حوزه موسیقی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ روی صحنه حرکات نمایشی انجام نمیدهد، به دنبال حرکتهای اضافی نیست و با آرامش ولی پرقدرت، سازش را به صدا درمیآورد. بیش از پانزده سال است که به عنوان نوازنده حرفهای دف، در گروههای مهم و با آهنگسازان به نام همکاری داشته. ولی امسال، علاوه بر دیگر فعالیتهایش، به یکی از نوازندههای ستاره، در اجراهای صحنهای تبدیل شد. تور کنسرت «ناگفته» استاد شهرام ناظری و حافظ ناظری، امسال پس از تورهای جهانی، برای اولین بار اجراهایش را در ایران آغاز کرد و شهریار نظری به عنوان نوازنده دف این گروه را همراهی کرد و با توجه به استقبال مخاطبان از اجرایش، او به یکی از ستارههای «ناگفته» تبدیل شد. هرچند که پس از اجرای «ناگفته» در قزوین، دچار سانحه رانندگی شد، ولی در کمترین زمان خودش را دوباره به گروه و اجراهای فصل دوم این تور رساند.
تور دوم کنسرت «ناگفته» بیست و نه بهمن ماه و همزمان با تولد استاد ناظری به پایان رسید. همکاری با ناظریها در طول این سالها برای شما چه تفاوتی با سایر هنرمندان داشت؟ بیش از پانزده سال است که به شکل حرفهای و با گروههای مطرح موسیقی نظیر «شیدا» به سرپرستی استاد محمدرضا لطفی، گروه «ماه» و گروه «خورشید» به سرپرستی استاد مجید درخشانی، گروه «هزار طرز» به سرپرستى عليرضا فيضبشىپور، گروه «قمر» به سرپرستى نويد دهقان همکاری میکنم. کار با همه این گروهها برای من ارزشمند بود و به تجربیاتم اضافه کرد، اما نکتهای که همکاریام را با استاد ناظری در طول چهار سالی که با ایشان کار میکنم متمایز کرده، توجه ویژه استاد به سازهای کوبهای به ویژه دف است. نگاه مثبت ایشان روی سازهای کوبهای باعث شده تا نوازندگان این سازها فرصت بیشتری در اختیارشان قرار بگیرد تا بتوانند تواناییهایشان را در این عرصه نشان دهند. این خصوصیات استاد ناظری به پسرشان حافظ هم سرایت کرده است و در کنسرت «ناگفته» که با ایشان همکاری میکنم، این فرصت را در اختیارمان قرار داده تا بتوانیم فضاهای متفاوتتری را تجربه کنیم.
بسیاری از کارشناسان بر این باورند که نوازندگان در آلبوم «ناگفته» و به دنبال آن کنسرتهایش راه سختی را در پیش داشتند، به ویژه اینکه سازهای کوبهای آلبوم را ذاکر حسین، ستاره موسیقی مطرح جهان نواخته بود. همینطور است، به ویژه اینکه ما زمان بسیار کمی را برای تمرین در اختیار قرار داشتیم. ظاهرا پیشتر قرار بود که کنسرت «ناگفته» توسط نوازندگان مطرح خارجی برگزار شود، اما در لحظه آخر مجوز حضور این افراد صادر نشد و نوازندگان داخلی جایگزین آنها شدند. ما تنها یک فرصت دو هفتهای در اختیار داشتیم تا بتوانیم روی این پروژه سنگین کار کنیم. در این میان کار من و فرهاد صفری نوازنده «کارنگ» از سایر نوازندهها به نوعی سختتر بود، چرا که برای سازها کوبهای نت نداشتند و ما باید همه ریتمها را میزان به میزان در زمان محدودی حفظ میکردیم. بهترین کاری که به ذهن من و فرهاد رسید این بود که پنج روز خودمان را در اتاقی حبس کنیم تا بتوانیم از پس اجرای این قطعات به درستی برآییم. بالاخره بعد از پنج روز تمرین شبانهروزی توانستیم به آن چه مد نظرمان بود دست یابیم.
