او این نشان را به خاطر ساخت فیلم مستند «مرثیه گمشده» که روایتگر مهاجرت هزاران لهستانی به ایران در سالهای 1941 و 1942 است دریافت کرد. وی حدود 50 سال است که در سینما فعالیت دارد و آثار زیادی چون «زندهباد»، هیولای درون، مرثیه گمشده، یار در خانه ، در کوچههای عشق- کوچه پائیز- عروس آتش- فرش اسب ترکمن- گفتگو با سایه- مثل یک قصه، کویر خون و جزیره رنگین را تولید کرده است. «جزیره رنگین» آخرین ساخته سینایی در سال 93 است که قرار شده در گروه هنر و تجربه اکران شود.
این روزها موضوعاتی چون وضعیت سینمای مستند، تعدد جشنوارهها، ورود تهیهکنندگان ناآشنا با سینما، وظایف مدیرعامل جدید خانه سینما و تغییر سریع مدیریت، بحث داغ سینما و مشکلات این صنعت شده است. به این بهانه به سراغ خسرو سینایی پیشکسوت عرصه سینما رفتیم تا شاید او نیز بتواند دلایل وقوع این اتفاقات را بیان کند.
شما سالهای زیادی است که در بطن مستندسازی هستید به این خاطر جواب شما میتواند تأثیرگذار باشد که به نظر شما مشکلات اساسی سینمای مستند حال حاضر ما چیست؟
ما باید مسائل را نسبی و قدمبهقدم ببینیم چون این بحث بسیار اساسی است. من به دلیل حضور 50 ساله در سینمای کشورمان باید بگویم که ارائه فیلمهای مستند و داستانی تغییر کرده و رو به پیشرفت است که البته به شرایط فناوری و تکنولوژی نوین هم مربوط است.
اما چند نکته مطرح میشود ، درست است که شرایط فیلمهای مستند به نسبت چندین سال پیش بهتر شده ، اما کافی نیست ، چون باید به این نکته واقف باشیم که زمانی خرج فیلم مستند به نسبت فیلم داستانی کمتر بود پس باید این ذهنیت قدیمی را در این دوره زمانی از تهیهکنندگان بگیریم چون دنیا ثابت کرده که در ساخت یک فیلم مستند گروهها و محققان بزرگ و کارکشتهای حضور دارند و با صرف زمانها و بودجههای طولانی فیلمهای مستندی را میسازند که بعضی مواقع باعث حیرت میشود.
فیلم مستند قاعدتاً آن چیزی نیست که یک فیلمساز بتواند به سادگی آن را بسازد. اگر شما فیلمهای مختلفی که درباره طبیعت و یا هر چیز دیگری ساخته میشود را نگاه کنید متوجه میشوید حاصل سالها تحقیق و انتظار کشیدن است که بتوانند صحنههایی را که مدنظرشان است، فیلمبرداری کنند. اگر از این دیدگاه نگاه کنیم میبینیم مشکل این سالها یعنی بودجه ، پس بودجه مسئله مهمی است.
من وقتی شروع به کارکردم اصلاً بحثی به اسم بحث تحقیق در فیلم مستند مطرح نبود کمکم به اینجا رسیدیم که محقق لازم داریم، فهمیدیم که محقق کافی نیست و او باید با زبان سینما هم آشنا شود حالا کمکم باید به اینجا برسیم که محقق باید زمان تحقیق کافی و اطلاعات کافی داشته باشد که بتواند بهدرستی راهنمایی کند و در پی آن فیلمها باید زمان و بودجه کافی نیز داشته باشند برای اینکه بتوانند آن چیزی را که در تحقیق مطرحشده را انجام دهند.
اینها مسائلی است که فکر میکنم اگر برنامهریزیهای درازمدت برای آن صورت بگیرد و هدف، نتیجهگیری از امروز به فردا نباشد آنوقت میتوانیم امیدوار باشیم که فیلمهای مستند ما هم کیفیت بهتری خواهند داشت و با فیلمها و برنامههای مستند حرفهای که در شبکههای خارجی میبینیم هم قابلمقایسه خواهند بود ، پس اگر میخواهیم تولیداتمان را با آنها مقایسه کنیم باید از اول بپذیریم که نباید بودجه مستندسازی کم باشد.
