* انتهای خیابان فلسطین، دانشجوها صف کشیدهاند تا به یکی از مهمترین دیدارهایی بروند که قرار است حسینیه ساده اما باشکوه امام خمینی(ره) آن را میزبانی کند، دیدار دانشجویان و رهبری که از سال 76 تا حالا بدون وقفه برگزار شده و دانشجوها هم از طیف های مختلف حرف ها و دغدغه های خودشان را مستقیم با پدر خود در میان می گذارند و آقا هم بزرگوارانه گوش میدهند.
* ارتباط دوسویه آقا و دانشجویان در هیچ کجای دنیا اینطور دوسویه و مستقیم و مستمر نیست، بین خودمان باشد در کشور خودمان هم غیر از آقا در هیچ مسئول دیگری این جدیت برای ارتباط با جوانان دیده نمی شود.
* ساعت پنج و نیم بعد از ظهر حسینیه امام خمینی (ره)، تقریبا غیر از بخش کوچکی از قسمت انتهایی آن پر شده است. دانشجویان تقریبا از همه جای کشور، پهلو به پهلو نشسته اند و هر از چندگاهی صلواتی می فرستند و با یکدیگر صحبت از ساعت آمدن آقا می کنند و هر کدام پیش بینی خود را با دلیلی توجیه میکند.
* طلب العلم فریضه علی کل مسلم الا ان الله یحب بغاه العلم، حدیثی از پیامبر اعظم که بالای حسینیه میدرخشد و روبروی آن هم جملهای از امام خمینی (ره) که مقدرات مملکت ما در آتیه به دست دانشجویان امروز است.
* ساعت شش که میشود رفت و آمدها جلوی حسینیه زیاد میشود، چراغ قرمز بالای دوربینها روشن میشود و اینها یعنی تا لحظه موعود چیزی نمانده است، شش و دو سه دو دقیقه است که آقا وارد حسینیه میشوند و صدای شعار دانشجوها فضا را پر میکند: ای رهبر آزاده، آماده ایم آماده؛ خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست، هیهات من الذله.
* دانشجوها سرودی را همخوانی میکنند و فرصتی می دهند تا که آنهایی که از روی شوق خیلی جلو رفته بودند، کمی عقبتر بیایند و جایی برای نشستن پیدا کنند، سرودی که زیر برگه هایش نوشته شده معاونت امور ویژه! و توسط هماهنگ کننده ای که حداقل سه چهار سال است همین مسئولیت را دارد، خوانده می شود، پیش تر سرودها خودجوش تر بود، بگذریم.
*قاری شروع به قرائت قرآن میکند، حامد علیزاده از دانشگاه حکیم الهی سبزوار و نفر سوم مسابقات دانشجویی قرآن، می رسد به این آیه عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالو سلاما، جمعیت الله بلندی می گویند. یادم آمد که حدود بیست روز قبل بود که آقا در همین حسینیه در مورد الله الله گفتن ¬ها نکاتی را از باب تذکر فرموده بودند.
* بلافاصله بعد از قرائت قرآن یکی از همان صفهای جلو می گوید من از طرف همه اهالی روستا به شما سلام می رسانم و آقا لبخندی می زنند و تشکر می کنند.
* مجری از آقا اجازه می گیرد و برنامه را شروع می کند، آقا می فرمایند: بله من آماده هستم و مجری هم بنده خدا هول میشود و خودش و دانشگاه و تشکلش را هم معرفی می کند! اقدامی که تقریبا در هیچ برنامه ای – غیر از اخبار رادیو - سابقه ندارد.
* خانم زینب السادات حسینی – عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت اولین سخنران برنامه است. سلامی از جانب دفاتر تحکیم وحدت می دهد و شروع می کند.
* صحبت را از ارتباط نداشتن مسئولان با دانشجویان شروع می کند که امروز گرفتن وقت ملاقات با مسئولین و دیدار آنها به گذر ازهفت خان رستم می ماند: «ملاقات با مسئولین، نمایندگان مجلس، و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی امروز نیازمند عبور از فیلتر های زیادی است»؛ کنایه ای هم می اندازد که به نظر ما، نیاز به جلسات بیشتر با حضرت عالی احساس می شود چرا که این جلسات ظاهرا تنها محل ارتباط بی واسطه با شماست.