ظاهرا تلاشتان هم بینتیجه نماند، چرا که مردم در حین سولونوازی شما و به دنبال آن فرهاد صفری تحت تاثیر قرار میگیرند و شما را به شدت مورد تشویق قرار میدهند. این نشاندهنده لطف مردم است و خوشحالم که تلاش ما به ثمر رسیده و توانستیم رضایت مخاطبان را جلب کنیم. اما نکتهای که نمیتوان از کنار آن ساده گذشت این است که مخاطبان ما علاقه زیادی به سازهای کوبهای دارند و شور و شعف زیادی نسبت به این ساز نشان میدهند. به همین خاطر رسالت نوازندگان این سازها بیشتر است. اما خب، به قول حافظ ناظری ما در موسیقی سنتی محدود و بسته عمل میکنیم و اجازه نمیدهیم که مرزها و دیوارها کمی عقب بروند؛ اتفاقی که در همکاری با ناظریها به درستی رخ میدهد و یک ساختارشکنی درست اتفاق میافتد.
شما در آخرین کنسرت تور اول گروه «ناگفته» دچار سانحه تصادف شدید و از ناحیه دست آسیب دیدید. کمتر کسی تصور میکرد که ظرف مدت دو ماه بتوانید دوباره به گروه اضافه شوید و بتوانید از پس نواختن قطعات دشوار کنسرت «ناگفته» برآیید. بعد از اینکه این اتفاق بعد از اجرای کنسرت «ناگفته» در شهر قزوین رخ داد و مجبور شدم مچ دستم را جراحی کنم، حتی پزشک معالجم هم تصور نمیکرد که بتوانم ظرف دو ماه ساز بزنم چه برسد به اینکه در کنسرتی نظیر «ناگفته» حضور داشته باشم. چرا که برای یک نوازنده دف هیچ چیز به اندازه مچ دستش اهمیت ندارد اما به لطف خدا و با تمرین و تلاشهایی که داشتم توانستم دوباره به گروه اضافه شوم.
در صحبتهایتان به این موضوع اشاره کردید که مخاطبان به سازهای کوبهای علاقه زیادی دارند و ظاهرا این علاقه نسبت به ساز دف بیشتر هم هست. بله، ساز دف به دلیل اینکه در موسیقی اصیل ایرانی و به دنبال آن آیینهای عرفانی ما هم نقش پررنگی دارد همواره در طول تاریخ مورد توجه مردم بوده است. این روزها هم صرف نظر از نحوه برگزاری کلاسها، نوع آموزش هنرجویان دف حجم زیادی از آموزشگاههای موسیقی را به خود اختصاص دادند.
با این اوصاف باید دف در قیاس با گذشته ارتقا پیدا کرده باشد؟ از چه جهت، تکنیکی، یا نحوه ساخت ساز؟
هر دو جهت. با وجود اقبالی که مردم نسبت به ساز دف نشان میدهند اما «دف» به شدت ساز مهجوری است و در طول سالها نه تنها ساخت این ساز بهبود نیافته، بلکه دچار نوعی عقبگرد شده است. چرا که این روزها کمتر دفی را میتوان پیدا کرد که از پوست طبیعی ساخته شده باشد و اکثر دفها از پوست مصنوعی آن هم به شیوه نادرست ساخته شده است. در شیوه سنتی باید موى پوست دف را بدون استفاده از مواد شيميايى از بین برد به اين ترتيب كه پوست را زیر خاک دفن کرد و بعد از آن موها از آن جدا ميشود ولى تا هفتهها بوی بسیار بدی از پوست متساعد میشود، اما در همان شرایط هم باید پوست را دباغی کرد و به شکل درست آن را آویخت. نوع چوبی هم که در حلقه دف استفاده میشود باید رنگ نخورده و خام باشد. جنس حلقهها هم در ساخت دف بسیار مهم است. اگر همه این موارد به درستی عمل شود آن لهجه اصیلی که انتظار میرود را میتوان از دف شنید. در غیر این صورت صدایی که از دف به گوش میرسد آن صدای اصیل و درست نیست.
