سوره ۱۷: الإسراء |
| |
ما به موسي كتاب آسماني داديم و آنرا وسيله هدايت بني اسرائيل نموديم (و گفتيم) غير ما را تكيه گاه خود قرار ندهيد. | وَآتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِي وَكِيلًا | |
اي فرزندان كساني كه با نوح (بر كشتي) سوار كرديم، او بنده شكرگزاري بود. | ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا | |
ما به بني اسرائيل در كتاب (تورات) اعلام كرديم كه دوبار در زمين فساد خواهيد كرد، و برتري جوئي بزرگي خواهيد نمود. | وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا | |
هنگامي
كه نخستين وعده فرا رسد مرداني پيكارجو را بر شما ميفرستيم (تا سخت شما
را در هم كوبند حتي براي بدست آوردن مجرمان) خانهها را جستجو ميكنند، و
اين وعدهاي است قطعي. | فَإِذَا
جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِي
بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولًا
| |
سپس شما را بر آنها چيره ميكنيم و اموال و فرزندانتان را افزون خواهيم كرد و نفرات شما را بيشتر (از دشمن) قرار ميدهيم. | ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا | |
اگر
نيكي كنيد بخودتان نيكي ميكنيد، و اگر بدي كنيد باز هم به خود ميكنيد، و
هنگامي كه وعده دوم فرا رسد (آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت كه) آثار
غم و اندوه در صورت هايتان ظاهر ميشود و داخل مسجد (اقصي) ميشوند،
همانگونه كه در دفعه اول وارد شدند، و آنچه را زير سلطه خود ميگيرند درهم
ميكوبند! | إِنْ
أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا
جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ
الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا
عَلَوْاْ تَتْبِيرًا | |
اميد است پروردگارتان به شما رحم كند، هر گاه برگرديد ما باز ميگرديم، و جهنم را زندان سخت كافران قرار داديم. | عَسَى رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيرًا | |
اين
قرآن به راهي هدايت ميكند كه مستقيم ترين راههاست، و به مؤ مناني كه عمل
صالح انجام ميدهند بشارت ميدهد كه براي آنها پاداش بزرگي است. | إِنَّ
هَذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ
الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا
كَبِيرًا | |
و اينكه آنها به قيامت ايمان نميآورند عذاب دردناكي برايشان آماده ساختهايم. | وأَنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا | |
و انسان (بر اثر شتابزدگي) بديها را طلب ميكند آنگونه كه نيكيها را ميطلبد، و انسان همواره عجول است. | وَيَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الإِنسَانُ عَجُولًا | |
ما
شب و روز را دو نشانه توحيد و عظمت خود) قرار داديم سپس نشانه شب را محو
كرده و نشان روز را روشني بخش ساختيم، تا فضل پروردگار را (در پرتو آن)
بطلبيد (و به تلاش زندگي برخيزيد) و عدد سالها و حساب را بدانيد و هر
چيزي را بطور مشخص (و آشكار) بيان كرديم. | وَجَعَلْنَا
اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ
وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلًا مِّن
رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ
فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا | |
اعمال هر انساني را به گردنش قرار دادهايم، و روز قيامت كتابي براي او بيرون ميآوريم كه آنرا در برابر خود گشوده ميبيند. | وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا | |
(اين همان نامه اعمال او است، به او ميگوئيم) كتابت را بخوان! كافي است كه امروز خود حسابگر خود باشي! | اقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا | |
هر
كس هدايت شود براي خود هدايت يافته، و آن كس كه گمراه گردد به زيان خود
گمراه شده است (و ضررش متوجه خود او است) و هيچكس بار گناه ديگري را به دوش
نميكشد، و ما هرگز شخص يا قومي را) مجازات نخواهيم كرد مگر آنكه پيامبري
مبعوث ميكنيم (تا وظائفشان را بيان كند). | مَّنِ
اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ
عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا
مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا | |
و
هنگامي كه بخواهيم شهر و دياري را هلاك كنيم نخست اوامر خود را براي
مترفين آنها ثروتمندان مست شهوت) بيان ميداريم سپس هنگامي كه به مخالفت
برخاستند و استحقاق مجازات يافتند آنها را شديدا درهم ميكوبيم! | وَإِذَا
أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ
فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا | |
چه
بسيار مردمي كه در قرون بعد از نوح زندگي ميكردند (و طبق همين سنت) آنها
را هلاك كرديم، و كافي است كه پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه و نسبت بر
آن بيناست. | وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَكَفَى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًَا بَصِيرًا | |
آن
كس كه (تنها زندگي زودگذر (دنياي مادي) را ميطلبد آن مقدار از آن را كه
بخواهيم و به هر كس اراده كنيم ميدهيم، سپس دوزخ را براي او قرار خواهيم
داد كه در آتش سوزانش ميسوزد در حالي كه مذموم و رانده (درگاه خدا) است. | مَّن
كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاء لِمَن
نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا
| |
و
آن كس كه سراي آخرت را بطلبد و سعي و كوشش خود را براي آن انجام دهد، در
حالي كه ايمان داشته باشد، سعي و تلاش او (از سوي خدا) پاداش داده خواهد
شد. | وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا | |
هر يك از اين دو گروه را از عطاي پروردگارت بهره و كمك ميدهيم، و عطاي پروردگارت هرگز از كسي منع | كُلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلاء وَهَؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا | |
ببين چگونه بعضي را (در دنيا بخاطر تلاششان) بر بعضي ديگر برتري بخشيدهايم، درجات آخرت و برتريهايش از اينهم بيشتر است. | انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلًا | |
و با «الله» معبود ديگري قرار مده كه ضعيف و مذموم و بييار و ياور خواهي شد. | لاَّ تَجْعَل مَعَ اللّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَّخْذُولًا | |
پروردگارت
فرمان داده جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكي كنيد، هر گاه يكي از
آنها - يا هر دو آنها - نزد تو، به سن پيري برسند كمترين اهانتي به آنها
روا مدار، و بر آنها فرياد مزن، و گفتار لطيف و سنجيده بزرگوارانه به آنها
بگو. | وَقَضَى
رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ
إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ
كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا
قَوْلًا كَرِيمًا | |
بالهاي
تواضع خويش را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر، و بگو پروردگارا
همانگونه كه آنها مرا در كوچكي تربيت كردند مشمول رحمتشان قرارده | وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا | |
پروردگار
شما از درون دلهاي شما آگاه است (اگر لغزشي در اين زمينه داشتيد و جبران
كرديد شما را عفو ميكند چرا كه) هر گاه صالح باشيد او توبه كنندگان را
