به گزارش
خبرنگار حوزه فوتبال و فوتسال گروه ورزشی باشگاه خبرنگاران، آسیبدیدگی کابوس هر ورزشکاری میتواند باشد و برای خیلی از آنها اتفاق میافتد، حادثهای ممکن است تمام برنامههایشان را از بین برده و از رویاهایشان کیلومترها دور کند. امید روانخواه فوتبالیست محبوب آبی پوشان روی صندلی سین جیم نشست و درباره آسیب دیدگی اش نیز سخن گفت.
سین: خودتان را چطور معرفی میکنید؟
جیم: اگر بخواهیم فوتبالی بگویم امید رفت و برگشت، خیلیها هم فکر میکردند که فامیلی من رفت و برگشتی است، به لطف خداوند توانستم در یک لیگ به پرسپولیس گل بزنم و هوداران این لقب را به من دادند اگر خودم را بخواهم معرفی کنم، امید روانخواه هستم.
سین: چه زمانی و کجا به دنیا آمدید؟
جیم: متولد سال 66 در فیروزآباد استان فارس تقریباً 100 کیلومتری جنوب شهر شیراز و بچه بزرگ خانواده هستم و یک برادر و دو خواهر دارم و پدرم مکانیک بودند و از 14 سالگی تنها زندگیکردم
سین: چرا فوتبال؟
جیم: خیلی علاقهمند بودم و تمام زندگیم فوتبال شد، یک بار فکر کنم معلم کلاس دوم راهنماییام مرا برد پای تخته و جلوی همهی بچهها گفت بیچاره درست را نخوانی این فوتبال برای تو نون و آب و نمیشود، فردا تو هم باید بروی و شاگرد پدر مکانیک شوی، واقعاً محیط بستهای بود و کسی فکر نمیکرد پیشرفت کنم، خدا کمکم کرد وقتی فوتبالم را در لیگ برتر شروع کردم فکر کنم با 17 سال سن از جوانترینها در لیگ برتر در فجر شهید سپاسی بودم.
سین: اولین خاطره از فوتبال؟
جیم: انتخابش خیلی سخت است چون مسیرم بسیار طولانی بوده، (با کمی مکث) خاطره خوبم برای اولین دفعه رفتن به زمین چمن بود چون تا به حال برای تمرین به زمین چمن پا نگذاشته بودم، خیلی آنجا شلوغ بود حدوداً 150 بازیکن هم سن وسال که مربی یک تمرین برای ما گذاشت در حین تمرین مربیان آقای ناصر آذریان مرا از تمرین بیرون کشید و از من خواست کاری را قبل انجام داده بودم را دوباره تکرار کنم و بعد به بچهها گفت که همه باید مثل من تمرین را انجام دهند، همین کار مربی باعث یک حس خوب در من شد که در اولین جلسه به چشم مربی آمدهام و همه برایم دست زدند، این خاطرهام برای سوم ابتدایی بود.
سین: در کودکی به جز فوتبال به چیز دیگری علاقه داشتید؟
جیم: واقعاً نه! چون از زمانی که یادم میآید عاشق توپ و فوتبال بودهام همیشه دوست داشتم با فوتبال بتوانم برای قشر ضعیف جامعه کاری انجام دهم و الآن هم هنوز جز هدفهای زندگیم است.
سین: دوست داشتید جای کس دیگری بودید؟
جیم: نه، درست است که اتفاقات خوب و بد در زندگیم افتاده اما از همه چیز راضی هستم و احساس میکنم خدا همیشه بهترینها را برایم میخواهد میتوانم به شوخی بگویم، مسی را خیلی دوست دارم، گاهی اوقات علاقهمندم حس کنم فوتبالیستی با آن کیفیت چه حسی دارد و از دیدگاه او به زندگی نگاه کنم.
سین: مهمترین اتفاق زندگیتان چه بود؟
جیم: شاید کسی باورش نشود من دو تا بچه داشته باشم، میتوان بگویم تولد فرزندانم بهترین اتفاقات زندگیم بود، دخترم رایکا 3 سال 10 ماه است و پسرم رائین 4 ماهه، وقتی دخترم به دنیا آمد من بدترین شرایط را داشتم و باعث شد خیلی از اتفاقات بد را فراموش کنم و راحتتر کنار بیاییم.