با چنین مزیتی در لهجه ساز دف، چرا سازندگان ساز دف از شیوه اصیل آن پیروی نمیکنند؟ ساخت ساز دف در عین سادگی دارای پیچیدگیهای بسیاری است. این روزها کمتر سازندهای به خودش این سختی را میدهد تا بخواهد پس از طی این مراحل، سازی را بسازد. اکثر سازندهها ترجیح میدهند به دلیل قیمت پایین و روش کمزحمت از پوستهای مصنوعی استفاده کنند. و متاسفانه این روش هم به شدت بازارى شده و از حالت هنری خارج شده و سازندهها صرفا به فکر راه ساخت کمزحمت و کمهزینه هستند. از طرفی چون سازهای طبیعی زود شل میشوند مدام احتیاج به گرم کردن دارند؛ نوازندگان هم ترجیح میدهند به سراغ سازهای پوست مصنوعى بروند. به هرحال باید روش ساخت دف تلقى هم استاندارد شود و سازندگان محترم از چوب خام بدون رنگ و حلقه هاى جنس خشك و فنرى وكمانه عريض تر استفاده كنند چون هر کدام از این جزییات در صدادهی این ساز تاثیر بسیار زیادی دارند.
یعنی با وجود این استقبال و حجم از نوازندگان ساز دف، این ساز در ساخت با مشکل جدی عدم استانداردسازی مواجه است؟ متاسفانه بله، حساسيتى که در توليد این ساز وجود دارد مثال حساسيتى است كه در صنعت خودرو سازى در توليد پرايد وجود دارد و دید هنری از آن فاصله گرفته و باعث شده کیفیت ساز به شدت پایین بیاید. معمولا یک تا دو ماه طول میکشد تا ساز در دست نوازندهاش جا بیفتد و به اصطلاح آببندی شود. وقتی هم که این اتفاق رخ میدهد ساز، عمرش به دلیل کیفیت پایینش تمام میشود و دوباره باید ساز جدیدی تهیه شود و تکرار این مشكل به نوازنده صدمه ميزند. البته به تازگی یکی از همکارانمان پژمان حدادی اقدام به تولید سازهای کوکی دف کردند که به نظر میرسد در شرایط نامناسب تولید سازهای دف، سازهای قابل قبولى باشند هرچند كه اين ساز هم ايده آل نيست.
در مورد بخش نوازندگی هم اوضاع مانند ساخت ساز دف است؟ نه، خوشبختانه شرایط بهتری دارد. ما نباید فراموش کنیم که موسیقی یک هنر صوتی است و نباید آن را صرفا با تکیه بر تصویر و حرکات نمایشی به مخاطب ارائه دهیم. این روزها متاسفانه برخی از نوازندههای دف صرفا به حرکات نمایشی در حین نواختن دف روی آوردند و سعی میکنند با اجراى حركات نمايشى با ساز مخاطب را به وجد بیاورند. در حالی که جای این حرکات نمایشی در کنسرت نیست و کسانی که دوست دارند مخاطب را اینچنین به وجد بیاورند باید این حرکات را در سفره خانهها و... دنبال کنند و در نوازندگی حرفهای دف، صرفا تکنیک نوازندگی را ارتقا دهند و مخاطب را با رفتارهای نمایشی گمراه نکنند.
به عنوان سوال پایانی ظاهرا بعد از کنسرت «ناگفته» بلافاصله به همراه استاد ناظری و گروه «مولوی» برای اجرای برنامه راهی تور اروپا میشوید؟ بله، خوشبختانه موسیقی سنتی توانسته جایگاهش را در دنیا تا حدی پیدا کند. استاد ناظری هم جایگاه ویژهای در میان ایرانیهای خارج از کشور و غیر ایرانیها دارند.
انتهای پیام/