ميبخشد. | رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ إِن تَكُونُواْ صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلأَوَّابِينَ غَفُورًا | |
و حق نزديكان را بپرداز و (همچنين) مستمند و وامانده در راه را، و هرگز اسراف و تبذير مكن. | وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا | |
چرا كه تبذيركنندگان برادران شياطينند، و شيطان كفران (نعمتهاي) پروردگارش كرد | إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا | |
و
هر گاه از آنها (يعني مستمندان) روي برتابي و انتظار رحمت پروردگارت را
داشته باشي (تا گشايشي در كارت پديد آيد و به آنها كمك كني) با گفتار نرم و
آميخته لطف با آنها سخن بگو. | وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلًا مَّيْسُورًا | |
هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (و ترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حد آنرا مگشا تا مورد سرزنش قرار گيري و از كار فرو ماني. | وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا | |
پروردگارت روزي را براي هر كس بخواهد گشاده يا تنگ ميدارد، او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست. | إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا | |
و فرزندانتان را از ترس فقر به قتل نرسانيد، ما آنها و شما را روزي ميدهيم، مسلما قتل آنها گناه بزرگي است. | وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم إنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْءًا كَبِيرًا | |
و نزديك زنا نشويد كه كار بسيار زشت و بد راهي است. | وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِيلًا | |
و
كسي را كه خداوند خونش را حرام شمرده به قتل نرسانيد، جز به حق، و آن كس
كه مظلوم كشته شده براي وليش سلطه (حق قصاص) قرار داديم، اما در قتل اسراف
نكند، چرا كه او مورد حمايت است. | وَلاَ
تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن
قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ يُسْرِف
فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا | |
و
به مال يتيم - جز به طريقي كه بهترين طريق است - نزديك نشويد تا به سرحد
بلوغ برسد، و به عهد (خود) وفا كنيد كه از عهد سؤ ال ميشود. | وَلاَ
تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى
يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ
مَسْؤُولًا | |
و به هنگامي كه پيمانه ميكنيد حق پيمانه را ادا نمائيد و با ترازوي درست وزن كنيد اين براي شما بهتر و عاقبتش نيكوتر است. | وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا | |
از آنچه نميداني پيروي مكن، چرا كه گوش و چشم و دلها همه مسئولند! | وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا | |
روي زمين با تكبر راه مرو، تو نميتواني زمين را بشكافي و طول قامتت هرگز به كوهها نميرسد؟ | وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا | |
همه اينها گناهش نزد پروردگار تو منفور است. | كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيٍّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا | |
اين
احكام از حكمتهائي است كه پروردگارت به تو وحي فرستاده، و هرگز معبودي با
الله قرار مده كه در جهنم ميافتي در حالي كه مورد سرزنش خواهي بود و رانده
شده (درگاه خدا). | ذَلِكَ
مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ
اللّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَّدْحُورًا | |
آيا خداوند پسران مخصوص شما قرار داد و خودش دختراني از فرشتگان انتخاب كرد؟! شما سخن بزرگ (و بسيار زشتي) ميگوئيد! | أَفَأَصْفَاكُمْ رَبُّكُم بِالْبَنِينَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلآئِكَةِ إِنَاثًا إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِيمًا | |
ما، در اين قرآن انواع بيانات موثر را آورديم تا متذكر شوند، ولي (گروهي از كوردلان) جز بر نفرتشان نميافزايد. | وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُواْ وَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ نُفُورًا | |
بگو اگر با او خداياني - آنچنان كه آنها ميپندارند - بود، سعي ميكردند راهي به سوي (خداوند) صاحب عرش پيدا كنند. | قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْاْ إِلَى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا | |
پاك و برتر است او از آنچه آنها ميگويند، بسيار برتر! | سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا | |
آسمانهاي
هفتگانه و زمين و كساني كه در آنها هستند همه تسبيح او ميگويند، و هر
موجودي تسبيح و حمد او ميگويد، ولي شما تسبيح آنها را نميفهميد او حليم و
آمرزنده است | تُسَبِّحُ
لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن
شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ
تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا | |
و هنگامي كه قرآن ميخواني ميان تو و آنها كه ايمان به آخرت ندارند حجاب ناپيدائي قرار ميدهيم! | وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا | |
و
بر دلهاي آنها پوششهائي، تا آن را نفهمند، و در گوشهايشان سنگيني، و
هنگامي كه پروردگارت را در قرآن به يگانگي ياد ميكني پشت ميكنند و از نو
روي برميگردانند. | وَجَعَلْنَا
عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا
وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْاْ عَلَى
أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا | |
ما
ميدانيم آنها به چه منظوري به سخنان تو گوش فرا ميدهند، و هنگامي كه با
هم نجوا ميكنند، در آن هنگام كه ستمگران ميگويند شما جز از انساني كه سحر
شده است پيروي نميكنيد! | نَّحْنُ
أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ
هُمْ نَجْوَى إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلًا
مَّسْحُورًا | |
ببين چگونه براي تو مثل ميزنند، و از همين رو گمراه شدند و قدرت پيدا كردن راه (حق) را ندارند! | انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُواْ لَكَ الأَمْثَالَ فَضَلُّواْ فَلاَ يَسْتَطِيعْونَ سَبِيلًا | |
و گفتند آيا هنگامي كه ما استخوانهاي پوسيده و پراكندهاي شديم دگر بار آفرينش تازهاي خواهيم يافت؟! | وَقَالُواْ أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا | |
بگو: شما سنگ و آهن باشيد. | قُل كُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا | |
يا
هر مخلوقي كه در نظر شما از اين هم سختتر است (و از حيات و زندگي دورتر،
باز خدا قادر است شما را به زندگي مجدد بازگرداند) آنها به زودي ميگويند
چه كسي ما را باز ميگرداند؟ بگو همان كسي كه روز نخست شما را آفريد، آنها
سر خود را (از روي تعجب و انكار) به سوي تو خم ميكنند و ميگويند: در چه
زماني خواهد بود؟! بگو شايد نزديك باشد. | أَوْ
خَلْقًا مِّمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَا
قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ
رُؤُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ قَرِيبًا | |
همان
روز كه شما را (از قبرهايتان) فرا ميخواند، شما هم اجابت ميكنيد در حالي