برخی از سینماگران اعتقاد دارند فیلم یا باید فقط مستند باشد و یا ساختار داستانی داشته باشد .شما چه پاسخی در مقابل این اظهارنظرها دارید؟
کسانی که میگویند فیلم یا باید مستند و یا داستانی باشد نشانه عدم آگاهی آنها از امکانات و بیان سینما است،این نوع افراد سینما را خوب نمیشناسند که می توان گفت این طرز حرف زدن در حد ندانستن است.
شما چه تعریفی از سینمای مستند یا داستانی دارید؟
دیگر بعد از سالها مستندسازی میدانم فیلم مستند چگونه است و فیلم داستانی چیست. واقعیت اینجا است که فیلم یا خوب است یا بد و میتواند متکی بر مستند، یا داستان و یا هردوی آنها باشد.
شما تا الان راه مستند سازی را چگونه طی کردید؟
پس از ساختن تعداد زیادی فیلم مستند، راه مستند داستانی را در برخی از فیلمهایی مثل کوچه پاییز، گفتگو با سایه، جزیره رنگین تجربه کردم راهی است که در بین فیلمسازان اروپایی در حال حاضر متداول شده و محبوبیت پیداکرده است.
آقای میرکریمی به عنوان مدیرعامل جدید خانه سینما فعالیت خود را آغاز کردند و با شروع کار وی دوره جدیدی از مدیریت در سینما شکل گرفت، شما بهعنوان یک کارگردان باسابقه سینمای ایران چه خواستهای از مدیرعامل جدید خانه سینما دارید؟
چون من واقعاً در جریان امور اداری، ارتباطی، تحولات، مذاکرات، جلسات و...سینما نیستم و نمیتوانم روی نقطه خاصی انگشت بگذارم فقط امیدوارم فعالیتهای مدیرعامل جدید خانه سینما در جهت تصحیح و بهتر شدن و پیشبرد امور سینمایی باشد.
نمیدانم چرا بعضی فیلمها خوب اکران میشوند و برخی نه؟ و اگر اظهارنظر هم داشته باشم چون با مشکلات و شرایط فعلی سینما آشنایی ندارم ، اظهارنظر من درواقع کاملاً عامیانه و بیمعنی خواهد بود. تنها آرزوی من این است که خانه سینما بتواند برای خانواده سینما شرایطی فراهم کند که فیلمسازان راحتتر فیلم بسازند و به نسبت موفقیت آثارشان، تولیدات خود را به خوبی عرضه کنند.
در چند وقت اخیر تغییر مدیریتی در عرصه سینما بسیار اتقاق افتاد به نظر شما این تغییرات بهطور مداوم و در مدتزمانهای کوتاه چقدر تاثیر منفی خواهد گذاشت؟
اصولاً اگر تغییر مدیریتها با تغییر برنامهریزیها همراه باشد لطمه زننده است. من پیشنهاد میکنم که باید برنامهریزیها درازمدت شود. مدیران مختلفی که میآیند به برنامههای توافق شده در دوره های قبل ادامه دهند و آنها را کاملتر کنند. از اینکه با ورود هر مدیر برنامهریزی جدیدی پیاده شود فقط سردرگمی اهالی سینما و عقب ماندن کارها را به دنبال دارد.
ارزیابی شما در مورد اکران شدن برخی فیلمهایی که در دوره های گذشته از اکران آنها جلوگیری شده بود چیست؟
من معتقدم باید با سعهصدر به این موضوع نگاه کنیم که وقتی فیلمی ساخته میشود هدف آن اکران است و باید اکران شود. همین بخش هنر و تجربه،مکانی است برای اکران فیلمهایی که نمیتوانند در سطح وسیع عمومی نمایش داده شوند که اتفاق خوبی است و خود من هم «جزیره رنگین» را برای اکران در این گروه قرار دادهام.
چرا برخی از فیلمها را قبل از دیده شدن توقیف میکنند؟
هنر درجاهایی به سلایق آدمهای تصمیمگیرنده مربوط میشود خود من برای ساخت فیلم «قطار زمستانی» با همکاری لهستان 4 سال قبل از ساخت «جزیره رنگین» منتظر ماندم در همان انستیتو لهستان هم آدمهایی نشسته بودند که سلایق آنها با ذهنیات و روحیات و سلیقههای من فرق میکرد.
این دردسرها همیشه وجود داشته و جزو طبیعت کار ما است اما مطمئن باشید که اثر خوب همیشه ماندگار خواهد شد حتی اگر برخورد سلیقهای با آن شود. من توصیه میکنم به هنرمندان که شرححال گذشته هنرمندان معروف را بخوانید چون میفهمید که این دردسرها همیشه وجود دارد.
مثلاً در فیلم «همشهری کین» اورسن ولز کارگردان ناچار به ترک هالیوود میشود برای اینکه تهیهکنندگان اعتقاد دارند فیلمهایش فروش خوبی ندارد اما بعد از آن سالها بهعنوان بهترین فیلم تاریخ سینما مطرح میشود.
سهراب سپهری نیز در شرایط بسیار معمولی و متوسط فوت میکند اما الآن تابلوهایش با قیمت های گزافی به فروش میرسد.
تولیدات با موضوعات متفاوت در سینمای ایران بسیار افزایش داشته از نگاه شما چند دسته فیلم ساخته میشود؟
ما دودسته فیلم داریم، فیلمهایی که بهطور طبیعی برای بیننده خاص و علاقهمند به سینما ساخته می شود و دسته بعد فیلمهایی که ساختار آنها بهنوعی است که از بیننده وسیعتری برخوردار خواهد بود که من بهعنوان فیلمساز توقع ندارم فیلمی را که خودم میدانم برای مخاطب خاصی ساختهشده روی پرده رود و در پی آن سالن سینما خالی بماند منتهی یک نکته اینجا است که خود من کوششم بر این است که فیلمهای خاص را هم تا حد امکان به زبانی بسازم که بتواند رابطه بیشتری با مخاطب عام داشته باشد همانطور که جزیره رنگین، گفتگو با سایه، کوچه پائیز آگاهانه ساخته شد.
قضاوت در مورد کیفیت فیلمها در سینمای ما به چه شکل است؟
باید به این موضوع واقف باشیم که ما عادت کردیم فیلمها را در یککاسه بریزیم و بسنجیم، چرا ما با کتاب این کار را نمیکنیم آیا شما کتابهایی که به قلم اساتید بزرگ است را با کتابهای عامهپسند مقایسه میکنید؟ شاید کتابهای عامهپسند بیشتر فروش کند اما کتابهای خاص در تاریخ ادبیات ماندگار خواهد بود.
ورود تهیهکنندگان ناآشنا به سینما چه آسیبی به فضای سینما میزند؟
این سؤال شما سؤال حساسی است به همین دلیل نزدیک به 50 سال دستتنها کارکردم چون بحث همیشگی من این بوده که فیلمساز فقط در مقابل کیفیت فیلمش مسئول است در مقابل گیشه هیچ مسئولیتی ندارد خود من سعی میکنم فیلم را آنطور که فکر میکنم خوب است بسازم.
به عنوان مثال در فیلم" عروس آتش" زمانی که نقش را به فرخنژاد دادم یک تهیهکننده معروف به من گفت که اگر به من گفته بودی یک هنرپیشهای را بهجای فرخنژاد به شما معرفی میکردم که فیلم 10 برابر بفروشد اما من ته دلم چیز دیگری بود. فرخ نژاد آن نقش را بازی کرد و شد حمید فرخ نژاد امروز. من فکر میکنم اگر سینما را بهعنوان یک ابزار ببینید از این ابزار هرکسی در جهت دیدگاه خودش برداشت میکند این مثل یکقلم است شما با این قلم میتوانید تفسیر سیاسی، فلسفی، رمان، و یا هر چیز دیگری بنویسید و هرکدام هم مشتری و جایگاه خودش را دارد.
پس آیا این نوع تهیهکنندهها به سینما لطمه نمیزنند؟
همه دنیا به همین نحو است بهترین تاجر سینمای آمریکا خود هالیوود است من بارها تکرار کردم که اگر ما حداقل سالی 70 فیلم میسازیم 65 فیلم میتواند بهعنوان کالای تجاری ارائه شود یعنی کالایی که بدانیم مردم میخواهند برای دیدنش پول بدهند و 5 فیلم دیگر میتواند فیلمهایی باشد که درواقع مدافع فرهنگ سینمای این مملکت در سطح خود مملکت و خارج از ایران باشد و هیچ مغایرتی باهم ندارد.
