به گزارش خبرنگار
سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، هويت به معنى چه کسى بودن است؛ اينکه يک فرد يا يک گروه انسانى خود را چگونه مىشناسد و مىخواهد چگونه بشناساند يا چگونه شناخته شود. هويت پاسخى به نياز طبيعى در انسان براى شناساندن خود به يک سلسله عناصر و پديدههاى فرهنگي، تاريخى و جغرافيائى است.
همانگونه که يک فرد نيازمند شناخته شدن به نام و ويژگىهاى تعريفکننده و شناساننده فردى و خانوادگى خود است، يک گروه انسانى نيز نيازمند شناخته شدن و شناساندن خود به يک سلسله پديدههاى معنوى و محيطى است که شخصيت ملى ويژه و شناسنامه متمايزى را براى آن گروه انسانى پديدار مىآورد.
پويائى اين پديدههاى مادى و معنوى مفهوم ملت را واقعيت مىبخشد؛ پديدههائى چون يک سرزمين سياسى مشترک، يک دين مشترک، يک زبان مشترک، يک سلسله خاطرات سياسى مشترک، برخى ديدگاههاى اجتماعى مشترک و يک سلسله آداب و سنن و ادبيات و هنرهاى مشترک. مجموعهاى از همه اين مفاهيم شناسنامهاي ملى پديدار مىآورد که هويت ملى يک گروه انسانى يا يک ملت را واقعيت مىبخشد.
هویت ملی از وجوه مختلفی برخوردار است:
1- خانواده
2- زبان
3- دین و آئین
4- زادگاه و سرزمین
5- تاریخ
6- ایدئولوژی، سنتها و ارزشها
7- باورها و رفتارها
8- دانش و فنون
9- خودآگاهی و خودیابی که از نحوه ترکیب مولفههای پیشین پدید میآید.
قوام مفهوم هویت؛ نیازمند یک اندیشه پدرانه
به تازگی رهبر انقلاب در دیدار با فرهنگیان سخنرانی مهمی داشتند که هم از رسانه ملی پخش شد و هم در رسانههای مکتوب به تفصیل باز نشر داده شد. در اینباره چند یادداشت هم نوشته شد، اما یک تعبیر در این سخنرانی وجود داشت که به قدر کفایت مورد توجه قرار نگرفت و حتی در فضای مجازی سوءتعبیرهایی هم از آن شد، بهخصوص آنجا که به زبان انگلیسی و توجه همگان به این زبان اشاره شده گویی نقد رهبری به این است که لزومی به یادگیری زبان انگلیسی نیست و یا اصل و روح سخن، مقابله با زبانهای بیگانه است.
یکی از تعابیر و تعاریف که نوعی نقد هم در آن قابل رصد کردن است، اینکه با توجه به عمومیت زبان انگلیسی و لزوم فراگیری آن برای تجارت و اقتصاد و معاملات و مراودات و حتی گسترش علم و فنآوری، چگونه رهبری به نقد این گرایش روی آوردهاند؟ در حالیکه جان کلام چیز دیگری است و مقصود تعبیری بود که در این سخنرانی مطرح شد و چندان توجهی بهآن صورت نگرفت.
به این عبارت توجه کنیم: نظام سلطه میخواهد نسل آینده کشورها نسلی باشد که فکر، فرهنگ، نگاه و سلیقه مورد نظر او را در مسیر جهانی داشته باشد و در نهایت نخبگان، سیاستمداران و افراد تأثیرگذار همانگونه فکر و عمل کنند که او تمایل دارد…و نیز این عبارت و تعبیر تأمل برانگیز: مهمترین شاخصهای که باید در تربیت دانشآموزان موردنظر قرار گیرد، شکلگیری هویت مستقل، عزتمند و دینی در نسل آیندهاست… و در ادامه: «اقتصاد مقاومتی، اقتصاد بدون نفت و فرهنگ مستقل هنگامی معنا پیدا میکند که هویت مستقل در جامعه شکل بگیرد.
