ژید در پر آوازه‌ترین کتابش عشق را با خدا مترادف دیده و همه موجودات را تجلی‌گاه خداوند می‌داند.

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ مائده‌های زمینی عنوان اثری فرانسوی به نویسندگی آندره ژید است. این کتاب که اولین بار در سال 1997 در پاریس منتشر شد، شاهکاری است در ستایش شادی و غنیمت شماردن لحظات زندگی که شوق به زندگی را در خواننده بر می‌انگیزاند و نویسنده هم بارها در خود کتاب به آن که فقط درباره شادی می‌نویسد، اشاره کرده است.
این کتاب برای مخاطبی فرضی که نگارنده آن را «ناتانائیل» می‌نامد، روایت می‌شود.
ژید در پر آوازه‌ترین کتابش عشق را با خدا مترادف دیده و همه موجودات را تجلی گاه خداوند می‌داند.
چنان که خود می‌گوید: آرزو مکن که خدا را در جایی جز همه جا ببینی.
این شاهکار ادبی در ابتدا مورد توجه واقع نشد و از آن استقبالی به عمل نیامد، اما بعد از چندین سال همگان به ظرافت قلم ژید در این کتاب پی بردند.
از این کتاب ترجمه‌های گوناگونی به زبان فارسی در دسترس است. حسن هنرمند برای انتشارات امیرکبیر، سیروس ذکا برای بنگاه ترجمه و نشر کتاب، پرویز داریوش و جلال آل احمد برای نشر اساطیر و مهستی بحرینی برای نشر نیلوفر این کتاب را ترجمه کرده‌اند.
بخشی از کتاب:
ناتائیل با تو از انتظار سخن خواهم گفت.
من دشت را به هنگام تابستان دیده ام که انتظار می کشید،
انتظار اندکی باران...
ناتائیل، ای کاش هیچ انتظاری در وجودت
حتی رنگ هوس هم به خود نگیرد.
بلکه تنها آماده گی برای پذیرش باشد.
منتظر هر آنچه به سویت می آید باش
و جز آنچه به سویت می آید را آرزو مکن.
جز آنچه داری آرزو مکن.
بدان که در لحظه لحظه می توانی خدا را به تمامی در درون خود داشته باشی.
کاش آرزویت از سر عشق باشد و تصاحب عاشقانه
زیرا آرزویی نا کارآمد به چه کار می آید؟
عجبا! ناتائیل ، تو خدا را در تملک داری و خود از آن بی خبر بوده ای!
تملک خدا یعنی دیدن او ، اما کسی به او نمی نگرد
ندیده ای ، چون او را در پیش خود به گونه ای دیگر مجسم می کردی!
ناتائیل تنها خداست که نمی توان در انتظارش بود
در انتظار خدا بودن، ناتائیل ،یعنی در نیافتن اینکه او را هم اکنون در وجود خود داری
تمایزی میان خدا و خوشبختی قائل مشو
و همه خوشبختی خود را در همین دم قرار ده....
در کوتاه ترین لحظه های زنده گی،
توانسته ام هر آنچه را دارم در وجود خود حس کنم.
من همواره تمام دارایی های زنده گی ام را در اختیار داشته ام.
به شامگاه چنان بنگر که گویی روز بایستی در آن بمیرد.
و به بامداد زیبا چنان بنگر که گویی همه چیز از نو زاده می شود.
نگرش تو باید در هر لحظه نو شود.
خردمند کسی است که از هر چیزی به شگفت در آید
سر چشمه ی تمام دردسرهای تو،ای ناتائیل،گوناگونی چیزهایی است که داری.
حتی نمی دانی از میان آن ها کدام را بیش تر دوست داری
و این را در نمی یابی که یگانه دارایی آدمی زنده گی است
مرگ چیزی نیست جز رخصتی برای زنده گی های دیگر.
برای اینکه همه چیز پیوسته نو شود.....
ناتائیل باید همه ی کتابها را در درون خود بسوزانی


گزارش از ملیکا نصیری





انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار