سوره ۶۷: الملك |
| |
همانكه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد و اوست ارجمند آمرزنده | الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ | |
همان
كه هفت آسمان را طبقه طبقه بيافريد در آفرينش آن [خداى] بخشايشگر هيچ گونه
اختلاف [و تفاوتى] نمىبينى بازبنگر آيا خلل [و نقصانى] مىبينى | الَّذِي
خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن
تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ | |
باز دوباره بنگر تا نگاهت زبون و درمانده به سويت بازگردد | ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِأً وَهُوَ حَسِيرٌ | |
و
در حقيقت آسمان دنيا را با چراغهايى زينت داديم و آن را مايه طرد شياطين
[= قواى مزاحم] گردانيديم و براى آنها عذاب آتش فروزان آماده كردهايم | وَلَقَدْ
زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا
لِّلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ | |
و كسانى كه به پروردگارشان انكار آوردند عذاب آتش جهنم خواهند داشت و چه بد سرانجامى است | وَلِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ | |
چون در آنجا افكنده شوند از آن خروشى مىشنوند در حالى كه مىجوشد | إِذَا أُلْقُوا فِيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِيقًا وَهِيَ تَفُورُ | |
نزديك است كه از خشم شكافته شود هر بار كه گروهى در آن افكنده شوند نگاهبانان آن از ايشان پرسند مگر شما را هشدار دهندهاى نيامد | تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ | |
گويند چرا هشدار دهندهاى به سوى ما آمد و[لى] تكذيب كرديم و گفتيم خدا چيزى فرو نفرستاده استشما جز در گمراهى بزرگ نيستيد | قَالُوا
بَلَى قَدْ جَاءنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ
مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِيرٍ | |
و گويند اگر شنيده [و پذيرفته] بوديم يا تعقل كرده بوديم در [ميان] دوزخيان نبوديم | وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ | |
پس به گناه خود اقرار مىكنند و مرگ باد بر اهل جهنم | فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقًا لِّأَصْحَابِ السَّعِيرِ | |
كسانى كه در نهان از پروردگارشان مىترسند آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود | إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ | |
و [اگر] سخن خود را پنهان داريد يا آشكارش نماييد در حقيقت وى به راز دلها آگاه است | وَأَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ | |
آيا كسى كه آفريده است نمىداند با اينكه او خود باريك بين آگاه است | أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ | |
اوست كسى كه زمين را براى شما رام گردانيد پس در فراخناى آن رهسپار شويد و از روزى [خدا] بخوريد و رستاخيز به سوى اوست | هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِن رِّزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ | |
آيا از آن كس كه در آسمان است ايمن شدهايد كه شما را در زمين فرو برد پس بناگاه [زمين] به تپيدن افتد | أَأَمِنتُم مَّن فِي السَّمَاء أَن يَخْسِفَ بِكُمُ الأَرْضَ فَإِذَا هِيَ تَمُورُ | |
يا
از آن كس كه در آسمان است ايمن شدهايد كه بر [سر] شما تندبادى از سنگريزه
فرو فرستد پس به زودى خواهيد دانست كه بيم دادن من چگونه است | أَمْ أَمِنتُم مَّن فِي السَّمَاء أَن يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذِيرِ | |
و پيش از آنان [نيز] كسانى به تكذيب پرداختند پس عذاب من چگونه بود | وَلَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ | |
آيا
در بالاى سرشان به پرندگان ننگريستهاند [كه گاه] بال مىگسترند و [گاه]
بال مىآنند جز خداى رحمان [كسى] آنها را نگاه نمىدارد او به هر چيزى
بيناست | أَوَلَمْ
يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ مَا
يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ | |
يا آن كسى كه خود براى شما [چون] سپاهى است كه ياريتان مىكند جز خداى رحمان كيست كافران جز گرفتار فريب نيستند | أَمَّنْ هَذَا الَّذِي هُوَ جُندٌ لَّكُمْ يَنصُرُكُم مِّن دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْكَافِرُونَ إِلَّا فِي غُرُورٍ | |
يا كيست آن كه به شما روزى دهد اگر [خدا] روزى خود را [از شما] باز دارد [نه] بلكه در سركشى و نفرت پافشارى كردند | أَمَّنْ هَذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَل لَّجُّوا فِي عُتُوٍّ وَنُفُورٍ | |
پس آيا آن كس كه نگونسار راه مىپيمايد هدايتيافته تر استيا آن كس كه ايستاده بر راه راست مىرود | أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ | |
بگو اوست آن كس كه شما را پديد آورده و براى شما گوش و ديدگان و دلها آفريده است چه كم سپاسگزاريد | قُلْ هُوَ الَّذِي أَنشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ | |
بگو اوست كه شما را در زمين پراكنده كرده و به نزد او [ست كه] گرد آورده خواهيد شد | قُلْ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ | |
و مىگويند اگر راست مىگوييد اين وعده كى خواهد بود | وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ | |
بگو علم [آن] فقط پيش خداست و من صرفا هشدار دهندهاى آشكارم | قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ | |
و
آنگاه كه آن [لحظه موعود] را نزديك ببينند چهرههاى كسانى كه كافر شدهاند
در هم رود و گفته شود اين است همان چيزى كه آن را فرا مىخوانديد | فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَقِيلَ هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَدَّعُونَ | |
بگو
به من خبر دهيد اگر خدا مرا و هر كه را با من است هلاك كند يا ما را مورد
رحمت قرار دهد چه كسى كافران را از عذابى پر درد پناه خواهد داد | قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَهْلَكَنِيَ اللَّهُ وَمَن مَّعِيَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَن يُجِيرُ الْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ | |
بگو اوستخداى بخشايشگر به او ايمان آورديم و بر او توكل كرديم و به زودى خواهيد دانست چه كسى است كه خود در گمراهى آشكارى است | قُلْ هُوَ الرَّحْمَنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ | |
بگو به من خبر دهيد اگر آب [آشاميدنى] شما [به زمين] فرو رود چه كسى آب روان برايتان خواهد آورد | قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاء مَّعِينٍ | |
|
| |
[كه] تو به لطف پروردگارت ديوانه نيستى | مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ | |
و بىگمان تو را پاداشى بىمنتخواهد بود | وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ | |
و راستى كه تو را خويى والاست | وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ | |
به زودى خواهى ديد و خواهند ديد | فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ | |
[كه] كدام يك از شما دستخوش جنونيد | بِأَييِّكُمُ الْمَفْتُونُ | |
پروردگارت خود بهتر مىداند چه كسى از راه او منحرف شده و [هم] او به راه يافتگان داناتر است | إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ | |
پس از دروغزنان فرمان مبر | فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ | |
دوست دارند كه نرمى كنى تا نرمى نمايند | وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ | |
و از هر قسم خورنده فرو مايهاى فرمان مبر | وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَّهِينٍ | |
[كه] عيبجوست و براى خبرچينى گام برمىدارد | هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِيمٍ | |
مانع خير متجاوز گناه پيشه | مَنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ | |
