به گزارش خبرنگار اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ با گسترش فضای مجازی و وجود شبکه های اجتماعی فراوان، این روزها هنرمندان و ورزشکاران برای ارتباط تنگاتنگ با هوادارانشان از جزئیات زندگی خود و یا مسائل روز عکس گرفته و آن را به اشتراک میگذارند. بسته اینستاگردی امروز باشگاه خبرنگاران هم قصد دارد گلچینی از پست های به روز شده هنرمندان و ورزشکاران را در اختیار شما کاربران قرار دهد.
محسن مسلمان سلفی از خود و همتیمیهایش را منتشر کرد.
علی کریمی نوشت: هفته خوبى داشته باشيد
وزیر ارتباطات محمود واعظی نوشت: روز پنجشنبه با خانواده در غار علي صدر بزرگترين غار آبي جهان بوديم صحنه هاي زيبا و
خارق العاده ای بود بيش از دوازده هزار نفراز هموطنان عزيزمان در اين روز از غار بازديد داشتند. بازديد از اين طبيعت زيبارا از دست ندهيد!
رامین رضاییان نوشت: اقا هادي يادم نميره هيچوت شمارو هميشه با اخلاق بودي و دوست داشتني.. روحت شاد..
سحر ولدبیگی نوشت: زندگي دفتري از خاطره هاست/ سريال دختران
پرویز پرستویی در صفحه اینستاگرام خود خاطره ای از مرحوم کیارستمی در مورد مهدی اخوان ثالث منتشر کرد.
پرستویی در این پست نوشت: در فرودگاه مهر آباد، اخوان ثالث شبیه هر مسافر تازه کار و بی تجربه گویا اشکالاتی در باب اسباب و اثاثیه ی سفر داشت .قصد سفر به لندن داشت...به مسوول گمرک گفتم " این آقا مهدی اخوان ثالث است. مواظبش باش . خیلی عزیز است." مسوول گمرک از من پرسید : "کی؟ همین آدم ؟ "
گفتم "بله. همین آدم." به او نگاهی کرد ولی انگار او را به جا نیاورد. به دادش رسیدم و گفتم او شاعر است. اما باز هم افاقه نکرد. از پهلوی او که رد شدم به او سلام کردم. با خضوع و تواضع روستایی جواب سلام مرا داد. ظاهرا انتظار نداشت که کسی در چنین صحرای محشری او را بشناسد. توی هواپیما یک بار دیگر از کنارم رد شد. به مسافری که پهلویم نشسته بود گفتم "این آقا مهدی اخوان ثالث است." پرسید" کیه ؟" گفتم "شاعر است." سری تکان داد و تظاهر کرد که او را می شناسد. ولی نشناخته بود. چون پرسید "در تلویزیون کار می کند؟" به نظرم آمد اگر بخواهی جزو مشاهیر باشی باید صورتی آشنا داشته باشی نه نامی آشنا.
در فرودگاه لندن ، من و اخوان هر دو پیاده شدیم. هر کدام می خواستیم به جایی دیگر برویم. لازم بود در سالن ترانزیت مدتی منتظر پرواز بعدی مان باشیم. اخوان منتظر بود. توی یک صندلی فرو رفته بود. نگاهش می کردم. اصلا به کسی نمی مانست که اولین بار است به خارج سفر می کند.
چهار ساعت انتظار را نمی شد نشست و دیدنی های " دیوتی فری شاپ" فرودگاه را ندید. مدل های جدید دوربین عکاسی و ساعت های مدرن و... چون باز آمدم ، شاعر پیر را آسوده دیدم. هنوز همچنان ساکت. تکان نخورده بود. چه آرامشی داشت. چقدر چشم و دل سیر بود. چه تفاوت غریبی. دیدم هنوز مشغول همان " سیر بی دست و پا " است. با خودش است. در خودش است. غرق است. آرامش اخوان مرا به یاد دوستی انداخت که چندی پیش به لندن رفته بود و فروشگاه " هارودس" را از بالا تا پایین با دقت دیده بود و وقتی از فروشگاه بیرون آمده بود گفته بود خیلی قشنگ بود. همه ی چیزهایی که اینجا دیدم قشنگ بود ولی من چه خوشبختم که به هیچکدام شان احتیاجی ندارم. اینجا اخوان مثل اینکه ندیده می دانست به چیزی احتیاج ندارد و بی نیاز است. یادم آمد که او گفته است «باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟» این شعر، که اگر او همین یک شعر را گفته بود بازهم شاعر بزرگی بود. "
خاطره ای از عباس کیارستمی
از کتاب باغ بی برگی
سیاوش خیرابی نوشت: فردا ٩ صبح آخرين ديدار با عاليجناب ...بهرام رادان نوشت: يك مرد پير نيست تا زمانى كه افسوس جاى روياهايش را بگيرد
بنیامین بهادری نوشت: اى شده از جفاى تو جانب چرخ دود من
جور مكن كه بشنود شاد شود حسود من
بيش مكن تو دود را
شاد مكن حسود را
هانیه توسلی هم تصویری از درخواست پسر کیارستمی در صفحه اینستاگرامش را منتشر کرد.
انتهای پیام/