در پیمودن این طریق مقدس، جامعه پزشکی، همگام با مردم و رزمندگان، با حضور در درمانگاهها و بیمارستانهای صحرایی و نیز در خط مقدم جبههها، با تمام قوا به رفع آلام مجروحان و آسیبدیدگان، میپرداختند.
یکی از پر افتخارترین قسمتهای هشت سال دفاع مقدس، خاطرات تلخ و شیرین صدها هزار رزمندهی پزشک، پیراپزشک و پرستار است.
در ادامه همراه میشویم با خاطرات دکتر محمد کریم شهرزاد، فوق تخصص غدد متابولیسم، دانشیار دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتیی، نمایندهی ادوار سوم و چهارم و هشتم و عضو هیئت رئیسه در دورههای سوم و چهارم مجلس شورای اسلامی؛
از حضورتان در جبهههای جنگ بگویید
در سال 62 ستادی تشکیل شد که نیروهای داوطلب را در قالب گروههای مختلف به جبهههای جنگ، اعزام میکرد، در آن زمان بنده استادیار دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بودم.
پس از شهادت دکتر رهنمون، و در جریان عملیات خیبر و فاطمه زهرا(س)، بنده مسئول بیمارستان صحرایی خاتمالانبیا شدم و در مراحل پدافندی عملیات والفجر 8 مسئولیت بیمارستان صحرایی فاطمهالزهرا را به عهده گرفتم.
ماجرای مجروح شدنتان به چه شکل بود؟
نخستین بار در بیمارستان خاتمالانبیا بود که در اثر انفجار دچار موج گرفتگی سطحی شدم و البته توانستم به فعالیت خود در جبهه ادامه دهم. دومین مرتبه در تاریخ 8 اسفند 1364 که روز بسیج جامعه پزشکی هم نامگذاری شده در بیمارستان شهید بقایی مجروح شدم.
در جریان این جراحت حوالی ساعت 9 صبح بیمارستان خاتمالانبیا به شدت بمباران شد و برای درمان مجروحان مجبور شدیم آنها را به ایستگاه بعدی که بیمارستان شهید بقایی و به فاصلهی دوری از بیمارستان خاتمالانبیا قرار داشت منتقل کنیم اما در این بیمارستان هم بمباران صورت گرفت و به دلیل گازهای مخلوطی که استفاده شد از ناحیه چشم و پوست به شدت مجروح شدم و ضایعات پوستی شدیدی پیدا کردم.
پس از جراحت به دلیل عدم اطلاع و دوش گرفتن دچار ضایعات پوستی شدیدی شدم و مشکلات خونی و تنفسی و ناراحتی گوارشی پیدا کردم.
پس از این ماجرا برای اعزام به درمان من را با تزریق سرم، داخل هلی کوپتر قرار دادند، اما با اصرار خودم و برای کمک به مجروحانی که با امکانات اولیه، نجات پیدا میکردند، بازگشتم و پس از آن به دلیل مشکلات شدید پوستی و تنفسی که پیدا کرده بودم، برای ادامه درمان به محل کارم در اصفهان و پس از آن به بیمارستان شهید لبافی نژاد منتقل شدم اما به دلیل وخامت حالم، من به همراه چند تن از دوستان که آنها هم دچار جراحتهای شدید شده بودند، به بیمارستان ولنگتون لندن، اعزام شدیم و 55 روز در آنجا بستری بودیم؛ در زمان بستری، افرادی در قالب نیروهای درمانی، از ما اطلاعات سیاسی از سلاحهای شیمیایی دریافت میکردند.
با کمبود امکانات پزشکی در جنگ چه طور کنار میآمدید؟
در مراحل آغازین جنگ، وسایل بهداری-رزمی، سازماندهی منسجمی نداشته و عمدتا سازماندهی خودجوش مردمی آغازگر کار بود، البته این به معنای تعلل مسئولین در کمک رسانی نبود.
در آن زمان تحت تحریمهای شدید بودیم و سعی میکردیم با ایمان و صرفه جویی و هماهنگی و حرکت جهادی از همان امکانات کم حداکثر استفاده را بکنیم.
اوایل با بمبگذاریهای شیمیایی ومجروحان شیمیایی فروانی که داشتیم وحشتی ایجاد شده بود به گونهای که لباس مجروحان را میسوزاندند اما بعدها با پیشرفت در زمینهی اطلاع گیری از سلاحهای شیمیایی، مصدومان شیمیایی را دستهبندی کرده و مجددا به جبهه اعزایم میکردیم که البته باز آنها سلاحهای شیمیایی خطرناکتر وپچیدهتری از جمله گاز سیانور بهکار میبردند و بهسرعت رزمندگان را به شهادت رسانده و هماهنگی گردانها را بهم میریختند.
البته چندی بعد خدمات درمانی به رزمندگان، شکل سازمان یافتهتری را پیدا کرد و نیروهای مسلح و عمدتا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بهداریهای رزمی را تشکیل داده و تیمهای اضطراری جنگ در استانها را تشکیل دادند.
با تجربیاتی که در این میدانها به دست آمد سازماندهیها در بهداری رزمی کم کم نظم پیدا کرد و تجربیات میدان های دفاعی در عرصه های خدمت رسانی به رزمندگان گستردهتر شد و در این بین بیمارستان های پشت جبهه خدمات بزرگی ارایه کردند و با ایمان و از خودگذشتگیهای فراوان، توانستند با وجود کمبود امکانات، خلاقیتهای فروانی برای درمان مجروحان بکاربرند.
حضور نیروهای درمانی در جبهههای جنگ چگونه بود؟
در آن زمان فضای انقلابی و معنوی در جامعه حاکم بود و جامعه پزشکی و پیراپزشکی که بخشی از همان مردم بودند، متاثر از این فضای معنوی به صورت داوطلبانه و گاه ماموریتی اعزام می شدند.
