این عبارت را هنگامی استفاده میکنیم که میخواهیم اضطراب خود را نشان دهیم و میگوییم دلمان مانند سیر و سرکه میجوشد، اما این تنها کاربرد کلمه "سیر" نیست این کلمه در شعر فارسی نیز کاربرد دارد از جمله آنها، مناظره "سیر و پیاز" اثر "پروین اعتصامی" است.
وی در این مناظره میگوید:
سیر یک روز طعنه زد به پیاز
که تو مسکین چقدر بدبویی
گفت از عیب خویش بیخبری
زان ره از خلق عیب میجویی
گفت از زشت رویی دگران
نشود باعث نکو رویی
تو گمان کردهای که شاخ گلی
به صف سرو و لاله میرویی
یا که همبوی مشک تاتاری
یا ز ازهار باغ مینویی
خویشتن بیسبب بزرگ مکن
تو هم از ساکنان این کویی
در خود آن به که نیکتر نگری
اول آن به که عیب خودگویی
ما زبونیم و شوخ جامه و پست
تو چرا شوخ، تن نمیشویی
اما کلمه سیر تنها در دو معنای مذکور به کار نمیرود بلکه این کلمه را در ترکیب با فعل شدن و صورت منفی آن نشدن میگوییم از جمله آنها این رباعی از خیام نیشابوری است.
بر چرخ فلک هیچ کسی چیز نشد
وز خوردن آدمی زمین سیر نشد
مغرور بدانی که نخور دست ترا
تعجیل مکن هم بخورد دیر نشد
انتهای پیام/