بارانی که با آمدنش احساس میکنی زمین رنگ آسمان میگیرد و قبل از هر چیز هوای تازه را به شهر میبخشد.
این روزهای آبان ماهی با این بارانهای گاه گاه به راستی که هرکسی را مجذوب خویش میدارد و بیجهت نیست که پاییز را با این هوای دل انگیز پادشاه فصلها خواندهاند. پاییزی که هزار رنگ است و در پس آن زیباییهای بسیار نهفته است. کافی است عاشق باشی تا ببینی و لذت ببری از نعمات خداوند روی زمین.
روز گذشته در حالی که هم شهر خیس باران بود و مثل همیشه ترافیک در خیابانهای شلوغ بیش از هرچیز دیگری خودنمایی میکرد تصمیم گرفتم به یکی از نگارخانههای شهر که چند وقتی است حال و هوای نقاشی به خود گرفته سری بزنم.
نگارخانه والی مکان دنجی است که به راحتی میتوان در آن طعم هنر را چشید و برای چند ساعتی فارغ از شلوغیهای روزمره دل به هنر سپرد.
کمی بالاتر از میدان ونک به سمت پارک وی، کوچه شهید خدامی را باید بگیری و بروی بالا. به گمانم ده- پانزده دقیقهای که وقت بگذاری میرسی به پلاک 72 و نگارخانه والی. یعنی همان جایی که این روزها میزبان آثار نقاشی پروین اصانلو است.
ساعت 4 درب نگارخانه به روی بازدید کنندگان گشوده میشود و اصانلو در کنار تابلوهای نقاشی اش به استقبال مخاطبان میآید. مخاطبانی که دو دستهاند. آنانی که با نگاه حرفهای به تماشای نمایشگاه آمدهاند و آنان دیگر که صرفا برای بازدید از آثار ارزشمندی که شاید خیلی هم از آن سر در نیاورند میهمان والی شدهاند.
*فضایی آرام و روشن...
در ابتدای ورود به نمایشگاه اصانلو در وصف آثارش چنین نوشته است: "بی هیچ قصد خوش آمدی، بدون درگیر شدن در هیچ سبک و سیاقی من هستم و نقاشیهایم. بدون هیچ واسطهای، فقط خود خودم. هستیام و جان و روحم سیالانه در فضای نقاشی جاری است.
هستی هم به عنوان وجود و هم گستره وسیعتر، جهان هستی و هر آن چه که آنرا احاطه میکند! جهان دیگر، جهان مجازی! دغدغه ذهن انسان معاصر و هنرمند معاصر است، دغدغه ذهن من!
انسان معاصر به عنوان یک انسان تنها! یک انسان عام نه خاص!انسانی که حتی اگر حضور خود را به عین به رخ نکشد باز میتوان حضورش را در اثر هنری دید. میتوان حضورش را در جای جای جهان هستی لمس کرد.
میتوان دید. آن جا که، در اثر انسانی خود را به رخ نمیکشد و خودنمایی نمیکند. میتوان بیشتر او را دید.
میتوان بیشتر در جست و جویش بود. همانند فردی که در جمعی حضور ندارد اما به دنبالش میگردی که چرا نیست؟ اگر خودش نیست میتوان جانش و روحش را دید. با ضرب آهنگ قلمهایش با رنگهایش با فرمهایش با حس درونش یا حتی بیپیرایگی شکار شدهاش!
*آن جا که جانش را تکه تکه بر روی بوم و فضای نقاشی پرتاب میکند
مخاطب هوشمند حتما آن را خواهد دید آن را خواهد کاوید. آن جا که هنرمند و خالق اثر میخواهد بدون حضور خود و بدون حضور عینی هیچ انسانی، اثر را به مصاف نگاه جستوجوگر مخاطب بفرستد تا اثر و مخاطب با یکدیگر به یک گفتگوی بدون کلام اما با معنا و مفهوم بنشینند آنجا که اثر خود هستی میشود خود وجود میشود و موجودیت مییابد و مخاطبش را به چالش میکشد.
بدین گونه میخواهد هستی و وجود خود را به رخ کشد! آنجا که اثر بدون حضور انسان خموشانه فریاد برمی دارد انسان آرزوست! انسان!!!..."
در تابلوهای این نمایشگاه که دقیق میشوی میبینی که هیچ انسانی به طور عینی در آنها وجود ندارد و خبری از فیگوراتیو نیست.
آبستره، سبک کاری اصانلو در این نمایشگاه میباشد که تقریبا تمام تابلوها را در این سبک با رنگهای سرد و تیره اجرا کرده است.
بهره گیری از رنگ های تیره، تلخیها و سردیهای دوران معاصر را به ذهن مخاطب القا میکند که البته بازدید کننده پس از عبور از لایههای روی کار در جست و جوی دنیایی که روشنتر است و شاید از لطافت بیشتری برخوردار باشد گام برمیدارد.
کنتراست در اغلب تابلوهای اصانلو نیز معمای پیچیده و در عین حال به وضوحی را پیش روی مخاطب مطرح میکند که در کنار تمام تیرگیهای غالب چگونه میتوان روشنیها را هم در نظر آورد.
مجموعه آثار این نمایشگاه در عین حال که به لحاظ مفهومی بسیار نزدیک به هم هستند هیچ یک کپی شده از دیگری نیست و انگار که مکمل یکدیگر باشند در کنار هم قرار گرفتهاند.
چیدمان آثار به ترتیبی است که مخاطب با نگاهی باز به تماشای تابلوها میایستد.
دو کار که ابعاد آنها از مابقی آثار بزرگتر است، در یکی از دیوارها و سایر تابلوها در دیوار روبرویی قرار گرفتهاند.
نمایشگاه نقاشی پروین اصانلو، فرصت مناسبی است برای دل سپردن به وادی هنر و بهره بردن از تجربیات این هنرمند پیشکسوت که سالهاست در این عرصه فعالیت میکند.
گزارش از: عاطفه گودرزی
برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید.
انتهای پیام/