در آن زمان ما در جنگ نابرابری از طرف استکبار دوقطبی شرق و غرب قرار گرفته بودیم و نه تنها با عراق بلکه با اکثر کشورهای دنیا میجنگیدیم، چرا که ما از 13 کشور، اسیر جنگی داشتیم و پیچیدهترین سلاحها و دلارهای نفتی عربستان هم در اختیار صدام قرار داشت.
پس از پیروزی جمهوری اسلامی، نظم نظام سلطه که دنیا را به دو قطبی شرق و غرب تقسیم کرده بود، بهم ریخت و آنها به دنبال جبران این آشفتگی، پیچیدهترین سلاحها و دلارهای نفتی منطقه از جمله عربستان را در اختیار صدام قرار دادند و مردم و رزمندگان ما با کمترین امکانات و با ایمان خود میجنگیدند وبا همین ایمان و حمایت مردم توانستیم به شکلی که استکبار انتظار نداشت از درگیری یک جنگ جهانی خارج شویم. به لطف خدا شورای امنیت قطعنامه را پذیرفت و سازمان ملل صدام را مقصر شناخت.
البته در امور درمانی جنگ مردم عادی و زنان هم نقش بسزایی را ایفا کردند و بسیاری از آنها در پشت جبههای جنگ، دوره های پرستاری رامیگذراندند و در میدان های جنگ به خدمت رسانی میپرداختند.
از خاطرات درمان در جنگ بگویید
تمام عرصهها و صحنههای دفاع پر از خاطرات تلخ و شیرین است.
صحنههایی که در آن میدیدم رزمندهها برای اینکه پشهها روی صورتشان ننشیند، روی صورت خود گازوئیل میریختند؛ صحنهای که در آن در لحظات پایانی زندگی یک شهید بالای سر او قرار گرفتم و او ندای یاحسین سر میداد و گفت که سلام مرا به رهبرم برسان و به مردم بگو که وحدت خود را حفظ کنند؛ و یا لباسهایی که در آن رزمندگان «ورود گلوله اکیدا منوع است» را هک کرد بودند؛ همه اینها خاطرات تلخ و شیرین فراموش نشدنی است که باید از آنها عبرت بگیریم.
از جمله خاطرات شیرینم اعزام به جنگ با همراهی دو تن از دوستان شهیدم، شهید کرباسی و شهید قاضی که در آن زمان اینترن بودند، است که بعدها هر دو در پست امداد امام حسین به شهادت رسیدند.
شهید کرباسی بسیار مقید بود به گونهای که پیش از اعزام به جنگ، دوچرخهی خود را برای پرداخت خمسش به قیمت 24 تک تومان فروخته و نزد امام جماعت دانشگاه آورده بود و بعدها با یادآوری این صحنهها میفهیدیم که حقیقتا شهدا انتخاب میشدند.
و خاطرهای آزار میدهد همراهی نمایدهی صلیب سرخ جهانی و همزمان بمباران بیمارستان بود با این وجود وی در گزارش خود از گفتن حقایقی که دیده بود امتناع ورزید.
آنچه که در یادآوری این خاطرات و دریافت پیامهای آن اهمیت دارد، بکارگیری این پیامها و آموختهها، برای ساخت آینده و ادامه اهداف انقلاب است.
در پایان چه توصیهای به قشر تحصیلکرده بهخصوص پزشکان برای حفظ ارزشهای دفاع مقدس دارید؟
باید بدانیم که جنگ پایان یافته و جهاد هنوز هم ادامه دارد، چراکه دشمن پس از آنکه نتوانست از مسیر جنگ به هدفش که نابودی جمهوری اسلامی بود، برسد، از طریق ایجاد جبهه های گسترده در سوریه و عراق و بسیاری کشورهای منطقه سعی در آسیب رسانی به نظام جمهوری اسلامی را دارند.
نکته مهم این است که فضای معنوی و انقلابی از دست نرود و این شور انقلابی و حرکت جهادی ادامه یابد و به هیچ عنوان نباید به دشمن اعتماد کرد و برای مقابله با دشمن باید در تمام زمینهها خود را مجهز کرده و برگ برنده داشته باشیم؛ این رسالت بیش از سایرین بر دوش قشر تحصیلکرده و پزشک است تا با تمام تلاش مانع از آسیب رسانی دشمن به نظام جمهوری اسلامی شوند.
قدرتی که جمهوری اسلامی در زمان کنونی دارد بسیار بیشتر از دوران جنگ است و امروز یکی از قدرت های بزرگ منطقه هستیم و امروز هیچ معادله سیاسی نظامی بدون اراده جمهوری اسلامی، رقم نمی خورد.
جنایتکارانی همچون اسرائیل و آمریکا و انگلیس که از حقوق بشر صحبت می کنند خودشان از کسانی بودند که سلاح های شیمیایی و پیچیده را برای نابودی مردم ایران به صدام تحویل دادند.
رسالت ما اکنون بسیار سنگین تر از دران دفاع مقدس است، البته مسیر همان مسیر است و تجربه نشان داده که اگر شور انقلابی و حرکت جهادی ادامه پیدا کند در همه عرصه ها پیروزیم، شرط آن ایمان به خدا و اعتقاد به وعده های الهی است.
جامعه پزشکی نیز همچون سایر رزمندهها نقش بسزایی را در عملیاتهای مختلف 8 سال دفاع مقدس ایفا کردند و هزاران شهید و جانباز را در این عرصه به کشور تقدیم کردند، اکنون وظیفهی ماست که با ادامهی راه روشن آنها در به ثمر رسیدن هرچه بهتر اهداف انقلاب تلاش کنیم.
انتهای پیام/