به گزارش خبرنگار
حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ اون قدیم قدیما روزای آروم و پرهیاهوی بچگیهامون به ظهر تابستون کل بچههای محل دورهم جمع میشدیم و بازی میکردیم. پری دریایی و شاهزاده قصههامون میشدیم. یادمه هر سال عید یه گروه میومدن و هر شب توی یه محله نمایش اجرا میکردن و کلی آدم از ریز و درشت گرفته دورشون جمع میشد.
قطار کودکی به سرعت گذشت و تمام خاطرات توی ایوون کوچک خونه مادربزرگ چال شد.حالا من یه خبرنگار شدم و هنوز اون نمایشها از ذهنم پاک نشدن که هیچ روز به روز پررنگ تر هم میشن. امروز ظهر توی آفتاب سوزان تابستون که از محل کارم بیرون اومدم و تو صف کیلومتری ایستگاه خسته و گرسنه ایستادم و به زور خودم و جا دادم و سوار شدم، بزرگ شدن شهر و زیاد شدن جمعیت این مشکلات رو هم داره دیگه.
ما به هر سختی که بود رسیدم سر چهار راه محلمون، شلوغ شده بود و کلی آدم بود که صدای خندشون انگار کل کوچه رو از خواب زمستونی بیدار کرده بود. کنجکاو شدم آدمها رو سریع کنار زدم و رفتم جلو. انگار یه خواب بود، شاهزاده قصههای کودکی حالا میون این همه تماشاچی توی یه نمایش خیابانی داشت، بازی میکرد. نمایشی که موضوعاتش رو از زندگی شهری میَگیره. دردها، خوشیها و ناخوشیهای طبقات جامعه رو بیان میکند. دیدم یه فرصت خوب برای مصاحبهس رفتم جلو، انگار گرسنگی تمام انرژیمو گرفته بود اما کم نیاوردم و رفتم.
دورش خیلی شلوغ بود، مردم مدام در حال امضا و عکس گرفتن بودن. آخر خودم و بهش رسوندم.سؤال که مدام درگیرش بودم و پرسیدم و گفتم: اجرای به این خوبی چرا اینجا؟ چرا توی یه سالن مجهز نرفتین؟ تا اومدم سؤالای بیشتری بپرسم حرفام و قطع کرد و گفت: به نظرم نمایشهایی که خارج از یه چهارچوب بسته و به دور از گریمهای اغراقآمیز، پروژکتورهای با نور زیاد، لباسهای آنچنانی، دکورهای مجلل هستند باعث میشه هر کسی از هر قشر و فرهنگی حتی ناخواسته جذب بشه و با اشتیاق بیشتری بیاد و تماشا کند.
این نوع نمایش توی کشورمون قدیمیترین شکل نمایش مردی هست که از محلههای کوچک خودمون شروع شده تا امروز که در میادین، پارکها، خیابانها با اجراهای رایگان و با حمایتهای رسمی و وابسته به مراکز نهادهای فرهنگی و دولتی اجرا میشد، که شاید یه جورایی خاطرات بچگیهاشون رو قلقلک میده و برای مدت کوتاهی هم که شده از دنیای شلوغشون بیرون کشیده میشن. اجراهای نمایش خیابانی میتونه فرهنگ دیدن تئاتر رو توی جامعه رواج بده و مردمی که از تئاتر روی گردان شدند رو دوباره با سالنهای تئاتر آشتی بده.
میون حرفاش یه بحثی رو پیش کشید که شاید کمی دل آدم و به درد بیاره. میگفت: یه وقتایی هم هست که گروهها بخاطر کمبود سالن مناسب با کارشون با خالی نبودن سالنها از اون برای راه گریز استفاده میکنن که تونستن با هزینههای کم و دکورهای ساده، نمایش خودشون رو اجرا کنن که باعث ناراحتیه. با گفتن این حرفش انگار گفتنیام یادم رفت و فقط سوزش زیادی توی معدم حس میکردم.
با رفتنش من موندم و یه ذهن شلوغ و یه دنیا سکوت.
بهراستی که برای سامان دادن به این موضوع چرا فکر کارسازی نباید کرد و برای کسانیکه کودکیمون رو قلقلک میدن، نمایشهایی که امروزه تعدادشون بیشتر شده و فقط مختص مناسبت خاصی نیست و چقدر خوب میشد که اینقدر سالن داشتیم که هیچ کدومشون از روی اجبار به سمت نمایشهای خیابانی نمیرفتند. اگر کمی به نبود این هنرمندان فکر کنیم، دنیای واقعی میتونه تمام قلبمون رو منجمد و قطار کودکیمون رو از ریل خارج کنه.
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی، به صد دفتر نشاید گفت شرح حال مشتاقی.
گزارش از: نيلوفر جوانشير
انتهای پیام/