* خانم حسینی از شعاری برخورد کردن با مسایل هم انتقاد میکند، که براستی عرصه جهاد، امروز در میدان اقتصاد مقاومتی بوده و از بنرنویسی ها و شعار ها کاری ساخته نیست. از شورای عالی انقلاب فرهنگی هم به سبب کلی گویی و اینکه تا حالا چیزی از مشکلات فرهنگی کشور حل نکرده و حدود صد سال! است در حال تولید سند فرهنگی است، گلایه میکند.
* نماینده دفتر تحکیم وحدت از طرح ادعایی بزرگ به عنوان بورسیه ها از جانب وزارت علوم هم سخن میگوید و میگوید : ضمن اینکه خواستار برخورد جدی با خاطیان این عمل غیر اخلاقی و غیرشرعی هستیم، خواهان رسیدگی به این موضوع نیز هستیم.
* حسینی در انتها انتقادی هم از برخی فعالیتهای اقتصادی نهادهای نظامی می کند و می گوید: باتوجه به اهداف شکل گیری سپاه پاسداران فعالیت اقتصادی این مجموعه باید در جهت توسعه اقتصادی کشور باشد نه صرفاً سود آوری. آقا هم یادداشت میکند.
نوبت به نفر دوم می رسد.
* علی پهلوان کاشی، دبیر جامعه اسلامی دانشجویان صحبت هایش را با تببین نقش ایران در منطقه شروع می کند و بعد هم از منصب گرفتن بعضی از عناصر فتنه، به عنوان استخوانی در گلوی نظام که ملت را آزار می دهد، یاد می کند و جمعیت احسنت می گویند.
* پهلوان از حجم بسیار زیاد و غیر قابل وصف اتهام زنی های زنجیره ای بی حساب و کتاب که به شدت بهداشت روانی جامعه را زیر سوال برده و احساس بی اعتمادی قابل توجهی را در جامعه دامن زده است، گلایه می کند و در پیشنهادی دیگر می گوید: باید در یک اقدام انقلابی و قاطع، بودجه دستگاه های فرهنگی رسمی اما ناموفق را قطع و در اختیار نهادهای فرهنگی پویا و موثر مردمی قرار داد.
* کیوان عاصم دبیرکل مجمع تشکلهای اسلامی دانشجویان دانشگاه آزاد سومین نفری است که با رهبری سخن می گوید. عاصم هم در دو بعد سیاسی و فرهنگی صحبت های خود را دسته بندی می کند، حرف های مشابه باعث می شود پچ پچ ها در جمعیت زیاد شود و عاصم هم در نهایت از تلاش برخی برای کانالیزه کرده و تلاش برای به حاشیه بردن دانشجوها گلایه می کند و حرفش را به انتها می برد.
* حالا نوبت وحید زارع عضو شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی است که حرف های خود را آغاز کند: «امروز درحالی به دیدار رهبر عزیزتر از جانم آمده ام که کمی آنسوتر کودکان و زنان مسلمان یمنی در ماه مبارک رمضان زیر بمباران وحشیانه آل سعود افطار می کنند. به خدا قسم اگر شرایط جهاد فراهم شود آل سعود و داعش و صهیونیست ها را در طرفة العینی به خاک ذلت می نشانیم.» همین جملات است بس است تا اولین بانگ تکبیر در حسینیه امام خمینی طنین انداز شود.
* زارع هم از بی مهری مسئولان به دانشجویان گلایه می کند و می گوید: «خدا را شاکرم که اگر برخی مسئولین علاقه زیادی به شنیدن مطالبات و دغدغه های دانشجویان نشان نمی دهند، پدر مهربانی هست که به فرزندان خود توجه دارد و سخنان آنان را می شنود.»