یکی از مشکلاتی که داریم این است که منظورمان از فیلم فاخر فیلم هایی با هزینه زیاد است، در صورتی که فاخر بودن به ذهنیت پشت فیلم مربوط میشود و نه به پولی که بابت فیلم خرج شده، پس باید یاد بگیریم هر چیزی را در جایگاه خودش قرار دهیم و در جایگاه خودش ارزیابی کنیم آنوقت دچار مشکل نمیشویم.
آقای سینایی برخی تعاریف ما در سینما در همتنیده شده مثلاً جشنوارههایی که برگزار میکنیم هرکدام یک اسم و یک موضوع مشخصی دارند اما وقتی جشنواره را دنبال میکنیم میبینیم فیلمهایی که در آن است در جشنواره قبلی هم بوده. چرا برای ما موضوع مشخص است اما معانی را گمکردهایم؟
زمان هایی است که قصد ما فقط پر کردن برنامه ها است که در اصل کار درستی نیست اما یکزمانی است که برنامهریزی درازمدت داریم و در این برنامهریزی درازمدت تصمیم میگیریم چگونه کارهایی را به چه نحو ارائه داده و به چه مناسبت انجام دهیم که این بسیار خوب است.
به عنوان نمونه چند سال پیش از من خواستند در جشنواره رشد داور باشم. من در آن زمان یک فیلمساز ایرانی با بیش از 40 سال سابقه کار بودم اما در کنار من یک دانشجوی خارجی سینما به عنوان داور نیز بود، اینجا مسئله شخص سینایی نیست مسئله توهین به یک فیلمسازی است که متعلق به این مملکت است و بیش از 40 سال کارکرده و وقتی باید کنار یک دانشجوی سینمایی که نه سینمای این مملکت را میشناسد و نه سابقه آنچنانی دارد، بنشیند اتفاق خوبی رخ نمیدهد. چرا ما بهصرف حضور کسی که ایرانی نیست باید نام جشنواره خودمان را بینالمللی بگذاریم؟
آیا یک جشنواره بهصرف حضور یک داور خارجی میتواند عنوان بینالمللی را یدک بکشد؟
وقتی در یک جشنواره 2 داور خارجی و 2 فیلم خارجی قرار میدهیم اسم آن را جشنواره خارجی میگذاریم. اما واقعیت این است که ما باید شأن ماجرا را حفظ کنیم یعنی ما یک سازمانی نداریم که از یک تفکر واحد سرچشمه بگیرد و آن تفکر واحد در برنامهریزیهای درازمدت اعمال شود. این است که جشنوارههای مختلف با عناوین مختلف برگزار میشود. من گاهی مواقع فکر میکنم که تعداد جشنوارههای ما زیاد است و میتوانیم مخارجی را که برای جشنوارههای متعدد با عناوین مختلف خرج میشود را برای ایجاد مراکز سرویسدهی حرفهای سینمایی اختصاص دهیم.
در پایان صحبتهاتون نظرتون درباره مسائل پیشآمده بر سر فیلم «رستاخیز» چیست؟
سالهای دراز تاکید بر آن داشتم که سلیقهها و معیارهای شخصی نمیتواند و نباید تعیین کننده سرنوشت یک فیلم باشد. فیلمسازی چه از نظر نیروی انسانی و چه از نظر هزینه های مادی حرفه پرهزینهای است و نباید براساس برداشت و سلیقه شخصی این هزینهها را که سرمایه کشور ماست، به هدر داد.
فیلمسازان هم نسل من تجربههای بسیار تلخی را که مبتنی بر سلیقه شخصی و عدم شناخت از مدیوم سینما بوده است، از سرگذراندهاند که البته مثنوی 70 من کاغذ شود. مثل هرکار خلاق دیگر فیلمساز در مورد کیفیت فیلمی که میسازد، مسئول است و نباید براساس سلایق متفاوت افراد به کیفیت آن خدشه وارد میکند.
البته تجربه کردهاند که با این نگاه مشکل است فراوانی را پیش رو خواهد داشت اما تردید نکنیم که در هنرها همچون بسیاری از موارد دیگر گذشت زمان منصفترین داور است.
انتهای پیام/