سین: چه سالی ازدواج کردید و چه طور با همسرتان آشنا شدید؟
جیم: سال 86 تقریباً 20 ساله بودم! و همسرم از بستگان هستند.
سین: چرا اینقدر زود به فکر ازدواج افتادید؟
جیم: نیم فصل اولی که به استقلال آمدم، تنها زندگی کردن برای خودم و خانوادهام بسیار سخت بود و میترسیدم در فوتبالم دچار مشکل شوم و به نظرم تصمیم بسیار درستی را در آن مقطع گرفتم.
سین: بزرگترین اشتباه زندگی امید روانخواه؟
جیم: بعد از مصدومیت پایم را در ایران عمل کردم! اما در آن زمان مسائلی پیش آمد و گفتند که همین عمل را در داخل کشور با کمترین هزینه انجام میدهند، آن پزشکی که پایم را جراحی کرد، احساس مسئولیت را نداشت که بداند پای یک فوتبالیست را میخواهد جراحی کند، روزی که رفتم آلمان، پزشکم وقتی گلهایم را دید، اشک در چشمانش جمع شد و گفت که باورش نمیشود که در ایران یک فوتبالیست در این سن و سال را این چنین عمل کرده باشند!
سین: اولین روز حضورتان در استقلال را به یاد دارید؟
جیم: دقیقاً یادم است، در زمین چمن ورزشگاه کشوری تمرینم را شروع کردم، که 5-6 هزار تماشاگر داشتیم، یعنی از بازیهای اون بیشتر! آن زمان خیلیها مخالف حضورم بودند چون سنم خیلی پایین بود، تمرین را شروع کردیم، علی منصوریان را دیدم اما او هیچ توجهی به من نکرد و کمی تو ذوقم خورد، بعد کسی مرا صدا زد و علی منصوریان گفت: روانخواه کجاست؟ و بچهها به من اشاره کردند، علی آقا آمد و مرا بغل کرد و گفت: "من اصلاً متوجه نشدم" تا خوش آمد بگویم آن زمان زیاد چهرهی شناخته شدهای نبودم و بیشتر به اسم میشناختند.
سین: از کودکی استقلالی بودید؟
جیم: بله، آن مقطع که من با استقلال و پرسپولیس آشنا شدم، استقلال شرایط خوبی داشت و معمولاً بچهها هم به سمت تیمهایی با شرایط ایدهآل میروند.
سین: از پرسپولیس پیشنهاد داشتید؟
جیم: بله وقتی از فجر میخواستم خارج شوم از استقلال و پرسپولیس پیشنهاد داشتم.
سین: چند فصل در استقلال بودید؟
جیم: 4 فصل، 86 تا 90
سین: کمی به گذشته برگردیم، اهل درس و مدرسه بودید؟
جیم: تا دوران ابتدایی معدلم اگر 20 نمیشد، زیر 19 هم نبود، اما در مقطع راهنمایی که فوتبال را شروع کرده بودم و واقعاً قید درس را زدم و تجدیدهایم شروع شد...
سین: مردود هم شدید؟
جیم: اول دبیرستان را دوبار خواندم.
سین: تحصیلاتتان؟
جیم: من از بعد از فوتبال شروع کردم، چون در فوتبال حرفهای واقعاً ادامهی تحصیل سخت است، یعنی همهجای دنیا این چنین است، اما الان دانشجوی ترم 4 تربیت بدنی در شیراز هستم.
سین: اهل مطالعه هستید؟
جیم: بله، بیشتر به دلیل شرکت در کلاسهای مربیگری، کتابهایی در همین رابطه را مطالعه میکنم از جمله روانشناسی
سین: با دوستان دوران کودکیتان در ارتباط هستید؟
با دو نفرشان ارتباط داشتم اما الآن کمرنگتر شده و الآن نمیدانم کجا هستند و چه میکنند، وقتی به شهرمان میروم آنها را نمیبینم و مثل خیلیهای دیگر به شهرهای بزرگتر کوچ کردهاند.
ولی خیلی دوست دارم دوباره ببینمشان.
سین: با ورزشکاران دیگر رشتهها و یا هنرمندان ارتباط دوستانه دارید؟
جیم: با هنرمندان تقریباً وقتی برای مراسم خیریه فوتبال میرویم این طور ارتباط داریم که خیلی صمیمی نیستم اما میتوانم به پویا امینی، پندار اکبری و کریم قربانی دوست داشتنی اشاره کنم.