* زارع از افرادی که با گفتمان اصیل انقلاب اسلامی در حوزه اقتصاد، نسبت درستی ندارند، و در مسئولیت های اجرایی و مناصِب تصمیم گیری هستند، سخن می گوید و می گوید: «مگر ما در یک جنگ اقتصادی تمام عیار نیستیم؟ آیا ما در جنگ نظامی کسانی را که معتقد به جنگ کردن نبودند، به عنوان فرمانده لشکر انتخاب می کردیم؟» صدای احسنت جمعیت بلند می شود.
*نماینده بسیج دانشجویی گلایه ای هم از وضعیت فرهنگی دانشگاه می کند که «درحالی که شتابِ رشدِ علمی کشور در حال تنازل است، دغدغه ی آقایان ترویج موسیقی و کنسرت است! آخر ما نمی دانیم دانشگاه جای کنسرت و موسیقی و رقص و آواز است یا محل تربیت نخبه ی متعهد به انقلاب اسلامی!؟»
* زارع در آخر آهی می کشد و سخن از حرفهایی می زند که سخت قلب را رنجور می کند: «این روزها صحبت از صلح امام حسن (ره) و مردم آن دوران است. آقایان! این ملت کجای کار را کم گذاشته است. آقایان شما بگویید این ملت، که همیشه به خصومت با استکبار افتخار کرده، امروز چه کرده است که باید با مردمان زمان امام حسن(ع) قیاس شود. مسئولین کم نیاورند و شانه خالی نکنند. این ملت ایستاده است. ما ایستاده ایم. ما بدریون این انقلابیم که تا آخرین نفس ایستاده ایم. لبخند رضایت روی لبهای رهبری می نشیند و جمعیت به وجد می آید.»
* زارع نزد رهبری می رود و آقا هم دستی بر سرش می کشد و زنده باشید می گویند.
* حالا جمعیت به وجد آمده و نوبت هادی ذوالفقاری دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی است، سخنانش را با تشکر از وزارت علوم برای باز شدن فضای سیاسی دانشگاه ها شروع می کند و ادامه می دهد: «اما اگر در بورسیه ها حتی به یک نفر ظلم کرده باشید، فردای قیامت باید پاسخگو باشید.»
* ذوالفقاری از بی تفاوتی عمومی دانشجویان در عرصه های مختلف و بی تفاوتی نسبت به ارزش ها و مناسبات کشور گلایه می کند و معتقد است قوا اهمیتی به دانشگاه و دانشجو نمی دهند و دولت ها هم خود را از نظر دانشجویان بی نیاز می دانند.
* ذوالفقاری که سخن کوتاه کرده، در پایان از اهمیت کرسی های آزاد اندیشی حرف می زند و خواستار برپایی کرسی های واقعی در دانشگاه ها می شود.
* ذوالفقاری نزد آقا می رود و همچنان گرم صحبت با آقاست که میکاییل دیّانی دبیر تشکیلات اتحادیه ی انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل پشت تریبون قرار می گیرد.
* دیّانی از آقا می پرسد که اجازه هست؟ و آقا می گویند: بله بله بفرمایید. دیانی از آقا بهخاطر هشدار نسبت به تحریف خط امام تشکر می کند و ادامه می دهد: «اما موضوع دیگری که ما بنای مطرح کردن آن را داریم مسئله تحریف رهبری است؛ بهواسطه آنکه رهبری ادامه خط امام است. حضرتعالی بارها بر این موضوع تاکید نموده اید که مواضع و سخنانتان همان است که در تریبون های علنی بیان می نمایید اما ما نمی دانیم چرا برخی افراد تلویحا و بعضا بصورت مستقیم اصرار دارند تحلیل ها و تصمیمات خود را به رهبری منتسب کنند.»
