به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، سیدقلبی حسین رضوی کشمیری از فعالان فرهنگی انقلاب اسلامی در ایران که چند رو پیش در سفر حج دار فانی را وداع گفت دارای سوابق انقلابی بسیاری در دوران قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است.
وی در کتاب خاطراتش که با عنوان خاطرات سیدقلی حسین رضوی کشمیری که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است به بیان خاطراتش درباره سفر رهبر معظم انقلاب اسلامی به کشمیر میپردازد.
مشروخ خاطره سیدقلبی حسین رضوی کشمیری را در زیر میخوانید:
از دیگر خاطرات نابی که دربارهی انقلاب و نهضت امام (قبل از آمدنم به ایران) دارم، سفر مبارک مقام معظم رهبری به کشمیر است که اگر خطا نکنم در اواخر سال 1359 ش یا اوایل 1360 بود.
یک هفته قبل از تشریففرمایی حضرت آیتاللهالعظمیخامنهای، شخصی به نام مهندس «جواد سرفراز»، که بعدها همراه شهید بهشتی به درجهی رفیع شهادت نایل شد، به کشمیر آمد. ایشان ارتباط تنگاتنگی با انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی داشت. در آن مقطع هر کس که به کشمیر میآمد، انجمن اسلامی من، مهندس غلامعلی گلزار و آقای سید محمد رضوی را خبر میکرد. در سفر مهندس «جواد سرفراز» به کشمیر، ما با ایشان آشنا شدیم. جلسهای با حضور ایشان در دفتر انجمن اسلامیدانشجویان ایران در کشمیر برگزار کردیم و ایشان دربارهی سفر آیتالله خامنهای به کشمیر صحبت کرد. در آن روزها، آیتالله خامنهای امام جمعهی تهران و نمایندهی امام در شورای عالی دفاع بودند که دو سمت ویژه در آن روزها محسوب میشد. آقای سرفراز از شخصیت آقای خامنهای خیلی تعریف کرد و ما نیز که خطبههای نماز جمعهی ایشان را میشنیدیم، به ایشان خیلی علاقهمند بودیم. بعد از آن مراسم، بنده یک هفته برای استقبال از ایشان برنامهریزی کردم.
سفر ایشان در اصل به کشور هند بود و در خلال سفر یک روز هم به کشمیر تشریف آوردند و به مدت 24 ساعت در این منطقه اقامت گزیدند. کشمیر منطقهای گسترده و کوهستانی است و بخشهای مختلفی دارد که مهمترین آنها، دره کشمیر (معروف به وادی کشمیر) منطقهای با طبیعت بسیار زیباست. حتی شاعری در شعر خود دربارهی این منطقه آورده است:
اگر فردوس بر روی زمین است همین است و همین است و همین است
پرواز هواپیمای حامل آقای خامنهای روز پنجشنبه ساعت چهار بعد از ظهر بود و ما از یک هفته قبل، از زمان این پرواز آگاه بودیم. از یک هفته قبل، بنده از شدت شوق در پوست خود نمیگنجیدم آنچنان با آقای سرفراز مشغول زمینهسازی برای پذیرایی از آقای خامنهای شدیم که بهرغم کارمند بودنم فراموش کردم که باید مرخصی بگیرم و بدون مرخصی غیبت کردم.
وقتی آقا تشریف آوردند، زمینهی پذیرایی از هر حیث فراهم بود; چرا که ما یک هفته برای این منظور برنامهریزی کرده بودیم. شبی که قرار بود فردایش آقا تشریف بیاورد، بعد از نماز مغرب و عشا یک تاکسی گرفتیم و بلندگو روی آن نصب کردیم. من خودم سوار تاکسی شدم و خبر آمدن آقا را در تمام شهر «سرینگر» اعلام کردم. تقریباً تا ساعت دوازده شب، تمام شهر را خبر کردیم. برنامهی ما این بود که در مناطق شیعهنشین بیشتر تبلیغ کنیم; چرا که از اهل تسنن - البته غیر از شخصیتهای معروف آنان - انتظار نداشتیم که در مراسم استقبال از آقای خامنهای شرکت کنند. در روز ورود آقا همه به استقبال ایشان آمدند و در تاریخ کشمیر روز بینظیری بود. از روحانیان شیعه حتی یک نفر هم در خانه نمانده بود. حتی «مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج سیدیوسفالموسویالصفوی»، که پیرمرد 85 سالهای بود، خودش را به فرودگاه رسانده بود. آقا که تشریف آوردند، مردم به فرودگاه ریختند. شیعیان با اتوبوس، تاکسی، وانت، کامیون و هر وسیلهی ممکن خودشان را رسانده بودند و استقبال بینظیری در فرودگاه «سرینگر» صورت گرفت. آن روز ایشان در حسینیهی بدگام به ایراد سخنرانی و انجام مصاحبهی در سرینگر مطبوعاتی اقدام کردند.