كه حمد او ميگوئيد و تصور ميكنيد تنها مدت كوتاهي (در جهان برزخ) درنگ
كرديد. | يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِيلًا | |
به
بندگانم بگو سخني بگويند كه بهترين باشد چرا كه شيطان (بوسيله سخنان
ناموزون) ميان آنها فتنه و فساد ميكند، هميشه شيطان دشمن آشكاري براي
انسان بوده است. | وَقُل
لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ
بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا | |
پروردگار
شما ازنيات و اعمال) شما آگاهتر است اگر بخواهد (و شايسته ببيند) شما را
مشمول رحمت خود ميكند و اگر بخواهد مجازات ميكند و ما تو را وكيل بر آنها
نساختهايم (كه ملزم باشي آنها اجبارا ايمان بياورند). | رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا | |
پروردگار
تو از حال همه كساني كه در آسمانها و زمين هستند آگاهتر است و (اگر تو را
بر ديگران برتري داديم بخاطر شايستگي تو است) ما بعضي از پيامبران را بر
بعضي ديگر برتري داديم، و به داود زبور بخشيديم. | وَرَبُّكَ
أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ
النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا | |
بگو
كساني را كه غير از خدا (معبود خود) ميپنداريد بخوانيد، آنها نميتوانند
مشكلي را از شما بر طرف سازند و نه تغييري در آن ايجاد كنند. | قُلِ ادْعُواْ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلاَ تَحْوِيلًا | |
آنها
كساني هستند كه خودشان وسيلهاي (براي تقرب) به پروردگارشان ميطلبند،
وسيلهاي هر چه نزديكتر، و به رحمت او اميدوارند و از عذاب او ميترسند چرا
كه همه از عذاب پروردگارت پرهيز و وحشت دارند. | أُولَئِكَ
الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ
أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ
رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا | |
هر
شهر و آبادي را پيش از روز قيامت هلاك ميكنيم يا (اگر گناهكارند) به عذاب
شديدي گرفتارشان خواهيم ساخت، اين در كتاب الهي (لوح محفوظ) ثبت است. | وَإِن
مَّن قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ
أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِيدًا كَانَ ذَلِك فِي الْكِتَابِ
مَسْطُورًا | |
هيچ
چيز مانع ما نبود كه اين معجزات (درخواستي بهانه جويان) را بفرستيم، جز
اينكه پيشينيان (كه همين گونه درخواستها را داشتند و با ايشان هماهنگ
بودند) آنها را تكذيب كردند (از جمله) ما به (قوم ثمود ناقه داديم
(معجزاتي) كه روشنگر بود، اما آنها بر آن ستم كردند (و ناقه را به هلاكت
رساندند). ما معجزات را فقط براي تخويف (و اتمام حجت) ميفرستيم. | وَمَا
مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلاَّ أَن كَذَّبَ بِهَا
الأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِهَا
وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفًا | |
به
ياد آور زماني را كه به تو گفتيم پروردگارت احاطه كامل به مردم دارد (و از
وضعشان كاملا آگاه است) ما آن رؤ يائي را به تو نشان داديم فقط براي
آزمايش مردم بود، همچنين شجره ملعونه را كه در قرآن ذكر كردهايم، ما آنها
را تخويف (و انذار) ميكنيم اما جز بر طغيانشان افزوده نميشود. | وَإِذْ
قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤيَا
الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ
الْمَلْعُونَةَ فِي القُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ
طُغْيَانًا كَبِيرًا | |
به
ياد آوريد زماني را كه به فرشتگان گفتيم براي آدم سجده كنيد، آنها همگي
سجده كردند جز ابليس كه گفت آيا براي كسي سجده كنم كه او را از خاك
آفريدهاي؟! | وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلآئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إَلاَّ إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا | |
(سپس)
گفت اين كسي را كه بر من ترجيح دادهاي اگر تا روز قيامت مرا زنده بگذاري
همه فرزندانش را جز عده كمي گمراه و ريشه كن خواهم ساخت!! | قَالَ
أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى
يَوْمِ الْقِيَامَةِ لأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إَلاَّ قَلِيلًا | |
فرمود: برو! هر كس از آنان از تو تبعيت كند جهنم كيفر آنها است، كيفري است فراوان! | قَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُكُمْ جَزَاء مَّوْفُورًا | |
هر
كدام از آنها را ميتواني با صداي خودت تحريك كن، و لشكر سواره و پيادهات
را بر آنها گسيل دار، و در ثروت و فرزندانشان شركت جوي، و آنها را با
وعدهها سرگرم كن ولي شيطان جز فريب و دروغ وعدهاي نميدهد. | وَاسْتَفْزِزْ
مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ
وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ وَعِدْهُمْ وَمَا
يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا | |
(اما
بدان) تو هرگز سلطهاي بر بندگان من پيدا نخواهي كرد (و آنها هيچگاه به
دام تو گرفتار نميشوند همين قدر كافي است پروردگارت حافظ آنها باشد. | إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا | |
پروردگارتان كسي است كه كشتي را در دريا براي شما به حركت در ميآورد تا از نعمت او بهره مند شويد، او نسبت به شما مهربان است. | رَّبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا | |
و
هنگامي كه در دريا ناراحتي به شما برسد همه كس را جز او فراموش خواهيد
كرد، اما هنگامي كه شما را به خشكي نجات دهد روي ميگردانيد، و انسان كفران
كننده است! | وَإِذَا
مَسَّكُمُ الْضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ
فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الإِنْسَانُ
كَفُورًا | |
آيا
از اين ايمن هستيد كه در خشكي (با يك زلزله شديد) شما را در زمين فرو ببرد
يا طوفاني از سنگريزه بر شما بفرستد (و در آن مدفونتان كند) سپس حافظ (و
ياوري) براي خود نيابيد؟! | أَفَأَمِنتُمْ أَن يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَكُمْ وَكِيلًا | |
يا
اينكه ايمن هستيد كه بار ديگر شما را به دريا بازگرداند و تندباد
كوبندهاي بر شما بفرستد و شما را بخاطر كفرتان غرق كند، حتي كسي كه خونتان
را مطالبه نمايد پيدا نكنيد. | أَمْ
أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ
قَاصِفا مِّنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لاَ
تَجِدُواْ لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعًا | |
ما
بني آدم را گرامي داشتيم و آنها را در خشكي و دريا (بر مركبهاي راهوار)
حمل كرديم، و از انواع روزيهاي پاكيزه به آنها روزي داديم، و بر بسياري از
خلق خود برتري بخشيديم. | وَلَقَدْ
كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ
وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ
مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا | |
به
ياد آوريد روزي را كه هر گروهي را با پيشوايشان ميخوانيم، آنها كه نامه
عملشان به دست راستشان است آنرا (با شادي و سرور) ميخوانند و سر سوزني به
آنها ظلم و ستم نميشود. | يَوْمَ
نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ
بِيَمِينِهِ فَأُوْلَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ
فَتِيلًا | |
اما آنها كه در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بودند در آنجا نيز نابينا هستند و گمراه تر! | وَمَن كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا | |
نزديك
بود آنها (با وسوسههاي خود) تو را از آنچه وحي كردهايم بفريبند، تا غير
آنرا به ما نسبت دهي، و در آن صورت تو را دوست خود انتخاب كنند! | وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلًا | |
و اگر ما تو را ثابت قدم نميساختيم (و در پرتو مقام عصمت مصون از انحراف نبودي) نزديك بود كمي به آنها تمايل كني! | وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا | |
و
اگر چنين ميكردي ما دو برابر مجازات (مشركان) در حيات دنيا، و دو برابر
(مجازات آنها) را بعد از مرگ، به تو ميچشانيديم، سپس در برابر ما ياوري
نمييافتي! | إِذًا لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا | |
نزديك
بود آنها تو را از اين سرزمين با نيرنگ و توطئه ريشه كن و بيرون سازند،
اما هر گاه چنين ميكردند (گرفتار مجازات سخت الهي ميشدند و) بعد از تو جز
مدت كمي باقي نميماندند! | وَإِن كَادُواْ لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الأَرْضِ لِيُخْرِجوكَ مِنْهَا وَإِذًا لاَّ يَلْبَثُونَ خِلافَكَ إِلاَّ قَلِيلًا | |
اين سنت (ما) در پيامبراني است كه پيش از تو فرستاديم، و هرگز براي سنت ما تغيير و دگرگوني نخواهي يافت. | سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلًا | |
نماز
را از زوال خورشيد تا نهايت تاريكي شب (نيمه شب) برپا دار، و همچنين قرآن
فجر (نماز صبح) را، چرا كه قرآن فجر مورد مشاهده (فرشتگان شب و روز) است. | أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا | |
پاسي
از شب را از خواب برخيز و قرآن (و نماز) بخوان، اين يك وظيفه اضافي براي
تو است، تا پروردگارت تو را به مقامي درخور ستايش برانگيزد! | وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا | |
و بگو: پروردگارا! مرا (در هر كار) صادقانه وارد كن، و صادقانه خارج نما، و از سوي خود سلطان و ياوري براي من قرار ده. | وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَانًا نَّصِيرًا | |
و بگو حق فرا رسيد و باطل مضمحل و نابود شد و (اصولا) باطل نابود شدني است! | وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا | |
قرآن را نازل ميكنيم كه شفا و رحمت براي مؤ منان است و ستمگران را جز خسران (و زيان) نميافزايد. | وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا | |
هنگامي
كه به انسان نعمت ميبخشيم (از حق) روي ميگرداند، و متكبرانه دور ميشود، و
هنگامي كه كمترين بدي به او ميرسد (از همه چيز) مايوس ميگردد. | وَإِذَآ أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَؤُوسًا | |
بگو هر كس طبق روش (و خلق و خوي خود عمل ميكند پروردگار شما! آنها را كه راهشان نيكوتر است بهتر ميشناسد. | قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا | |
از تو در باره روح سؤ ال ميكنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است، و جز اندكي از دانش به شما داده نشده است ؟ | وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلًا | |
و اگر بخواهيم آنچه را بر تو وحي فرستاديم از تو ميگيريم سپس كسي را نمييابي كه از تو دفاع كند. | وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنَا وَكِيلًا | |
مگر رحمت پروردگارت (شامل حالت گردد) كه فضل پروردگارت بر تو بزرگ بوده است. | إِلاَّ رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كَانَ عَلَيْكَ كَبِيرًا | |
بگو
اگر انسانها و پريان اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند
آنرا نخواهند آورد هر چند يكديگر را در اين كار كمك كنند. | قُل
لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ
هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ
لِبَعْضٍ ظَهِيرًا | |
ما
در اين قرآن براي مردم از هر چيز نمونهاي آورديم (و همه معارف در آن جمع
است) اما اكثر مردم (در برابر آن) جز انكار حق، كاري ندارند. | وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُورًا | |
و گفتند ما هرگز به تو ايمان نميآوريم مگر اينكه چشمهاي از اين سرزمين (خشك و سوزان) براي ما خارج سازي! | وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا | |
يا باغي از نخل و انگور در اختيار تو باشد و نهرها در لابلاي آن به جريان اندازي. | أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا | |
يا قطعات (سنگهاي) آسمان را آنچنان كه ميپنداري - بر سر ما فرود آري: يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياوري!! | أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ قَبِيلًا | |
يا
خانهاي پر نقش و نگار از طلا داشته باشي، يا به آسمان بالا روي، حتي به
آسمان رفتنت ايمان نميآوريم مگر آنكه نامهاي بر ما نازل كني كه آنرا
بخوانيم!! بگو منزه است پروردگارم (از اين سخنان بيارزش) مگر من جز بشري
هستم فرستاده خدا؟! | أَوْ
يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن
نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ
قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إَلاَّ بَشَرًا رَّسُولًا | |
تنها
چيزي كه مانع شد مردم بعد از آمدن هدايت ايمان بياورند، اين بود كه (از
روي ناداني و بيخبري) گفتند: آيا خداوند بشري را به عنوان رسول فرستاده
است؟! | وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءهُمُ الْهُدَى إِلاَّ أَن قَالُواْ أَبَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَّسُولًا | |
بگو
(حتي) اگر در روي زمين فرشتگاني (زندگي ميكردند و) با آرامش گام برمي
داشتند ما از آسمان فرشتهاي را به عنوان رسول بر آنها ميفرستاديم (چرا كه
رهبر هر گروهي بايد از جنس خود آنان باشد). | قُل لَّوْ كَانَ فِي الأَرْضِ مَلآئِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ مَلَكًا رَّسُولًا | |
بگو: همين كافي است كه خدا گواه ميان من و شما است، چرا كه او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست. | قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا | |
هر
كس را خدا هدايت كند هدايت يافته واقعي او است، و هر كس را او (به خاطر
اعمالش) گمراه سازد هاديان و سرپرستاني جز خدا براي او نخواهي يافت، و روز
قيامت آنها را بر صورتهايشان محشور ميكنيم در حالي كه نابينا و گنگ و كرند،
جايگاهشان دوزخ است و هر زمان آتش آن فرونشيند، شعله تازهاي بر آنها
ميافزائيم. | وَمَن
يَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُمْ
أَوْلِيَاء مِن دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى
وُجُوهِهِمْ عُمْيًا وَبُكْمًا وَصُمًّا مَّأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّمَا
خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيرًا | |
اين
كيفر آنهاست به خاطر اينكه به آيات ما كافر شدند، و گفتند آيا هنگامي كه
ما استخوانهاي پوسيده و خاكهاي پراكنده ميشويم آيا بار ديگر آفرينش تازهاي
خواهيم يافت؟! | ذَلِكَ
جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِآيَاتِنَا وَقَالُواْ أَئِذَا كُنَّا
عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا | |
آيا
نديدند خدائي كه آسمانها و زمين را آفريد قادر است مثل آنها را بيافريند
(و به زندگي جديد بازشان گرداند و براي آنها سرآمدي قطعي قرار داد اما
ظالمان جز كفر و انكار را پذيرا نيستند. | أَوَلَمْ
يَرَوْاْ أَنَّ اللّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ قَادِرٌ
عَلَى أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لاَّ رَيْبَ فِيهِ
فَأَبَى الظَّالِمُونَ إَلاَّ كُفُورًا | |
بگو اگر شما مالك خزائن رحمت پروردگار من بوديد بخاطر تنگنظري امساك ميكرديد مبادا انفاق مايه تنگدستي شما شود و انسان سخنگير است. | قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الإِنفَاقِ وَكَانَ الإنسَانُ قَتُورًا | |
ما
به موسي نه معجزه روشن داديم، از بني اسرائيل سؤ ال كن آن زمان كه اين
(معجزات نهگانه) به كمك آنها آمد (چگونه بودند) و فرعون به او گفت گمان
ميكنم اي موسي تو ديوانه (يا ساحري)! | وَلَقَدْ
آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ
إِذْ جَاءهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَونُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَى
مَسْحُورًا | |
گفت:
تو كه ميداني اين آيات را جز پروردگار آسمانها و زمين - براي روشني دلها -
نفرستاده، و من گمان ميكنم اي فرعون تو نابود خواهي شد! | قَالَ
لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَؤُلاء إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ
وَالأَرْضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا فِرْعَونُ مَثْبُورًا | |
(فرعون) تصميم گرفت همه آنها را از آن سرزمين ريشه كن كند، ولي ما او و تمام كساني را كه با او بودند | فَأَرَادَ أَن يَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ جَمِيعًا | |
و
بعد از آن به بني اسرائيل گفتيم در اين سرزمين (مصر و شام ساكن شويد، اما
هنگامي كه وعده آخرت فرا رسد همه شما را دسته جمعي (به آن دادگاه عدل)
ميآوريم. | وَقُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُواْ الأَرْضَ فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا | |
ما قرآن را به حق نازل كرديم، و به حق نازل شد، و تو را جز براي بشارت و بيم دادن نفرستاديم. | وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا | |
ما
قرآني بر تو نازل كرديم كه به صورت آيات جدا از هم ميباشد، تا آن را
تدريجا و با آرامش بر مردم بخواني (و جذب دلها شود) و بطور قطع اين قرآنرا
ما نازل كرديم. | وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلًا | |
بگو:
چه شما ايمان بياوريد، و چه نياوريد، آنها كه پيش از اين علم و دانش به
آنان داده شده هنگامي كه (اين آيات) بر آنها خوانده ميشود به خاك ميافتند و
سجده ميكند. | قُلْ
آمِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُواْ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ
مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا | |
و ميگويند منزه است پروردگار ما كه وعدههايش قطعا انجام شدني است. | وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا | |
آنها (بي اختيار) به زمين ميافتند (و سجده ميكنند) و اشك ميريزند و هر زمان خشوعشان فزونتر ميشود. | وَيَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا | |
بگو
«الله» را بخوانيد، يا «رحمن» را، هر كدام را بخوانيد (ذات پاكش يكي است
و) براي او نامهاي نيك است، و نمازت را زياد بلند يا آهسته مخوان و در ميان
اين دو راهي (معتدل) انتخاب كن. | قُلِ
ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ
الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا
وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا | |
و
بگو ستايش براي خداوندي است كه نه فرزندي براي خود انتخاب كرده، و نه
شريكي در حكومت دارد و نه ولي (و حامي) به خاطر ضعف و ذلت، و او را بسيار
بزرگ بشمر. | وَقُلِ
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَم يَكُن لَّهُ
شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُن لَّهُ وَلِيٌّ مِّنَ الذُّلَّ
وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا | |
|
| |
كتابي
كه ثابت و مستقيم و نگاهبان كتب ديگر است، تا (بدكاران را) از عذاب شديد
او بترساند، و مؤ منان را كه عمل صالح انجام ميدهند بشارت دهد كه پاداش
نيكوئي براي آنهاست. | قَيِّمًا
لِّيُنذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِن لَّدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ
الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا | |
(همان بهشت برين كه) جاودانه در آن خواهند ماند. | مَاكِثِينَ فِيهِ أَبَدًا | |
و (نيز) آنها را كه گفتند خداوند فرزندي (براي خود) انتخاب كرده انذار كند. | وَيُنذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا | |
نه آنها (هرگز) به اين سخن يقين دارند و نه پدرانشان، سخن بزرگي از دهانشان خارج ميشود، آنها مسلما دروغ ميگويند. | مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا | |
گويي مي خواهي بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کني اگر به اين گفتار ايمان نياورند! | فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا | |
ما آنچه را روي زمين است زينت آن قرار داديم، تا آنها را بيازماييم که کدامينشان بهتر عمل مي کنند! | إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا | |
(ولي اين زرق و برقها پايدار نيست،) و ما (سرانجام) قشر روي زمين را خاک بي گياهي قرار مي دهيم! | وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا | |
آيا گمان کردي اصحاب کهف و رقيم از آيات عجيب ما بودند؟! | أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا | |
زماني
را به خاطر بياور که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: پروردگار! ما
را از سوي خودت رحمتي عطا کن، و راهِ نجاتي براي ما فراهم ساز! | إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا | |
ما (پرده خواب را) در غار بر گوششان زديم، و سالها در خواب فرو رفتند. | فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا | |
سپس آنان را برانگيختيم تا بدانيم (و اين امر آشکار گردد که) کدام يک از آن دو گروه، مدت خواب خود را بهتر حساب کردهاند. | ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا | |
ما داستان آنان را بحق براي تو بازگو مي کنيم؛ آنها جواناني بودند که به پروردگارشان ايمان آوردند، و ما بر هدايتشان افزوديم. | نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى | |
و
دلهايشان را محکم ساختيم در آن موقع که قيام کردند و گفتند: پروردگارِ ما،
پروردگارِ آسمانها و زمين است؛ هرگز غير او معبودي را نمي خوانيم؛ که اگر
چنين کنيم، سخني بگزاف گفتهايم. | وَرَبَطْنَا
عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ
وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا
شَطَطًا | |
اين
قوم ما هستند که معبودهايي جز خدا انتخاب کردهاند؛ چرا دليل آشکاري (بر
اين کار) نمي آورند؟! و چه کسي ظالمتر است از آن کس که بر خدا دروغ ببندد؟!
