جوان ابتدا شادی برنامه را به همهی کسانی که با داشتن یک عالمه مشکل هنوز بلدند که لبخند بزنند و مثبت فکر کنند، تقدیم کرد و بعد از 20 ثانیه خندهای که همراه با حاضران انجام شد، گفت: ما دیدیم که واقعا خندهی مصنوعی وقتی ادامه پیدا کند منجر به خندههای طبیعی میشود و این کار بسیار مفید است.
در همین حین نیما بعد از مدتی غیبت وارد شد و سوییچ ماشین رامبد که مثلا از او قرض گرفته بود را پس داد و اشارهای به مجموعه عکسی که توسط دوربینهای راهنمایی و رانندگی گرفته بود، کرد و به او گفت منتظر این بسته باشد و آنها را به خود او بدهد چون دوستشان دارد و به طور عمدی آن ها را گرفته است!
*بهشت ترین زندگی را نقاشی کن
بعد از این صحبت ها و پخش قسمتی جوان عنوان کرد:قصه ها و رنگ ها دست شما هستند، بهشت ترین زندگی را نقاشی و داخلش زندگی کنید؛ اماهمیشه یک دوست،یار و یک بلد راه برای زندگی آدم لازم است تا بهمون نشان دهد که اگردر زندگی زمین خوردیم بلند شویم،حتی گاهی باید شکست بخوریم و این هیچ اشکالی ندارد! رفیقی که وقتی ناراحتیم بگوید ناراحت نباش اگر هم دلت گرفته اصلا مهم نیست،آدمیم دیگر،دل همه می گیرد... .
وی سپس از دکتر فرح لطفی کاشانی،روانشناس دعوت کرد،کاشانی بعد از سلام وعلیک در خصوص این که چه قدر شاد است گفت: خیلی زیاد و عنوان کرد شادی دست خود ما است، اگر تصمیم بگیریم شاد باشیم، می شویم زیرا در هر اتفاقی به هر حال یک چیز مثبت وجود دارد که دست خود ما است به آن توجه کنیم یا نه!
این دکتر افزود:باید تلاش کنیم که از هر چیزی نکته ی مثبت آن را ببینیم و در حال زندگی کنیم چرا که حتی توانایی این را داریم که از بوی یک صابون نیز لذت ببریم،پس منابع لذت زیادی وجود داردکه نمی بینیمشان وباید برای دیدن آن ها تمرین کنیم و بخواهیم.
اینبار تماشاگران پرسیدند: علت تبعیض،کمبود شادی،آسیب پذیری و ...
در قسمت دیگر میکروفون را بین حاضران بردند تا سوال های خود را بپرسند و اینگونه ،سوال جواب هایی در خصوص تبعیض والدین بین بچه ها ،کمبود شادی که یکی از دلایلش از بین رفتن حمایت اجتماعی است و سوالاتی از این دست مطرح شد.
کاشانی در پایان گفتگو به تاثیری که خنده مصنوعی روی شرایط از لحاظ زیستی و رفتاری می گذارد ،اشاره کردو بعد از رفت و آمدی کوتاه نیما دوباره وارد صحنه شد و سپس علی مسعودی معروف به مشهدی وارد شد و از اشتباهاتی که مردم در شناختن و نام بردن افراد معروف می کنند خاطره ای را تعرف کردو گفت :طی این اشتباهات این بار یکی جلو آمد و با صدای بلند گفت:جناب خان عاشق صداو ژیانت هستم!من هم با تعجب فقط از او پرسیدم به نظرت کجای من بنفش و شبیه او است؟!
از خاطره گویی تا سوگندی واجب برای همه
وی در ادامه خاطراتی از سربازی و شوخی های پادگانی اش تعریف کرد و با جوان سوگند نامه ای که برای آب نوشته بودند را تکرار کرد،این سوگند نامه که بد نیست ماهم از ته قلبمان به آن عمل کنیم و بخوانیمش به شرح زیر است:
من در پیشگاه خداوند متعال سوگند یاد می کنم که در مصرف آب، این نعمت الهی صرفه جو و آینده نگر باشم.
سوگند یاد می کنم که به عنوان آب بان، آب را درست مصرف کنم و خانواده،دوستان و همکارانم را به بهینه سازی مصرف آب تشویق کنم.
سوگند یاد می کنم در هر فرصت و موقعیت درست مصرف کردن آب را ترویج نمایم و سوگند یاد می کنم که در هر شکل و جایگاهی برای حفظ منابع و ذخایر آب کوشا باشم تانسل های بعدی هم آب مطمئن داشته باشند.
شاد باشید.
گزارش از فاطمه شهدوست
انتهای پیام/