روز بعد سخنرانیای در حسینیهی «زدی بل»، که مرکز شیعهنشین «سرینگر» است، ایراد فرمودند. همان روز (جمعه) نیز در نماز جمعهی اهل تسنن در مسجد جامع سرینگر شرکت کردند که ما این برنامه را از قبل هماهنگ کرده بودیم. در ابتدا «میر واعظ مولوی فاروق» - امام جمعهی اهل تسنن - نماز جمعه را خواند و آقای خامنهای نیز پشت سر ایشان نماز اقامه کردند. بعد از نماز جمعه، مقام معظم رهبری حدود پانزده دقیقه صحبت کردند. علت اینکه زمان اندکی سخنرانی کردند، این بود که میبایست بعد از نماز تا ساعت چهار به فرودگاه برسند. ایشان در خلال سخنرانی به طور مختصر به آیهی «و اعتصموا بحبلالله جمیعاً ولاتفرقوا» اشاره کردند و دربارهی وحدت مسلمین و اهمیت وحدت شیعه و سنی صحبت کردند. اثرات این سخنرانی پانزده دقیقهای در تاریخ کشمیر بیش از نگارش دهها کتاب و ماهها سخنرانی بود. ما با چشم خودمان این اثرات را دیدیم. در تاریخ کشمیر نخستین بار بود که یک روحانیای شیعه با شخصیتی جهانی به این کشور بیاید و در مسجد جامع اهل تسنن سخنرانی کند.
تا قبل از آن روز، شیعه و سنی با هم اختلاف و درگیری شدیدی داشتند. حتی اگر یک شیعه به مسجد سنیها میرفت، مسجد را تطهیر میکردند و میگفتند: یک رافضی وارد مسجد شده و مسجد را نجس کرده است.
اما بعد از سخنرانی آقا، این امر رایج شد که شیعیان به راحتی وارد مساجد اهل تسنن میشدند و بدون هیچ ترس و وحشت نماز را پشت سر امام جمعهی اهل تسنن میخواندند. متقابلاً سنیها هم به مساجد شیعه میآمدند. این اتحاد و وحدت، محصول آن پانزده دقیقه سخنرانی آقای خامنهای و مصاحبهی مطبوعاتی ایشان بود.
دربارهی این واقعه روزنامهها نیز مطالب بسیاری نوشتند.
من از لحظهی ورود آقای خامنهای به کشمیر تا آخرین لحظهی خروج ایشان، با یک ضبط صوت شخصی تمام سخنان ایشان را ضبط کردم. سخنرانیهای ایشان در «حسینیهی بدگام»، (محل سکونت مرحوم آقا سیدیوسف)، و حسینیهی معروف «زدی بل» و مسجد جامع اهل تسنن را نیز ضبط کردم. مصاحبهی مطبوعاتی ایشان را نیز از اول تا آخر بر نوار کاست ضبط نمودم.
بعد از اتمام سفر 24ساعتهی مقام رهبری، با ایشان خداحافظی و ایشان را بدرقه کردیم. جمعهی بعد، ایشان در نماز جمعهی تهران از سفر خود به هند و خصوصاً کشمیر گفتند و بنده متن سخنان ایشان را نیز از رادیو ضبط کردم.
ده دوازده روز بعد از آن، تمام نوارها را بر کاغذ پیاده و ترجمه کردم. آقای گلزار ویراستاری آن را به عهده گرفت و آقای سیدمحمد رضوی پشتیبانی مالیاش را عهدهدار شد و حاصل کار را به صورت کتابچه چاپ کردیم. بر جلد کتابچه دو عکس از آقای خامنهای چاپ کردیم: یکی مربوط به سنگر نماز جمعه که در آن با لباس روحانی و تفنگ در دست نماز جمعه میخوانند و دیگری در سنگر جبهه و در لباس بسیجی. این دو عکس به پیشنهاد بنده بر جلد آن کتابچه چاپ شد.
خاطرهی دیگرم از مقام معظم رهبری از هنگام بدرقهی ایشان در فرودگاه است. آقا روی مبلی نشسته بودند و بنده بر دستهی چپ مبل نشستم و دستم را روی شانهی ایشان گذاشته بودم. آقا صحبت میکردند و بنده مترجم ایشان بودم و بعضی اوقات سؤالاتی را ترجمه میکردم. حتی چند تن از جوانان شیعه به آنجا آمدند و از ایشان سؤالاتی کردند. آنان گفتند:
«آقا! ما مدتی پیش به بمبئی رفته بودیم. از یک روحانی ایرانی که به آنجا آمده بود، دربارهی دکتر شریعتی سؤال کردیم. به محض اینکه اسم دکتر شریعتی را بردیم، این روحانی به شدت ناراحت شد و دشنام داد و گفت: «او یک مرتد بود! شما از او صحبت میکنید؟» ما کتابهای متعددی از شریعتی خوانده بودیم و دیدگاه خوبی نسبت به او داشتیم. وقتی روحانی مزبور با ما تند برخورد کرد، ناراحت شدیم. حال شما در این باره بگویید».
آقا در جواب گفتند: «چنین چیزی نیست. آن قضاوتی که دربارهی شریعتی شنیدید، درست نبوده است. به نظر من، شریعتی شهید اسلام بود. البته در کتابها و سخنرانیهایش اشتباهاتی داشته است، ولی متأسفانه وقتی به اشتباهاتش پی برد، به او فرصت ندادند و شهید شد. ما به ایشان در حسینیهی ارشاد نزدیک بودیم و با او کار کرده بودیم. من سفارش میکنم که جوانها بهجز چهار کتاب از شریعتی، بقیه را بخوانند». بعد کتابهای مزبور را اسم بردند. من در دفترچهام اسم آن چهار کتاب را یادداشت کردم که ظاهراً یکی از آنها «سیمای محمد» بود.
وقتی مقام معظم رهبری با این بیان دربارهی شریعتی صحبت کردند، آن جوانان خیلی خوشحال شدند و از ناراحتی درآمدند.بعد، بنده سررسیدم را درآوردم و به دست ایشان دادم تا امضا کنند. ایشان جملهای مرقوم کردند که در حافظهام مانده است: «بسمه تعالی. به یاد برادر عزیز، آقای قلبی حسین رضوی، در فرودگاه سرینگر رقمی شد سید علی خامنهای».
متأسفانه دفترچهی مزبور را گم کردم و شاید هم از من سرقت کردند. آن دفترچه عزیزترین چیزی بود که در زندگی گم کردم.
در سفر مقام معظم رهبری به کشمیر، ایشان از برخی نقاط دیدنی نیز بازدید کردند; از جمله «درگاه حضرت بل» که موی مقدس حضرت رسول اکرم(ص) در آنجا نگهداری میشود و شیعه و سنی برای این جایگاه احترام قایلاند. در محل مزبور مسجدی بنا کرده بودند و آقا در آنجا دو رکعت نماز خواندند. بعد از آن، به بازدید از حسینیهی «جدیبل» پرداختند. در گوشهای از آن مکان جایی شبیه زیارتگاه بود که مردم به آنجا میرفتند و ادای احترام میکردند. ایشان دربارهی آنجا توضیح خواستند. بنده عرض کردم: «اینجا معروف است که گیسوی مطهر امام حسین(ع) قرار دارد».
پس از اینکه مقام معظم رهبری در روز جمعه کشمیر را ترک کردند، من روز شنبه، به دلیل خستگی به اداره نرفتم. روز یکشنبه هم به اعتبار عرف رایج در کشمیر ادارات تعطیل بود. از این رو، روز دوشنبه به اداره رفتم.
منبع: فارس
انتهای پیام/