به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس به سراغ رضا پوراحمد، مداح جانباز دوران جنگ تحمیلی رفتیم و خاطرات تلخ و شیرینش از دفاع هشت ساله را شنیدیم.

به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛‌ بیست و هفت سال از پایان جنگ تحمیلی می گذرد و از این دوران خاطرات تلخ و شیرینی برایمان باقی مانده که جزئی از وجود و تار و پودمان شده است. صدای گرم و دلنشین و مداحی های جانسوز مداحان در جبهه های جنگ یکی از آن نوستالژی ها و خاطرات قدیمی است که نسل اول انقلاب آنها را بی واسطه در میادین نبرد با دشمن شنیدند و نسل جوان تر از تلویزیون و ضبط و رادیو... و امروز به بهانه آغاز هفته دفاع مقدس به سراغ یکی از مداحان شناخته شده دفاع مقدس، رضا پوراحمد رفتیم و هم‌پای خاطرات جالب او از دوران جنگ شدیم که ماحصل آن را می توانید در ادامه گزارش بخوانید.

سر امام حسین(ع) بالای نیزه نرفت که ما کاسبی کنیم/ آیت‌الله مجتهدی تهرانی مشوق من در مداحی بود

سین: آقای پوراحمد لطفاً مختصری از بیوگرافی خودتان را بفرمایید.

جیم: اینجانب رضاپور احمد فرزند مرحوم غلامعلی و برادر شهید عباس‌ پوراحمد هستم. من در سال 1342 به دنیا آمدم و کودکی ما در محله‌ای به نام خیابان هفده شهریور (شهباز قدیم) و به اصطلاح مرکز پیدایش انقلاب به سر شد  که دوران دبستان را آنجا و دوران راهنمایی و دبیرستان را حوالی میدان خراسان گذراندم و از کودکی در خانواده مذهبی بودیم.

سین: از تعداد خواهر و برادرهایتان و شیطنت‌های دوران کودکی بگویید؟

جیم: ما پنج برادر بودیم که عباس پوراحمد شهید شد و یک خواهر دارم. آن دوران شیطنت های خاصی داشتیم از فوتبال صبح و بعدازظهر گرفته تا قائم‌ باشک‌های شبانه، الک و دولک و هفت سنگ که حالا همه آنها به بازی های رایانه ای تبدیل شده اند.

سین: مداحی را از چه زمانی آغاز کردید؟

جیم: قبل از انقلاب به مداحی علاقه داشتم و زمزمه‌هایی داشتم ولی رسماً بعد از انقلاب مداحی‌ها را شروع کردم و استادی به نام«حاج محمد آرونی» داشتم که هم اکنون هم کلاس هایی را برگزار می کنند. من ابتدا در کلاس‌های ایشان شرکت کردم و مشوق اصلی من در مداحی آیت‌الله مجتهدی تهرانی بود و چند سال هم پیش ایشان درس‌های طلبگی و عربی خواندم. ایشان خیلی برای خواندن به من انگیزه می داد حتی آن قدیم‌ها که شعر و شاعر و دسترسی به شعر کم بود، ایشان به من می‌گفت بخوان و وقتی می گفتم خجالت می کشم یا مثلا شعر نیست می‌گفتند جوان اگر من صدای تو را داشتم در قیامت هیچ غصه‌ای نداشتم.

سر امام حسین(ع) بالای نیزه نرفت که ما کاسبی کنیم/ آیت‌الله مجتهدی تهرانی مشوق من در مداحی بود

سین: اولین شعری که مداحی کردید در خاطرتان هست؟

جیم: اولین شعر فکر می‌کنم همان شعر معروف فواد کرمانی بود که میگفت:
ای که به عشقت اسیر خیل بنی‌آدمند
سوختگان غمت با غم دل خرمند
حسین جان: هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت 
باخبران غمت بی‌خبر از عالمند

یا شعر مرحوم جودی:
اول میدان عشق وادی کربلاست
هر که در او پا نهاد بر سر عشق و وفاست

سین: چرا به جبهه رفتید؟ چرا تصمیم گرفتید در آنجا مداحی کنید؟

جیم: شرکت در جنگ و دفاع از اسلام و مملکت و جمهوری اسلامی که تازه تاسیس هم بود، وظیفه ما بود، علاوه بر آن ما رزمنده بودیم و در گردان‌ها شرکت می‌کردیم و بچه‌ها مداحی می‌کردیم، آنجا اوج مداحی بود چون معمولا تعقیبات بعد از نماز طولانی و با گریه و اشک همراه بود. دعای توسل، زیارت عاشورا بعد از نماز صبح و شبها هم دعای کمیل و مناجات‌های امیر المومنین مرتباً برقرار می‌شد و شور و حال خوبی بود.

