به گزارش گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان؛ نیویورک تایمز در مطلبی با طرح این پرسش که "آیا با خروج انگلیس، مشکلات اروپا تمام میشود؟" نوشت: آخرین نظرسنجیها و پیشبینیهای سیاسی نشان میدهد مردم انگلیس فردا پنجشنبه در همهپرسی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا (برکسیت) به ماندن این کشور در اتحادیه اروپا رای خواهند داد و بوریس جانسون – شهردار سابق لندن - که هدایت کمپین حامیان خروج را برعهده دارد و در طول هفتههای اخیر همواره سعی کرده است از نارضایتی مردم انگلیس از مهاجران به عنوان یک برگ برنده برای پیشبرد اهداف انتخاباتی کمپین خود استفاده کند، فردا شکست را پذیرا خواهد شد.
اما حتی اگر کمپین مخالف خروج انگلیس از اتحادیه اروپا در همهپرسی فردا به پیروزی برسد، این مسئله باعث از بین رفتن مخالفتهای آشکاری که نه تنها در انگلیس بلکه در بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی علیه فرآیند یکپارچهسازی اروپا وجود دارد، نخواهد شد.
در ادامه این مطلب آمده است: مقامات بلندپایه اروپا یک انتخاب مشخص پیش رو دارند و آن اینکه اگر خواهان موفقیت طرح یکپارچهسازی اروپا هستند، یعنی اگر خواهان تردد آزاد شهروندان خود در سراسر اروپا، حاکمیت مطلق یورو در بازارهای مالی و باز نگه داشتن درها به روی مهاجران هستند، باید منافع ملی جداگانه کشورها را نیز مدنظر قرار دهند و برای رفع بیاعتمادی گستردهای که در داخل کشورها نسبت به اقدامات جمعی این قاره وجود دارد، چارهای بیندیشند.
لازمه این موفقیت، پایبندی بیشتر به دموکراسی در سطح قاره اروپاست؛ چراکه اگر نهادهای منطقهای از حمایت سیاسی دولتهای اروپایی برخوردار نشوند، اتحادیه اروپا در مسیر خود به عقب رانده خواهد شد.
اما دلیل تمایل مردم انگلیس برای جدایی از اتحادیه اروپا تنها به این مسئله محدود نمیشود. نارضایتی عمومی از پدیده جهانی شدن سالهاست که در کشورهای مختلف اروپایی خود را به اشکال مختلف نشان داده است و در این میان، راهحلهای ناکارآمد اتحادیه اروپا برای چالشهای اجتماعی و اقتصادی خود، آن را به یک هدف بالقوه برای انتقاد از پیامدهای جهانیسازی تبدیل کرده است.
در چنین شرایطی، شهروندان اروپایی که نهاد دموکراتیکی را در اتحادیه اروپا برای طرح خواستهها و دغدغههای خود سراغ ندارند، تنها راه ابراز نارضایتی خود را در خروج از این اتحادیه یا حمایت از جنبشهای سیاسی ملیگرا میبینند.
در بسیاری از کشورهای اروپایی این تصور وجود دارد که دولتهای ملی در زیر سایه اتحادیه اروپا قدرت خود را از دست دادهاند و از سوی دیگر، در سطح اتحادیه اروپا نیز نهاد پاسخگویی برای حل مشکلات آنها وجود ندارد و به همین دلیل، اتحادیه اروپا و دولتهای محلی هر دو مشروعیت خود را نزد شهروندان اروپایی از دست دادهاند.
علاوه بر این، سطح متفاوت دستمزدها و رفاه اقتصادی در کشورهای مختلف اتحادیه اروپا باعث شده است سیاستهای اتحادیه اروپا مشکلات زیادی را در برخی کشورهای عضو مانند انگلیس به دنبال داشته باشد. به عنوان مثال، بیش از نیمی از 330 هزار مهاجری که سال گذشته وارد انگلیس شدند، از کشورهای دیگر عضو اتحادیه اروپا و به موجب حقی که این اتحادیه برای آنها قائل شده است، وارد این کشور شدند تا کمپین حامی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا اعلام کند که تنها راه مقابله با این پدیده و کمک به طبقه کارگر، خروج از این اتحادیه است.
بحران مالی یونان و سیل مهاجرانی که از مناطق بحرانزده خاورمیانه به سمت اروپا روانه شدهاند نیز بر تمامی این نگرانیها افزوده است.
بنابراین، اتحادیه اروپا برای ادامه حیات خود باید یکبار و برای همیشه به این پرسش پاسخ دهد که کشورهای عضو تا چه حد باید با یکدیگر یکپارچه شوند و آیا آنها باید در تمامی حوزهها با یکدیگر متحد باشند؟ ممکن است حل برخی مشکلات جهانی مانند تغییرات اقلیمی از طریق اقدام جمعی مورد حمایت تمامی کشورهای عضو قرار گیرد؛ اما یقینا برای حل برخی دیگر از مشکلات مانند بحران مهاجرت به اروپا باید سطحی از استقلال را برای کشورهای عضو در نظر گرفت.
انتهای پیام /