دیدن این همه توانمندی در طول سالیان دراز بهانه ای کافی بود تا ما به دیدار با این بانوی توانمند استان راهی شهر آبی بیگلو در منطقه ویلکیج شهرستان نمین شده و پای صحبت ها و خواسته های بحق وی بنشینیم.
بعد از هماهنگی های لازم با خانواده بانو نصری راهی شدیم و پس از طی مسافت 20 کیلومتر به درب خانه ای روستایی در ضلع شمالی شهر آبی بیگلو رسیدیم و اگر چه در ابتدا با استقبال گرم اهالی خانه رو به رو شدیم اما به جهت عدم حمایت کافی از این بانوی توانمند استان از سوی بهزیستی و هم عدم انعکاس و اطلاع رسانی به موقع و دقیق اهالی رسانه و خبر آن ها رغبتی برای مصاحبه نداشتند.
کمی اصرار و قول مساعد حتمی برای طرح مشکلات و گلایه های بانوی معلول اما توانای استان توانست زمینه مصاحبه با این بانوی توانمند استان را فراهم سازد.
کمی در مورد کار خود برای ما توضیح دهید؟
من در حال حاضر هنر بافندگی را به صورت مستمر دنبال می کنم و در این راستا سفارش هایی را از همسایگان و مراجعه کنندگان متقبل می شوم که با درآمد ناچیزی که دارد بازهم در حد ارضای خود نسبت به علاقه وافری که به این هنر دارم قابل قبول است.
حدود 45 سال است که حرفه بافندگی را آغاز کرده و دنبال می کنم گرچه در این مسیر برخی ناملایماتی را نیز متحمل بودم ولی بازهم ذره ای از علاقه و عشقی که نسبت به این کار داشتم کم نشد.
طرح و نقشه های زیبایی که روی آثار دستی ارزشمندتان نقش می بندد ایده خودتان است؟
نقوش و طرح های متفاوتی که روی هنرهای دستی من نقش می بندند همه هنر ذاتی بوده و در این زمینه دوره آموزشی را در هیچ موسسه یا نهادی نگذرانده ام و تمام آموزش ها و بافندگی های من به صورت خودآموز بوده است.
اما در این میان دنبال کردن این حرفه از دوران نوجوانی به صورت مستمر خالی از لطف نبوده و تکرار و تمرین های مختلف در طول 45 سال در خلق و آفرینش این نقوش زیبا مثمر ثمر بوده است و ذکر این نکته ضروری است که من اقلیت طرح های پیشنهادی خود را از طریق لمس دست از روی کارهای بازاری و آماده می آموزم.
آیا نقص بینایی خللی در روند هنر بافندگی شما داشته است؟
بااینکه من بیش از 40 سال است که به طور کامل نابینا شده ام اما می توانم به صراحت بگویم که هرگز نبود قوه بینایی را حس نکرده ام و این نتیجه لطف و کرم خدا و در نهایت دلگرمی ها و کمک های بی پایان اعضای خانواده ام بود.
تلاش برای رسیدن به آنچه که خواسته قلبی من هست از اهمیت ویژه ای در این مسیر برخوردار بود که این امر توانست تا به این جای کار مرا استوار و سرپا نگه دارد گرچه همانطور که گفتم در این راه پرمخاطره و پردردسر کم نبودند عواملی که هر لحظه مرا تهدید به رها کردن این هنر می کردند اما من به معنای واقعی قعل توانستن را صرف کردم.
چگونه می توانید باوجود بی نصیب بودن از نعمت بینایی بازهم رغبت کافی برای ادامه این مسیر داشته باشید؟
معلولیت و بی بهره بودن از نعمت بینایی حتی برای لحظه ای مرا برای ادامه مسیر پرتلاطم بافندگی بی رغبت نکرده است و تمام وقت با تمام وجود خود به بافتن سفارشات آشنایان و همسایگان مشغول بودم.
باوجود اینکه در یک دوره کوتاهی بعد از نابینا شدنم کمی برایم سخت بود تا با انگیزه و علاقه به این کار مشغول شوم اما به لطف خدا بازهم توانستم با ترغیب خود برای ساختن آینده پیش رو با انسجام هنر دستی خود را دنبال کنم.
در این راه مشوق های زیادی بودند که مرا برای لحظه ای تنها نگذاشتند که مادرم و برادرانم یکی از مشوقان اصلی من برای تداوم این مسیر در این مدت طولانی بودند و من امروز نهایت تشکر را دارم که توانستند با امید و روحیه بخشی خود علاقه من به هنر دستی بافندگی را افزون تر از پیش کنند.
