به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اگر قرار باشد شاخصترین پروندههای جنایی کشورمان در دهها سال اخیر را ردیف کرده و از برخی شان یاد کنیم، بیشک یکی از آنها پروندهای خواهد بود که به تازگی در ورامین گشوده شده است؛ پرونده قتلی که در محله خیرآباد در شمال این شهر رخ داده، ولی آوازه ناخوشش از مرزهای کشورمان هم فراتر رفته است؛ پروندهای که به قتل دختر بچهای شش ساله اختصاص یافته که حتما شرح دردناک آن به گوشتان رسیده و لازم نیست تکرارش کنیم.
این در حالی است که در فهرست شاخصترین پروندههای جنایی کشورمان، به پرونده مشهور دیگری هم در این خطه برخواهیم خورد؛ پروندهای با موضوع قتلهای زنجیرهای کودکان که به لحاظ وسعت، بزرگترین پرونده جنایی قرن در کشورمان لقب گرفت و تا مدتها متن و حواشی آن تیتر نخست بسیاری روزنامه میشد.
پرونده ای که در جنوب شرقی استان تهران گشوده شد و حالا چند روزی است، برای ساکنان این خطه یادآوری شده و چه بسا حادثه اخیر موجب شده نگرانی های برایشان به همراه داشته باشد، به ویژه آنکه این بار نیز پای تجاوز به کودکان در میان آمده است. (نکته مهم: پدر و مادر امیر حسین، متهم به قتل ستایش، مدعی هستند که تجاوزی در کار نبوده و پزشکی قانونی این موضوع را تأیید کرده است، هرچند درباره انگیزه فرزندشان از ارتکاب چنین جنایتی چیزی نگفتهاند و کذب بودن تجاوز نیز در سخنان هیچ مقام مسئولی مورد اشاره قرار نگرفته است).
این در حالی است که به باور کارشناسان، نمیتوان پرونده جنایت خیرآباد ورامین را بیتوجه به پیشینه آن مطالعه کرد و چشم بر عواملی که موجب شده نوجوانی هفده ساله چنین جنایت هولناکی انجام دهد و سلسله اعمال خشونتباری از خود بروز داده، بست و انتظار داشت که پرونده برای همیشه مختومه شود.
بنابراین می خواهیم به بازخوانی پرونده جنایت بزرگ پاکدشت بپردازیم و بخشهایی از آن پرونده را مرور کنیم که به نظر نمیآید، چندان مورد توجه قرار گرفته باشند، چون اگر اینچنین بود، بازخوانی شان به فاصله بیش از یازده ـ دوازده سال از اعدام متهم ردیف اول آن پرونده و به اصطلاح مختومه شدن پرونده، جذابیت نمیداشت.
از اعدام زمستان ۸۳ تا جنایت بهار ۹۵ محمد بسیجه معروف به بیجه، متولد قوچان و ساکن پاکدشت، کارگر کورهپزخانهای در حومه شهر بود، اما نه کارگری ساده، که قاتلی زنجیرهای که تعداد جنایاتی که رقم زد ثابت میکند، بیش از خشت زدن و کار کردن، بر تجاوز و جنایت متمرکز بوده است. آنقدر که اگر در کشتن آخرین قربانیاش دقت میکرد و ضربات مهلک تری بر سر نوجوان همنام خودش، محمد فرود میآورد، چه بسا دستگیری و محاکمهاش تا مدتها عقب میافتاد.
جنایتکاری که پس از دستگیری، زمانی که کاغذ و قلم در اختیارش گذاشتند، با خونسردی کامل مشغول نوشتن شد و به قتل ۲۹ کودک، زن و مرد که بیشترشان پسربچه بودند اعتراف کرد. وی در بازجوییها نوشته بود که با بهانههای مختلف پسربچهها را به بیابان میکشانده و پس از تعرض آنان را به قتل میرساند. سپس اجسادشان را با لاستیک خودرو و باتریهای فرسوده زیر نخالهها دفن میکرد و بعد از آن سگها را کشته و کنار جنازهها میانداخت تا بوی تعفن جسد سگ مانع از انتشار بوی تعفن اجساد قربانیانش شود و همه را منحرف کند.
اعترافاتی که بعد تغییراتی به خود دید تا در نهایت این جنایتکار بابت قتلهایی با تعداد کمتر محاکمه شده و در سال ۱۳۸۳ به دار مجازات آویخته شود؛ جنایتکاری که چند روز پیش از اعدام، زمانی که نمایندگان خبرگزاریها به دعوت دستگاه قضا حضور یافته و پای سخنان آخرش نشستند، حرفهایی به زبان آورد که هنوز هم قابل تأمل هستند؛ آنقدر که ممکن است بشود از لابلایشان راه ارتباطی با پرونده جنایت خیرآباد یافت و حرفهایی را از زبان وی شنید که میان کامنت ها و نظرات مردم ذیل این خبر هم قابل مشاهده هستند؛
بیجه: استحقاق حکم اعدام را ندارم! * من استحقاق حکم اعدام را ندارم و از گناهی که مرتکب شدهام، توبه کردهام. به خانوادههای مقتولان حق میدهم، آنان صدمات بسیار زیادی را متحمل شدهاند، اما من در صورت بازگشت به جامعه، گناهان خود را تکرار نمیکنم.
* من در جریان جنایات پاکدشت، ۲۶ مورد جنایت انجام دادهام که ۲۰ نفر از کودکان فوت کردهاند.
* من عقدههای روانی نداشتهام، اما وقتی که در جریان پخش برنامههای تلویزیونی، زندگی خود را با آنچه در تلویزیون نشان داده میشد، مقایسه میکردم، به این اقدامات دست زدم.
* بخش مهمی از تقصیرات جنایت پاکدشت بر عهده مسئولان است و در این مورد تنها من مقصر نیستم.
* [در خصوص پرداخت دیه به خانوادههای مقتولان] من حتی هزار تومان هم ندارم و کل دارایی خانواده من کمتر از یک میلیون تومان است. برای به دست آوردن پول، این قتلها را انجام داده و از این طریق تنها عقدههای خود را تخلیه کردهام. اگر با قصاص من تمام جرمها از بین میرود این کار را انجام دهند. من به دلیل فقر این کارها را کردم و امیدوارم که اعدام نشوم.
* در ابتدای انجام جنایتم قصد کشتن کودکان و فرزندان مسئولان جامعه را داشتم، ولی از آنجایی که احتمال میدادم، سریع به چنگ قانون بیفتم از این کار منصرف شدم و به قتل فرزندان خانوادههای کم بضاعت جامعه روی آوردم.
* من در منطقهای که زندگی میکردم، افراد زیادی معتاد و دزد بودند.
* از ته دل به همه خانوادهها تسلیت میگویم و برای همه آنها از وضعی که به وجود آمده متأسفم.
* من از بچگی تحت ظلم بودم و وقتی زندگیام را با دیگران مقایسه میکردم، ناچار دست به چنین اعمالی زدم.
منبع: تابناک
انتهای پیام/