به نام خداوند رحمتگر مهربان | بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | |
و من نفس خود را تبرئه نمىكنم چرا كه نفس قطعا به بدى امر مىكند مگر كسى را كه خدا رحم كند زيرا پروردگار من آمرزنده مهربان است | وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ | |
و پادشاه گفت او را نزد من آوريد تا وى را خاص خود كنم پس چون با او سخن راند گفت تو امروز نزد ما با منزلت و امين هستى | وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مِكِينٌ أَمِينٌ | |
[يوسف] گفت مرا بر خزانههاى اين سرزمين بگمار كه من نگهبانى دانا هستم | قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ | |
و
بدين گونه يوسف را در سرزمين [مصر] قدرت داديم كه در آن هر جا كه مى
خواستسكونت مىكرد هر كه را بخواهيم به رحمتخود مىرسانيم و اجر
نيكوكاران را تباه نمىسازيم | وَكَذَلِكَ
مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ
نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ | |
و البته اجر آخرت براى كسانى كه ايمان آورده و پرهيزگارى مىنمودند بهتر است | وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ | |
و برادران يوسف آمدند و بر او وارد شدند [او] آنان را شناخت ولى آنان او را نشناختند | وَجَاء إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ | |
و
چون آنان را به خوار و بارشان مجهز كرد گفت برادر پدرى خود را نزد من
آوريد مگر نمىبينيد كه من پيمانه را تمام مىدهم و من بهترين ميزبانانم | وَلَمَّا
جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَّكُم مِّنْ أَبِيكُمْ
أَلاَ تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَأَنَاْ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ | |
پس اگر او را نزد من نياورديد براى شما نزد من پيمانهاى نيست و به من نزديك نشويد | فَإِن لَّمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلاَ كَيْلَ لَكُمْ عِندِي وَلاَ تَقْرَبُونِ | |
گفتند او را با نيرنگ از پدرش خواهيم خواست و محققا اين كار را خواهيم كرد | قَالُواْ سَنُرَاوِدُ عَنْهُ أَبَاهُ وَإِنَّا لَفَاعِلُونَ | |
و
[يوسف] به غلامان خود گفتسرمايههاى آنان را در بارهايشان بگذاريد شايد
وقتى به سوى خانواده خود برمىگردند آن را بازيابند اميد كه آنان بازگردند | وَقَالَ
لِفِتْيَانِهِ اجْعَلُواْ بِضَاعَتَهُمْ فِي رِحَالِهِمْ لَعَلَّهُمْ
يَعْرِفُونَهَا إِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ
يَرْجِعُونَ | |
پس
چون به سوى پدر خود بازگشتند گفتند اى پدر پيمانه از ما منع شد برادرمان
را با ما بفرست تا پيمانه بگيريم و ما نگهبان او خواهيم بود | فَلَمَّا
رَجِعُوا إِلَى أَبِيهِمْ قَالُواْ يَا أَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ
فَأَرْسِلْ مَعَنَا أَخَانَا نَكْتَلْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ | |
[يعقوب]
گفت آيا همان گونه كه شما را پيش از اين بر برادرش امين گردانيدم بر او
امين سازم پس خدا بهترين نگهبان است و اوست مهربانترين مهربانان | قَالَ
هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلاَّ كَمَا أَمِنتُكُمْ عَلَى أَخِيهِ مِن
قَبْلُ فَاللّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ | |
و
هنگامى كه بارهاى خود را گشودند دريافتند كه سرمايهشان بدانها
بازگردانيده شده است گفتند اى پدر [ديگر] چه مىخواهيم اين سرمايه ماست كه
به ما بازگردانيده شده است قوت خانواده خود را فراهم و برادرمان را نگهبانى
مىكنيم و [با بردن او] يك بار شتر مىافزاييم و اين [پيمانه اضافى نزد
عزيز] پيمانهاى ناچيز است | وَلَمَّا
فَتَحُواْ مَتَاعَهُمْ وَجَدُواْ بِضَاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ
قَالُواْ يَا أَبَانَا مَا نَبْغِي هَذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَيْنَا
وَنَمِيرُ أَهْلَنَا وَنَحْفَظُ أَخَانَا وَنَزْدَادُ كَيْلَ بَعِيرٍ
ذَلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ | |
گفت
هرگز او را با شما نخواهم فرستاد تا با من با نام خدا پيمان استوارى
ببنديد كه حتما او را نزد من باز آوريد مگر آنكه گرفتار [حادثهاى] شويد پس
