبقاتی و تضارب نسلها. اما این موارد دستمایه خلق درام قرار میگیرند نه صدور بیانیه. نام این فیلم، هم به میانههای دهه شصت طعنه میزند و هم به دروغی که رضا دو سال پیش گفته و باعث شده تا خاطره فکر کند او متولد ۱۳۶۰ است نه ۶۵ .
روند داستان به طمع بالای اشراف هم طعنهای نرم میزند. پیرمرد و پیرزنی که حالا در این خانه دنگالی و گرانقیمت زندگی میکنند، شاید چیزی در معیشتشان کم نداشته باشند، اما افسوس پولی که سال ها پیش از کفشان رفته هنوز هم همراه آنهاست.
به علاوه، این خود افراد طبقه فرادست هستند که سر هم کلاه میگذارند و به هم خیانت میکنند نه آدمی از کاستهای پایینتر جامعه و از طرف دیگر چنانکه میبینیم اگر حق و ناحقی وجود دارد، خود آدمهای نسل قبل به هم رحم نکردهاند، نه جوانی از نسل سوم یا دهه شصت.
البته گلدرشت بودن بعضی از اتفاقات فیلمنامه را نمیشود نادیده گرفت و کارگردان هم جاهایی در اجرا دچار غلو شده؛ مثلاً مرد موسپیدی که اواخر فیلم به قاب میآید و ابتدا بدون زدن حرفی، فقط گلوی رضا را میفشارد، برای لحظاتی فیلم را به فضای تئاترهای کمدی دهه پنجاه برد یا بازی خانم مریم سعادت بعضی جاها تیپیکال میشود و به چشم میخورد. اما با همه اینها باز هم باید گفت «متولد ۶۵» به عنوان یک فیلم اول کار قابل قبولی بود و اگر مجید توکلی با همین روند پیش برود، شاید او را روزی به عنوان یکی از فیلمسازان شاخص ایران ارزیابی کنیم.
یادداشت از میلاد جلیل زاده
انتهای پیام/