گستاخ [و] گذشته از آن زنازاده است | عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِيمٍ | |
به صرف اينكه مالدار و پسردار است | أَن كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِينَ | |
چون آيات ما بر او خوانده شود گويد افسانههاى پيشينيان است | إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ | |
زودا كه بر بينىاش داغ نهيم [و رسوايش كنيم] | سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ | |
ما
آنان را همان گونه كه باغداران را آزموديم مورد آزمايش قرار داديم آنگاه
كه سوگند خوردند كه صبح برخيزند و [ميوه] آن [باغ] را حتما بچينند | إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ | |
و[لى] ان شاء الله نگفتند | وَلَا يَسْتَثْنُونَ | |
پس در حالى كه آنان غنوده بودند بلايى از جانب پروردگارت بر آن [باغ] به گردش در آمد | فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ | |
و [باغ] آفت زده [و زمين باير] گرديد | فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ | |
پس [باغداران] بامدادان يكديگر را صدا زدند | فَتَنَادَوا مُصْبِحِينَ | |
كه اگر ميوه مىچينيد بامدادان به سوى كشتخويش رويد | أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِن كُنتُمْ صَارِمِينَ | |
پس به راه افتادند و آهسته به هم مىگفتند | فَانطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ | |
كه امروز نبايد در باغ بينوايى بر شما در آيد | أَن لَّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ | |
و صبحگاهان در حالى كه خود را بر منع [بينوايان] توانا مىديدند رفتند | وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ | |
و چون [باغ] را ديدند گفتند قطعا ما راه گم كردهايم | فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ | |
[نه] بلكه ما محروميم | بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ | |
خردمندترينشان گفت آيا به شما نگفتم چرا خدا را به پاكى نمىستاييد | قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ | |
گفتند پروردگارا تو را به پاكى مىستاييم ما واقعا ستمگر بوديم | قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ | |
پس بعضىشان رو به بعضى ديگر آوردند و همديگر را به نكوهش گرفتند | فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ | |
گفتند اى واى بر ما كه سركش بودهايم | قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ | |
اميد است كه پروردگار ما بهتر از آن را به ما عوض دهد زيرا ما به پروردگارمان مشتاقيم | عَسَى رَبُّنَا أَن يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ | |
عذاب [دنيا] چنين است و عذاب آخرت اگر مىدانستند قطعا بزرگتر خواهد بود | كَذَلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ | |
براى پرهيزگاران نزد پروردگارشان باغستانهاى پر ناز و نعمت است | إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ | |
پس آيا فرمانبرداران را چون بدكاران قرار خواهيم داد | أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ | |
شما را چه شده چگونه داورى مىكنيد | مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ | |
يا شما را كتابى هست كه در آن فرا مىگيريد | أَمْ لَكُمْ كِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ | |
كه هر چه را برمىگزينيد براى شما در آن خواهد بود | إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَمَا تَخَيَّرُونَ | |
يا اينكه شما تا روز قيامت [از ما] سوگندهايى رسا گرفتهايد كه هر چه دلتان خواستحكم كنيد | أَمْ لَكُمْ أَيْمَانٌ عَلَيْنَا بَالِغَةٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَمَا تَحْكُمُونَ | |
از آنان بپرس كدامشان ضامن اين [ادعا] يند | سَلْهُم أَيُّهُم بِذَلِكَ زَعِيمٌ | |
يا شريكانى دارند پس اگر راست مىگويند شريكانشان را بياورند | أَمْ لَهُمْ شُرَكَاء فَلْيَأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِن كَانُوا صَادِقِينَ | |
روزى كه كار زار [و رهايى دشوار] شود و به سجده فرا خوانده شوند و در خود توانايى نيابند | يَوْمَ يُكْشَفُ عَن سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ | |
ديدگانشان به زير افتاده خوارى آنان را فرو مىگيرد در حالى كه [پيش از اين] به سجده دعوت مىشدند و تندرست بودند | خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ | |
پس مرا با كسى كه اين گفتار را تكذيب مىكند واگذار به تدريج آنان را به گونهاى كه در نيابند [گريبان] خواهيم گرفت | فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ | |
و مهلتشان مىدهم زيرا تدبير من [سخت] استوار است | وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ | |
آيا از آنان مزدى درخواست مىكنى و آنان خود را زير بار تاوان گرانبار مىيابند | أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ | |
يا [علم] غيب پيش آنهاست و آنها مىنويسند | أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ | |
پس در [امتثال] حكم پروردگارت شكيبايى ورز و مانند همدم ماهى [=يونس] مباش آنگاه كه اندوه زده ندا درداد | فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ | |
اگر لطفى از جانب پروردگارش تدارك [حال] او نمىكرد قطعا نكوهش شده بر زمين خشك انداخته مىشد | لَوْلَا أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاء وَهُوَ مَذْمُومٌ | |
پس پروردگارش وى را برگزيد و از شايستگانش گردانيد | فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ | |
و آنان كه كافر شدند چون قرآن را شنيدند چيزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند و مىگفتند او واقعا ديوانهاى است | وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ | |
و حال آنكه [قرآن] جز تذكارى براى جهانيان نيست | وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ | |
|
| |
چيست آن رخ دهنده | مَا الْحَاقَّةُ | |
و چه دانى كه آن رخ دهنده چيست | وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ | |
ثمود و عاد آن حادثه كوبنده را تكذيب كردند | كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ | |
اما ثمود به [سزاى] سركشى [خود] به هلاكت رسيدند | فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ | |
و اما عاد به [وسيله] تندبادى توفنده سركش هلاك شدند | وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ | |
[كه
خدا] آن را هفتشب و هشت روز پياپى بر آنان بگماشت در آن [مدت] مردم را
فرو افتاده مىديدى گويى آنها تنههاى نخلهاى ميان تهىاند | سَخَّرَهَا
عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى
الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ | |
آيا از آنان كسى را بر جاى مىبينى | فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ | |
و فرعون و كسانى كه پيش از او بودند و [مردم] شهرهاى سرنگون شده [سدوم و عاموره] مرتكب خطا شدند | وَجَاء فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ | |
و از امر فرستاده پروردگارشان سرپيچى كردند و [خدا هم] آنان را به گرفتنى سخت فرو گرفت | فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِيَةً | |
ما چون آب طغيان كرد شما را بر كشتى سوار نموديم | إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاء حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ | |
تا آن را براى شما [مايه] تذكرى گردانيم و گوشهاى شنوا آن را نگاه دارد | لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ | |
پس آنگاه كه در صور يك بار دميده شود | فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ | |
و زمين و كوهها از جاى خود برداشته شوند و هر دوى آنها با يك تكان ريز ريز گردند | وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً | |
پس آن روز است كه واقعه [آنچنانى] وقوع يابد | فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ | |
و آسمان از هم بشكافد و در آن روز است كه آن از هم گسسته باشد | وَانشَقَّتِ السَّمَاء فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ | |
و فرشتگان در اطراف [آسمان]اند و عرش پروردگارت را آن روز هشت [فرشته ] بر سر خود بر مىدارند | وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ | |
در آن روز شما [به پيشگاه خدا] عرضه مىشويد [و] پوشيدهاى از شما پوشيده نمىماند | يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنكُمْ خَافِيَةٌ | |
اما كسى كه كارنامهاش به دست راستش داده شود گويد بياييد و كتابم را بخوانيد | فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِيهْ | |
من يقين داشتم كه به حساب خود مىرسم | إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيهْ | |
پس او در يك زندگى خوش است | فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ | |
در بهشتى برين | فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ | |
[كه] ميوه هايش در دسترس است | قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ | |
بخوريد و بنوشيد گواراتان باد به [پاداش] آنچه در روزهاى گذشته انجام داديد | كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ | |
و اما كسى كه كارنامهاش به دست چپش داده شود گويد اى كاش كتابم را دريافت نكرده بودم | وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيهْ | |
و از حساب خود خبردار نشده بودم | وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيهْ | |
اى كاش آن [مرگ] كار را تمام مىكرد | يَا لَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ | |
مال من مرا سودى نبخشيد | مَا أَغْنَى عَنِّي مَالِيهْ | |
قدرت من از [كف] من برفت | هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيهْ | |
[گويند] بگيريد او را و در غل كشيد | خُذُوهُ فَغُلُّوهُ | |
آنگاه ميان آتشش اندازيد | ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ | |
پس در زنجيرى كه درازى آن هفتاد گز است وى را در بند كشيد | ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ | |
چرا كه او به خداى بزرگ نمىگرويد | إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ | |
و به اطعام مسكين تشويق نمىكرد | وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ | |
پس امروز او را در اينجا حمايتگرى نيست | فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ | |
و خوراكى جز چركابه ندارد | وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ | |
كه آن را جز خطاكاران نمىخورند | لَا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِؤُونَ | |
پس نه [چنان است كه مىپنداريد] سوگند ياد مىكنم به آنچه مىبينيد | فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ | |
و آنچه نمىبينيد | وَمَا لَا تُبْصِرُونَ | |
كه [قرآن] قطعا گفتار فرستادهاى بزرگوار است | إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ | |
و آن گفتار شاعرى نيست [كه] كمتر [به آن] ايمان داريد | وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ | |
و نه گفتار كاهنى [كه] كمتر [از آن] پند مىگيريد | وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ | |
[پيام] فرودآمدهاى است از جانب پروردگار جهانيان | تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ | |
و اگر [او] پارهاى گفتهها بر ما بسته بود | وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ | |
دست راستش را سخت مىگرفتيم | لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ | |
سپس رگ قلبش را پاره مىكرديم | ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ | |
و هيچ يك از شما مانع از [عذاب] او نمىشد | فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ | |
و در حقيقت [قرآن] تذكارى براى پرهيزگاران است | وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ | |
و ما به راستى مىدانيم كه از [ميان] شما تكذيبكنندگانى هستند | وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنكُم مُّكَذِّبِينَ | |
و آن واقعا بر كافران حسرتى است | وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكَافِرِينَ | |
و اين [قرآن] بىشبهه حقيقتى يقينى است | وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ | |
پس به [پاس] نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى | فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ | |
|
| |
كه اختصاص به كافران دارد [و] آن را بازدارندهاى نيست | لِّلْكَافِرينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ | |
[و] از جانب خداوند صاحب درجات [و مراتب] است | مِّنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ | |
فرشتگان و روح در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او بالا مىروند | تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ | |
پس صبر كن صبرى نيكو | فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا | |
زيرا آنان [عذاب] را دور مىبينند | إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا | |
و [ما] نزديكش مىبينيم | وَنَرَاهُ قَرِيبًا | |
روزى كه آسمانها چون فلز گداخته شود | يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاء كَالْمُهْلِ | |
و كوهها چون پشم زده گردد | وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ | |
و هيچ دوست صميمى از دوست صميمى [حال] نپرسد | وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا | |
آنان را به ايشان نشان مىدهند گناهكار آرزو مىكند كه كاش براى رهايى از عذاب آن روز مى توانست پسران خود را عوض دهد | يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ | |
و [نيز] همسرش و برادرش را | وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ | |
و قبيلهاش را كه به او پناه مىدهد | وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْويهِ | |
و هر كه را كه در روى زمين است همه را [عوض مىداد] و آنگاه خود را رها مىكرد | وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنجِيهِ | |
نه چنين است [آتش] زبانه مىكشد | كَلَّا إِنَّهَا لَظَى | |
پوستسر و اندام را بركننده است | نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى | |
هر كه را پشت كرده و روى برتافته | تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى | |
و گرد آورده و انباشته [و حسابش را نگاه داشته] فرا مىخواند | وَجَمَعَ فَأَوْعَى | |
به راستى كه انسان سخت آزمند [و بىتاب] خلق شده است | إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا | |
چون صدمهاى به او رسد عجز و لابه كند | إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا | |
و چون خيرى به او رسد بخل ورزد | وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا | |
غير از نمازگزاران | إِلَّا الْمُصَلِّينَ | |
همان كسانى كه بر نمازشان پايدارى مىكنند | الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ | |
و همانان كه در اموالشان حقى معلوم است | وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ | |
براى سائل و محروم | لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ | |
و كسانى كه روز جزا را باور دارند | وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ | |
و آنان كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند | وَالَّذِينَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ | |
چرا كه از عذاب پروردگارشان ايمن نمىتوانند بود | إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ | |
و كسانى كه دامن خود را حفظ مىكنند | وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ | |
مگر بر همسران خود يا كنيزانشان كه [در اين صورت] مورد نكوهش نيستند | إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ | |
و هر كس پا از اين [حد] فراتر نهد آنان همان از حد درگذرندگانند | فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ | |
و كسانى كه امانتها و پيمان خود را مراعات مىكنند | وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ | |
و آنان كه بر شهادتهاى خود ايستادهاند | وَالَّذِينَ هُم بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ | |
و كسانى كه بر نمازشان مداومت مىورزند | وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ | |
آنها هستند كه در باغهايى [از بهشت] گرامى خواهند بود | أُوْلَئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُّكْرَمُونَ | |
چه شده است كه آنان كه كفر ورزيدهاند به سوى تو شتابان | فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ | |
گروه گروه از راست و از چپ [هجوم مىآورند] | عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ | |
آيا هر يك از آنان طمع مىبندد كه در بهشت پر نعمت درآورده شود | أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ | |
نه چنين است ما آنان را از آنچه [خود] مىدانند آفريديم | كَلَّا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّمَّا يَعْلَمُونَ | |
[هرگز] به پروردگار خاوران و باختران سوگند ياد مىكنم كه ما تواناييم | فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ | |
كه به جاى آنان بهتر از ايشان را بياوريم و بر ما پيشى نتوانند جست | عَلَى أَن نُّبَدِّلَ خَيْرًا مِّنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ | |
پس بگذارشان ياوه گويند و بازى كنند تا روزى را كه وعده داده شدهاند ملاقات نمايند | فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ | |
روزى كه از گورها[ى خود] شتابان برآيند گويى كه آنان به سوى پرچمهاى افراشته مى دوند | يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ يُوفِضُونَ | |
ديدگانشان فرو افتاده [غبار] مذلت آنان را فرو گرفته است اين است همان روزى كه به ايشان وعده داده مىشد | خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ | |
|
| |
[نوح] گفت اى قوم من من شما را هشدار دهندهاى آشكارم | قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ | |
كه خدا را بپرستيد و از او پروا داريد و مرا فرمان بريد | أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ | |
[تا]
برخى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و [اجل] شما را تا وقتى معين به
تاخير اندازد اگر بدانيد چون وقت مقرر خدا برسد تاخير بر نخواهد داشت | يَغْفِرْ
لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى إِنَّ
أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاء لَا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ | |
[نوح] گفت پروردگارا من قوم خود را شب و روز دعوت كردم | قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا | |
و دعوت من جز بر گريزشان نيفزود | فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا | |
و
من هر بار كه آنان را دعوت كردم تا ايشان را بيامرزى انگشتانشان را در
گوشهايشان كردند و رداى خويشتن بر سر كشيدند و اصرار ورزيدند و هر چه بيشتر
بر كبر خود افزودند | وَإِنِّي
كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي
آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا
اسْتِكْبَارًا | |
سپس من آشكارا آنان را دعوت كردم | ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهَارًا | |
باز من به آنان اعلام نمودم و در خلوت [و] پوشيده نيز به ايشان گفتم | ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَارًا | |
و گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره آمرزنده است | فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا | |
[تا] بر شما از آسمان باران پى در پى فرستد | يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَارًا | |
و شما را به اموال و پسران يارى كند و برايتان باغها قرار دهد و نهرها براى شما پديد آورد | وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا | |
شما را چه شده است كه از شكوه خدا بيم نداريد | مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا | |
و حال آنكه شما را مرحله به مرحله خلق كرده است | وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا | |
مگر ملاحظه نكردهايد كه چگونه خدا هفت آسمان را توبرتو آفريده است | أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا | |
و ماه را در ميان آنها روشنايىبخش گردانيد و خورشيد را [چون] چراغى قرار داد | وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا | |
و خدا[ست كه] شما را [مانند] گياهى از زمين رويانيد | وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا | |
سپس شما را در آن بازمىگرداند و بيرون مىآورد بيرونآوردنى [عجيب] | ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا | |
و خدا زمين را براى شما فرشى [گسترده] ساخت | وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا | |
تا در راههاى فراخ آن برويد | لِتَسْلُكُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا | |
نوح گفت پروردگارا آنان نافرمانى من كردند و كسى را پيروى نمودند كه مال و فرزندش جز بر زيان وى نيفزود | قَالَ نُوحٌ رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا | |
و دست به نيرنگى بس بزرگ زدند | وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا | |
و گفتند زنهار خدايان خود را رها مكنيد و نه و د را واگذاريد و نه سواع و نه ي غوث و نه ي عوق و نه ن سر را | وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا | |
و بسيارى را گمراه كردهاند [بار خدايا] جز بر گمراهى ستمكاران ميفزاى | وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلَالًا | |
[تا] به سبب گناهانشان غرقه گشتند و [پس از مرگ] در آتشى درآورده شدند و براى خود در برابر خدا يارانى نيافتند | مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا | |
و نوح گفت پروردگارا هيچ كس از كافران را بر روى زمين مگذار | وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا | |
چرا كه اگر تو آنان را باقى گذارى بندگانت را گمراه مىكنند و جز پليدكار ناسپاس نزايند | إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا | |
پروردگارا بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنى كه در سرايم درآيد و بر مردان و زنان با ايمان ببخشاى و جز بر هلاكتستمگران ميفزاى | رَبِّ
اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا
وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا
تَبَارًا | |
|
| |
[كه] به راه راست هدايت مىكند پس به آن ايمان آورديم و هرگز كسى را شريك پروردگارمان قرار نخواهيم داد | يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا | |
و اينكه او پروردگار والاى ما همسر و فرزندى اختيار نكرده است | وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا | |
و [شگفت] آنكه كم خرد ما در باره خدا سخنانى ياوه مىسرايد | وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا | |
و ما پنداشته بوديم كه انس و جن هرگز به خدا دروغ نمىبندند | وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن تَقُولَ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا | |
و مردانى از آدميان به مردانى از جن پناه مىبردند و بر سركشى آنها مىافزودند | وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا | |
و آنها [نيز] آن گونه كه [شما] پنداشتهايد گمان بردند كه خدا هرگز كسى را زنده نخواهد گردانيد | وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا | |
و ما بر آسمان دستيافتيم و آن را پر از نگهبانان توانا و تيرهاى شهاب يافتيم | وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاء فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا | |
و در [آسمان] براى شنيدن به كمين مىنشستيم [اما] اكنون هر كه بخواهد به گوش باشد تير شهابى در كمين خود مىيابد | وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا | |
و ما [درست] نمىدانيم كه آيا براى كسانى كه در زمينند بدى خواسته شده يا پروردگارشان برايشان هدايتخواسته است | وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا | |
و از ميان ما برخى درستكارند و برخى غير آن و ما فرقههايى گوناگونيم | وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا | |
و ما مىدانيم كه هرگز نمىتوانيم در زمين خداى را به ستوه آوريم و هرگز او را با گريز [خود] درمانده نتوانيم كرد | وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن نُّعجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَلَن نُّعْجِزَهُ هَرَبًا | |
و ما چون هدايت را شنيديم بدان گرويديم پس كسى كه به پروردگار خود ايمان آورد از كمى [پاداش] و سختى بيم ندارد | وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا | |
و از ميان ما برخى فرمانبردار و برخى از ما منحرفند پس كسانى كه به فرمانند آنان در جستجوى راه درستند | وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُوْلَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا | |
ولى منحرفان هيزم جهنم خواهند بود | وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا | |
و اگر [مردم] در راه درست پايدارى ورزند قطعا آب گوارايى بديشان نوشانيم | وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا | |
تا در اين باره آنان را بيازماييم و هر كس از ياد پروردگار خود دل بگرداند وى را در قيد عذابى [روز]افزون درآورد | لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَن يُعْرِضْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا | |
و مساجد ويژه خداست پس هيچ كس را با خدا مخوانيد | وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا | |
و همين كه بنده خدا برخاست تا او را بخواند چيزى نمانده بود كه بر سر وى فرو افتند | وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا | |
بگو من تنها پروردگار خود را مىخوانم و كسى را با او شريك نمىگردانم | قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا | |
بگو من براى شما اختيار زيان و هدايتى را ندارم | قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا | |
بگو هرگز كسى مرا در برابر خدا پناه نمىدهد و هرگز پناهگاهى غير از او نمىيابم | قُلْ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا | |
[وظيفه
من] تنها ابلاغى از خدا و [رساندن] پيامهاى اوست و هر كس خدا و پيامبرش را
نافرمانى كند قطعا آتش دوزخ براى اوست و جاودانه در آن خواهند ماند | إِلَّا
بَلَاغًا مِّنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ
فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا | |
[باش] تا آنچه را وعده داده مىشوند ببينند آنگاه دريابند كه ياور چه كسى ضعيفتر و كدام يك شمارهاش كمتر است | حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِرًا وَأَقَلُّ عَدَدًا | |
بگو نمىدانم آنچه را كه وعده داده شدهايد نزديك استيا پروردگارم براى آن زمانى نهاده است | قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا | |
داناى نهان است و كسى را بر غيب خود آگاه نمىكند | عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا | |
جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد كه [در اين صورت] براى او از پيش رو و از پشتسرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت | إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا | |
تا
معلوم بدارد كه پيامهاى پروردگار خود را رسانيدهاند و [خدا] بدانچه نزد
ايشان است احاطه دارد و هر چيزى را به عدد شماره كرده است | لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا | |
|
| |
به پا خيز شب را مگر اندكى | قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا | |
نيمى از شب يا اندكى از آن را بكاه | نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا | |
يا بر آن [نصف] بيفزاى و قرآن را شمرده شمرده بخوان | أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا | |
در حقيقت ما به زودى بر تو گفتارى گرانبار القا مىكنيم | إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا | |
قطعا برخاستن شب رنجش بيشتر و گفتار [در آن هنگام] راستينتر است | إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْءًا وَأَقْوَمُ قِيلًا | |
[و] تو را در روز آمد و شدى دراز است | إِنَّ لَكَ فِي اَلنَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا | |
و نام پروردگار خود را ياد كن و تنها به او بپرداز | وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا | |
[اوست] پروردگار خاور و باختر خدايى جز او نيست پس او را كارساز خويش اختيار كن | رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا | |
و بر آنچه مىگويند شكيبا باش و از آنان با دورى گزيدنى خوش فاصله بگير | وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا | |
و مرا با تكذيبكنندگان توانگر واگذار و اندكى مهلتشان ده | وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا | |
در حقيقت پيش ما زنجيرها و دوزخ | إِنَّ لَدَيْنَا أَنكَالًا وَجَحِيمًا | |
و غذايى گلوگير و عذابى پر درد است | وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِيمًا | |
روزى كه زمين و كوهها به لرزه درآيند و كوهها به سان ريگ روان گردند | يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَّهِيلًا | |
بىگمان ما به سوى شما فرستادهاى كه گواه بر شماست روانه كرديم همان گونه كه فرستادهاى به سوى فرعون فرستاديم | إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا | |
[ولى] فرعون به آن فرستاده عصيان ورزيد پس ما او را به سختى فرو گرفتيم | فَعَصَى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْنَاهُ أَخْذًا وَبِيلًا | |
پس اگر كفر بورزيد چگونه از روزى كه كودكان را پير مىگرداند پرهيز توانيد كرد | فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِن كَفَرْتُمْ يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًا | |
آسمان از [بيم] آن [روز] در هم شكافد وعده او انجام يافتنى است | السَّمَاء مُنفَطِرٌ بِهِ كَانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا | |
قطعا اين [آيات] اندرزى است تا هر كه بخواهد به سوى پروردگار خود راهى در پيش گيرد | إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا | |
در
حقيقت پروردگارت مىداند كه تو و گروهى از كسانى كه با تواند نزديك به دو
سوم از شب يا نصف آن يا يك سوم آن را [به نماز] برمىخيزيد و خداست كه شب و
روز را اندازهگيرى مىكند [او] مىداند كه [شما] هرگز حساب آن را نداريد
پس بر شما ببخشود [اينك] هر چه از قرآن ميسر مىشود بخوانيد [خدا] مىداند
كه به زودى در ميانتان بيمارانى خواهند بود و [عدهاى] ديگر در زمين سفر
مىكنند [و] در پى روزى خدا هستند و [گروهى] ديگر در راه خدا پيكار