| هَؤُلَاء
قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِم
بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ
كَذِبًا | |
و
(به آنها گفتيم:) هنگامي که از آنان و آنچه جز خدا مي پرستند کناره گيري
کرديد، به غار پناه بريد؛ که پروردگارتان (سايه) رحمتش را بر شما مي
گستراند؛ و در اين امر، آرامشي براي شما فراهم مي سازد! | وَإِذِ
اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى
الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحمته ويُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ
أَمْرِكُم مِّرْفَقًا | |
خورشيد
را ميديدي كه به هنگام طلوع به ظرف راست (غار) آنها متمايل ميگردد، و به
هنگام غروب بطرف چپ، و آنها در محل وسيعي از غار قرار داشتند، اين از آيات
خدا است، هر كس را خدا هدايت كند هدايت يافته واقعي او است، و هر كس را
گمراه كند ولي و راهنمائي هرگز براي او نخواهي يافت. | وَتَرَى
الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ
وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ
مِّنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ
وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا | |
(اگر
به آنها نگاه ميكردي) ميپنداشتي بيدارند، در حالي كه در خواب فرو رفته
بودند، و ما آنها را به سمت راست و چپ ميگردانديم (تا بدنشان سالم بماند) و
سگ آنها دستهاي خود را بر دهانه غار گشوده بود (و نگهباني ميكرد) اگر به
آنها نگاه ميكردي فرار مينمودي، و سر تا پاي تو از ترس و وحشت پر ميشد. | وَتَحْسَبُهُمْ
أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ
الشِّمَالِ وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ
عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا | |
همينگونه
ما آنها را (از خواب) برانگيختيم تا از يكديگر سؤ ال كنند، يكي از آنها
گفت چه مدت خوابيديد؟ آنها گفتند يكروز يا بخشي از يكروز (و چون درست
نتوانستند مدت خوابشان را بدانند) گفتند پروردگارتان از مدت خوابتان آگاهتر
است، اكنون يك نفر را با اين سكهاي كه داريد به شهر بفرستيد تا بنگرد
كدامين نفر از آنها غذاي پاكتري دارند، از آن مقداري براي روزي شما بياورد،
اما بايد نهايت دقت را به خرج دهد و هيچ كس را از وضع شما آگاه نسازد. | وَكَذَلِكَ
بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ
لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا
رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ
هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا
فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ
أَحَدًا | |
چرا
كه اگر آنها از وضع شما آگاه شوند سنگسارتان ميكنند، يا به آئين خويش شما
را باز ميگردانند، و در آن صورت هرگز روي رستگاري را نخواهيد ديد! | إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا | |
و
اينچنين مردم را متوجه حال آنها كرديم تا بدانند وعده (رستاخيز) خداوند حق
است و در پايان جهان و قيام قيامت شكي نيست، در آن هنگام كه ميان خود در
اين باره نزاع ميكردند: گروهي ميگفتند بنائي بر آن بسازيد (تا براي هميشه
از نظر پنهان شوند و از آنها سخن نگوئيد كه) پروردگارشان از وضع آنها
آگاهتر است (ولي آنها كه از رازشان آگاهي يافتند و آنرا دليلي بر رستاخيز
ديدند) گفتند ما مسجدي در كنار (مدفن) آنها ميسازيم (تا خاطره آنها فراموش
نشود). | وَكَذَلِكَ
أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ
السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ
فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِم بُنْيَانًا رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ
الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا | |
گروهي
خواهند گفت آنها سه نفر بودند كه چهارمينشان سگ آنها بود، و گروهي
ميگويند پنج نفر بودند كه ششمين آنها سگشان بود - همه اينها سخناني بدون
دليل است - و گروهي ميگويند آنها هفت نفر بودند و هشتمينشان سگ آنها بود،
بگو پروردگار من از تعداد آنها آگاهتر است جز گروه كمي تعداد آنها را
نميدانند، بنابراين در باره آنها جز با دليل سخن مگوي و از هيچكس پيرامون
آنها سؤ ال منما. | سَيَقُولُونَ
ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ
كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ
كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا
قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ
فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا | |
و هرگز نگو من فردا كاري انجام ميدهم. | وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا | |
مگر
اينكه خدا بخواهد، و هر گاه فراموش كردي (جبران نما) و پروردگارت را بخاطر
بياور، و بگو اميدوارم كه پروردگارم مرا به راهي روشنتر از اين هدايت كند.
| إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا | |
آنها در غار خود سيصد سال درنگ كردند، و نه سال نيز بر آن افزودند. | وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا | |
بگو
خداوند از مدت توقفشان آگاهتر است، غيب آسمانها و زمين از آن او است راستي
چه بينا و چه شنوا است ؟ آنها هيچ ولي و سرپرستي جز او ندارند، و هيچكس در
حكم او شريك نيست. | قُلِ
اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا
يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا | |
آنچه بتو از كتاب پروردگارت وحي شده تلاوت كن، هيچ چيز سخنان او را دگرگون نميسازد، و ملجا و پناهگاهي جز او نمييابي! | وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا | |
با
كساني باش كه پروردگار خود را صبح و عصر ميخوانند، و تنها ذات او را مي
طلبند، هرگز چشمهاي خود را، بخاطر زينتهاي دنيا، از آنها برمگير، و از
كساني كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن، همانها كه پيروي
هواي نفس كردند، و كارهايشان افراطي است. | وَاصْبِرْ
نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ
يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ
الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن
ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا | |
بگو
اين حق است از سوي پروردگارتان، هر كس ميخواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت
را پذيرا شود) و هر كس ميخواهد كافر گردد، ما براي ستمگران آتشي آماده
كردهايم كه سرا پردهاش آنها را از هر سو احاطه كرده است، و اگر تقاضاي آب
كنند آبي براي آنها مي آورند همچون فلز گداخته كه صورتها را بريان ميكند،
چه بد نوشيدني است و چه بد محل اجتماعي؟! | وَقُلِ
الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ
إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا
وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ
بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقًا | |
مسلما كساني كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند ما پاداش نيكوكاران را ضايع نخواهيم كرد. | إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا | |
آنها
كساني هستند كه بهشت جاودان از آنشان است، باغهائي از بهشت كه نهرها از
زير درختان و قصرهايش جاري است، در آنجا با دستبندهائي از طلا آراستهاند، و
لباسهاي (فاخري) به رنگ سبز از حرير نازك و ضخيم در بر ميكنند، در حالي
كه بر تختها تكيه كردهاند، چه پاداش خوبي و چه جمع نيكوئي؟! | أُوْلَئِكَ
لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ
فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن
سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ
الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا | |
براي
آنها مثالي بيان كن، داستان آن دو مرد را كه براي يكي از آنها دو باغ از
انواع انگورها قرار داديم، و در گرداگرد آن درختان نخل و در ميان اين دو
زراعت پربركت. | وَاضْرِبْ
لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ
أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا | |
هر دو باغ ميوه آورده بودند (ميوههاي فراوان) و چيزي فروگذار نكرده بودند، و ميان آن دو نهر بزرگي از زمين بيرون فرستاديم. | كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا | |
صاحب
اين باغ درآمد قابل ملاحظهاي داشت به همين جهت به دوستش در حالي كه به
گفتگو برخاسته بود چنين گفت من از نظر ثروت از تو برترم، و نفراتم
نيرومندتر است! | وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا | |
و در حالي كه به خود ستم مي كرد در باغش گام نهاد و گفت من گمان نميكنم هرگز اين باغ فاني و نابود شود. | وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا | |
و باور نمي كنم قيامت برپا گردد و اگر به سوي پروردگارم بازگردم (و قيامتي در كار باشد) جايگاهي بهتر از اينجا خواهم يافت! | وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا | |
دوست
(با ايمان)ش در حالي كه با او به گفتگو پرداخته بود گفت: آيا به خدائي كه
تو را از خاك و سپس از نطفه آفريد، و بعد از آن تو را مرد كاملي قرار داد
كافر شدي؟! | قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا | |
ولي من كسي هستم كه «الله» پروردگار من است، و هيچكس را شريك پروردگارم قرار نميدهم. | لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا | |
تو
چرا هنگامي كه وارد باغت شدي نگفتي اين نعمتي است كه خدا خواسته ؟ قوت (و
نيروئي) جز از ناحيه خدا نيست، اما اگر مي بيني من از نظر مال و فرزند از
تو كمترم (مطلب مهمي نيست). | وَلَوْلَا
إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا
بِاللَّهِ إِن تُرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَوَلَدًا | |
شايد
پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد، و مجازات حساب شدهاي از آسمان بر
باغ تو فرو فرستد، آنچنانكه آنرا به زمين بي گياه لغزندهاي تبديل كند! | فَعَسَى
رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا
حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا | |
و يا آب آن در اعماق زمين فرو رود، آنچنانكه هرگز قدرت جستجوي آنرا نداشته باشي! | أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا | |
(به
هر حال عذاب خدا فرا رسيد) و تمام ميوههاي آن نابود شد، او مرتبا دستهاي
خود را - بخاطر هزينههائي كه در آن صرف كرده بود - بهم ميماليد، در حالي
كه تمام باغ بر پايهها فرو ريخته بود، و ميگفت ايكاش كسي را شريك
پروردگارم قرار نداده بودم! | وَأُحِيطَ
بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا
وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ
بِرَبِّي أَحَدًا | |
و گروهي، غير از خدا، نداشت كه او را ياري كنند، و نميتوانست از خويشتن ياري گيرد. | وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا | |
در اين هنگام ثابت شد كه ولايت (و قدرت) از آن خداوند حق است، او است كه برترين ثواب و بهترين عاقبت را (براي مطيعان) دارد. | هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا | |
زندگي
دنيا را براي آنها به آبي تشبيه كن كه از آسمان فرو ميفرستيم، و به وسيله
آن گياهان زمين، سرسبز و درهم فرو ميروند، اما بعد از مدتي ميخشكند، به
گونهاي بادها آنها را به هر سو پراكنده ميكنند، و خداوند بر هر چيز توانا
است | وَاضْرِبْ
لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ
فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ
الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا | |
مال و فرزندان، زينت حيات دنيا هستند، و باقيات صالحات (ارزشهاي پايدار و شايسته) ثوابش نزد پروردگارت بهتر و اميد بخش تر است. | الْمَالُ
وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ
الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا | |
بخاطر
بياور روزي را كه كوهها را به حركت در ميآوريم، و زمين را آشكار (و
مسطح) مي بيني، و همه آنها (انسانها) را محشور ميكنيم و احدي را فروگذار
نخواهيم كرد. | وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا | |
آنها
همه در يك صف به پروردگارت عرضه ميشوند (و به آنها گفته ميشود) شما همگي
نزد ما آمديد آنگونه كه در آغاز شما را آفريديم اما شما گمان ميكرديد ما
موعدي برايتان قرار نخواهيم داد. | وَعُرِضُوا
عَلَى رَبِّكَ صَفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ
مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَّجْعَلَ لَكُم مَّوْعِدًا | |
و
كتاب (كتابي كه نامه اعمال همه انسانها است) در آنجا گذارده ميشود، اما
گنهكاران را ميبيني كه از آنچه در آن است ترسان و متوحش اند، و ميگويند:
