به گزارش خبرنگار اخبار
داغ گروه
فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، واقعیتی است غریب، غیرمحتمل و غمانگیز.جان وود (صاحب قبرستان) به من گفت:برای ۹۱۱ اس سی خود به ترمز احتیاج داشتم و فهمیدم که خرید یک باکستر رها شده برای ترمزهایش از خرید ترمزهای نو ارزانتر خواهد بود.
او قطعات بیشتری از آن را به فروش رساند و کمکم معلوم شد که کسب و کاری بس پرسود نصیب جان شده و اینگونه شد او مرکز قطعات وودی را تأسیس نمود.
۹۸۶ قطعه را به همه مردم در سراسر کشور فروختم، به خارج کشور، به همه جا. او گفت که امیدوار است روزی "بیش از صد باکستر برای خودش داشته باشد.
گرفتن عکسهای جدی از یک زبالهدانی کاری است که هر دانشآموخته مدرسه هنری انجام میدهد، بهجای تأکید و نیستی، دلم میخواست از ماشینها عکس بگیرم و چه خوب میشد اگر هنوز آن رودسترهای درخشان پنجاه هزار دلاری گذشته میبودند.
میدانستم که نور خورشید پیشبینیناپذیر است و خودروها هم براثر رها شدن چرکیناند؛ اما دوست داشتم که مثل روزهای ابتدایی زندگیشان بدرخشند. به امید درخشیدنشان نوری شدید بر پیکره آنها تاباندم. آنها را بهگونهای ثبت کردم که شاید برای بقیه خودروهای اسپرت هم همان کار را میکردم. دربهدر در پی یافتن بهترین زاویهها، جزئیات و درخششها بودم.
سعی کردم با نماهای عریض تعدد اجساد این گورستان را در قاب تصویر بگنجانم، تکتک و در آخر عکسی دستهجمعی. برای خود برنامهای داشتم که نتایجش در پایان باب دلم بود اما آن برنامه در لحظه، معنایی تازه به خود گرفت: فکر کردم که با اشارهای سمبولیک، به این خودروهای رها شده اندکی توجه ببخشم.
پانزده سال پیش صاحبانشان از تکتک خودروهایی که اینجا میبینید با افتخار عکس میگرفتند،چراکه نشانهای بودند برای غرور مالکیت و پیروزی. امیدوارم که با اعطای آخرین تصویر به این مرکبان طرد شده، آخرین لحظات شکوه و عظمت را قبل از ملاقات با مرگ احساس کنند. خودروهایی بودند که پورشه را نجات دادند اما از پس نجات خودشان برنیامدند.
انتهای پیام/