مىنمايند پس هر چه از [قرآن] ميسر شد تلاوت كنيد و نماز را برپا داريد و
زكات را بپردازيد و وام نيكو به خدا دهيد و هر كار خوبى براى خويش از پيش
فرستيد آن را نزد خدا بهتر و با پاداشى بيشتر باز خواهيد يافت و از خدا طلب
آمرزش كنيد كه خدا آمرزنده مهربان است | إِنَّ
رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ
وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ
يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ
عَلَيْكُمْ فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَن
سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ
يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ
اللَّهِ فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا
الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا
لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْرًا
وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ
رَّحِيمٌ | |
|
| |
برخيز و بترسان | قُمْ فَأَنذِرْ | |
و پروردگار خود را بزرگ دار | وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ | |
و لباس خويشتن را پاك كن | وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ | |
و از پليدى دور شو | وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ | |
و منت مگذار و فزونى مطلب | وَلَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ | |
و براى پروردگارت شكيبايى كن | وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ | |
پس چون در صور دميده شود | فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ | |
آن روز [چه] روز ناگوارى است | فَذَلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ | |
بر كافران آسان نيست | عَلَى الْكَافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ | |
مرا با آنكه [او را] تنها آفريدم واگذار | ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا | |
و دارايى بسيار به او بخشيدم | وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَّمْدُودًا | |
و پسرانى آماده [به خدمت دادم] | وَبَنِينَ شُهُودًا | |
و برايش [عيش خوش] آماده كردم | وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِيدًا | |
باز [هم] طمع دارد كه بيفزايم | ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ | |
ولى نه زيرا او دشمن آيات ما بود | كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا | |
به زودى او را به بالارفتن از گردنه [عذاب] وادار مىكنم | سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا | |
آرى [آن دشمن حق] انديشيد و سنجيد | إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ | |
كشته بادا چگونه [او] سنجيد | فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ | |
[آرى] كشته بادا چگونه [او] سنجيد | ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ | |
آنگاه نظر انداخت | ثُمَّ نَظَرَ | |
سپس رو ترش نمود و چهره در هم كشيد | ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ | |
آنگاه پشت گردانيد و تكبر ورزيد | ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ | |
و گفت اين [قرآن] جز سحرى كه [به برخى] آموختهاند نيست | فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ | |
اين غير از سخن بشر نيست | إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ | |
زودا كه او را به سقر در آورم | سَأُصْلِيهِ سَقَرَ | |
و تو چه دانى كه آن سقر چيست | وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ | |
نه باقى مىگذارد و نه رها مىكند | لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ | |
پوستها را سياه مىگرداند | لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ | |
[و] بر آن [دوزخ] نوزده [نگهبان] است | عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ | |
و
ما موكلان آتش را جز فرشتگان نگردانيديم و شماره آنها را جز آزمايشى براى
كسانى كه كافر شدهاند قرار نداديم تا آنان كه اهل كتابند يقين به هم
رسانند و ايمان كسانى كه ايمان آوردهاند افزون گردد و آنان كه كتاب به
ايشان داده شده و [نيز] مؤمنان به شك نيفتند و تا كسانى كه در دلهايشان
بيمارى است و كافران بگويند خدا از اين وصفكردن چه چيزى را اراده كرده است
اين گونه خدا هر كه را بخواهد بيراه مىگذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى
كند و [شماره] سپاهيان پروردگارت را جز او نمىداند و اين [آيات] جز تذكارى
براى بشر نيست | وَمَا
جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا
عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ
الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا
وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ
وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا
أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ
وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا
هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ | |
نه چنين است [كه مىپندارند] سوگند به ماه | كَلَّا وَالْقَمَرِ | |
و سوگند به شامگاه چون پشت كند | وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ | |
و سوگند به بامداد چون آشكار شود | وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ | |
كه آيات [قرآن] از پديدههاى بزرگ است | إِنَّهَا لَإِحْدَى الْكُبَرِ | |
بشر را هشداردهنده است | نَذِيرًا لِّلْبَشَرِ | |
هر كه از شما را كه بخواهد پيشى جويد يا بازايستد | لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ | |
هر كسى در گرو دستاورد خويش است | كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ | |
بجز ياران دست راست | إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ | |
در ميان باغها از يكديگر مىپرسند | فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءلُونَ | |
درباره مجرمان | عَنِ الْمُجْرِمِينَ | |
چه چيز شما را در آتش [سقر] درآورد | مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ | |
گويند از نمازگزاران نبوديم | قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ | |
و بينوايان را غذا نمىداديم | وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ | |
با هرزهدرايان هرزهدرايى مىكرديم | وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ | |
و روز جزا را دروغ مىشمرديم | وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ | |
تا مرگ ما در رسيد | حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ | |
از اين رو شفاعتشفاعتكنندگان به حال آنها سودى نمىبخشد | فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ | |
چرا آنها از تذكر روى گردانند | فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ | |
گويى گورخرانى رميدهاند | كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ | |
كه از مقابل شيرى فرار كردهاند | فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ | |
بلكه هر كدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانهاى از سوى خدا براى او فرستاده شود | بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُؤْتَى صُحُفًا مُّنَشَّرَةً | |
چنين نيست كه آنان مىگويند بلكه آنها از آخرت نمىترسند | كَلَّا بَل لَا يَخَافُونَ الْآخِرَةَ | |
چنين نيست كه آنها مىگويند آن قرآن يك تذكر و يادآورى است | كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ | |
هر كس بخواهد از آن پند مىگيرد | فَمَن شَاء ذَكَرَهُ | |
و هيچ كس پند نمىگيرد مگر اينكه خدا بخواهد او اهل تقوا و اهل آمرزش است | وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ | |
|
| |
و سوگند به نفس لوامه و وجدان بيدار و ملامتگر كه رستاخيز حق است | وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ | |
آيا انسان مىپندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد | أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ | |
آرى قادريم كه حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنيم | بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ | |
انسان شك در معاد ندارد بلكه او مىخواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت در تمام عمر گناه كند | بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ | |
از اينرو مىپرسد قيامت كى خواهد بود | يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ | |
بگو در آن هنگام كه چشمها از شدت وحشت به گردش در آيد | فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ | |
و ماه بىنور گردد | وَخَسَفَ الْقَمَرُ | |
و خورشيد و ماه يك جا جمع شوند | وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ | |
آن روز انسان مىگويد راه فرار كجاست | يَقُولُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ | |
هرگز چنين نيست راه فرار و پناهگاهى وجود ندارد | كَلَّا لَا وَزَرَ | |
آن روز قرارگاه نهايى تنها بسوى پروردگار تو است | إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ | |
و در آن روز انسان را از تمام كارهايى كه از پيش يا پس فرستاده آگاه مىكنند | يُنَبَّأُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ | |
بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است | بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ | |
هر چند در ظاهر براى خود عذرهايى بتراشد | وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ | |
زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن [= قرآن] حركت مده | لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ | |
چرا كه جمعكردن و خواندن آن بر عهده ماست | إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ | |
پس هر گاه آن را خوانديم از خواندن آن پيروى كن | فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ | |
سپس بيان و توضيح آن نيز بر عهده ماست | ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ | |
چنين نيست كه شما مىپنداريد و دلايل معاد را كافى نمىدانيد بلكه شما دنياى زودگذر را دوست داريد و هوسرانى بىقيد و شرط را | كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ | |
و آخرت را رها مىكنيد | وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ | |
آرى در آن روز صورتهايى شاداب و مسرور است | وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ | |
و به پروردگارش مىنگرد | إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ | |
و در آن روز صورتهايى عبوس و در هم كشيده است | وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ | |
زيرا مىداند عذابى در پيش دارد كه پشت را در هم مىشكند | تَظُنُّ أَن يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ | |
چنين نيست كه انسان مىپندارد او ايمان نمىآورد تا موقعى كه جان به گلوگاهش رسد | كَلَّا إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِيَ | |
و گفته شود آيا كسى هست كهاين بيمار را از مرگ نجات دهد | وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ | |
و به جدائى از دنيا يقين پيدا كند | وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ | |
و ساق پاها از سختى جان دادن به هم بپيچد | وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ | |
آرى در آن روز مسير همه بسوى دادگاه پروردگارت خواهد بود | إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ | |
در آن روز گفته مىشود او هرگز ايمان نياورد و نماز نخواند | فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى | |
بلكه تكذيب كرد و روىگردان شد | وَلَكِن كَذَّبَ وَتَوَلَّى | |
سپس بسوى خانواده خود باز گشت در حالى كه متكبرانه قدم برمىداشت | ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ يَتَمَطَّى | |
با اين اعمال عذاب الهى براى تو شايستهتر استشايستهتر | أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى | |
سپس عذاب الهى براى تو شايستهتر استشايستهتر | ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى | |
آيا انسان گمان مىكند بىهدف رها مىشود | أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى | |
آيا او نطفهاى از منى كه در رحم ريخته مىشود نبود | أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى | |
سپس بصورت خونبسته در آمد و خداوند او را آفريد و موزون ساخت | ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى | |
و از او دو زوج مرد و زن آفريد | فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى | |
آيا چنين كسى قادر نيست كه مردگان را زنده كند | أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَى | |
|
| |
ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم و او را مىآزماييم بدين جهت او را شنوا و بينا قرار داديم | إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا | |
ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس | إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا | |
ما براى كافران زنجيرها و غلها و شعلههاى سوزان آتش آماده كردهايم | إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَا وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا | |
به يقين ابرار و نيكان از جامى مىنوشند كه با عطر خوشى آميخته است | إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا | |
چشمهاى كه بندگان خدا از آن مىنوشند و [به دلخواه خويش] جاريش مىكنند | عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا | |
[همان بندگانى كه] به نذر خود وفا مىكردند و از روزى كه گزند آن فراگيرنده است مىترسيدند | يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا | |
و به [پاس] دوستى [خدا] بينوا و يتيم و اسير را خوراك مىدادند | وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا | |
ما براى خشنودى خداست كه به شما مىخورانيم و پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم | إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُورًا | |
ما از پروردگارمان از روز عبوسى سخت هراسناكيم | إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا | |
پس خدا [هم] آنان را از آسيب آن روز نگاه داشت و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت | فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا | |
و به [پاس] آنكه صبر كردند بهشت و پرنيان پاداششان داد | وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا | |
در آن [بهشت] بر تختها[ى خويش] تكيه زنند در آنجا نه آفتابى بينند و نه سرمايى | مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا | |
و سايهها[ى درختان] به آنان نزديك است و ميوههايش [براى چيدن] رام | وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا | |
و ظروف سيمين و جامهاى بلورين پيرامون آنان گردانده مىشود | وَيُطَافُ عَلَيْهِم بِآنِيَةٍ مِّن فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا | |
جامهايى از سيم كه درست به اندازه [و با كمال ظرافت] آنها را از كار در آوردهاند | قَوَارِيرَ مِن فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا | |
و در آنجا از جامى كه آميزه زنجبيل دارد به آنان مىنوشانند | وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلًا | |
از چشمهاى در آنجا كه سلسبيل ناميده مىشود | عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلًا | |
و بر گرد آنان پسرانى جاودانى مىگردند چون آنها را ببينى گويى كه مرواريدهايى پراكندهاند | وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا | |
و چون بدانجا نگرى [سرزمينى از] نعمت و كشورى پهناور مىبينى | وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا | |
[بهشتيان
را] جامه هاى ابريشمى سبز و ديباى ستبر در بر است و پيرايه آنان
دستبندهاى سيمين است و پروردگارشان باده اى پاك به آنان مىنوشاند | عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا | |
اين [پاداش] براى شماست و كوشش شما مقبول افتاده است | إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاء وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا | |
در حقيقت ما قرآن را بر تو به تدريج فرو فرستاديم | إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنزِيلًا | |
پس در برابر فرمان پروردگارت شكيبايى كن و از آنان گناهكار يا ناسپاسگزار را فرمان مبر | فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا | |
و نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان ياد كن | وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلًا | |
و بخشى از شب را در برابر او سجده كن و شب[هاى] دراز او را به پاكى بستاى | وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا | |
اينان دنياى زودگذر را دوست دارند و روزى گرانبار را [به غفلت] پشتسر مىافكنند | إِنَّ هَؤُلَاء يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا | |
ماييم كه آنان را آفريده و پيوند مفاصل آنها را استوار كردهايم و چون بخواهيم [آنان را] به نظايرشان تبديل مىكنيم | نَحْنُ خَلَقْنَاهُمْ وَشَدَدْنَا أَسْرَهُمْ وَإِذَا شِئْنَا بَدَّلْنَا أَمْثَالَهُمْ تَبْدِيلًا | |
اين [آيات] پندنامهاى است تا هر كه خواهد راهى به سوى پروردگار خود پيش گيرد | إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا | |
و تا خدا نخواهد [شما] نخواهيد خواست قطعا خدا داناى حكيم است | وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا | |
هر كه را خواهد به رحمتخويش در مىآورد و براى ظالمان عذابى پردرد آماده كرده است | يُدْخِلُ مَن يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا | |
|
| |
كه سخت توفندهاند | فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا | |
و سوگند به افشانندگان افشانگر | وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرًا | |
كه [ميان حق و باطل] جداگرند | فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا | |
و القاكننده وحىاند | فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْرًا | |
خواه عذرى باشد يا هشدارى | عُذْرًا أَوْ نُذْرًا | |
كه آنچه وعده يافتهايد قطعا رخ خواهد داد | إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ | |
پس وقتى كه ستارگان محو شوند | فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ | |
و آنگاه كه آسمان بشكافد | وَإِذَا السَّمَاء فُرِجَتْ | |
و آنگاه كه كوهها از جا كنده شوند | وَإِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ | |
و آنگاه كه پيمبران به ميقات آيند | وَإِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ | |
براى چه روزى تعيين وقتشده است | لِأَيِّ يَوْمٍ أُجِّلَتْ | |
براى روز داورى | لِيَوْمِ الْفَصْلِ | |
و تو چه دانى كه روز داورى چيست | وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الْفَصْلِ | |
آن روز واى بر تكذيبكنندگان | وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ | |
مگر پيشينيان را هلاك نكرديم | أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ | |
سپس از پى آنان پسينيان را مىبريم | ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ | |
با مجرمان چنين مىكنيم | كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ | |
آن روز واى بر تكذيبكنندگان | وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ | |
مگر شما را از آبى بىمقدار نيافريديم | أَلَمْ نَخْلُقكُّم مِّن مَّاء مَّهِينٍ | |
پس آن را در جايگاهى استوار نهاديم | فَجَعَلْنَاهُ فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ | |
تا مدتى معين | إِلَى قَدَرٍ مَّعْلُومٍ | |
و توانا آمديم و چه نيك تواناييم | فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ | |
آن روز واى بر تكذيبكنندگان | وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ | |
مگر زمين را محل اجتماع نگردانيديم | أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا | |
چه براى مردگان چه زندگان | أَحْيَاء وَأَمْوَاتًا | |
و كوههاى بلند در آن نهاديم و به شما آبى گوارا نوشانيديم | وَجَعَلْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَيْنَاكُم مَّاء فُرَاتًا | |
آن روز واى بر تكذيبكنندگان | وَيْلٌ يوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ | |
برويد به سوى همان چيزى كه آن را تكذيب مىكرديد | انطَلِقُوا إِلَى مَا كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ | |
برويد به سوى [آن] دود سه شاخه | انطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِي ثَلَاثِ شُعَبٍ | |
نه سايهدار است و نه از شعله [آتش] حفاظت مىكند | لَا ظَلِيلٍ وَلَا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ | |
[دوزخ] چون كاخى [بلند] شراره مىافكند | إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ | |
گويى شترانى زرد رنگند | كَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ | |
آن روز واى بر تكذيبكنندگان | وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ | |
اين روزى است كه دم نمىزنند | هَذَا يَوْمُ لَا يَنطِقُونَ | |
و رخصت نمىيابند تا پوزش خواهند | وَلَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ | |
آن روز واى بر تكذيبكنندگان | وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ | |
اين [همان] روز داورى استشما و [جمله] پيشينيان را گرد مىآوريم | هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاكُمْ وَالْأَوَّلِينَ | |
پس اگر حيلتى داريد در برابر من بسگاليد | فَإِن كَانَ لَكُمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ | |
آن روز واى بر تكذيبكنندگان | وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ | |
اهل تقوا در زير سايهها و بر كنار چشمهسارانند | إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَعُيُونٍ | |
با هر ميوهاى كه خوش داشته باشند | وَفَوَاكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ | |
به [پاداش] آنچه مىكرديد بخوريد و بياشاميد گواراتان باد | كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ | |
ما نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم | إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ | |
آن روز واى بر تكذيبكنندگان | وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ | |
[اى كافران] بخوريد و اندكى برخوردار شويد كه شما گناهكاريد | كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُم مُّجْرِمُونَ | |
[ولى] آن روز واى بر تكذيبكنندگان | وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ | |
و چون به آنان گفته شود ركوع كنيد به ركوع نمىروند | وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ | |
آن روز واى بر تكذيبكنندگان | وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ | |
پس به كدامين سخن پس از [قرآن] ايمان مىآورند | فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ |