«حمله به عراق؛ آنچه رسانه‌ها به شما نگفتند» گوشه‌ای از بازی‌های سلطهٔ رسانه‌ای آمریکا را در جنگ عراق را به رشته تحریر درمی‌آورد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ این کتاب تنها چند هفته پیش از حمله سرا سری آمریکا در مارس ۲۰۰۳ به عراق منتشرشده و صدای این نویسندگانش هرگز در هیاهویی که بازهای جنگ‌سالار آمریکایی و تشنگان طلای سیاه و گردانندگان رسانه‌های شرکتی و کارتل‌ها و کمپانی‌های خبری به راه انداخته بودند، به گوش کسی نرسید.


«حمله به عراق؛ آنچه رسانه‌ها به شما نگفتند» گوشه‌ای از بازی‌های سلطهٔ رسانه‌ای آمریکا را در جنگ عراق را به رشته تحریر درمی‌آورد. این کتاب تنها چند هفته پیش از حمله سرا سری آمریکا در مارس ۲۰۰۳ به عراق منتشرشده و صدای این نویسندگانش هرگز در هیاهویی که بازهای جنگ‌سالار آمریکایی و تشنگان طلای سیاه و گردانندگان رسانه‌های شرکتی و کارتل‌ها و کمپانی‌های خبری به راه انداخته بودند، به گوش کسی نرسید.

جنگ عراق به‌خوبی فضای حاکم بر رسانه‌های آمریکایی پیش از دمیده شدن در کوس جنگ را به تصویر می‌کشد. نورمن سولومون به ساده‌ترین شکل ممکن، پیچیده‌ترین روابط موجود میان ارکان قدرت و ارباب رسانه را بازگو می‌کند. ریس ارلیک به ما یاد می‌دهد که افکار عمومی در آمریکا را چگونه برای پذیرش شوم‌ترین واژه دنیا یعنی «جنگ» آماده می‌کنند به‌گونه‌ای که همگان به استقبال آن بروند.

دو خبرنگار و تحلیل‌گر رسانه، در پی سفری که پیش از آغاز حمله آمریکا به عراق داشته‌اند آنچه سازمان رسانه‌ای کشورشان درباره این نبرد به خورد مردم خود و دنیا داده‌اند، در مواجه با جنگ عراق را شرح می‌دهند. در این کتاب در مورد آن دسته از عراقی‌ها و آمریکایی‌هایی سخن می‌گوید که به‌طورقطع، در این جنگ خواهند مُرد و یا دست‌کم دست‌وپاهای خود را از دست خواهند داد و یا کور خواهند شد و یا مبتلابه بیماری‌های عجیب و دردناکی خواهند شد که سبب می‌شود فرزندانی ناقص‌الخلقه به دنیا بیاورند.

این کتاب صدای لرزان عراقی را نشان می‌دهد که گرچه در مورد خودش سخن می‌گفت اما گویی از طرف همه مردم عراق نظر می‌داد که در جواب مصاحبه خبرنگار آمریکایی که از او درباره احتمال جنگ در سال ۲۰۰۳ می‌پرسد می‌گوید: «ما دیگر خسته شده‌ایم.» گرچه در مورد خودش سخن می‌گفت، اما گویی از طرف همه مردم عراق نظر می‌داد. پس‌ازاین همه غم، ترس و مصیبت، آن‌ها به‌کلی بریده بودند و ازآنچه آینده احتمال داشت برایشان به ارمغان بیاورد به‌شدت ترسان و نگران بودند.

نکبتی بیشتر از کشتن نیم میلیون کودک

از وزیر خارجه سابق آمریکا، مادلین آلبرایت می‌گوید که در جواب مجری شبکه سی بی‌اس که گفت: «ما شنیده‌ایم که نیم میلیون کودک عراقی مرده‌اند!» و سپس پرسید: «آیا اهداف شما به چنین بهایی می‌ارزید؟» و آلبرایت پاسخ داد: «من فکر می‌کنم این انتخاب سختی است، اما در مورد ارزش آن باید بگویم که فکر می‌کنم بله ارزشش را داشت.»

در اکتبر ۲۰۰۱، دولت بوش درحالی‌که افغانستان را به موشک بسته بود، شعار «عملیات عدالت بیکران» را علم کرد و زمانی که متوجه شد این شعار خوشایند مسلمانان نیست، چون‌که در اعتقادات آن‌ها تنها خداوند است که می‌تواند مجری عدالت بیکران باشد، به‌آرامی آن را با شعار فریبنده دیگری جایگزین کرد. «عملیات بلندمدت آزادی» به‌زودی به‌عنوان جایگزین مناسبی برای «عملیات عدالت بیکران» از سوی رسانه‌های آمریکا پذیرفته شد؛ عبارت خنده‌داری که تنها یک اندیشه ترسناک و گستاخ می‌توانست آن را، در خصوص مردمی که هیچ انتخابی جز تحمل آزادی پنتاگون در بمباران خود نداشتند، پیشنهاد بدهد.

غوغای رسانه‌ای یازده سپتامبر
این موضوع که هیچ مدرکی در خصوص ارتباط بغداد با حوادث تروریستی یازده سپتامبر وجود ندارد، به‌عنوان یک موضوع کلیدی، همواره در حاشیه قضیه قرار داشته است. رسانه‌های آمریکا این‌چنین وانمود می‌کردند که ملاقات مهمی بین هواپیماربایان یازده سپتامبر با یک مأمور عالی‌رتبه اطلاعاتی عراق در پراگ روی‌داده است، اما پس از تحقیقات مفصل و گسترده، این گزارش‌های احمقانه، بی‌اساساً خوانده شد.

ادعای بی‌اساس و واهی دیگر، زمانی از راه رسید که دونالد رامسفلد صدام حسین را به پناه دادن به اعضای القاعده متهم کرد. آن‌چنان‌که روزنامه انگلیسی گاردین نوشت، «آن‌ها درواقع به کردستان عراق، منطقه‌ای که در کنترل او نیست، فرار کرده‌اند.» اما دروغ‌ها و حقه‌ها اغلب به‌خوبی می‌گیرند و به‌شدت پیش می‌روند؛ آن‌چنان‌که مارک توآین زمانی می‌گفت: «هنوز حقیقت کفش‌هایش را نپوشیده، دروغ نصف عالم را گرفته است.»

گروه بوش قادر بود تا در سطوح روانی زیادی، با دستمایه قرار دادن احساسات پس از یازده سپتامبر این حس را در میان افکار عمومی به وجود بیاورد که عراق در این جنایت هولناک علیه بشریت شرکت داشته است. از عمده تغییرات اساسی به وجود آمده در فضای سیاسی پس از یازده سپتامبر، شکل‌گیری شدید این نگرش بود که مدام از طرف رامسفلد، دیک چنی و شخص رئیس‌جمهور تقویت می‌شد که ارتش ما باید به دشمنان بالقوه حمله کند پیش از آن‌که آن‌ها احتمالاً به ما حمله نمایند. سیاست‌مداران و کار‌شناسان اندکی، حاضر به پذیرفتن این حقیقت شدند که این فرمولی بود برای جنگی بی‌پایان و پدیدآوران شمار بسیار زیادی از دشمنان جدید که خواهی‌نخواهی و بر اساس منطق متقابل آن‌ها نیز می‌توانستند پذیرای چنین شعاری باشند.

علی‌رغم غوغای رسانه‌ای در مورد یازده سپتامبر، یک سکوت به‌دقت گزینشی بر سراسر پوشش رسانه‌ای حاکم شده بود. این سکوت در عمل آن‌چنان برای گردانندگان سیاسی واشنگتن سودمند بود که میزانی برای آن نمی‌توان یافت. عملیات نظامی آمریکا در پاسخ به کشتار دسته‌جمعی صورت گرفته توسط هواپیماربایان همواره درست جلوه می‌کرد.

