نوروز، نو شدن، نو دیدن و نو بودن، انگار همواره دنبال بهانهای هستیم که کهنگیهایمان را بشوئیم و تازگیهایمان را جانشین آن کنیم. در این میان چه زمان و فرصتی از بهار بهتر که اصلا بهانه نمیخواهد، خودش تازه است و تازگی همراهش میآید.
برای ما که غبار زندگی روزمره رنگ و جلا از ظاهر و باطن امان گرفته فرصت تازهای پیدا میشود که دنبال جبران کردن اشتباهاتمان یا حداقل ادامه ندادن آنها باشیم. گاهی در رفتارمان با خودمان و دیگران آنقدر زبر و سرسخت شدهایم که حتی خودمان از آن شدت و علت آن غافلیم. چرخ میخوریم و خودمان و دیگران را لای حرکت بیهدفمان له میکنیم و اگر یک دفعه نگاه کنیم که به کجا رسیدهایم شاید جز فرصتهایی که از دست دادهایم چیزی پشت سرمان نبینیم. خسته میشویم و سوال بیپاسخ امان را که بارها از هم پرسیدهایم دوباره میپرسیم. به کجا میرویم؟ اینجاست که آرزو میکنیم و میخواهیم فرصتی ایجاد شود تا از دایره له کردن و له شدن باز ایستیم و به خودمان و دیگران مهلت دهیم تا دیده شویم تا حرف بزنیم و بشنویم و شنیده شویم.
نوروز، یک روز است مثل سایر روزهای خوب خدا، چیزی که آن را شایسته مراسم و آداب خاصش میکند این نگاه است. نگاهی که در آن یادمان بیفتد که اصلا برای چه پا به این جهان نهادهایم. شرط و شروط انسانیمان را دوباره بیاد بیاوریم.
و اگر خدا عنایتی کند شاید بتوانیم دلها و نگاههایی که برای ما و کنار ما تپیده و لرزیدهاند را به نگاهی و لطفی مهربانی کنیم و از این رهگذر الطاف آسمانی پروردگارمان را نصیب خود کنیم.
یادمان باشد آنهایی که نوروزهای گذشته بودند و دیگر نیستند را فراموش نکنیم که خداوند روزگار نو و نوروزهای زیادی برای جبران کردن و دوباره ساختن برایمان مهیا کرده، باشد که نوروزی را از دست نداده باشیم. سال نو بر همه هموطنان عزیزم مبارک باد.
سعید سلطانی
انتهای پیام/