رنگ و الوان کلاف های بافندگی را چگونه تشخیص می دهید؟
من هر کلافی را که برای بافتن سفارش مشتریان خریداری می کنم اولین نکته که به آن توجه دارم ضخامت و نازکی رشته است و پس از لمس فراوان آن رشته از یکی از اعضای خانواده فقط یکبار رنگ آن را جویا شده و بعد از آن در طول بافت سفارش و اتمام کار هر موقع که کلاف را در دست بگیرم رنگ آن را تشخیص داده و در هنگام ادغام رنگ ها در نقشه های متفاوت هم به هیچ مشکلی برخورد نمی کنم.
این کار از ابتدای نابینایی ام به صورت روزانه و مداوم تکرار شده و با توجه به استعداد نابی که دراین عرصه دارم می توانم بدون کمک حتی یک نفر کارهای بافندگی خود را انجام دهم.
باتوجه به اینکه حس رنگ رشته های کلاف وجه تمیز شما با دیگر افراد نابینا بوده در این زمینه آیا کمکی هم از سوی کسی صورت می گیرد؟
خیر، همانطور که گفتم این کار فقط و فقط نتیجه استعدادی است که حاکی از نهایت محبت خدا به من بوده و باتوجه به اینکه خدا قوه بینایی را از من دریغ کرده اما در عوض استعدادی به من عطا کرده است که می توانم در کنار سپری زندگی روزمره خدمتی هم به خلق خدا داشته باشم و در اندازه توانم سفارشاتی را نیز در این راستا متقبل شوم.
آیا وقوع حادثه یا تصادف علت نابینایی شما بود؟
نه! من دوره اول ابتدایی بودم که کمی چشم راستم کم بینا شد و به مرور و عدم مراجعه به پزشک همان چشمم به طور کامل نابینا گردید و همین امر باعث شد تا من تحصیل را کنار گذاشته و دوره درمان را سپری کنم.
چون کم بینایی در میان خانواده ما پیشینه داشت همین امر علت اصلی نابینایی من در سن کم شد که هم اکنون برخی از اعضای خانواده ام نیز به این بیماری دچار هستند.
دوره درمان موثردر بهبود نابینایی یا کم بینایی شما در آن دوره نشد؟
من از 8 تا 11 سالگی به صورت مداوم به پزشکان متعددی در استان های مختلف کشور مراجعه کردم اما به علت عدم تشخیص به موقع و موفقیت آمیز نبودن طول دوره درمان نابینایی من تداوم یافت و به مرور زمان از درمان نیز ناامید شدم.
انجام جراحی های زیاد بر روی هر دو چشمم کاری از پیش نبرد و در نهایت این خواست خدا بوده تا با گرفتن قوه بینایی از چشمهای من استعدادی خاص در زمینه هنر بافندگی در وجود من خلق کند که من امروز شاکر و خرسند از این حکمت باری تعالی هستم.
در این دوره نابینایی هزینه های هنگفت جراحی ها در کنار وضعیت مالی نامقبول خانواده ما شاید یکی از علل اصلی بی رغبت بودن من به تداوم دوره درمان بوده باشد که دراین راستا متاسفانه هیچ گونه حمایتی نیز به معنای واقعی از من صورت نگرفت.
رفتارها و بازخوردهایی هم بوده که در طول دوره نابینایی باعث رنج شما شود؟
خیر، شکر خدا جامعه به درجه ای از درک و شعور فکری رسیده است که قبول وجود یک فرد نابینا اما بااستعداد نادر آن قدر هم سخت نباشد گرچه در این راستا برخی رفتارهایی هم بوده که بستر رنج مرا فراهم کند اما این برخوردها ذره ای از انگیزه و تلاش من برای ادامه مسیر کم نکرده است.
در این مسیر حمایت اعضای خانواده به چه صورت بوده است؟
خوشبختانه خدا دو برادر عزیز و بزرگوار به من عطا کرده که باوجود فقدان حضور پرنور پدر و مادر حتی برای لحظه ای اجازه ندادند تا من فقر این دو نعمت بزرگ را در طول این دوره حس کنم که از هر دوی این بزرگوار نهایت تقدیر و تشکر را دارم.
شاید درآمد ناچیزی که از خلق آثار هنر دستی نصیب من می شود بتواند بخش ناچیزی از نیاز مالی زندگی ام را تامین کند اما تبعا نمی توان فقط به همین مقدار کم اکتفا کرد که در حال حاضر باوجود کارافتادگی هر دو برادرم کمبودی در زندگی ندارم.
فروش و عرضه به بازار محصولات دستی خود را چگونه ارزیابی می کنید؟
در فروش آثار هنرهای دستی خود مشکل خاصی وجود ندارد و بیشتر سفارشات از آشنایان و همشهریان است که فروش و عرضه این آثار دستی به متقاضیان با برخی گرچه با دردسرهای جزئی همراه است اما همراهی عزیزانی در این زمینه کمک حال من است.
