به گزارش حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران،تروریسم پدیده جدیدی نیست تاریخ مشحون از اقدامات تروریستی است؛ اقداماتی كه حیات انسانهای بیگناهِ بیشماری را سلب نموده، بسیاری از افراد بشر را از حقوق و آزادیهای اساسی محروم ساخته، روابط دوستانه فی ما بین دولتها را در معرض خطر قرار داده و تمامیت ارضی و امنیت دولتها را به مخاطره افكنده است.
در عصر جدید، تروریسم از تهدیدی ملی به یك تهدید بین المللی مبدل گشته و هراس آن
وجود دارد كه با گسترش آن صلح و امنیت بین المللی به مخاطره افتد. در عصر جهانی
شدن و تكنولوژی پیشرفته، دیگر تروریسم در مرزهای ملی یا منطقهای محصور نمیماند. تروریستها همگام
با روند جهانی شدن پیشرفت كردهاند اما هرگز در قید و بندهای بین المللی
ناشی از آن گرفتار نشدهاند. از آنجا كه تروریستها به بازیگرانی بین المللی تبدیل شدهاند، میتوانند تقریباً هر جا كه بخواهند اقدامات تروریستی خود را ساماندهی
كرده، به اجرا گذارند، از اینرو هیچ منطقه، دولت یا ملّتی از اقدامات آن
مصون نمیماند.
تروریستها با انگیزههای متفاوت ممكن است دست به اقدامات تروریستی بزنند. خطر آنگاه جدیتر جلوه میكند كه امكان دستیابی گروههای تروریست
و استفادة آنان از سلاحهای شیمیایی و میكروبی مورد توجه قرار گیرد، چنان كه مجمع عمومی
سازمان ملل متحد در سال 1995 با صدور قطعنامهای آن را
مورد توجه قرار داد. (U.N.G.A /Resolution /50/53, 1995) اقداماتی درسطح جهانی توسط دولتها و سازمانهای بین المللی برای مقابله با این پدیدة
شوم صورت میگیرد ولی واكنش حكومتها نسبت
به پدیدة نامیمون ترور اغلب ناهماهنگ و متشتت بوده است. دولتها و سازمان ملل متحد برای مقابله با تروریسم كنوانسیونهای متعددی تصویب كردهاند، اما
حق این است كه به موازات پیشرفت تروریستها و تبدیل
شدن آنان به بازیگران بین المللی و فعالیت در قالب سازمانها و مجموعههای هماهنگ، جامعه بین المللی باید اقدامات
ضد تروریستی مؤثری را توسعه دهد كه تجلّیات هر چه پیچیدهتر و
جهانی تهدیدهای تروریستی را مورد توجه قرار دهد. به نظر نمیرسد اقدامات یك جانبه یا حتی دو جانبه، برای مقابله با تهدیدی كه جهانی
است كافی باشد.
برای محدود ساختن تروریستهای بین المللی، همكاری و هماهنگی بین
المللی ضروری است. اگر همچون رزالین هیگینز قاضی معروف دیوان دادگستری بین المللی
«تروریسم را چالشی برای حقوق بین الملل معاصر» (Rosalyn Higgins and M . Flory , 1999) بدانیم برای مواجهه با آن باید از
ابزارهای مختلف حقوقی و سیاسی همچون اجرای
قانون و دیپلماسی مذاكره، بهرهمند گردیم. اما پیرامون پدیده تروریسم پرسشهای
متعددی مطرح است: تروریسم چیست؟ تروریست كیست؟ چگونه میتوان
تروریست را از سارق، جنایتكار یا رزمندة آزادی متمایز ساخت؟ چه چیزی تروریسم را از
سایر اشكال منازعه خشونت آمیز متمایز میسازد؟
گونههای تروریسم كداماند؟ تروریسم دولتی چیست؟ سایبر تروریسم چیست؟
چه اقداماتی تروریستی محسوب میشوند؟ آیا میتوان تروریسم
را یكی از جرایم سازمان یافته دانست؟ تفاوت آن با جنگ كدام است؟ جامعة بین المللی
تا كنون چه اقداماتی برای مواجهه با این پدیده انجام داده است؟ چگونه باید با تروریسم
مبارزه كرد؟ آیا با رویكرد نظامی میتوان با
آن برخورد كرد؟ آیا خشونت شیوه مناسبی برای از میان برداشتن خشونت است؟ آیا چون
تروریستها مرتكب فجیعترین جنایات میشوند و
جان انسانهای بی گناه را میگیرند و ممكن است روابط دوستانه میان دولتها و حتی ملتها را به شدت تیره سازند، استحقاق برخورداری
از هیچ حق بشری را ندارند؟ آیا میتوان
آنان را بدون رعایت اصول عدالت كیفری محاكمه نمود؟
روشن است كه در یك مقاله نمیتوان به تمامی این پرسشها و ابهامات دیگر از این دست پاسخ گفت. ما میكوشیم عمدتاً به این پرسش پاسخ گوییم كه مناسبترین راه، برای مقابله با پدیده تروریسم چیست؟ پارادایم نظامی، سیاسی
و یا حقوقی؟
گفتار اول: تعریف و انواع تروریسم
الف _ تعریف تروریسم
شاید نتوان هیچ تعریفی از تروریسم به دست داد كه گونههای
مختلف این پدیده را كه در طول تاریخ تحقق یافته، پوشش دهد.
