وابستگی اقتصادی در عرصه فرهنگ و هنر یعنی هر جریان مالی خارج از رابطه اثر هنری با مخاطب میتواند سمی باشد بر بدنه فرهنگ و هنر.
حمایت نظامات حکومتی پس کجای فرهنگ و هنر کشور قرار دارند؟
اگر پاسخ مناسبی برای این سوال وجود داشت شاید مشکل بخش اعظم سرمایهگذاریهای فرهنگی در کشور برطرف میشد. هر دستگاه و جریان مرتبط با مقولههای فرهنگی برای ورود سرمایه دولتی به فرهنگ و هنر توجیهی دارد و پاسخی برای این سوال.
در میان این همه دستگاه دولتی متولی فرهنگ و هنر، تکلیف سازمان صدا و سیما را قانون مشخص کرده است. این سازمان در گونههای متعدد فیلم و سریال، مستند، انیمیشن و... مطابق با اهداف خود سرمایهگذاری میکند و اقتصادش را هم خود سازمان صدا و سیما تعیین میکند. گاهی از تولید یک سریال صدها برابر هزینه تولید آن درآمد کسب میکند، تلویزیون در کشور ما دولتی است لزوما... چون قانون است!
اما دیگر دستگاهها هر کدام با بودجه دولتی وارد کارزار عرصههای مختلف فرهنگی و هنری میشوند. سینما، تئاتر، نشر، رسانهها و... همه و همه از پولهای دولتی و سرمایهگذاریهای بیجا رنج میبرند. منظور از مفهوم دستگاه دولتی بودجه دولتی است و نه لزوما زیر مجموعه دولت بودن چرا که بسیاری از دستگاههای فرهنگی کشور زیر مجموعه دولت نیستند ولی از بودجه دولتی بهرمند میشوند.
در سینما با همین بودجهها فیلم میلیاردی ساخته میشود ولی سالن سینما برای نمایش آنها نداریم! ساختارهای مالی فیلمسازی بهخاطر تزریق همین پولها بههم میریزد و بخش خصوصی هر روز نحیفتر و بیانگیزهتر میشود. در سینما برای تبلیغات فیلم چه بر سر گروه فیلمساز میآید؟
رسانههای دولتی با پولهای آنچنانی وارد عرصههای مختلف رسانهای میشوند، روزنامهها و خبرگزاریهای خصوصی هر روز با مشکلات فراوان مواجهند. اقتصاد نشر، کتاب، تئاتر، تجسمی و دیگر مدیومهای فرهنگی و هنری هر کدام به دشواریهای مختلف مبتلا هستند. اگر بودجههای دولتی به ایجاد زیر ساخت، نظارت، حمایتهای غیرمالی و فرهنگسازی برای رسیدن آثار بهدست مخاطب متمرکز شود میتوان به آینده اقتصاد فرهنگ و هنر امیدوار بود.
فرهنگ سازی و تبیین اهداف اقتصاد فرهنگ و هنر میتواند علاجی بر این بیثباتی اقتصادی در حوزههای گوناگون فرهنگ و هنر باشد. شاید روزی فرا رسد که هنرمندان و فعالان فرهنگی برای ارائه اثر خود فقط به کیفیت و محتوا بیندیشند و ولاغیر.
انتهای پیام/