همسر حجت‌الاسلام مصطفی مرتضایی از شهدای منا گفت: حادثه منا عادی نبود و از قبل برنامه‌ریزی شده بود، این حادثه نباید فراموش شود و گفتار رهبری دلگرمی برای خانواده‌های شهداست.

حادثه منا نباید فراموش شود/ کلام رهبری دلگرمی برای خانواده‌های شهداست
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ در آستانه عید سعید قربان و در سالروز شهادت جمعی از زائران بیت‌الله حرام با جنایت رژیم آل‌سعود جمعی از خبرنگاران کرمان با خانواده شهید حجت‌الاسلام مصطفی مرتضایی روحانی کاروان دیدار و گفت‌وگو کردند.
 
زهرا عرب همسر شهید منا حجت‌الاسلام مصطفی مرتضایی به گوشه‌ای از زندگی این شهید بزرگوار اشاره کرد و اظهار داشت: شهید مرتضایی دوران کودکی و نوجوانی در راور در خانواده‌ای ولایی به دنیا آمده و با گذراندن دوره دوم به تحصیل علوم دینی در راور و بعد در مدرسه کرمانی‌ها در قم پرداخت.
 
در سال 59 عقد ما در محضر امام راحل صورت گرفت و هفت سال در قم زندگی بسیار ساده و پرمعنویت داشتیم و در کسب علم و دانش مشغول بوده و من هم درس می‌خواندم و هم مشغول زندگی بودم و در این مدت به عنوان شاگرد ایشان محسوب می‌شدم و در کنار هم می‌خواندیم و مباحثه می‌کردیم.
 
هرگز فراموش نمی‌کنم، همیشه با تفاهم و صداقت در کنار هم زندگی و با هم سازگار به ویژه در مسائل دینی بودیم، قم که بودیم درخواست شد از ایشان بروند بندرعباس مدیر عقیدتی سیاسی منطقه یکم نیروی دریایی شوند، دوران خدمت صادقانه در بندرعباس داشتیم، من هم در کلاس‌های فرهنگی و تفسیر قرآن شرکت کردم.
 
* اقامه 3 وعده نماز جماعت در مسجد
 
پس از چندین سال در اداره عقیدتی سیاسی نداجا بنا به تشخیص و ضرورت کاری به سازمان مرکزی دعوت و در قسمت‌های مختلف به خدمت خود ادامه دادند تا اینکه به درخواست مسؤول حفاظت اطلاعات ارتش و موافقت ریاست سازمان به معاون امور روحانیان سازمان حفاظت اطلاعات ارتش و ریاست عقیدتی سیاسی معرفی و در کنار خدمت در ارتش چه در بندرعباس و در تهران تدریس در حوزه و دانشگاه و کلاس‌های عقیدتی هم داشتند.
 
امام جماعت مساجد هم بود، سه وعده اقامه نماز در مسجد معراج داشت و به‌ عنوان امام جماعت نمونه مسجد معراج میدان رسالت تهران بیش از هشت سال بود و در چند سال ابتدای زندگی در قم به عنوان امام جمعه موقت راور و در بندرعباس هم امام جمعه موقت بودند.
 
* اهمیت ویژه شهید به صله ارحام
 
در کنار فعالیت‌ها اهمیت زیادی برای خانواده قائل بود و صله رحم را فراموش نمی‌کرد، زمانی که خبر شهادتش رسید نه‌ تنها همه خانواده بلکه اقوام و همسایگان گفتند، یتیم شدیم و احساس یتیمی را داشتیم، احساس می‌کنم تا وقتی بود، همه چیز داشتیم و مانند کوه پشت من بود.
 
افتخار و شاکر برای شهادتش هستم، علاقه عجیبی به شهادت داشت در نماز و مراسم دعا همیشه آخرین دعایش شهادت بود،نامه‌ای از او نگه داشتم، ابتدای زندگی که به جبهه می‌رفت، گفته بود، همسرم برای من دعا کن، خداوند مرا ببخشد و شهادت نصیب و روزی من شود.
 
وی در سرزمین آرزوها به آرزوی خودش رسید و سجده شکر کردم که او به آرزویش رسید، زمانی که خبر قطعی نیامده بود، ما سه هفته منتظر بودیم و آخرین گروه آمد، چهار نفر بودند که پاسپورت آن‌ها گم شده بود.
 
* جنازه سالم در بیمارستان و در بین کشته‌ها
 
همسر شهید مرتضایی ادامه داد: سه دختر و یک پسر دارم، حاج‌آقا 25 سال در کاروان‌ها روحانی بود، 10 سال زودتر از من به نحوی برنامه‌ریزی می‌کرد با هم بیفتیم، چهار سفر تمتع با هم بودیم.
 
سه تا چهار روز پیگیر کارم بود و در کاروان جانبازان بود، روز آخر گفتند کاروان دو گروه شده هر گروه 40 نفر و معینه لازم ندارند و خیلی ناراحت شدند.
 