نویسندگان کتاب ما را تا درون تحریریه برخی از روزنامه‌ها و رسانه‌های شرکتی آمریکایی می‌برند و نشانمان می‌دهند که راه پیشرفت در این رسانه‌ها از راهروهای کاخ سفید، مارپیچ‌های پنتاگون و پله‌ها و لابی‌های شرکت‌های اسلحه‌سازی و نفتی می‌گذرد. کتاب به‌خوبی راز یک نقشه شوم را بر ملأ می‌سازد؛ اینکه آمریکا چگونه جاسوسان خود را در قالب بازرسان سازمان ملل، مدت‌ها پیش از حمله به عراق به مرزهای این کشور فرستاده تا از داشته و نداشته آن‌ها و خصوصاً توان نظامی ارتش عراق در صورت حمله نظامی به این کشور گزارش تهیه کنند؛ اما بهتر بود کتاب با تصاویر روزنامه‌ها، حوادث و مقامات آمریکایی وقت آماده می‌شد تا حوزه تأثیر و همراهی مخاطبانش را بیشتر می‌کرد تا خواننده میان آن‌همه اخبار و اطلاعات ناشنیده گم نشود و بتواند با اعتماد و اطمینان بیشتری اطلاعات را دریافت کند و متوجه همراهی با یک محصول رسانه‌ای متفاوت آشنا شود تا این کتاب علاوه بر این‌که اخبار دروغ و سلطهٔ کثیف رسانه‌ای آمریکا را نشان می‌دهد خودش محصول رسانه‌ای مطلوبی را نمایش می‌داد تا تأثیرش افزون‌تر گردد.

ایران و احتمال جاسوسی غرب

این روزنامه‌نگار آمریکایی در آیین رونمایی کتاب در مورد تأثیر فعلی فضای سیاسی و رسانه‌ای آمریکا در تغییر نگاه مردم این کشور به توافق اتمی با ایران می‌گوید: شش ماه قبل‌تر که تفاهمی مقدماتی با ایران به دست آمد، ایالات‌متحده بر مسئله پی.‌ام. دی اصرار داشت، در عمل اما غیرممکن بود که ایران بتواند اثبات کند در هیچ سایت نظامی در حال ساخت بمب اتمی نیست. هر تأسیساتی را هم که اجازه بازدید می‌دادید دوباره اسم از جای دیگری می‌بردند و در‌‌نهایت مقاومت ایران هم کار را به‌جایی می‌رساند که آن‌ها مدعی ساخت بمب توسط ایران شوند و البته برای این منظور برخی اطلاعات کسب‌شده در بازدید‌هایشان را نیز به رسانه‌هایشان درز می‌دادند تا به تحقق این هدفشان کمک کنند. وی می‌گوید: ایران باید به فکر واکنش‌های سریع در مقابل این رفتار‌ها باشد و زمینه‌ای فراهم کند تا دروغ‌گویی غرب برای همه اثبات شود چون شیوه غرب در دروغ‌پردازی تکرار وسیع برای پذیرش یک دروغ است.

ریس ارلیک درجایی دیگر درباره میزان احتمال جاسوسی غرب از ایران به‌واسطه بازدید از تأسیسات اتمی می‌گوید: این اتفاق در عراق افتاد و بازرس‌ها عملاً به دنبال جمع‌آوری اطلاعات برای آمریکا افتادند. ایران باید مواظب این مسئله باشد و البته این را هم باید بگویم که با شکست تحریم‌ها دیگر نمی‌شود انتظار داشت که آن‌ها بتوانند با‌‌ همان سرعت قبلی جایگزین شوند.


منبع: فردا

برای آگاهی از آخرين اخبار و پيوستن به کانال تلگرام باشگاه خبرنگاران جوان اينجا را کليک کنيد.

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.