در ابتدا جوان باز هم فاجعه منا را به همه بازماندگان این اتفاق تسلیت گفت و ضمن یاد آوری کمپین درخواست از سازمان ملل برای رسیدگی جدی به این حادثه، اعلام کرد که این برنامه هم قبل از رخداد منا ضبط شده است، وی سپس عید غدیر را به همه تبریک گفت و برنامه را شروع کرد.
گفتنی است؛ شادی این قسمت پس از مقدمهای به همه شهدای یتیم و پدر و مادرهایی که این بچهها را فرزند خود میدانند تعلق گرفت.
در بخش دیگری از این برنامه یکی از بینندگان با عروسکهای کوچکی که طرح لوگوی خندوانه، رامبد و جنابخان را داشتند جلوی دوربین حاضر شد و جوان ضمن تشکر از او به یاد عروسکهای دیگری افتاد که در بیرون از اینجا توسط برخیها تولید میشود.
*خندوانه مال ماست پس میدانیم با آن چه کار کنیم
وی در این خصوص گفت: تمام عروسکهایی که با عنوان شخصیتهای خندوانه در سطح کشور تولید میشوند کاملا غیر قانونی هستند و خرید آنها هم غیر منصفانه است زیرا باعث میشود پول وارد جیب آنهایی بشود که بدون اجازه این کار را کردهاند، این کار خیلی زشت است چرا که همه این ها متعلق به خندوانه، به فکر ما و زحمتی که کشیدیم تا جناب خان و ... دیده شوند، است.
جوان که گویا دل پری از این قضیه داشت ادامه داد: من نمیدانم این آدمها چه طور انقدر وقیحانه جرأت میکنند که رسما به شکل دزدی و دست در جیب بقیه کردن این محصولات را بدون اجازه بفروشند؟ من همین جا خواهش میکنم اگر خندوانه را دوست دارید آنها را نخرید، خود ما قرار است چنین چیزی را با کیفیت بالا و ایدههای درخشان با احترام به دست شما برسانیم، چون خندوانه مال ما است و میدانیم با آن چه کار کنیم.
*رضویان اینبار با برنامهریزی ویژهای وارد شد
پس ازیک رفت و برگشت و اعلام خبر برد مهران غفوریان در رقابت با سجاد افشاریان، قرعهکشی بین جواد رضویان و الیکا عبدالرزاقی صورت گرفت و رضویان به عنوان کمدین اول انتخاب شد.
او در حالی که هدستی روی سرش بود با یک آهنگ جدید روی جایگاه چرخان خندوانه ظاهر شد و بعد با لهجه قمی و تیکههایی از نقشش در سریال در حاشیه، شروع به خواندن رپ باصدای خودش کرد، بعد هم سریع به سراغ خاطرهای از نقل مکانشان برای رسیدن به آرامش بیشتر رفت، خانهای که بلافاصله زوج جوانی در طبقه بالای آنها ساکن شدند.
نصب پردهها، جابهجایی مبلهای فلزی روی سرامیکها، گرفتن آب میوه و بلند کردن آهنگ محبوب همسر در ساعت 3 نصف شب اتفاقاتی بودند که گوش جواد خان را نوازش میدادند، وی ضمن توصیف صوتی و تصویری این وقایع به شبی اشاره کرد که همکلاسیهای همسرش با خانوادههایشان به خانه آنها آمده بودند و طبق توصیههای رضویان برای الزام رعایت سکوت در پلهها، خندههای بلند و ... همه مهمانان مودبانه مشغول بحث سیاسی شدند، خود او ادامه ماجرا را اینطور تعریف کرد: من که دیدم کلا چیزی از این صحبتها نمیفهمم به بهانه بازی با بچه یکی از حاضران به اتاق رفتم، ولی گویا آن کودک از دیدن من در آن فاصله نزدیک ترسید و شروع به گریه کرد، من که نمیخواستم آن همسایه ذکر شده از من سوتیی در زمینه رعایت سکوت و همسایه داری بگیرد، سریع با وسیلهای که دم دستم بود آن بچه را خنداندم.
حالا آن وسیله چیزی نبود جز یک تل سر مشکی با گلی بزرگ و پارچهای به رنگ قرمز! گویا در همین حین همسر وی با پیامک از او میخواهد تا برای شام دوغ بگیرد، رضویان هم از راهی که توسط پنجره اتاق به حیاط داشت از خانه خارج شد، بعد از برخورد عجیبی که همسایهشان با او داشت، در مغازه فروشنده از او میپرسد: کارتون خیلی سخته نه؟ مجبورید گریمها رو همیشه با خودتون داشته باشید؟ بعد هم میگوید: اگر به من روزی ده ملیون هم بدن، حاضر نیستم این کار رو بکنم!
خلاصه رضویان به خانه برمیگردد وآنجا هم با نگاه متحیر و پوزخند داری که مهمانان حدود 30 ثانیه به او میکردند، مواجه میشود تا اینکه همسرش همان تلی که برای شاد کردن بچه به سر زده بود را نشانش میدهد!
*خاطرات کودکی خنگ در راه پیوستن به با کلاسها
بعد از اجرای این کمدین و پخش واکنشهای هم گروهی جواد رضویان، الیکا عبدالرزاقی وارد صحنه شد، سپس برای شروع این حرف که هیچ بچهای خنگ نیست را تکذیب کرد و با اشاره به خودش گفت: من تمام طول بچگیم خنگ بودم و کلا نمیفهمیدم درس چی هست؟ و ...
او سپس دو دوست فرضی خود که مدام با آنها مشورت میکند را معرفی کرد، بیرژیک خانوم و گیرژیک خانوم، دوستانی که هر کدام یک چیز میگویند، چیزی شبیه صدای درونی که در همه ما وجود دارد.
عبدالرزاقی در همین راستا به سراغ زمان مدرسهاش رفت و از روزی گفت که کلاره، که یک بچه تهرانی بود به مدرسه آنها در رامسر آمد، دختری که حجم کلاسش از ابتدا الیکا را مجذوب خود کرد و باعث شد او هم با همان لهجه غلیظ اقرار کند که تهرانی است تا بتواند با آن دختر دوست شود.
این اتفاق افتاد ولی بعد از آن رزاقی مدام تلاش میکرد تا لهجهاش را پنهان کند، برای همین در ادامه از سوتیهایی که در این زمینه داده بود تعریف کرد، بعد هم داستان روند با کلاسی را در طول زندگیش تعریف کرد و در آخر هم گفت: بالاخره ما نتونستیم به این جَرگه، جِرگه یا چمیدونم همین چیز آدمهای شیک بپیوندیم ولی در هر حال دم همه اونهایی که فرهنگ، لهجه و سنتهای بومیشون رو به نسلهای بعدی انتقال میدن گرم.
این کمدین هم با چند دقیقه وقت اضافی که از زمانش باقیمانده بود، کار خود را به پایان رساند و بعد از پخش آیتمی همه با هم به افتخار کشورمان شعر خلیج فارس را خواندند، در نهایت هم خندوانه پس از طی یک شب طولانی و پر لبخند به انتها رسید.
شاد باشید.
گزارش از: فاطمه شهدوست
انتهای پیام/
اینا سرمایه ملیه
مال کس خاصی نیست