می‌دانست به شهادت می‌رسد و خیلی اصرار داشت، احساس دلتنگی عجیبی از همان روز که عازم بود و چمدانش را می‌بستم، اما هرگز فکر نمی‌کردم، دیگر بر نگردد، به یکی از همسفران سال‌های قبل گفته بود آخرین سفری است که به مکه می‌روم و هم آخرین احرامم است که می‌بندم.
 
از نظر اخلاقی در تهذیب نفس و خودسازی دقت زیادی داشتند، تقویم‌های جیبی از همان اوایل زندگی علامت‌گذاری شده بود و علامت‌های مثبت و منفی به شهادت که رسید تازه متوجه شدم، مراقبت و تهذیب نفس است.
 
سجده‌های خیلی طولانی داشت، بعد قرآن را باز می‌کرد و استخاره می‌گرفت، من متوجه نمی‌شدم و سؤوال نمی‌کردم، همه تقویم‌ها را نگاه کردم، آیات مهاجرت و ... بود.
 
* منتظر شهادت بود
 
اهل نماز شب بود و اهمیت عجیبی می‌داد و سفارش به نماز شب در سخنرانی‌ها داشت، حتی من هم کنارش بودم، متوجه نمی‌شدم، گاهی حدود دو ساعت نماز شب می‌خواند.
 
اهل اخلاص و توکل به خدا بود و یکی از موفقیت‌های ایشان که منجر به شهادت شد، اخلاص و توکل بود و همیشه می‌گفت، هرچه می‌خواهید با توکل و اخلاص و توسل به اهل بیت(ع) به‌ دست می‌‌آورید.
 
همیشه قرآن، مفاتیح، نهج‌البلاغه و صحیفه را به همراه داشت و هر روز مقداری حفظ داشت از وقت خود نهایت استفاده را می‌کرد از منزل تا اداره چند آیه حفظ می‌کرد و تفسیر نمونه و دور هم صحبت می‌کردیم.
 
لحظه آخری که می‌خواست از منزل برای حج حرکت کند، قرآن گرفتیم با پسرم سه بار، باز کرد و بست، مکث کرد و من ناراحت شدم، توجه نداشتم، حتی روز آخر که کاملاً آمادگی داشت، وقتی عازم شد، من هم عازم مشهد شدم، دهه ذی‌الحجه هر روز تماس می‌گرفت و صحبت می‌کردیم هر زمان تماس می‌گرفت این کلام را می‌گفت سلام مرا به آقا امام هشتم(ع) برسان.
 
عصر روز هشتم آخرین تماس را گرفت، نزدیک اذان گفت، می‌رویم سمت عرفات، من التماس دعا خواستم باز گفتند، فراموش نکن، سلام مرا برسان.
 
همان شب نتوانستم حرم بروم، دعای شب عرفه را می‌خواندم، حال عجیبی داشتم و بی‌اختیار اشک امان نمی‌داد تا دعای شب عرفه را خواندم، فردای آن روز هم خودم کار داشتم و هم او می‌رفت عرفه، تماس نگرفتم، روز عید، زنگ زدم دیدم جواب نداد، گفتم کارهایش انجام نشده، حتی حادثه جرثقیل زنگ زد که نگران نباشید.
 
گفتم زنگ می‌زند و سال‌های سال رفته و می‌داند چه‌ کار کند، شاید مشغول کمک‌رسانی به حجاج است تا غروب زنگ نزد تا شب گفتند، ایشان جزو مفقودان باز هم باور نمی‌کردیم، نباید فراموش شود، همه مسؤولان و دست‌اندرکاران باید پیگیر باشند و حق بچه‌های یتیم را بگیرند، ما هیچ مشکلی نداریم اما بعضی بچه‌ها کوچک هستند و همه مسؤولان در این فکر باشند.
 
* حادثه منا نباید فراموش شود
 
همسر شهید منا تصریح کرد، یکی از همراهان شهید مرتضایی گفت، غباری از زمین بلند شد نقشه‌ای در کار بوده هر کس وارد کوچه می‌شد، می‌افتاد، این عادی نبود و از قبل برنامه‌ریزی شده بود.
 
این حادثه همان‌ طور که رهبری فرمودند، نباید فراموش شود و همین گفتار رهبری دلگرمی برای خانواده‌های شهداست، همه مسؤولان این موضوع را در نطر بگیرند تا قدری خانواده‌ها به آرامش برسند.
 
طی این همه سال جز زیبایی ندیدم، اخلاق و رفتار و متانت شبیه پدر بود و علاقه عجیبی به امام سوم و حضرت زهرا(س) داشت در بهترین ساعت و زمان و مکان بعد از عمره و تمتع با بغض آخرین لبیک را گفت و خدا هم پذیرفت.
 
منبع: فارس
 
انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.