سین: بهترین دوستتان کیست؟
جیم: دوستان زیادی دارم، اما با چند نفرشان ارتباط خوبی دارم و ترجیح میدهم الآن نام نبرم.
سین: اهل تلویزیون، سینما، تئاتر، کنسرت هستید؟
جیم: تلویزیون را فقط برای فوتبال نگاه میکنم، اما زیاد اهل سینما و تئاتر و کنسرت نیستم.
سین: اسمتان را تا به حال در گوگل سرچ کردهاید؟
جیم: خودم نه ولی یکبار برادرم نشانم داد و گفت چیزهایی از تو نوشتهاند که خودت خبر نداری (با خنده)
سین: از خودتان راضی هستید؟
جیم: نه راضی نیستم، چون اشتباهات در زندگی داشتم که شاید گفتنش درست نباشد. الآن تمام همدورهایهایم هنوز بازی میکنند و در اوج هستند.
سین: اگر فوتبال نبود سمت چه رشتهی دیگری میرفتید؟
جیم: در فجرسپاسی که بودم دعوای خیلی بدی کردیم، وحید رضایی که آن موقع کاپیتان تیم بود، گفت: تو اگر همین الآن فوتبال را کنار بگذاری، میتوانی در تیم ملی کشتی شرکت کنی!
سین: پس دعوا هم میکردید؟
جیم: راستش بله
سین: بیشتر میزدید یا میخوردید؟
جیم: اگر بگویم میزدم، تعریف از خود است (با خنده) چون خیلی سریع و فرز بودم، کسی دنبالم نمیامد
سین: تا به حال خودتان را تحسین کردهاید؟
جیم: تحسین نکردم، اما در مقطعی که مشکلات برایم افتاد و متوجه شدم که در سن 26 سالگی باید از فوتبال خداحافظی کنم، شاید برای خیلیها ناراحت کننده باشد، حتی دوستان نزدیکم میگفتند ما اگر جای تو بودیم، واقعاً نمیدانستیم چطور باید تحمل کنیم که دیگر نمیتوانیم حرفهای فوتبال بازی کنیم، در نظر بگیرید وقتی در خیابان تصادف میکنید نگرانی و دغدغهیتان فقط همان تصادف نیست درپی تبعات بسیاری را دارد که ممکن است چند وقت زندگیتان را مختل و برنامههایتان را به هم بریزد، من میخواهم بگویم که آن آسیب دیدگی تبعات بسیاری را در زندگیم داشت و فقط درگیر مصدومیت و خداحافظی از فوتبال نبودم فقط اینجا از خودم راضی بودم که توانستم از پاشیدن زندگیم جلوگیری و خودم را با سن کم حفظ کنم، وقتی این اتفاق برایم افتاد،من در دنیایی بودم که تمام دور و بری هم مرتب با فوتبال بودند.
سین: الآن مشغول چه کاری هستید؟
جیم: کار خاصی نمیکنم ولی بیشتر فعالیتم در زمینه فوتبال است که دو سال در ردهی پایه و مربیگری کردم مدرک B آسیا را گرفتم و اگر تا یک ماه آینده مشکلی پیش نیاید بتوانم در کلاسهای A شرکت کنم، یکی دو پیشنهاد دارم و به قولی مربیگری را دارم شروع میکنم.
سین: اولین حقوقتان را به یاد دارید؟
جیم: بله، سال 83، دویست و پنجاه هزار تومان حقوق ماهیانهام بود که بانک به خودم نمیداد چون زیر سن قانونی بودم و پدرم از شهرستان آمد و حقوقم را گرفت.
سین: با حقوقتان چه کردید؟
جیم: بین خواهر و برادرهایم تقسیم کردم، همیشه به فکر پر کردن یخچال خوابگاه بودم، آن زمان موبایل مد شده بود میخواستم گوشی بهتری بخرم.