اي واي بر ما! اين چه كتابي است كه هيچ عمل كوچك و بزرگي نيست مگر اينكه
آنرا شماره كرده است ؟ و همه اعمال خود را حاضر ميبينند، و پروردگارت به
احدي ظلم نميكند. | وَوُضِعَ
الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ
يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا
كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا
يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا | |
به
ياد آريد زماني را كه به فرشتگان گفتيم براي آدم سجده كنيد آنها همگي سجده
كردند، جز ابليس، او از جن بود، سپس از فرمان پروردگارش خارج شد، آيا (با
اينحال) او و فرزندانش را به جاي من اولياي خود انتخاب ميكنيد در حالي كه
دشمن شما هستند؟ اينها چه جانشينهاي بدي براي ظالماناند. | وَإِذْ
قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ
كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ
وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ
لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا | |
من آنها را به هنگام آفرينش آسمانها و زمين حاضر نساختم، و نه بهنگام آفرينش نوع خودشان، و من گمراه كنندگان را دستيار خود | مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا | |
بخاطر
بياوريد روزي را كه خدا ميگويد شريكهائي را كه براي من ميپنداشتيد صدا
بزنيد (تا به كمك شما بشتابند) ولي هر چه آنها را ميخوانند جوابشان
نميدهند، و ما در ميان اين دو گروه كانون هلاكتي قرار دادهايم. | وَيَوْمَ
يَقُولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ
يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُم مَّوْبِقًا | |
و
گنهكاران آتش (دوزخ) را ميبينند و يقين ميكنند كه بر آتش افكنده ميشوند و
هم آتش بر آنها، و هيچگونه راه گريزي از آن نخواهند يافت! | وَرَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمْ يَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا | |
ما در اين قرآن هر گونه مثلي را براي مردم بيان كردهايم، ولي انسان بيش از هر چيز به جدل ميپردازد. | وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا | |
تنها
مانع انسانها از اينكه هنگامي كه هدايت به سراغشان آمد ايمان بياورند و از
پروردگارشان تقاضاي آمرزش كنند اين بود كه سرنوشت پيشينيان دامانشان را
بگيرد، و يا عذاب الهي را در برابر خود مشاهده كنند! | وَمَا
مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءهُمُ الْهُدَى وَيَسْتَغْفِرُوا
رَبَّهُمْ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ
يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا | |
ما
پيامبران را جز براي بشارت و انذار نميفرستيم، اما كافران همواره مجادله
به باطل ميكنند تا (به گمان خود) حق را از ميان بردارند، و آيات ما و
مجازاتهائي را كه به آنها وعده داده شده است به باد مسخر گيرند. | وَمَا
نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَيُجَادِلُ
الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا
آيَاتِي وَمَا أُنذِرُوا هُزُوًا | |
چه
كسي ستمكارتر است از آنها كه به هنگام يادآوري آيات پروردگارشان از آن روي
مي گردانند، و آنچه را با دست خود انجام داده فراموش ميكنند، ما بر
دلهاشان پرده افكندهايم تا نفهمند، و در گوشهايشان سنگيني قرار دادهايم
(تا صداي حق را نشنوند!) و لذا اگر آنها را به سوي هدايت بخواني هرگز هدايت
نميشوند! | وَمَنْ
أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ
مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن
يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى
فَلَن يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا | |
و
پروردگار تو آمرزنده و صاحب رحمت است، اگر ميخواست آنها را مجازات كند
عذاب هر چه زودتر براي آنها ميفرستاد، ولي براي آنها موعدي است كه با فرا
رسيدنش راه فراري نخواهند داشت. | وَرَبُّكَ
الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُم بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ
لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن يَجِدُوا مِن دُونِهِ
مَوْئِلًا | |
اينها
شهرها و آباديهائي است (كه ويرانههايش را با چشم ميبينيد) ما آنها را به
هنگامي كه ستم كردهاند هلاك كرديم و (در عين حال) براي هلاكتشان موعدي
قرار داديم. | وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِدًا | |
بخاطر
بياور هنگامي كه موسي به دوست خود گفت: من دست از طلب برنميدارم تا به
محل تلاقي دو دريا برسم هر چند مدت طولاني به راه خود ادامه دهم. | وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا | |
هنگامي
كه به محل تلاقي آن دو دريا رسيدند ماهي خود را (كه براي تغذيه همراه
داشتند فراموش كردند و ماهي راه خود را در پيش گرفت (و روان شد). | فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا | |
هنگامي كه از آنجا گذشتند موسي به يار همسفرش گفت غذاي ما را بياور كه از اين سفر، سخت خسته شدهايم. | فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا | |
او
گفت بخاطر داري هنگامي كه ما به كنار آن صخره پناه برديم (و استراحت كرديم
من در آنجا فراموش كردم جريان ماهي را بازگو كنم، اين شيطان بود كه ياد
آنرا از خاطر من برد، و ماهي به طرز شگفتانگيزي راه خود را در دريا پيش
گرفت! | قَالَ
أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ
وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ
سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا | |
(موسي) گفت اين همان است كه ما ميخواستيم، و آنها از همان راه بازگشتند در حالي كه پيجوئي ميكردند. | قَالَ ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا | |
(در آنجا بندهاي از بندگان ما را يافتند كه او را مشمول رحمت خود ساخته و از سوي خود علم فراواني به او تعليم داده بوديم. | فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا | |
موسي به او گفت آيا من از تو پيروي كنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده است و مايه رشد و صلاح است به من بياموزي؟! | قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا | |
گفت تو هرگز نميتواني با من شكيبائي كني! | قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا | |
و چگونه ميتواني در برابر چيزي كه از رموزش آگاه نيستي شكيبا باشي. | وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا | |
(موسي) گفت انشاء الله مرا شكيبا خواهي يافت، و در هيچ كاري مخالفت فرمان تو نخواهم كرد. | قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا | |
(خضر) گفت پس اگر ميخواهي به دنبال من بيائي از هيچ چيز سؤ ال مكن تا خودم (به موقع) آنرا براي تو بازگو كنم. | قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا | |
آنها
به راه افتادند تا اينكه سوار كشتي شدند و او كشتي را سوراخ كرد، (موسي)
گفت آيا آنرا سوراخ كردي كه اهلش را غرق كني، راستي چه كار بدي انجام
دادي؟! | فَانطَلَقَا
حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا
لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا | |
گفت نگفتم تو هرگز نميتواني با من شكيبائي كني؟! | قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا | |
(موسي) گفت مرا بخاطر اين فراموشكاري مواخذه مكن، و بر من بخاطر اين امر سخت مگير. | قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا | |
باز
به راه خود ادامه دادند تا اينكه كودكي را ديدند و او آن كودك را كشت!
(موسي) گفت: آيا انسان پاكي را بيآنكه قتلي كرده باشد كشتي؟! به راستي كار
منكر و زشتي انجام دادي! | فَانطَلَقَا
حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا
زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا |