به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، هواپيماى ايرباس 300 متعلق به هواپيماى جمهورى اسلامى ايران در روز یکشنبه دوازدهم تیرماه 1367 قرار بود با شماره پرواز 655 با 290 سرنشين(156 مرد، 53 زن، 57 كودك 2 تا12ساله و8 كودك زير دو سال و 42 نفر با مليتهاى يوگسلاو، پاكستانى، هندى، عرب و 16 خدمه پروازى) در ساعت 10 صبح به مقصد دبى پرواز كند.
این هواپیما با 15دقيقه تأخير در ساعت 10:15 از برج مراقبت فرودگاه بندرعباس تقاضاى پرواز كرد، مدت پرواز تا دبى 30 دقيقه و حداكثر 14 هزارپا تعيين شد و در ساعت 10:17 دقيقه، هواپيماى ايرباس 300 به پرواز درآمد.
دقايق نخستين پرواز و مراحل اوجگيرى تا ارتفاع 12 هزارپايى مطابق طرح پرواز انجام شد و خلبان به طور پيوسته با برج مراقبت فرودگاه بندرعباس و مركز كنترل راههاى هوايى ايران و امارات تماس داشت.
در خليج فارس ناوجنگى آمريكايى «وينسنس» كه در تاريخ هفتم خرداد از بندر «سان ديه گو» وارد خليجفارس شده بود، به قصد يك ماجراجويى هوايى به آبهاى مرزى ايران نزديك شد.
«ايچنرمارك» قلب اين رزمناو به شمار میرفت و وظيفه اصلى آن، كشف هدفهاى پرنده، اعم از موشك، هواپيما و پردازش اطلاعات، تعقيب صدها هدف به طور همزمان و كنترل آتش آنها بود، همچنين اين رزمناو به موشكهای زمين به هوا با برد 408 كيلومتر نيز مجهز بود.
چند لحظه پيش از ورود هواپيماى ايرباس 300 به منطقه كنترل هوايى امارات، در محلى به نام «مولبيت»، خلبان به مركز كنترل هوايى كشور اطلاع داد كه قصد دارد به 14 هزارپايى صعود كند.
در اين لحظه ناو وينسنس كه خود را به بهترين و نزديكترين موقعيت رسانده بود، به دستور ناخدا «ويل راجرز»، فرمانده ناو، دو موشك استاندارد به سوى پرواز 655 شليك كرد که ناگهان هواپيما از صفحه رادارهاى زمينى محو شده و در طوفانى از دود و آتش به پهنه آبهاى نيلگون خليجفارس فرو رفت.
بلافاصله پس از اين جنايت هولناك، مقامات آمريكايى اعلام كردند كه يك فروند هواپيماى اف 14 جمهورى اسلامى ايران را مورد هدف قرار داده اند.
پس از روشن شدن نوع هواپيما، آمريكاييها سعى كردند تا به نحوى وانمود كنند كه در اين مورد مرتكب اشتباه شده، اما شواهد بعدى اين نظر آنان را كاملاً مردود جلوه داد.
در گزارشهای بعدی مقامات نظامى آمريكا اعلام كردند كه هواپيماى ايرباس در خارج از دالان هوايى پرواز میكرده و رزمناو آمريكايى نيز هفتبار اخطار راديويى براى هواپيماى ايران مخابره كرده، ولى جوابى دريافت نكرده است!
اين ادعا كاملا غير قابل قبول بود، زيرا قطعات متلاشى شده هواپيما و اجساد سرنشينان آن در سطح وسيعى از آبهاى سواحل جنوبى جزيره هنگام، درست در داخل آبهاى ايران پراكنده شده بودند.
اين محل درست در زير مركز دالان هوايى بينالمللى بندرعباس، دبى قرار دارد و نشان میدهد كه هواپيما درست در مسير پيشبينى شده در حال پرواز بوده است.
چهار سال بعد روزنامه «نيويورك تايمز»، در گزارشى كه حاوى چندين نكته تازه بود را ارائه کرد که نوشته بود ناو وينسنس در آبهاى فلات قاره ايران بوده است نه در آبهاى بينالمللى و پنتاگون (وزارت دفاع آمريكا) در آن زمان بر اين حقيقت سرپوش گذاشته شده است.
ضمن آن كه هواپيماى مسافربرى ايرباس از نظر حجم، شكل، اندازه و توانايى پرواز كاملاً با هواپيماى اف 14 متفاوت است؛ در همين حال با توجه به ارتباط كلامى و ارتباط ناوبرى هر هواپيماى بازرگانى و مسافربرى، ناو آمريكايى مىتوانست به راحتى با شنيدن مكالمات خلبان به ماهيت هواپيماى مسافربرى پى ببرد.
در هر حال آمريكايیها به صورت جسارت آميزى دلايل اين جنايت خود را بيان و تأكيد كردند كه هدف آمريكا از ساقط كردن هواپيماى ايرباس ايران، وادار كردن جمهورى اسلامى به پذيرش صلح و پايان جنگ تحميلى بود، چنان كه رونالد ريگان، رئيس جمهور وقت آمريكا در اين زمينه اظهار کرد که اين فاجعه ضرورت دستيابى به برقرارى صلح را با حداكثر شتاب، دو چندان ساخته است و به عبارتى هدف آمريكا رهاندن گريبان صدام جنايتكار از دستان پرقدرت رزمندگان اسلام بود.
ريگان در اعلاميهاى با اظهار تأسف از اين رويداد تلخ به سرنگون شدن هواپيماى مسافربرى ايران اعتراف كرد، ولى اقدام ناو آمريكايى را عمل دفاعى بجا دانست و مدعى شد هواپيماى ايرباس ايرانى در حال كاهش ارتفاع و شيرجه رفتن به سوى ناو آمريكايى بوده است.
از سوى ديگر فرمانده ناو وينسنس كه موجب سقوط هواپيماى مسافربرى ايران شده بود، از سوی ریگان نشان افتخار دریافت کرد. اين تناقض آشكار، از عوام فريبى رياكارانه دولت آمريكا و نيات شوم سردمداران اين كشور خبر مىداد.
نخستين گروهي كه به محل سقوط هواپيما در خليج فارس رسيد، يك تيم غواصي از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود كه سرهنگ «منصور قاسمي» يكي از اعضاي اين گروه بود.
سرهنگ منصور قاسمی در اين مورد ميگويد: 12تيرماه هر سال با زنده شدن خاطرات سال 1367 اذيت ميشوم و اثرات آن فاجعه بعد از سالها هنوز در من باقي مانده است. البته وقتي ميبينم كه با وجود اين مشكلات و اتفاقاتي كه براي ملت ايران پيش آمده است، مردم سختیها را با سعهصدر تحمل میكنند و انقلاب اسلامی را پيش ميبرند، خوشحال ميشوم و غصهام كم میشود.
وی ماجرای آن روز را اين گونه بيان کرد: صبح روز يكشنبه 12 تيرماه سال 1367 در حال انجام عمليات غواصی در جنوب شرقی جزيره «لارك» بوديم كه نيروي دريايی منطقه يك سپاه اعلام كرد يك فروند هواپيمای مسافربری در جنوب شرقی جزيره هنگام مورد اصابت موشك يك ناو آمريكايی قرار گرفته است.
حدود 35 دقيقه بعد از حادثه به محل رسيديم و به دليل همراه نداشتن سيستم رديابی (GPS)، محل دقيق سقوط هواپيما را پيدا نمیكرديم و چون هواپيما به علت انفجار در آسمان متلاشی و در منطقهای وسيع پراكنده شده بود، در آن لحظه خودمان هم فكر نمیكرديم دقيق آمده باشيم، چون چيزي از قطعات هواپيما ديده نمیشد.
بعد از حدود 30 الی40 دقيقه سردرگمی، بعضي قطعات سبك هواپيما و سوغاتیهای مسافران روی آب شناور شدند و من يك چادر مشكی ديدم و به سمت آن رفتيم، ولي صاحبش را پيدا نكردم و چون عمليات غواصی در آن لحظه امكانپذير نبود در آن نقطه مانديم تا ساير يگانها و قايقها آمدند.
چون اجساد همان لحظه به بالای آب نميآيند، به دنبال قطعات هواپيما گشتيم و بعد از ظهر عمليات غواصی را در عمق 35 متری شروع كرديم و از روز بعد كه تعدادی از اجساد روي سطح آب آمدند، حدود 200 جسد را پيدا كرديم، اما متاسفانه تعدادی از اجساد ساير شهدا به علت شدت انفجار در آسمان و سقوط در محدوده وسيع پيدا نشد.
در این حادثه دلخراش که تأکیدی بر دشمنی آشکار آمریکای جنایت کار با جمهوری اسلامی ایران است، پدران، مادران و کودکان بی گناهی نیز حضور داشتند که این سوی و آن سوی آبها چشم انتظارانی داشتند که هیچگاه این جنایت دلخراش را فراموش نخواهند کرد.
حسام الدین انصاریان که هم اکنون از عکاسان برجسته استان هرمزگان و از کسانی است که قرار بود به همراه پدرش با پرواز شماره 655 از بندرعباس به دبی سفر کند و پدرش را در این پرواز از دست داد، از خاطرات و حال و هوای آن به ایسنا اینگونه گفت: 11 ساله بودم که با هواپیمای ایرباس پرواز شماره 655 معروف، همراه پدر قصد رفتن به دبی را داشتیم. در آن سالها تعداد زیادی از اقوام در دبی زندگی میکردند و هر ساله پس از اتمام امتحانات مدرسه کل تابستان را در آن جا میگذراندم، این یک روال هر ساله بود، پدر اما سالی دو بار میرفت، یک بار در زمستان یک بار در تابستان. این بار اما علت دیگری داشت، چشمان پدر آب سیاه داشت و خوب نمیدید، کشتی فوق تخصصی چشم در دبی پهلو گرفته بود و با سفر ما مصادف شده بود، دلیل اصلی سفر ما در آن سال مداوای چشم او بود.
