به گزارش
خبرنگار حوزه احزاب گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران، حسام رضایی: طیف اصولگرایی جهت همافزایی نیروهای خود برای حضور در گود انتخابات مجلس دهم، همانند هر گروه سیاسی دیگر، نیازمند وحدت است. نیازی که امروز بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. اصولگرایان طی بازه زمانی سالهای 84 تا 92 توانستند با صلابت تمام بر اریکه قوههای قانونگذاری و اجرایی کشور تکیه بزنند. صلابتی که البته با ایجاد تشکیک در نتیجه انتخابات ریاستجمهوری دهم از سوی بخشی از بدنه اصلاحات و به حاشیه کشیده شدن متعاقب ایشان، دو چندان نیز شد.
در آن سالها، محافظهکاران خود را فارغ از رقیب سنتی میدیدند و همین یکهتازی سیاسی، زمینه پیروزی حداکثری راستنشینان سیاسی ایران در انتخابات مجلس نهم را فراهم ساخت.
اما نکته اساسی اینجاست که پیروزی طیف اصولگرا در پارلمان نهم نه از قِبَل وحدت بلکه ماحصل قهر خودخواسته بخشی از دوم خردادیها با صندوقهای رأی بود؛ نتیجتا اصولگرایان با خالی دیدن عرصه رقابت، میخ ظفر خود را تا توانستند بر زمین مجلس نهم محکمتر کوبیدند. اما آنچه که صدایش بلندتر از کوبیدهشدن میخ پیروزی به گوش رسید، دو شق شدن طیف اصولگرا بود.
برای تفهیم گزاره فوق باید اشارهای گذرا به فعل و انفعالات پیشآمده سیاسی در آستانه انتخابات مجلس نهم کنیم. مردادماه سال 1390، روزنامه کیهان از تشکیل جبههای با عنوان "جبهه پایداری انقلاب اسلامی" خبر داد. افرادی نظیر "کامران باقری لنکرانی"، حجتالاسلام والمسلمین "مرتضی آقاتهرانی" و "صادق محصولی" که به مغضوبین "محمود احمدینژاد" در دولت نهم شهره شدند، جملگی از مؤسسین جبهه پایداری بودند.
یکی از اهداف غایی پایداریها مطابق با آنچه که خود نیز بر آن تأکید داشتند، فارق از توجه به ارزشهای انقلاب اسلامی و تبیین زوایای حوادث سال 88، مقابله با حلقه موسوم به انحرافی حول دولت دهم بود. اما این همه ماجرا نمیتوانست باشد. جبهه پایداری علاوه بر نقد صریح اطرافیان مقرب احمدینژاد، ارائه نوع جدیدی از گفتمان اصولگرایی مبتنی بر "خالصسازی فکری" و "غربالگری اعتقادی" را به عنوان رسالتی بزرگ برای خود ترسیم نمود. رسالتی که سفره پایداریهای جوان را از دیگر اصولگرایان جدا میکرد.
در گفتمان نوظهور پایداریسم، تعداد رأی و همچنین مقبولیت افراد در نزد آحاد جامعه چندان رسمیتی ندارد و تأکید مؤکد بر شعارهای زیربنایی اصولگرایی، تنها مسئله قابل اتکا و اعتنا است. به بیان دقیقتر، فوندانسیون گفتمانی پایداریها بر ارائه مفهوم غلیظ شده از منشور اصولگرایی استوار است. بر همین اساس، هر شخص حقیقی یا حقوقی که در متراژ چارچوبهای ایدوئولوژیکی ایشان نگنجد، به نوعی از دایره واژگان اصولگرایی و حمایتی این جبهه خارج شده است؛ ولو اینکه آن شخص یا گروه سیاسی از سبد رأی قابل قبولی در جامعه برخوردار باشد. اظهارات سال گذشته "محمدرضا باهنر" دبیرکل جبهه پیروان که گفته بود "دوستان پایداری سابقا ما را جز اصولگرایان نمیدانستند" مهر تأییدی بر ادعای مطرح شده است. بر مبنای همین تِز فکری، پایداری ها در گرماگرم انتخابات مجلس نهم، از بیعت با جبهه متحدین اصولگرا، تحت زعامت مرحوم آیتالله "محمدرضا مهدوی کنی" سرباز زدند و از لیست متبوع خود حمایت کردند. کار حتی به جایی کشید که پیش از برگزاری مرحله دوم انتخابات نهمین دوره مجلس، پایداریها در نقد مواضع جبهه متحد اصولگرایان، بولتن 80 صفحهای نوشته و توزیع کردند.
در نهایت و با اعلام رسمی نتایج، مشخص شد که تنها 40 نفر از 290 نفر نماینده، توانستند با بِرَند پایداری وارد مجلس نهم شوند. جبهه پایداری بدل به اقلیت طیف اصولگرا در پارلمان شماره نه بهارستان شد اما توانست به مدد قرائتی متفاوت از مؤلفههای اصولگرایی، پایگاه اجتماعی و اندیشهای نسبتا ثابت و پای کاری را برای خود فراهم آورد. پایگاهی که عموما از قشر ارزشی و انقلابی جامعه تشکیل شده بود.
پس از انتخابات مجلس نهم، پایداریها خود را به لحاظ فهم مبانی اصولگرایی، تافتگانی جدابافته نسبت به سایر اصولگرایان دانستند و در هر بزنگاه سیاسی سعی در به کرسی نشاندن حرف خود داشتند. نمونه بارز دیگر از جزیرهای عمل نمودن این جبهه، زیر بار نرفتن برای وحدت با سایر جناحهای سیاسی اصولگرا و حمایت تام و تمام از "سعید جلیلی" دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 بود. حمایتی که برای نورسیدههای شجره سیاست ایران، ثمرهای جز کسب رتبه سوم ماراتن پاستور دهم را نداشت.