سین: ماشین دارید؟
جیم: بله، 206
سین: چه چیزی حالتان را خوب میکند؟
جیم: همین طوری حالم خوب است، با تماشای فوتبال احساس خوبی دارم، تنها چیزی که همیشه حس فوقالعاده به من میداد این بود که فوتبال بازی کنم وقتی که بازی خوبی داشتیم یا گل میزدم، هنوز اتفاقی نیوفتاده که آن حس را داشته باشم، واقعاً احساس خاصی است که کاری را که دوست داری به نحو احسن انجام میدهی، از بهترین شبهای زندگیم، شبی بود که کل خانوادهام تهران بودند و من در بازی 1 گل زدم و 2 پای گل دادم و در نهایت بردیم، زمانی وجود دارد که ما میگوییم اگر فلان اتفاق بیوفتد نمیتوانیم به زندگی ادامه دهیم، اما در یک چشم به هم زدن آن اتفاق افتاده و کنار میآیی، من هم همیشه این ترس را داشتم اما شرایط پیش آمد و من هنوز زندگی میکنم و گذشته و دیگر نگران نیستم که در آینده چه اتفاقات بدی رخ خواهد داد.
سین: تا به حال ناامید هم شدهاید؟
جیم: نه هیچ وقت، در جامعهی ما چنین حرفایی را زدن سخت است، فکر میکنم اگر چیزی مرا سر پا نگه داشته در جامعه و محیط، ایمان و احساسی که بین خودم و خدای خودم بود و همیشه حس میکردم که خدا حواسش به من است و شاید بهتر بوده که این اتفاق برایم رخ داده.
سین: کاری را دوست داشتهاید انجام دهید، اما نتوانسته باشید؟
جیم: بله، فوتبال، دوست داشتم از طریق فوتبال به بعضی از هدفهایم برسم، امیدوارم با مربیگری این اتفاقها بیوفتد اما در کل کارهای ناتمامی را در ذهنم دارم، شما در نظر بگیرید مثلا علی دایی و امثال ایشان که از بهترینها بودند مثال میزنم، دوست داشتم به چنین جایگاهی برسم، اسم علی دایی خیلی کارها میتواند انجام دهد. میتواند بهترین و بهترین و بزرگترین آکادمی فوتبال ایران را بزند اگر آکادمیهایی باشد که بتوانیم بچههای مسعد را در آن جا آموزش دهیم، مطمئناً وقتی فوتبالیستی در مسیر حرفهای قرار گیرد با قراردادش میتواند به خانوادهاش خیلی کمک کند شاید من اگر اسم علی دایی را در فوتبال داشتم به واسطه آن اسم میتوانستم خیلی کارها انجام دهم.
سین: بهترین و بدترین خصوصیت اخلاقی شما چیست؟
جیم: همیشه برایم سخت است بخواهم بدی یا خوبی خودم را بگویم ولی در زندگی نمیگویم آدم صادقی هستم اما خیلی تلاش میکنم که صادق باشم و هر چیزی که میگویم همان باشد نه این که در ذهنم هدف دیگری داشته باشم چون میبینم بعضی از آدمها در خصوص چیزی صحبت میکنند که موضوع را به جایی دیگر ببرند، اما همیشه دوست دارم هر کاری را میگویم همان باشد که هست.
سین: تا به حال دروغی گفتهاید که برایتان بد تمام شود و یا عکس آن؟
جیم: دروغ معمولاً خوب تمام نمیشود شاید خیلیها بگویند بعضی جاها خوب تمام شده، اما در دراز مدت هیچوقت دروغ خوب تمام نخواهد شد، مطئناً در زندگی دروغ گفتهام ولی تلاش میکنم که نگویم و باید همه چیز را بسنجیم که آن کار درست است یا نه مجبور بشوی برایش دروغ بگویی.
سین: پارتی بازی هم میکنید؟
جیم: این را صادقانه میگویم به هیچ وجه حتی بین عزیزترین کسم مثلا برادرم و شخص دیگری مشکلی پیش آید واقعاً سعی می:نم طرف حق را بگیرم.
سین: فساد در ورزش وجود دارد؟
جیم: مثل این است که شما بپرسید در آسمان خورشید وجود دارد؟
سین: اولین آسیبدیدگی را در فوتبال چه زمانی دیدید؟
جیم: سال 87 دقیقا اولین بازی شروع لیگ با ابومسلم در دقیقه 17
سین: از چه ناحیهای؟
جیم: رباط صلیبی، دقیقا اولین و بدترین مصدومیتم بود که بعد از آن طی 3 سال 5 عمل جراحی داشتم، 4 بار پای راسم و یک بار پای چپم!