وی ادامه داد: از این رو پدر برای من و خودش بلیط تهیه کرد و قرار بر این بود که ما با پرواز شماره655 به این سفر برویم، درست چهار روز مانده به سفر در عالم بچگی به یک باره گفتم من به دبی نمیآیم. از آنجایی که پدر چشمانش خوب نمیدید مادر اصرار کرد که حتما همراهش بروم اما با این وجود گفتم میخواهم به اصفهان بروم و تابستان را در آنجا بگذرانم. پدر که مرد سرسختی نبود، هنگامی که دید خواست من بدین گونه است، قبول کرد و تنها به سفر رفت. آن زمان وقتی در کوچه بازی میکردیم دوستانم میگفتند چرا امسال برای سفر به دبی نمیروی؟ چون تعداد زیادی از همبازیهایم همراه والدین خود به این سفر میرفتند و من گفتم میخواهم به اصفهان بروم.
انصاریان ادامه داد: پدر با این که این امکان را داشت برای همیشه از کشور مهاجرت کند، اما به علت علاقه به ایران و حس میهن دوستی هرگز چنین کاری را نکرد. همیشه میگفت فرزندان من با دیگران تفاوتی ندارند و اتفاقا دو تن از برادرانم به جبهه رفتند و هر دو جانباز شدند و یکی از آنها چند سال پیش به شهادت رسید.
وی در تشریح حادثه آن روز گفت: ساعت یک ربع به 11 صبح بود که تلفن خانه به صدا درآمد، یکی از آشنایان که در منطقه یکم نیروی دریایی فعالیت میکرد پشت خط بود، گوشی تلفن را برداشتم، پرسید از اقوام شما کسی در آن پرواز بوده است یا نه، خواهر بزرگترم سریع گوشی تلفن را از من گرفت، اما اودرباره مرگ بابا به خواهرم هم چیزی نگفت. بعد از آن خواهرم سراسیمه به محل کار وی رفت تا ببیند اوضاع از چه قرار است، اما دو تن از درجه داران نیروی دریایی قبل از این که او حتی سوالی بپرسد، گفته بودند که هواپیمای ایرباس به مقصد دبی با دو موشک مورد حمله قرار گرفته و هیچ کس در آن زنده نمانده است و ساعت حدود یک و نیم ظهر بود که از رسانهها اعلام شد هواپیمای ایرباس "بندرعباس-دبی" از طرف ناو آمریکایی هدف حمله موشکی قرار گرفته است.
وی گفت: در آن روزها شهر بندرعباس کاملا سیاه پوش شده بود، شکلش تغییر کرده بود، چراکه تنها پدر من نبود، آشنایان، اقوام، همسایهها و بسیاری از مردم شهر عزادار بودند؛ مثلا در محله ما افراد زیادی بودند که دیگر در بین ما نبودند و در همان پرواز به شهادت رسیدند، سایه سنگینی روی شهر بندرعباس کشیده شده بود. در همسایگی ما دوستانم که تا دیروز در کوچه باهم بازی میکردیم یا جان باخته بودند یا اعضای خانواده خود را از دست داده بودند.
به گفته انصاریان، ما حتی جنازه پدرم را پیدا نکردیم، او همیشه میگفت من بی گور و کفنم، شاید این حرفش محقق شد. حتی روزی که به سفر میرفت بسیاری از لوازم شخصی خود را در فرودگاه به اعضای خانواده بخشید، شاید میدانست و به او الهام شده بود. حتی بنیاد شهید میخواست که برایش سنگ مزار بگذارد، اما ما به علت همین گفتههای بابا قبول نکردیم. بچه تر که بودم گاهی به خوابم میآمد و میگفت من زندهام فقط پیش شما نیستم. تو چرا ناراحتی؟!
انصاریان تصریح کرد: هنوز هم آمریکایی ها مدعی هستند که سهوا مرتکب این جنایت شدهاند اما نمیشود قبول کرد که یک ناو آمریکایی با تجهیزات پیشرفته الکترونیکی اشتباهاً این اقدام را انجام داده باشد! اگر سهواً بوده پس چرا غرامت پرداخت کرد؟ از نظر من پرداخت این غرامت به دلیل این بود که خود را مقصر میدانست و برای آرام سازی جو این عمل را انجام داد. از این قبیل اتفاقات از طرف آمریکا بسیار زیاد در دنیا رخ میدهد، مثل هواپیمای کره یا بمبهای شیمیایی عراق که هم اکنون اثرات خود را نشان میدهد.
هنوز هم پس از گذشت سالها وقتی سیاستهای کلی را که میبینیم متوجه میشویم همیشه انسانهای بی گناه به نوعی بازیچه کشورهایی هستند که ادعای کمک کردن به کشورهای کوچک تر را دارند، شاید این نسل بسیاری از مسائل را نداند اما تاریخ برای نسل بعد همه چیز را خواهد گفت، زیرا تاریخ بهترین گواه برای چنین جنایاتی است.
منبع:ایسنا
انتهاي پیام /