اما سرکی هم به احوالات امروز اصولگرایان، 8 ماه مانده به انتخابات مجلس دهم بزنیم. برای تحلیل شرایط جاری طیف اصولگرا، لازم است به 2 سال پیش بازگردیم. پیروزی "حسن روحانی" در انتخابات سال 92 و ضمیمه ضمنی و همراه با تردید اصلاحطلبان با این کامیابی، اصولگرایان را پس از سالها به این نتیجه مهم رساند که هیچ سند از پیش امضا شدهای برای اقبال ایشان در عرصه انتخابات وجود نداشته و ندارد و تنها دلیل پابرجایی چندساله این طیف در عرصه سیاست ایران، حکم و قضاوت مردم بوده است. تنفس دوباره اصلاحطلبان پس از بهار سال 92، تحرک افزونتری را در میان راستگرایان سیاستورز برای حصول وحدت به راه انداخت. وحدتی که در قدم اول انتخابات پیشروی مجلس و در قدم بعدی، انتخابات ریاستجمهوری سال 96 را نشانه رفته است.
پس از انتخابات ریاستجمهوری 92، اصولگرایان به ویژه متولیان حزب مؤتلفه اسلامی، جمعیت ایثارگران و جمعیت رهپویان، دیدارهای متعددی را با سران جبهه پایداری جهت عملیاتی شدن پروژه وحدت تدارک دیدند؛ هرچه پیشتر میرفتیم، تنها خروجی رصدشده از این نشستها، نظر مساعد و همراه با امید طرفهای درگیر مذاکره جهت اجرایی شدن اجماع و وحدت بود. حتی در همین راستا پنج همایش از سوی "شورای همگرایی اصولگرایان" به ریاست "سیدرضا تقوی" نایب رئیس جامعه روحانیت مبارز برگزار شد. "فریبکاری" توصیف نمودن جلسات وحدت اصولگرایان از سوی آیتالله "محمدتقی مصباح یزدی" پدر معنوی جبهه پایداری و اظهاراتی از این دست، هرازگاهی فضای اجماع و نزدیکی طیف اصولگرا با پایداری ها را در محاق دوری قرار میداد. با وجود این تفاسیر و با تحلیل گزارههای سیاسی رخ داده در ماههای اخیر، میتوان این گونه برداشت و استنباط کرد که حداقل تاکنون شواهد عینی مبنی بر یک جوی شدن آب جبهه پایداری با دیگر اصولگرایان دیده نشده است.
اتفاقات پیشآمده در آخرین انتخابات هیئت رئیسه مجلس نهم و عدم همراهی و اجماع پایداریهای مجلس با دو فراکسیون "رهروان ولایت" و "اصولگرایان" برای حمایت از "علی لاریجانی" جهت کسب کرسی ریاست پارلمان، تصدیقکننده ادعای مطرح شده است. در حالیکه حتی "غلامعلی حداد عادل" رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس در حمایت از ابقای لاریجانی بر مسند سیادت بهارستان کنارهگیری خود را اعلام کرد و در همین راستا با فراکسیون رهروان ولایت هم کاسه شد، پایداریها بار دیگر ساز ناکوک خود را در سمفونی اصولگرایان کوک کردند و با حمایت از کاندیداتوری "روحالله حسینیان"، اقبال خود را برای توفیق در عرصه انتخابات هیئت رئیسه آزمودند. با اعلام نتیجه انتخابات، مشخص شد که سهم کاندیدای متبوع پایداریها تنها 36 رأی در مقابل 205 رأی لاریجانی بوده است. پایداریها خود نیز از قبل به عدم موفقیت حسینیان در مقابله با لاریجانی اشراف داشتند؛ این را میشود از اظهارات "حمیدرضا رسایی" عضو ارشد جبهه پایداری فهمید. رسایی در صفحه گوگل پلاس خود نوشت: بنده و 35 نماینده دیگر، با اینکه علم به رأینیاوردن آقای حسینیان داشتیم، با افتخار در برگه رأی، نام روحالله حسینیان را نوشتیم تا صفبندیمان روشن باشد. صفبندی مورد نظر رسایی، دقیقا همان تفاوت گفتمانی فیمابین جبهه پایداری و دیگر اصولگرایان است که باعث شده تا امروز رؤیای وحدت اصولگرایان تعبیر نشود.
از طرف دیگر "محمدجواد کریمی قدوسی" از اعضای جبهه پایداری در اظهارنظری، تصمیم روحالله حسینیان مبنی بر کاندیداتوری و رقابت با لاریجانی را بیارتباط با جبهه پایداری و آن را تصمیمی شخصی دانست.
الغرض، کماکان سؤالات زیادی حول استراتژی نهایی اصولگرایان برای حضور منسجم در وادی انتخابات مجلس دهم مطرح است. آیا اصولگرایان قادر خواهند بود، نظر مساعد جبهه پایداری جهت همخوانشدن سیاسی را فراهم آورند؟ آیا طیف اصولگرا قید وحدت با پایداری را خواهد زد؟ باتوجه به اظهارات "سید امیرحسین قاضیزاده هاشمی" سخنگوی جبهه پایداری که گفته بود از نامزدی "سعید جلیلی" در انتخابات مجلس حمایت خواهیم کرد، آیا حمایت از مرد دیپلمات اصولگرا، بار دیگر نقشه راه پایداریها خواهد شد؟ باید منتظر بود و به نظاره نشست که پایداریها چگونه با همقطارانشان در اردوگاه اصولگرایی رفتار میکنند؟
انتهای پیام/
چه خوب است که نگرش ها ، تفکرات هر طیف به صورت شفاف بیان و در نهایت نتیجه گیری سیاسی صورت گیرد