دانشنامة بریتانیكا تروریسم را به «كاربرد سیستماتیك ارعاب یا خشونت پیش بینی ناپذیر،
بر ضد حكومتها، انسانها و افراد برای دستیابی به یك هدف سیاسی» تعریف كرده است.(The New Encyclopedia Britannica , 1986)
اگر چه مهمترین هدف و انگیزه تروریستها در
طول تاریخ هدف سیاسی بوده است، اما به نظر نمیرسد
بتوان آنرا در تعریف لحاظ كرد؛ چه آنكه
امروزه ترور ممكن است با اهداف و انگیزههایی غیر
سیاسی ارتكاب یابد، انگیزه ها تغییر یافته است. انگیزههای ایدئولوژیك
یكی از انگیزههاست.
پارهای از تروریستها اقدامات تروریستی خود را برای كسب
اعتبار و جلب توجه دیگران به آرمان خود نشان میدهند.
تروریستهای متأثر از افراطگری مذهبی،
ممكن است، توجهی به كسب شهرت و قدرت سیاسی نداشته باشند. وزارت دفاع ایالات متحده
آمریكا در سال1990 تعریف نسبتاً جامع تری از تروریسم ارائه داده است: «تهدید یا
توسل غیر قانونی به زور یا خشونت بر ضد افراد یا اموال برای مرعوب ساختن حكومتها یا انسانها اغلب به قصد دستیابی به اهداف سیاسی، مذهبی و یا ایدئولوژیك.»
(Walter Laqueur , 1999) آنچه مسلم
است این است كه در ترور نوعی ویژه از خشونت و ایجاد رعب و وحشت وجود دارد.شریف بسیونی
تعریفی دیگر از تروریسم ارائه نموده است.
به اعتقاد وی تروریسم عبارت است از رفتار
اجبار آفرین فردی یا جمعی با به كارگیری استراتژیهای
خشونت، آمیخته با ارعاب كه در برگیرندة یك عنصر بین المللی یا هدف گیری شده ضد یك
آماج تحت حمایت بین المللی است و هدف آن عبارت است از رسیدن به نتیجهای قدرت طلبانه.(M .Bassioni , 1975)
از تعریف بسیونی سه عنصر كه به ماهیت رفتار، قلمرو اعمال و هدف آن مربوط است به
دست میآید: رفتار اجبار آفرین و خشونت بار، عنصر بین المللی و هدفی با انگیزة
سیاسی. روشن است كه رفتار اجبار آفرین اگر به شكل قانونی انجام پذیرد، مثلاً به
قصد مقابله با حركات خشونتآمیز و تروریستی صورت پذیرد عنوان تروریسم
را به خود نخواهد گرفت. چنانكه هدف دستیابی به قدرت سیاسی، باعث میشود جرایم سازمان یافته، تروریسم نامیده نشوند.
به رغم آنكه در جرایم سازمان یافته، مرتكبان، گاه به شكل دهشتناكی مرتكب آدم كشی و رفتارهای خشونت بار و اجبار آفرین دیگر میشوند و با گسترش شبكههای جهانی چنین جرائمی درسطح بین المللی به وقوع میپیوندند، اما چون ملاحظات مادی انگیزه اصلی این جرایم است و در پشت این ارعاب و رفتارهای اجبار آفرین هدف سیاسی وجود ندارد، آن را به عنوان تروریسم نمیشناسیم. توضیح اینكه بیتردید مهمترین هدف در ارتكاب جرم سازمان یافته، كسب منافع مالی واقتصادی است. پارهای از نویسندگان، كسب قدرت را نیز هدف چنین جرمی دانستهاند .(Michael D .Malts , 1979) برخی نیز افزون بر تحصیل قدرت اقتصادی و سیاسی، براندازی حكومت و یا دولت حاكم را نیز یكی از اهداف مجرمان سازمان یافته میدانند.
انتهای پیام