اگر خوب به این تعبیر توجه کنیم، درمییابیم که آنچه محل نقد و اعتراض است، فاصله گرفتن از این هویت مستقل است. یعنی نباید دچار این توهم شویم که برای پیشرفت هیچ راهی بجز قبول نظام سلطه و از جمله زبان و فرهنگ آن و از دست دادن هویت خود نداریم. این اندیشه و تفکر البته سابقهای طولانی در پیشینه روشنفکری ایران هم دارد. از تلاش رضاخان برای غربی کردن جامعه ایرانی و مقابله با رسوم مذهبی و روحانیت گرفته تا اندیشهای که امثال تقیزاده در پارلمان به دنبال آن بودند که راه نجات ایران را غربی کردن جامعه از نوک سر تا پاشنه پا میدانستند!
متاسفانه این تفکر که ما هیچ نداریم، هیچ کاری از دست ما بر نمیآید و چارهای جز این نداریم که مثل آنها شویم و همان راه آنها را برویم و… که همه و همه ویرانکننده اعتماد به نفس ایران و ایرانی بوده و هست، به همین اندازه غیر واقعی و از سر خودکمبینی و عدم اعتماد بهنفس است که شعار دهان پرکن هنر نزد ایرانیان است و بس، نشانه خودبزرگبینی و غرور بیجاست.
شوربختانه در سالهای اخیر بهدلیل برخی کژیها و بیتدبیریهای مدیریتی و درشتگوییهای بیپشتوانه و سخنهای نادرست و آمارهای غلط و سپس آشکار شدن نادرستی آن ادعاها و داعیهها، که گاه حتی تحت لوای شعار زیبای ما میتوانیم هم صورت میگرفت، به این اعتماد بهنفس ملی لطمات بیشتری وارد آمد که تقصیر آن را باید بیشتر به گردن دولت قبل انداخت که بسیار اهل مدعا بود و در عمل در حق اعتماد ملت وفا نکرد.
هویت مستقل نه به معنای مخالفت با سایر زبانها و فرهنگهاست و نه به معنای تحجر و انزوا، به معنای اتکا به پشتوانههای درونی، شناخت ظرفیتها و استفاده از این ظرفیتها برای رشد و پیشرفت و شکوفایی بدون هضم شدن در هاضمه فکری و فرهنگی بیگانه است. تأکیدات مکرر رهبری درباره جلوگیری از مصرفی شدن جامعه، رواج فرهنگ بیگانه، هوشیاری درباره نفوذ، اصلاح الگوی مصرف و استفاده از کالای ایرانی به جای کالای خارجی، رهایی از وابستگی به نفت، حفظ توان دفاعی کشور، تلاش در جهت و مسیر خودکفایی و بیش از همه حرکت در جهت تحقق اقتصاد مقاومتی، همه و همه برای کسب یک هویت مستقل است. هویتی که مال خود ماست و به زبان فرنگیها برند خودماست. این که به داشتههای خودمان افتخار کنیم و در تکاپوی اعتلای نام ایران و ایرانی باشیم و خودمان را دریابیم، بد نیست به یک مثال دقت کنیم تا دریابیم در همان جوامع غربی، چه میزان توجه به همین مقوله زبان میشود.
اخیراً دولت آلمان یکی از شرایط اعطای پناهندگی به متقاضیان آن را آشنا شدن با زبان آلمانی قرار داده است. در همین کشور خیلیها زبان انگلیسی میدانند، اما شما با این زبان کارتان راه نمیافتد و حتماً باید زبان آلمانی یاد بگیرید. حتی شاید جواب شما را به زبان انگلیسی ندهند، در حالی که بیشترین سطح مراودات اقتصادی را با آمریکا دارند و در حوزه سیاسی در همان اردوگاه قدم میزنند، اما به زبان خود و فرهنگ خود پشت نکردهاند، آنچه که مایه مذمت است، این که ما این دو مقوله را اشتباه بگیریم، یعنی زبان و فرهنگ خودی را در جهت و مسیر توسعه، نوعی مزاحم به حساب آوریم.