سین: بهترین ترانه‌ای که برای جنگ و دفاع مقدس مداحی کردید و در کجا و در کدام لحظه بود که خودتان هم متأثر شده باشید؟

جیم: شعرهایی که خوب فریاد بود اولش با این مضمون:

نسیمی جانفزا می‌آید / بوی کرببلا می‌آید

و شعر دیگری هم بود که آقای سازگار سروده بود و غیر از ایشان کسی نتوانسته بود شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» را به شعر و ترانه و نوحه در بیاورد ولی آقای سازگار این هنر را داشت که شعرش هم این بود:

شعار یاران حسین این است
جنگ برای شرف و دین است
جنگ جنگ تا پیروزی

این را در صبحگاه وقتی بچه‌ها می‌دویدند برای صبحگاهی می‌خواندیم خلاصه حال و هوایی داشتیم.

سر امام حسین(ع) بالای نیزه نرفت که ما کاسبی کنیم/ آیت‌الله مجتهدی تهرانی مشوق من در مداحی بود

سین: بهترین خاطره‌ایی که از مداحی در جبهه و دوران دفاع مقدس در خاطرتان هست را بیان کنید؟

جیم: خاطرات بسیار است، یک شب ما با گردان مقداد بودیم از لشگر محمد رسول‌الله (ص) اخوی شهید ما هم عباس آقا در گردان عمار بود. ما داشتیم برای خط می‌رفتیم و آنها برمی‌گشتند. عراق هم روشش این بود وقتی که منور می‌زد بلافاصله بعدش توپ یا خمپاره را مرتب می‌زد و برنامه بر این بود که به ناچار بر روی زمین خیز می‌بردیم تا ترکش به ما اصابت نکند توی یکی از این خیزهایی که من رفتم یک لحظه دیدم عباس برادرم نیز همزمان با من از آن طرف خیز رفت و دوتایی همدیگر را دیدیم و بوسیدیم، بعد به او گفتم که برو توی ستونتون که نظم بهم نخورد.

سین: کدام یک از فرمایشات مقام معظم رهبری را سرلوحه‌ی کارتان در مداحی‌ داده و از آن استفاده کرده اید؟

جیم: آنچه که حضرت آقا روی آن تأکید دارند، بصیرت است،در مداحی و مشاغل دیگر خیلی مهم است که انسان بصیرت داشته باشد. در تعقیبات نماز صبح هم می‌خوانیم «بصیر‌ة فی دین و اخلاص فی عملی». بصیرت خیلی مهم است و همچنین همه‌ی رهنمودهایی که ایشان راجع به مداحی  دارند در مورد مقتل خواندن، شعر خوب خواندن، اخلاق مداحی، یک مداح اگر بتواند که الگو باشد در جامعه و بتواند آداب معاشرت و مستحبات و واجبات، نماز اول وقت و ... اینها را رعایت کند ان‌شاءالله می تواند در کل مورد تأیید رهبری و آقا امام زمان (ع) باشد.

سین: از مداحان جدید کدام را می‌پسندید؟ آیا سبک و سیاق آن‌ها را دوست دارید؟

جیم: همه‌ی آنها را دوست داریم ولی از برخی سبک‌هایشان گله‌مند هستیم که این بالا و پایین پریدن ها در راستای سیره و رضای اهل بیت(ع) نیست، این‌ها قدیم نبود، ما با نوآوری‌ها مخالفتی نداریم ولی هر سبک و آهنگی در شأن اهل بیت نیست و جوان‌ترها خوب است که با بزرگترها در رابطه باشند و از آنها کسب فیض کنند، آنچه که من در این سی‌- چهل ساله نوکری در خانه‌ی اهل بیت برداشت کرده‌ام، اهل بیت با روضه و مرثیه و دم گرفتن، حال، گریه و اشک از ما بیشتر راضی هستند تا سبک های دیگر، بقیه‌اش حاشیه است.

سر امام حسین(ع) بالای نیزه نرفت که ما کاسبی کنیم/ آیت‌الله مجتهدی تهرانی مشوق من در مداحی بود

سین: مداحی شغل اصلی شماست؟

جیم: خیر، من بازنشسته‌ی سپاه هستم و به جهت این که جانباز هستم زودتر بازنشسته شدم ولی در کنارش افتخار نوکری و مرثیه‌خوانی اهل بیت را دارم.

سین: با این حساب هیچ درآمدی از مداحی حاصل نمی‌کنید؟

جیم: البته در برخی مجالس به عشق اهل بیت(ع) صله می دهند و روایت شده است که  امام صادق (ع) به خانم‌ها که پشت پرده بودند دستور داد که النگوها و خلخال‌هایشان را درآورند و به مداح و شاعر هدیه بدهید. بنابراین باب شده که به وعاظ و مداحان و اخیراً به قاریان قران صله می‌دهند و اسباب خوشحالی می‌شوند.

