قوام السلطنه [احمد قوام ( 1252- 1334 ه. ش.) بارها نخست وزیر شد. قیام 30 تیر 1331 علیه صدارت وى بود.] مى توانست این کارها را بکند لکن با غفلتها، با ضعف نفسها نکرد. از او بالاتر دکتر مصدق [محمد مصدق(1261- 1346 ه. ش.) دولت او در 28 مرداد 1332 با کودتاى امریکایى سرنگون شد.] بود.
قدرت دست دکتر مصدق آمد لکن اشتباهات هم داشت. او براى مملکت مى خواست خدمت بکند لکن اشتباه هم داشت. یکى از اشتباهات این بود که آن وقتى که قدرت دستش آمد، این [محمد رضا شاه] را خفه اش نکرد که تمام کند قضیه را. این کارى براى او نداشت آن وقت، هیچ کارى براى او نداشت، براى اینکه ارتش دست او بود، همه قدرتها دست او بود، و این هم این ارزش نداشت آن وقت. آن وقت این طور نبود که این یک آدم قدرتمندى باشد ... مثل بعد که شد.
آن وقت ضعیف بود و زیر چنگال او بود لکن غفلتى شد. غفلتى دیگر اینکه مجلس را ایشان منحل کرد و یکى یکى وکلا را وادار کرد که بروید استعفا بدهید. وقتى استعفا دادند، یک طریق قانونى براى شاه پیدا شد و آنکه بعد از اینکه مجلس نیست، تعیین نخست وزیر با شاه است؛ شاه تعیین کرد نخست وزیر را! این اشتباهى بود که از دکتر واقع شد. و دنبال آن این مرد را دوباره برگرداندند به ایران. به قول بعضى که «محمد رضا شاه رفت و رضا شاه آمد»! بعضى گفته بودند این را به دکتر که کار شما این شد که محمد رضا شاه رفت- خوب، محمد رضا آن وقت یک آدم بى عرضه اى بود و تحت چنگال او بود- او رفت و رضا شاه آمد یعنى یک نفر قلدر آمد. اینها آن وقت گفتند نمى دانستند که بعدها رضا شاهِ چند آتشه [ منظور، محمد رضا پهلوى است که دیکتاتوری و اختناق را به اوج رساند.] است. این هم یکى از اشتباهات بود که شده است.»
انتهای پیام/
4