حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ دو دهه از کمرنگ شدن نقش قهرمانان مخاطبپسند در فیلمهای سینمای ایران میگذرد. قهرمانی که مخاطب در سینماها برایش سوت و دست میزد و منتظر صحنههای دراماتیک از او بود تا موجب وجد و هیجانش شود. در واقع سینمای ایران در دهه هشتاد و نود، به ندرت شاهد تصویر یک قهرمان بوده است؛ ولی برای مخاطبان سینمای هالیوود خلاف این روال اتفاق میافتد. آنها هر سال و با هر اثر سینمایی یا مجموعههای دنبالهدار قهرمان مرد و زن جدیدی به مخاطب معرفی میکنند و او را تا سر حد اسطوره ماندگار میکنند.
ابراهیم حاتمیکیا هر زمان به سراغ سوژهای رفته، یک قهرمان مردمی و نه لزوماً سینمایی را به مخاطب معرفی کرده است. یک آدم خاکی از عالم خاکی و از جنس مردم که حالاتی فرای تصور ندارد و ملموس و باورپذیر است. قهرمانی برخاسته از دل مردم؛ اما بیمانند.
فیلم «بادیگارد» آیینه نگرانیهای حاتمیکیاست. نگران از اینکه مسائل حساس، حیاتی، امنیتی، سیاسی کشور و منطقه چرا دغدغه فیلمسازان ما نیست؟! «بادیگارد» مورد نظر حاتمیکیا «حیدر ذبیحی» و تیم او نیست. در واقع بادیگارد کسی است که حیدرذبیحی از او بهعنوان مزدور یاد میکند. کسی است که بدون ایمان و اعتقاد، فکر و هیچ فلسفهای، صرفا بر حسب وظیفه از جان یک شخص حفاظت میکند و حقوق و مزایایش را میگیرد یا حتی ممکن است در موقعیتی مبلغی دریافت کند که از جان همان شخص محافظت نکند. در مقابل حیدر ذبیحیها هم هستند که جان بر سر اعتقاد می گذارند تا محافظ کسی باشند که وجودش برای نظام ضروری و مفید است. در سالهایی که دانشمندان ارزشمند هستهای ایران، به دست مزدوران خودفروخته و وابسته به بیگانه ترور میشدند، این حاتمیکیا بود که با وجود احتمال حواشی و عواقبی که ممکن بود با ساخت این فیلم گریبانش را بگیرد، دغدغه ساخت اثری را داشت تا یک خطر را به طور ملموس نشان دهد.
«حیدر ذبیحی» قهرمانی مانند حاج کاظم «آژانس شیشهای» و با همان اخلاق و قلق است. همان خصلت پشت پا زدن به دنیا و مبارزه برای یک ارزش واقعی.
او سرتیم حفاظت از شخصیتهای نظامی و سیاسی است که در یک برهه زمانی خاص، تصمیمی سرنوشتساز و پرحاشیه میگیرد. او تمام سختیها و ناملایمات حفاظت از یک نابغه هستهای سرسخت را به جان میخرد تا محافظ یک شخصیت سیاسی نباشد.
ویژگیهای منحصربهفرد شخصیت «حیدر» از جدیت و سرسختی در سکانس اول فیلم در سفر و همراهی با شخصیت نظامی به جنوب کشور (محمود عزیزی) و زمان عملیات انتحاری تا دیالوگهای پراحساس در دفتر کار فرمانده خود (امیر آقایی) و صبر و حوصله در راضی کردن نابغه هستهای میثم زرین (بایک حمیدیان) و مهر و صمیمیت با راضیه همسر و همراه همیشگیاش (مریلا زارعی)، ارتباطش با دخترش که نگران شغل همسر آیندهاش است (دیبا زاهدی) و در آخر تصمیمی که در سکانس فراموشنشدنی تونل گرفت، بازنمایی اسطورهای است که حاتمیکیا قصد معرفی کردنش را دارد.
تاثیری که نگاه حاتمیکیا و فیلمهایش بر مخاطب سینما میگذارد، همان سیمرغ طلایی بیهمتای سینماست که بسیاری از سینماگران در حسرت دریافت آن هستند. سیمرغی که با رأی هیات داوران مردمی در حافظه تاریخ سینما ثبت و ضبط خواهد شد و نه در میان طوفان شاتهای متوالی و رنگارنگ عکاسان.
یادداشت از: شیما شفیعی
انتهای پیام/
من هم این فیلم را دیدم و بنظرم فوق العاده بود ، جای خالی اینچنین فیلم های باارزشی درسینما محسوس است ، ای کاش اینچنین فیلم های پرمحتوایی بیشتر جای خودرا به برخی فیلم های غیرضروری تر بدهند ...
بازی آقای پرستویی واقعا بی نظیره ...
باتشکر