سین: بنظر شما آیا کار مداحانی که روضه خوانی را شغل و منبع درآمد اصلی شان قرار داده اند، مورد تایید است؟

جیم: خیر، خیلی خوب نیست. خصوصاً آنهایی که مبالغی را طی می‌کنند و مردم را به زحمت می‌اندازند و رقم‌های غیر عرف و غیر شرعی تعیین می‌کنند، اینها مورد رضای اهل بیت(ع) نیست و دهنده و گیرنده جفتشان خطا کارند.

سین: وظیفه‌ی مردم در قبال این گونه افراد چیست؟ آیا انتقادی برای این گونه مداحان دارید؟

جیم: بهترین راه همان تقواست که نداریم و ندارند! باید تقوا پیشه کنند، امام حسین (ع) سرش بالای نیزه نرفت که ما کاسبی کنیم، سرش بالای نیزه رفت که دین باقی بماند و گفت من شهید امر به معروفم. این کارها خوب نیست یعنی اهل بیت(ع) هم راضی نیستند و مردم هم راضی نیستند.
عالم بزرگواری در نجف بوده که اسمش را به خاطر ندارم و در اوج فقاهتش تصمیم می‌گیرد که ذاکر و مداح اهل بیت بشود، خواب پیغمبر را دید که برایش سه شرط گذاشت: یکی این که اگر قول دادی برو، دوم این که برای پول و پاکت رقمی را طی نکن سوم این که اگر وسط روضه و مداحی چای و یا چیز دیگری دادند غر نزن، آنها چایشان را بدهند تو روضه‌ات را بخوان. اگر این شروط را رعایت می‌کنی برو مداحل اهل بیت بشو حال این که طی کردن و خلاصه مردم را اذیت کردن کار خوبی نیست.

سر امام حسین(ع) بالای نیزه نرفت که ما کاسبی کنیم/ آیت‌الله مجتهدی تهرانی مشوق من در مداحی بود

سین: برادرتان عباس پوراحمد چگونه به شهادت رسیدند؟

جیم: شهید عباس پوراحمد خیلی کوچک بود، شناسنامه پدربزرگم را دست کاری کرد، اون موقع رسم بود، شناسنامه‌ها را دستکاری می‌کردند و جبهه می‌رفتند. با سن کمی که داشت چند بار مجروح شد، قد و قواره‌ی خوبی داشت که حتی در والفجر 1 من یادم هستبرای دیدنش به گردان کمیل‌بن‌زیاد رفتم. در عملیات کربلای 8 پیک گردان میثم بود که چندین بار مجروح شد و در نهایت به شهادت رسید. هنوز 18 سالش تمام نشده بود و خیلی هم مراسم باشکوهی داشت.

سین: ایشان ترکش خوردند؟
جیم: بله ترکش به پهلویش اصابت کرده بود. من یک خاطره‌ای اخیراً برای رفقای خادمین شهدا گفتم که وقتی ما رفتیم معراج شهدا نیمه شب بود بدن عباس را که آوردند دیدم یک خشاب پر، خشاب کلاش هنوز در کمرش هست که من آن درآوردم و بردم و تحویل دادم.

شهید عباس پوراحمد چند تا نکته‌ی خوب سفارش کرده بودند.
یکی این که گفته بود: دستمال مشکی که با آن اشک‌هایی که برای امام حسین پاک کرده‌ام را در خانه قبرم بگذارید.
یکی این که گفته بود روی سنگ قبرم بنویسید حبیبنا حسین جان سیدنا حسین جان.
و دیگر این که شب عملیات با پارچه‌ی سبز رنگی روی سینه‌اش نوشته بود امام رضا فدات شم.

سین: از نحوه‌ی جانبازی خودتان بگویید؟
جیم: ما توفیق داشتیم در این چندین سالی که در جبهه شرکت کردیم، در عملیات بیت‌المقدس 2 که مأموریت در عراق بود و برف خیلی سنگینی هم می بارید، منطقه عملیاتی کوهستان بود. در آنجا مجروح شدم که یک شب تا صبح روی برف افتاده بودم، تیری به بالای زانویم خورده بود سیاتیک پایم را قطع کرده و مچ پایم فلج است. تا صبح آن جا افتاده بودم بعد مرا به اورژانس آوردند و از آنجا با هلی ‌کوپتر به سقز و از سقز مرا سوار آمبولانس کردند، صندلی اتوبوس‌ها را درمی‌آوردند و به جای آمبولانس استفاده می‌کردند. از سقز به تبریز منتقل شدم و بعدش ادامه داشت، هنوز هم ...


مصاحبه از : حمیدرضا عسگری


انتهای پیام/
برچسب ها: جبهه ، شهید ، مداح ، دفاع مقدس ، زیارت
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
جاهل
۰۲:۰۳ ۰۱ مهر ۱۳۹۴
خدا فقط بنده میخواهد نه هیچ چیز دیگر
آخرین اخبار