سپس برای آغاز 25 ثانیه خنده که ابتدای آن باید چند ثانیه نفس خود را نگه میداشتند،مجبور شدند چندبار این کار را تکرار کنند. چون آقایی به نام حسن که حدود 50 سال سن داشت بین حبس نفس بلند میخندید و این ویروس را در جمع پخش میکرد،که باعث شد بارها و بارها از اول آغاز کنند.
جوان در ادامه از ثبتنام در کمپین قطره قطره سوال کرد که با پاسخ چند نفر از حاضران که برای اتصال به مشکل برخورده بودند، رو به دوربین و خطاب به اپراتور معروف گفت: ای همراه اول همکاری کنید، من مردم از بس که این را گفتم!
نقدهای سازنده نیما
بعد از تنفس رسانهای نیما در حالی که روی زمین با یک عینک آفتابی نشسته بود، در جواب رامبد که گفت چی کار میکنی گفت: من منتقد هستم، بعد هم افزود که نقد تخصص نمیخواد ،کافی است که با طرف حال نکنی، آنوقت میکوبیش و فرد را دوباره میسازی! همین.
پس از بیرونکردن نیما توسط شاهحسینی، جوان گفت: خیلی اوقات واژههای مناسبی نداریم و یا داریم اما نمیتوانیم آنها را در کنار هم درست قرار دهیم تا آهنگمان درست در آید؛ ولی گاهی کتابی را میخوانیم که میبینیم چه قدر همه چیزش ردیف و بیاشکال است و گاهی کسانی را که خالق این آثار هستند را میبینیم که انگار در اقیانوسی از واژه پا گذاشتهاند...
وی به این بهانه از امید مهدینژاد نویسنده و طنزپرداز دعوت؛ و از همان ابتدای ورودش او را مشغول بازی پرتاب حلقهها کرد.
بروز احساسات به صورت ویژه
این نویسنده در آغاز کلام ضمن سلام و علیک در مورد ابراز احساساتش بیان کرد: تظاهر احساساتم در کلمات است و نه چهره، به طوری که مثلاً زمان بازی ایران و آرژانتین هنگامی که گل زدیم تنها یکبار ایستادم و نشستم.
در ادامه نیز همه چشمهایشان را بستند و این نویسنده با خواندن شعری دلهای حاضران را به مشهد برد:
دوست دارم صدات كنم، تو هم منو نيگا كني
من تو رو نگات كنم ، تو هم منو صدا كني
قربون چشات برم از راه دوري اومدم
جاي دوري نميره، اگه به من نگا كني
دلمو گره زدم به پنجرهات دارم ميرم
دوست دارم تا من ميام، زود گرهها رو واكني...
و بعد هم اظهار داشت :فکر کردم مشهد بهترین جایی بود که الان میشد رفت.
گربه مردنی برای کشتن دم حجله موجود است
وی سپس طنز را نوعی از شوخطبعی عنوان کرد که با ملاحت کلام و دقت بیشتری بیان میشود و از نوشتهای که در یک مجله سیاسی برای فردی نوشته بود، تعریف کرد؛ بعد هم به پیشنهاد جوان از کسانی که بابت نوشتههایش شاید به ناحق رنجیدهاند، عذر خواست.
مجله سهنقطه هم که به گفته او ورژن جدیتری از طنز است و بیشتر در حوزه فرهنگی و اجتماعی فعالیت دارد، از دفاتری است که الان درآن فعال است.
بعد از معرفی این مجله تعدادی از آگهیهای طنز آن را خواند، مثل این: «گربه مردنی مناسب برای کشتن دم حجله موجود است» ؛ بنیاد تحکیم خانواده و ... .
لبخند 5 ثانیهای مهدینژاد هم به پایان رسید و بعد علی مسعودی یا علی مشهدی به عنوان کمدین وارد شد و بخش ایستاده با طنز را اجرا کرد.
کارهای فنی در کودکی
مشهدی از خاطرات دوران نوجوانی و سال 60 تعریف کرد و از علاقه پدر برای فنیشدنش گفت.
او همچنین به کارهایی مثل کابینتسازی که از آن فقط سمباده کشیدنش را یاد گرفته بود، تعمیرات رادیو و تلویزیون و طراح دکور اشاره کرد.
و خاطرات جذابی را از تلاشش برای در رفتن از زیر کار گفت.
در پایان بعد از رفتن علی مشهدی، نیما در نقش همان منتقد وارد شد و از خراب و ساختن آدمهایی گفت که در استودیو نشسته بودند، بعد هم برنامه با دست راستِ بالا و ایستادن به احترام مردم ایران به پایان رسید.
گزارش از: فاطمه شهدوست
انتهای پیام/
خندوانه هم مثل خیلی از برنامه ها و سریالها که مدتی از پخش آنها میگذره داره سیر نزولی رو طی میکنه و هر قسمت داره بدتر از قبل میشه .