هویت مستقل؛ دغدغه ای که برای مسئولان یک باید است
باید به این موضوع توجه ویژه ای کرد که، زبان و فرهنگ خودی مزاحم توسعه و رشد نیست. عافیتطلبی، آسودهخواهی، بیتدبیری، رفاهطلبی، بیتوجهی به سرمایههای انسانی و کسب درآمد صرفاً از سرمایههای طبیعی روزمینی و زیرزمینی، سوء مدیریت، فساد، بیاخلاقی، بیگانهپرستی و هضم شدن در هاضمه فرهنگ و سیاست نظام سلطه و چوب حراج زدن به فرهنگ و تمدن خودی و ملی و عدم توجه به الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت، مزاحم توسعه پایدار است. این که ایرانی به ایرانی بودن خود افتخار کند، همه جا به زبان فارسی صحبت کند و با بهکار بردن الفاظ با ربط و بیربط فرنگی پز ندهد. هویت مستقل یعنی هویتی که ساخته و پرورده خودماست و شناسنامه خودما به حساب میآید. بسط و توضیح و تعریف این تعبیر البته نه در این مقال میگنجد و نه در این مجال ممکن است. تنها اشارهای است که بیشتر به آن بیندیشیم و بهدرستی و با دقت هم در آن اندیشه کنیم.
از این روهویت مسئله ای است که می تواند درحالات و شرائط مختلف در انسانها و جوامع مورد تهدید و مخاطره قرار گیرد بعنوان مثال گاهی جامعه ای با توجه به فضای نا مناسب فرهنگی، اجتمائی و یا اقتصادی که در آن قرار دارد مورد تهدید قرار می گیرد و با انزجار از فرهنگ خود از درون تهی می شود، از اینرو برای نجات خود خواسته یا نا خواسته بدنبال الگوهای فرهنگی اجتماعی بیرون از مرزها و حیطه خود می گردد و کم کم باورهای فرهنگی خود را از دست داده و جاذبه های فرهنگ غیر خودی، به او هویت می بخشد.
امروز کشور افغانستان و بسیاری از کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق؛ با جمهوری اسلامی ایران پیوندهای عمیق تاریخی و فرهنگی دارند و این بدان معناست که، سرزمین کهن ایران درای ظرفیتهای ناب هویتی و فرهنگی است. لذا از نظر اصالت و قدمت هویتی ایران بدیلی در بیشتر جغرافیای جهان ندارد. خوب اینکه؛ در عصر حاضر جوانان ما به سبک غربی سخن می گویند/ به رویه غربی لباس می پوشند/به روش غربی زندگی می کنند؛ آن هم با این همه عقبه هویتی-فرهنگی، واقعا باید به خود نهیب بزنیم که چرا با این همه ظرفیت و توانایی باید دچار بحران هویتی و غرب زدگی تام شویم.
وقتی رهبری یک نظام تا این اندازه بر هویت و فرهنگ یک کشور تاکید می ورزند، واقعا دلیل کوتاهی برخی از مسئولین را در حوزه هویت و فرهنگ چطور می توان تحلیل نمود؟! البته طرح این سوال مستقل از این است که، مسئولین و نهادهای ذیرط حوزه های فرهنگی عملکرد کافی را نداشته اند بلکه این سوال بدان جهت است که؛ شرایط کنونی جامعه به مخاطب این پیام را می رساند؛ ایجاد عزم لازم و جدی برای مقابله با گسیخت فرهنگی و هویتی، برای مسئولان یک باید است. بایدی که بیش از هر دوره دیگری آحاد جامعه را فریاد می زند، که اگر چنین نبود هیچگاه در دایره آسیب شناسانه رهبری معظم انقلاب قرار نمی گرفت!!
محمدرضاشجاعیان
انتهای پیام/