* دیانی ادامه می دهد: «برخی افراد از قول فلان مسئول یا بهمان سردار و آیت الله که حکم انتصاب از شما دارند؛ در برخی جلسات می گویند نظر شما جور دیگری است که نمونه آن در ماجرای یک هفته پس از بیانیه لوزان دیده شد، جمیعت احسنت می گوید و دیانی ادامه می دهد: به نظر ما این افراد سهوا و یا عمدا دچار خطا در تحلیل اند؛ اما ناراحت کننده تر آن است که خود را تنها مفسر نظرات حضرتعالی می دانند و اصرار دارند تشکل های دانشجویی نیز همان تحلیل ایشان را در موضوعات مختلف به عنوان قرائت اصلی از مواضع رهبری بپذیرند و اگر دانشجویان تحلیلی ضد ایشان داشتند، به زاویه گرفتن با رهبری متهم می شوند و مواضع انقلابی دانشجویان در رسانه های متعدد این حضرات صاحب سررسید سانسور می گردد.» صدای احسنت جمعیت بلند می شود.
* گوش ها تیز شده و حواس مخاطبان جمع است که ببینند دیانی دیگر چی می خواهد بگوید؟ دیانی گلایه می کند که ایده «همگرایی با غرب» بهجای «پیشرفت درون زا» می نشیند؛ ایده شکست خورده و تحقیر آمیزی که با وجود تجربه هایی از محمد مصدق تا محمد مرسی؛ هنوز دنبال می شود. تکبیر دانشجوها بار دیگر در فضا می پیچد.
* دیانی از سیاست خارجی دولت هم انتقاد می کند که تعامل و همگرایی با غرب، قرار بود عزت و احترام بین المللی را به ایرانیان بازگرداند اما عملا وقایعی همچون تهدید ایران توسط کشور 800 هزار نفری جیبوتی، خط و نشان کشیدنهای عربستان و ماجرای فرودگاه جده و ماندن سیصد و چند روزه سفیر ایران پشت درهای سازمان ملل نشان داد که ذوق زدگی جناح غربگرا منفعتی برای ملت ایران نداشته است. این بار صدای خنده فضا را میگیرد.
*دیانی ادامه می دهد بهرغم نقدهای مشفقانه خیرخواهان اما بعضی نگاه های از بالا به پایین و سلطنت مآبانه دولتمردان مبتنی بر انگاره "فقط ما می فهمیم و باقی نمی فهمند" باعث شده تا نقدهای فنی به وضع موجود شنیده نشود و منتقدین را با الفاظی چون «کم سواد»، «عقب مانده»، «بی شناسنامه» و «عصر حجری» خطاب کنند. باز هم صدای خنده و احسنت در هم می پیچد و یکی از مشاوران دولت هم اخم خود را در هم می کشد و دیانی همچنان ادامه می دهد.
*دیانی هم از تشبیه وضعیت فعلی با دوران امام حسن(ع) گلایه می کند و می گوید: «مروجان نظریه تطبیق دوران فعلی و صلح حسنی بدانند؛ ما کلید داران عرصه اجرایی را امین و غیور نسبت به انقلاب و رهبری می دانیم، چرا برخی اصرار دارند خود را با یاران خائن و بی وفای امام حسن مقایسه کنند؟» به اینجا که می رسد آقا لبخندی می زند.
* دیانی از رئیس مجلس هم انتقاد می کند که منتقدان را به مخفی شدن پشت رهبری متهم می کند و ادامه می دهد باید بگوییم کسانی پشت رهبری مخفی می شوند که به جای پاسخ به ابهامات فنی توافقات، مدام می گویند رهبری در جریان است. آقا باز هم لبخند میزند.
* نماینده انجمن مستقل بالاخره سخنان خود را به پایان می برد و سوالی می پرسد که تکلیف استکبارستیزی بعد از توافق هسته ای چیست؟ دیانی پیش رهبری می رود و آقا سه بار می گویند: خیلی خوب بود.
*علی مهدیانفر مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد شمال از مدیریت بسته دانشگاه آزاد و تبدیل شدن آن به حیاط خلوت یک جریان سیاسی انتقاد می کند و می گوید در این شرایط از نهاد رهبری در دانشگاه آزاد توقع می رود که بیشتر پشتیبان دانشجویان ارزشی باشد.
* مهدیانفر اما سخنی می گوید که گل از گل جمیعت مجرد حاضر در حسینیه می شکفد و خنده و احسنت بار دیگر توأمان شنیده می شود: «برای ازدواج جوانان از شما خواهش می کنیم با پدرها و مادرها صحبت کنید که اینقدر سخت گیری نکنند.»