سین: دوست داشتید در چه خصوصی صحبت میکردیم که به آن اشاره نشد؟
جیم: بیشتر صحبتها در مورد خودم بود ولی دوست داشتم بیشتر راجع به فوتبال صحبت کنیم، برای فوتبالمان خیلی نگرانم چون چند سالی است که مربیگری را شروع کردهام و با یک دید دیگر نگاه نمیکنم این روزها والیبالمان موفق عمل میکند و مردم از آن لذت میبرند، اما فوتبال حس غرور دیگری را به ملت میدهد، نمیشودبا دیگر رشتهها مقایسه کرد، این را در نظر بگیرید که اگر فوتبال جایگاه والیبال را داشت، خیلی رویایی میشد که تیممان به نیمهنهایی راه پیدا کند، اما من باز هم نگرانم که میتوانیم این رشته را درست کنیم یا نه؟! کسانی که الآن در فوتبال هستند، متأسفانه هیچ کدام از بدنهی این رشته نیستند و شناختی ندارند و به همین دلیل است که داریم به بیراهه می رویم، باشگاهها در فوتبال یک کشور بسیار تأثیرگذارند یعنی اگر حرفهای عمل کنند و خواستهها را تحقق ببخشند آن زمان است که ما شاهد رشد خواهیم بود، اگر تک تک مدیر عاملهای باشگاهها را ببینند هیچ کدام حتی نمیدانند فرق بین هافبک و فروارد چیست! من مدیر عاملی را دیدهام که تیمش برای سقوط میجنگیده و در اولین جلسهاش گفته که این تیم باید قهرمان جام باشگاههای جهان شود! کسانی که در رأس باشگاههای ما هستند میتوانم بگویم اصلاً فوتبال نگاه نمیکردند، حداقل درک مردم از آنها در فوتبال بیشتر است... شما کدام مدیر را میشناسید که در گذشته فوتبالیست بوده؟ و یا تحصیلاتی را در این زمینه داشته باشد و یا حداقل با ساختارش آشنا باشد.
سین: آرزویتان چیست؟
جیم: امیدوارم روزی فوتبال به بخش خصوصی واگذار شود.
سین: دوست داشتید به گذشته برگردید؟
جیم: دوست داشتم در همین دوره خودم فقط آسیب نمیدیدم و شاید شرایطم در تیم ملی خوب میشد، قبلا فوتبال سختتر بود و رفاقت بیشتر...
سین: از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکنید؟
جیم: بله دیروز سوار BRT شدم.
سین: شما را کسی شناخت؟
جیم: بله دو نفر، اول پرسیدند با آقای روانخواه نسبتی دارید؟ من هم گفتم خود روانخواه هستم، بعد با خنده از من پرسیدند چرا از اتوبوس استفاده میکنی؟
ای کاش حملونقل در سطح شهری همچون تهران خیلی بهتر بود، باید در این مسیر قدمهای زیادی برداشته شود و در همین راستا چهرههای بزرگ ورزش، هنر و سیاست از آن استفاده کنند جوری که افراد عادی هم برای استفاده تشویق شوند، در اروپا فرهنگ طوری است که اگر شخصی با ماشین هشت سیلندر را ببینند به او چشم یک نفر باکلاس نگاه نمیکنند و میگویند وی از نظر عقلی هنوز کامل نشده!
سین: نظرتان در مورد این کلمات:
رباط صلیبی: کابوس فوتبالیستها
فیروزآباد: جایی که همیشه افکارم به آنجا برمیگردد
جام جهانی: هیجان
فوتبال: عشق، زندگی
استقلال: باشگاه محبوبم
سین: نظرتان در مورد خبرها؟
جیم: نسل قبلی خبرنگارها خیلی شیطنت داشتند ولی نسل جدید واقعاً خیلی با فرهنگتر برخورد میکنند مدتی بود که خبرنگاران جدا از کار خبری کار دلالی فوتبال انجام میدادند و من واقعاً آنها را میدیدم که در تیمی یک بازیکن با خبرنگاری همکاری میکرد و بازیکن همپستی خودش را خراب میکرد و خبرنگار مطالب منفی از رقیب وی مینوشت! اما در حال حاضر شرایط خیلی بهتر شده و میتوان به آنها اعتماد کرد.
گفتوگو و تنظیم: فائزه رضایی
انتهای پیام/