اریک کانتونا و رشیدا براکنی حالا سیزدهمین سال زندگی مشترک‌شان را سپری می‌کنند‌؛ اولی به خاطر فعالیت‌های فوتبالی‌‌اش شناخته شده است. همسرش اما، بیشتر به خاطر فعالیت‌های هنری و بازی در تئاتر و سینما شناخته شده است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اریک کانتونا و رشیدا براکنی حالا سیزدهمین سال زندگی مشترک‌شان را سپری می‌کنند‌؛ اولی به خاطر فعالیت‌های فوتبالی‌‌اش شناخته شده است و بازی در تیم بزرگی مثل منچستر‌یونایتد را در کارنامه دارد.

همسرش اما، بیشتر به خاطر فعالیت‌های هنری و بازی در تئاتر و سینما شناخته شده است. زندگی مشترک اریک و رشیدا هم دقیقاً از بازی مشترک در یک فیلم شروع شده و همچنان ادامه دارد. اریک که این روزها از فوتبال فاصله گرفته و محو هنر شده، به همراه همسرش گفت‌وگوی متفاوتی با مجله «اِل» داشته که مختصری از این گفت‌وگوی دو نفره را در زیر می‌خوانید.

به نظر می‌رسد شیوه آشنایی شما با همدیگر درست مثل این بوده که رعدوبرقی زده شده باشد. درست است؟
رشیدا براکنی: بله، 13 سال پیش بود. 
اریک کانتونا: ولی برای من انگار همین چند لحظه پیش بود! (می‌خندد.)

می‌شود دقیقاً توضیح بدهید چه اتفاقی افتاد؟
رشیدا: واقعاً انگار شبیه اتفاقاتی بود که در فیلم‌ها می‌افتد... 
کانتونا: حواست کجاست؟ در یک فیلم بود دیگر!
رشیدا: درست است‌؛ سال 2002 هر دو داشتیم در یک فیلم به کارگردانی تیری بینیستی بازی می‌کردیم. اریک جلوی آیینه نشسته بود و مشغول گریم بود. من مستقیماً نگاهش را ندیدم ولی از آیینه دیدم که درست به من زل زده است. البته او هم از طریق آیینه می‌دید که نگاهش می‌کنم. همان موقع بود که احساسی به وجود آمد. 

کانتونا: خب ما از طریق همان آیینه به نگاه کردن به یکدیگر ادامه دادیم. دقیقاً آیینه شده بود نگاه طرف مقابل. 
رشیدا: بعد از آن آشنایی خیلی زود می‌خواستیم با همدیگر ازدواج کنیم. می‌دانستیم که ازدواج کردن می‌تواند پیوند ما را مستحکم‌تر کند. حس می‌کردم الان سال‌‌هاست اریک را می‌شناسم و دوباره فرصتی دست داده تا او را بازشناسایی کنم. همه این اتفاقاتی که برای شما تعریف می‌کنم فقط در عرض چند ثانیه رخ داد.

خب فکر می‌کنید بعد از گذشت 13 سال هنوز همان هیجانی که روز اول در زندگی‌‌تان وجود داشت، وجود دارد؟
رشیدا: امروزه متأسفانه معنای کلمه هیجان دستخوش تغییر شده و بیش از حدش می‌تواند منجر ‌به ویرانی شود. درباره زندگی من و اریک باید بگویم برنامه‌ریزی‌هایی برای پیشرفت در این زندگی وجود دارد، کارهایی می‌کنیم که زندگی‌مان سرزنده‌تر شود و علاقه‌ای به تجدید این سرزندگی به وجود بیاید. هیجان برای ما یعنی این.

این روزها زیاد می‌شنویم که خیلی‌ها بدون عشق و علاقه کنار هم زندگی می‌کنند... 
کانتونا: اگر این طوری باشد که کار خیلی سخت و دشوار است. 
رشیدا: خب خیلی از زوج‌هایی که دور و بر ما هستند ویژگی‌های مختلفی دارند‌؛ خیلی‌ها فقط به خاطر بچه‌های‌شان کنار هم هستند و علاقه‌ای وجود ندارد. برعکس این اتفاق هم وجود دارد. با این حال برای زندگی من، اریک آدم فوق‌‌العاده‌ای است چون وقتی با او زندگی می‌کنی، اصلاً نمی‌دانی قرار است چند لحظه دیگر چه اتفاقی بیفتد.

خنده و شوخی در زندگی شما چه جایگاهی دارد؟
رشیدا: فوق‌‌العاده مهم است. 
کانتونا: اصلاً تلاش می‌کنیم با آدم‌هایی باشیم که خنده را به ما اهدا می‌کنند. همه دوست‌های ما آدم‌های دوست‌داشتنی هستند. البته من هیچ‌وقت مخاطب خوبی برای آنها نبوده‌ام (می‌خندد). فکر می‌کنم دوستان‌مان من را می‌خندانند چون دقیقاً مثل ما، از جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، فاصله گرفته‌اند. ما به دنیایی که اطراف‌مان هست می‌خندیم، دنیایی که شبیه یک سیرک بزرگ است.

شما آدم‌های اهل خانواده‌ای هستید؟
کانتونا: بله!
رشیدا: فراموش نکنیم که این یک اصل است. من هرگز نمی‌توانم پدرومادرم را به خانه سالمندان بفرستم‌؛ همان‌طور که نمی‌توانم چنین کاری با والدین اریک کنم.

و این موضوع را به فرزندان‌تان هم منتقل می‌کنید؟
کانتونا: این کار را با زبان قدیمی‌ها می‌کنم. به‌هر‌حال برای بچه‌ها این موضوع حیاتی است که ما به الجزایر سفر کنیم. مادربزرگ رشیدا هنوز زنده است و وقتی به فرانسه می‌‌آید، او را می‌بینیم. البته بقیه افراد خانواده از برادرها، خواهرها، پسرعموها و دخترعموها و همه را هم می‌بینیم. بچه‌ها وقتی در تعطیلات کنار این افراد هستیم، چیزهای زیادی می‌آموزند... این موارد برای شکل دادن به پایه زندگی آنها مفید است.

خب درباره انجام کارهای غیرمنتظره چی؟ کدام‌یک بیشتر دیگری را غافلگیر می‌کند؟
کانتونا: در این زمینه رشیدا به مراتب از من بهتراست. البته برای من هم پیش آمده که بخواهم غافلگیرش کنم ولی من برای انجام این کارها ساخته نشده‌ام. سورپرایز کردن یعنی اینکه ما با همیم. 
رشیدا: برای‌تان مثال می‌زنم‌؛ مثلاً هردوی ما از روز ولنتاین متنفر هستیم (می‌خندد). حالا مثلاً پیش می‌‌آید که به هتلی در پاریس برویم و همدیگر را ببینیم. 
کانتونا: البته با برنامه فشرده کاری و سفرهای زیادی که باید برویم، همین دیدارها هم خیلی شانس می‌خواهد.

خودتان را در 20 سال دیگر چطور می‌بینید؟ زندگی مشترکی وجود دارد که رؤیایش را داشته باشید؟
رشیدا: معمولاً به هم می‌گوییم که تا آخر عمر با هم زندگی می‌کنیم. قرار است تا زمانی که پیر شده‌ایم و فقط یک دندان در دهان‌مان باقی‌مانده - به جای اینکه همه دندان‌های‌مان بریزد - کنار هم باشیم (می‌خندد). راستش را بخواهید، نمی‌توانم تصوری به غیر از داشتن اریک داشته باشم.

منبع: خبر ورزشی

انتهای پیام/

برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.