* خانم صبا کرم مسئول گروه جهادی پزشکی قرار گاه نجف، از آقا اجازه میگیرد و شروع می کند. از رسیدگی نکردن به وضعیت پابرهنه ها گله دارد و می گوید مسیر تحقق عدالت از ژنو و لوزان نمی گذرد بلکه از روستایی می گذرد که کودکانش آرزویشان جرعه آبی سالم است.
* خانم کرم از دستگاه های ناکارآمد در خدمت رسانی به مستضعفین گلایه می کند و همچنین از زیّ مسئولانی که کاخ امداد ساخته اند و بهجای راه روستایی، اتوبان تهران شمال را در اولویت قرار داده اند.
* نوبت نفر آخر می رسد و حسین شهبازی زاده دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویی پشت تریبون قرار می گیرد. سه مصداق از زمینه های فساد خیز در مدیریت کشور را نام می برد و از تراکم فروشی و درآمدزایی عجیب شهرداری ها سخن می گوید.
*شهبازی زاده از توجه نکردن به فرمان امام در زمینه مسکن هم گلایه می کند و می گوید یک نفر برای خانه دار شدن، گاهی 40 سال و گاهی بیشتر، آن هم با پس انداز غالب درآمدش نمی تواند صاحب خانه بشود.
* دبیر جنبش عدالتخواه از برخورد قوه قضائیه در قضیه مسکن مهر گله می کند و می گوید مسکن مهر نیز در کنار مسائلی نظیر هسته ای، کرسنت و طرح تحول سلامت از جانب برخی مسئولین و نهادها، منطقه ی ممنوعهٔ نقد و اطلاع رسانی شده است.
* شهبازی زاده از تنگ کردن حلقه جمهوریت هم گله می کند و در آخر به موضوع اهمیت نماز جمعه می پردازد، و معتقد است الان از ظرفیت این تریبون استفاده درستی نمی شود و خطابه ها تقویم خوانی و تکرار بدون ارزش افزوده ی حرف های رهبری شده است. از رفتارهای غلیظ جناحی و حضور به عنوان فعال انتخاباتیِ پرتلاش به نفع یک جناحِ سیاسی توسط رئیس شورای سیاست گذاری ائمه جمعهٔ کشور به عنوان رئیس شورای همگرایی اصولگرایان هم انتقاد می کند و از آقا سوال می کند که آیا این افراد برای اینگونه فعالیتهای خود از شما کسب اجازه میکنند؟
* شهبازی زاده حرفش که تمام می شود پیش آقا می رود، آقا طیب الله می گویند و در عین حال به او می گویند: «در خصوص این سوالی که کردید که آیا اجازه می گیرند، نه کسب اجازه نمی کنند، این را بدانید.» همزمان یکی از میان جمعیت بر می خیزد، وقت صحبت دانشجوها تمام شده و حالا دو ساعت است رهبری به حرف ها گوش داده اند و بچه ها منتظر شنیدن حرفهای آقا هستند که جوان دانشجوی ایستاده می گوید: آقا! من حرفی ندارم فقط می خواستم چند دقیقه با شما صحبت کنم! آقا می گویند: حالا؟ جوان می گوید نه بعد افطار! آقا می گویند شما تنها یا همه؟ و خنده جمعیت فضا را پر می کند و جوان می نشیند.
* سخنرانی بچه ها تمام می شود و یک اتفاق عجیب و استثنایی دیگر رقم می خورد، در بین 12، 13 نفری که از اول مراسم خدمت آقا رسیدند، کسی چفیه رهبری را نگرفته است! البته حدس می زنم از قبل هماهنگ شده باشد تا آقا به زحمت نیفتند.
* آقا راس ساعت 8 و 10 دقیقه شروع می کنند: «خیلی خوش آمدید عزیزان من! جوانان خوب! من از این جلسه حقیقتا، قلبا و عمیقا خوشحالم.»
