به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ضربالمثلها در تمامی فرهنگها و جوامع به عنوان یکی از پرکاربردترین اقسام ادبی شناخته میشوند. دهخدا در یادداشتهای پراکنده خود در مورد ضربالمثل مینویسد: «پدرهای ما، مَثَل را یکی از اقسام بیست و چهارگانه ادب شمرده و مِثل دیگر قسمتها به آن اهمیت میدادهاند. برخی از این علوم عبارتند از: واژهشناسی، صرف، نحو، معانی، بدیع، نقد شعر، عروض و قافیه، امثال و حکم، افسانهگویی و ... (ذوالفقاری، 1391).
در فرهنگ ایرانی هم ضربالمثلها هریک حکایت شیرین افسانهای و یا واقعی دارند که حتی در میان اشعار شاعران بزرگ هم نمود یافتهاند.
با این وصف در باشگاه ضربالمثل امروز به بیان حکایت مختصری از ضربالمثل «دوستی خاله خرسه» میپردازیم.
****************************
در داستانکها آمده است:
پیرمردی تنها در باغی بزرگ زندگی میکرد. او از تمام داراییهای دنیا هر آنچه میخواست داشت و از مال دنیا بینیاز بود. اما بسیار تنها بود و همه خانواده خود را از دست داده بود.
اوابل از شهری به شهر دیگری میرفت تا کار کند و برای خود مالی جمع کند، از این رو چون فقیر بود هیچ فردی او را تحویل نمیگرفت. بعد از مدتی که خودش به اندوختهای دست یافت، حاضر نشد با کسی دوست شود و طرح رفاقت بریزد. چون میدانست به خاطر پول و مادیات است که دیگران دور او جمع میشوند.
مدتی گذشت. روزی به جنگل رفت و در آنجا خرس پیری را دید که او هم تنهاست و از این تنهایی دلگیر. با خود گفت بهتر این است که او را برای دوستی با خود انتخاب کنم.
روزها گذشت و دوستی آنها با هم به اوج رسید. پیرمرد به خرس پیر محبت فراوان میکرد و از همین رو بود که خرس هم از محبت برای او دریغ نداشت. پیرمرد که میخوابید، بالای سرش میایستاد و مگسها و حشرات موذی که دور و برش میپلکیدند را میپراند.
اما روزی رسید که چند مگس سمج روی سر و صورت پیرمرد به خواب رفته، نشستند و تلاش خرس برای دور کردن آنها به نتیجهای نرسید.
عاقبت خرس با خشم بسیار سنگی بزرگ را برداشت. مگسها را که روی صورت پیرمرد نشسته بودند، نشانه گرفت و سنگ را محکم پرت کرد و بدین ترتیب پیرمرد جان خود را در راه دوستی با خرس از دست داد.
از آن به بعد در مورد دوستی با فرد نادانی که از روی محبت موجب آزار دوست خود میشود، این مثل معروف شده که میگویند «دوستی فلانی، مثل دوستی خاله خرسه است».
گزارش از: مریم محمدی
انتهای پیام/