اما در این میان عرضه آثار دستی خود به نمایشگاه های محلی و بومی که هر ساله در نقاط و شهرستان های مختلف استان برگزار می شود می تواند یک اقدام انگیزشی نه تنها برای من بلکه برای تمامی افراد معلول استان باشد که استقبال نیز از این نمایشگاه ها همه ساله به صورت خوب ارزیابی شده است.
آیا تا به اکنون به فرصت سازی شغلی برای خود اندیشیده اید؟
به طور جدی نه، اقدامی جدی به منظور اینکه بخواهم برای بسط و گسترش دامنه فعالیت خود دوره های آموزشی و یا هنری در خانه یا محلی برگزار کنم در کار نبوده اما می توانم به عنوان یک حرفه و هنری که توانایی آن را دارم به آشنایان و بستگان خود به صورت رایگان آموزش دهم.
در این زمینه ایجاد منبع درآمدزایی اصلا برای من اهمیتی ندارد و دوست دارم در راستای کیفی سازی هنر بافندگی خود آن را در حد توان به دوستداران این رشته هنری انتقال دهم که دراین زمینه نیز اقداماتی تاکنون صورت نگرفته است.
پند یا نصیحتی به افراد هم قشر خود به ویژه جوانانی که در ابتدای این مسیر تاریک اما پرنور آتیه هستند، دارید؟
معلولیت هیچگاه به معنای محدودیت نبوده و این ما هستیم که باید با تکیه بر توان خارق العاده که در ازای گرفتن بخشی از توانایی جسمی و حرکتی به ما عطا شده آینده خود را به عنوان یک عضوی از این جامعه سرپا تضمین و تحکیم کنیم.
متاسفانه هم اکنون جوانان ما به محض مواجه شدن با مشکلی قابل رفوع و جزئی از همه چیز دست کشیده و خود را خودباخته می پندارند اما این جوانان نباید هیچگاه از تلاش و کوشش دست بردارند چرا که تلاش بی وقفه و داشتن امید به خدا ضامن آینده است.
فقط می توانم بگویم که خدا اگر دری از درهای حکمت خود را به روی بنده ای از بنده های خود ببندد قطعا درهای دیگر را می گشاید و این حکمت بی پایان خدا و خارج از محدوده تفکر و تعقل ما بندگان کندذهن است.
از خواسته ها و انتظارات خود برای ما بگویید؟
خواسته و انتظار در این زمینه زیاد است اما اگر انتظارات و گلایه هایم را در دو کفه مجازای ترازو بگذارند کفه گلایه ها به تبع سنگین تر از کفه دیگر خواهد بود چرا که من در طول این دوره هیچ گونه حمایتی از سوی سازمان بهزیستی را شاهد نبودم و این در حالی بود که معلولان هم ردیف من همه از تسهیلات این سازمان برخوردار بوده اند که این امر مرا بیشتر خشمگین می کند.
شاید اگر بخواهم مطالبه اصلی خود را مطرح کنم خرید مسکن اصلی ترین این خواسته ها باشد چرا که هم اکنون من بدون سرپناه حقیقی در کنار خانواده برادرم در یک خانه زندگی می کنم که این امر شرایط مرا کمی دشوارتر کرده است.
از مسئولان سازمان بهزیستی تقاضا دارم تا با مستند کردن روند زندگی من حتی المقدور یک سرپناهی برای من تدارک ببیند که من در این راستا تقاضایی هم مبنی بر ارائه تسهیلات درمانی و بیمه برای تکمیل دوره درمان دارم.
باتوجه به اینکه رفع مشکلات جسمی معلولان نیازمند راهبردی دلسوزانه است آیا در این برهه اقدامی صورت نگرفته است؟
با اینکه هر از گاهی اهالی رسانه و خبر از صداوسیمای مرکز اردبیل و بهزیستی برای جویای احوال سری به من می زنند اما این مسئولان بدانند که در راستای حمایت از معلولان فقط یک دیدار یا ملاقات خشک و خالی کافی نبوده و این آمران باید به معنای واقعی حمایت خود را نشان دهند.
باتوجه به اینکه افراد معلول در هر کشوری وجود دارند و به معنایی جزء جدایی ناپذیر هر جامعه به حساب می آیند این قشر ممکن است با مشکلات متعددی ناشی از نقص جسمانی و ذهنی دست و پنجه نرم کنند اما این کاستی ها ناقض توانایی های آن ها نبوده و به نظر می رسد وقت آن سیده تا جامعه در سایه بلوغ فکری و برنامه عدالت محور بستر رفاه و زمینه فعالیت مفید معلولان را هم راستا با اهداف توسعه ای مهیا سازد.
انتهای پیام/ح