* رهبری به حضور پرشور جوانان اشاره می کنند و می گویند: «جوان ایرانی خوشبختانه جوان پرشوری است، نقطه مقابل آن چیزی است که برخی مراکز مغرض آماری با منشا خارجی و یا اساسا خارجی اعلام می کنند.»
* آقا می گویند: «جوان ایرانی که روز 23 رمضان که شب قدر را گذرانده و با زبان روزه و در گرما می آید روز قدس و زیر آفتاب نماز جمعه می خواند، این فرسنگ ها با افسردگی فاصله دارد.»
* آقا باز هم می گویند از جلسه امروز خیلی خرسندم و از همه متشکرم، برخی نکات را یادداشت کردم، حالا نمی دانم وقت می شود یا نه!
*رهبری از سخت گیری بر تشکل های انقلابی می گویند که نباید رخ دهد و تاکید می کنند کنسرت جایش دانشگاه نیست و اردوی مختلط هم ازغلط ترین کارهاست.
* آقا تاکید می کنند که به دو وزیر اعتماد کامل دارم اما مراقب زیر دستهای خود باشند.
* در مورد انتصاب حرف ها و جهت گیری ها به رهبری توسط برخی منصوبان هم، آقا می گویند آن ها نظر خودشان را می گویند، این هم نمی شود که تا کسی خلاف گفت من یا روابط عمومی بیاییم بگوییم اشتباه کردند، البته به خودشان تذکر می دهم که اصلاح کنند و این مکرر اتفاق افتاده است. از شفافیت آقا جمعیت می خندد و رهبری ادامه می دهند.
*آقا تاکید می کنند که مبارزه با استکبار تعطیل پذیر نیست و آمریکا هم اتّم مصادیق استکبار است و خودتان را بری ادامه مبارزه با استکبار آماده کنید، یکی از میان جمع آماده شعار می شود که ای رهبر آزاده... آماده ایم اش را نگفته که آقا مانع می شوند و می گویند اجازه بدهید، وقتمان خیلی کم است. جمعیت باز هم می خندد.
* بحث ازدواج جوانها که می شود گل از گل بچه ها باز می شکفد، آقا متواضعانه از پدرها و مادرها خواهش می کند که در ازدواج جوان ها سخت گیری نکنند. آقا از کمرنگ شدن رسم خواستگاری و وساطت کردن ابراز ناراحتی می کنند.
* وقت اذان رسیده و آقا می فرمایند: «جوانان مکرر برای تعالی روحی نصیحت میخواهند. چیزی که از بزرگان شنیدهام یک کلمه است: پرهیز از گناه. توصیه دیگر انجام فرائض است؛ اصلیترین فریضه هم نماز است؛ اول وقت و با حضور قلب و حتی المقدور با جماعت. در این صورت فرشته خواهید شد؛ از فرشته هم بالاتر.»
* آقا توصیه ای هم می کنند که وقتتان را در شبکه های اجتماعی هدر ندهید، می گویند وقت تمام است و اما حرفها مانده است، حالا چه کار کنیم؟ همهمه می شود و هرکس چیزی می گوید. ناگهان عده ای می گویند بعد از نماز! آقا می گویند بعد از نماز که افطاره، بچه ها می گویند بعد از افطار، آقا می گویند بعد از افطار که سخت میشه، حالا ببینیم اگر شد بعد از افطار ادامه می دهیم، جمعیت صلوات بلندی می فرستد و آقا می گویند: باشه پس بعد از افطار ادامه می دهیم، البته کوتاه.
* اتفاق نادری رخ می دهد؛ در این 19 سال دیدار دانشجویی سابقه نداشته که جلسه به بعد از افطار بکشد، اما مومن در هیچ چارچوبی نمی گنجد، آقا بعد از نماز و افطار، ساعت 9:30 دوباره می نشینند تا به حرفهایشان ادامه دهند.
* همه از حکمت این کار و علاقه آقا به جوان ها تعجب کرده اند و مشتاقانه جلسه را ادامه می دهند، حتی صدای جمع کردن قاشق چنگال ها که از انتهای حسینیه می آید، مانع حواس بچه ها برای شنیدن حرف های رهبری نیست.
* بعد از افطار گویا یکی چفیه آقا را گرفته و حالا آقا بدون چفیه سخنرانی خود را ادامه می دهد. مومن در هیچ چارچوبی نمی گنجد.
* آقا پنبه اسلام رحمانی را می زند و می گوید: «آیا اصطلاح اسلام رحمانی، نشأت گرفته از لیبرالیزم غربی است؟ اگر اینگونه باشد این اصطلاح، نه اسلامی است و نه حتی رحمانی و عاطفی، چرا که زیربنای لیبرالیزم یعنی تفکر اومانیستی براساس نفی پروردگار و معنویت شکل گرفته و بر پایه منافع گروههای قدرتمند، استوار است.»
* آقا به تشکلهای دانشجویی توصیه می کند که برای جذب دانشجویان برنامه داشته باشند اما نه برنامه های غلط مثل اردوی مختلط و کنسرت موسیقی، و بعد خاطره ای از سید قطب در خصوص روش غلط جذب به کلیسا را تعریف می کنند که: «سید قطب در یک کشوری رفته بود کلیسا، دیده بود برنامه موسیقی است، از اول شب کم کم موسیقی بود و افراد می آیند می رقصند، بعد یک شام سبک(خنده) بعد یک نوشابه ای چیزی (انفجار خنده) بعد کشیش آمد برق ها را خاموش کرد!(خنده شدید) این فرد رفت به کشیش گفت تو خودت آخوندی! کشیشی! کلیسا و این کارها! کشیش گفت میخواهم جذبشان کنم!»
*آقا مثل یک استاد کارگاه تشکیلات از راه های جاذبه می گویند که از کاریکاتور، طنز، سرود و شعر برای جذب مخاطب استفاده کنید، از شیوه های هنری که کمتر استفاده می کنید، تئاتر است، تئاتر از اول هم بد متولد شد، یا تئاترهای لغو بیهوده، یا تئاتر اعتراضی بی جهت و بدون سمت با زبان ابهام و سمبلیک و رازآلود. ایشان از تئاتر حضرت ایوب هم که بیست سال پیش در همین حسینیه اجرا شده و دیده بودند، خیلی تعریف کردند.
* رهبری تاکید می کنند حتما از اساتید ارزشی و آن برادرمان که اشاره کردند در نماز جمعه صحبت می کرد (رحیم پور ازغدی) استفاده کنید، و از عناصر نامطلوب برای نظام مطلقا استفاده نکنید.
* آقا ادامه می دهند که بعد از وفات امام برخی سعی کردند آرمانهای انقلاب را کلا کنار بگذارند، بی عقل ها! این را اعلام هم کردند، البته الان زرنگ شده اند، نمی گویند، عمل می کنند!
*صحبت های آقا گل انداخته و آقا از خاطرات دانشگاه تهران و سخنرانی هایشان و بسته عمل کردن چپ ها و کمونیستها می گویند. ساعت از ده و بیست دقیقه هم گذشته و بیش از چهار ساعت است که جلسه ادامه دارد. برخی مسئولان و حتی دانشجوها خسته شدند، اما آقا همچنان مثل خیلی از جوانان حاضر، قبراق و سرحال جلسه را ادامه می دهند.
* در نهایت آقا از اینکه برخی، تشکل های دانشجویی یکبار مصرف درست می کنند و برای انتخابات از آن سوء استفاده میکنند، انتقاد کردند.
* آقا یادداشت هایش را در جیب قبایشان می گذارد و لبخندی می زند و می گوید خب من دیگر حقیقتاً خسته شدم، با اجازه شما، خدانگهدار. ساعت ده و نیم است که جلسه تمام می شود و طولانی ترین جلسه رهبری با دانشجوها در تاریخ ثبت می شود.
انتهای پیام/
خیلی دوستش دارم
مومن چهره بسیار دلنشین داره که تمام غم دنیارو از دل می بره.
لبیک یا حسین
لبیک یا حسین
ساده ، بي ريا ، با درايت و دوست داشتني
خدا حفظت كنه آقا جان