چون پيمان خود را با او استوار كردند [يعقوب] گفتخدا بر آنچه مىگوييم
وكيل است | قَالَ
لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِّنَ اللّهِ
لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلاَّ أَن يُحَاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ
مَوْثِقَهُمْ قَالَ اللّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ | |
و
گفت اى پسران من [همه] از يك دروازه [به شهر] در نياييد بلكه از
دروازههاى مختلف وارد شويد و من [با اين سفارش] چيزى از [قضاى] خدا را از
شما دور نمىتوانم داشت فرمان جز براى خدا نيست بر او توكل كردم و
توكلكنندگان بايد بر او توكل كنند | وَقَالَ
يَا بَنِيَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ
أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنكُم مِّنَ اللّهِ مِن شَيْءٍ
إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ
فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ | |
و
چون همان گونه كه پدرانشان به آنان فرمان داده بود وارد شدند [اين كار]
چيزى را در برابر خدا از آنان برطرف نمىكرد جز اينكه يعقوب نيازى را كه در
دلش بود برآورد و بىگمان او از [بركت] آنچه بدو آموخته بوديم داراى دانشى
[فراوان] بود ولى بيشتر مردم نمىدانند | وَلَمَّا
دَخَلُواْ مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا كَانَ يُغْنِي عَنْهُم
مِّنَ اللّهِ مِن شَيْءٍ إِلاَّ حَاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَاهَا
وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ
لاَ يَعْلَمُونَ | |
و
هنگامى كه بر يوسف وارد شدند برادرش [بنيامين] را نزد خود جاى داد [و] گفت
من برادر تو هستم بنابراين از آنچه [برادران] مىكردند غمگين مباش | وَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّي أَنَاْ أَخُوكَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ | |
پس
هنگامى كه آنان را به خوار و بارشان مجهز كرد آبخورى را در بار برادرش
نهاد سپس [به دستور او] نداكنندهاى بانگ درداد اى كاروانيان قطعا شما دزد
هستيد | فَلَمَّا
جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ
أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ | |
[برادران] در حالى كه به آنان روى كردند گفتند چه گم كردهايد | قَالُواْ وَأَقْبَلُواْ عَلَيْهِم مَّاذَا تَفْقِدُونَ | |
گفتند جام شاه را گم كردهايم و براى هر كس كه آن را بياورد يك بار شتر خواهد بود و [متصدى گفت] من ضامن آنم | قَالُواْ نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَن جَاء بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَاْ بِهِ زَعِيمٌ | |
گفتند به خدا سوگند شما خوب مىدانيد كه ما نيامدهايم در اين سرزمين فساد كنيم و ما دزد نبودهايم | قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ | |
گفتند پس اگر دروغ بگوييد كيفرش چيست | قَالُواْ فَمَا جَزَآؤُهُ إِن كُنتُمْ كَاذِبِينَ | |
گفتندكيفرش [همان] كسى است كه [جام] در بار او پيدا شود پس كيفرش خود اوست ما ستمكاران را اين گونه كيفر مىدهيم | قَالُواْ جَزَآؤُهُ مَن وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ | |
پس
[يوسف] به [بازرسى] بارهاى آنان پيش از بار برادرش پرداخت آنگاه آن را از
بار برادرش [بنيامين] در آورد اين گونه به يوسف شيوه آموختيم [چرا كه] او
در آيين پادشاه نمىتوانست برادرش را بازداشت كند مگر اينكه خدا بخواهد [و
چنين راهى بدو بنمايد] درجات كسانى را كه بخواهيم بالا مىبريم و فوق هر
صاحب دانشى دانشورى است | فَبَدَأَ
بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء
أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي
دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَن يَشَاءَ اللّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن
نَّشَاء وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ | |
گفتند
اگر او دزدى كرده پيش از اين [نيز] برادرش دزدى كرده استيوسف اين [سخن]
را در دل خود پنهان داشت و آن را برايشان آشكار نكرد [ولى] گفت موقعيتشما
بدتر [از او]ست و خدا به آنچه وصف مىكنيد داناتر است | قَالُواْ
إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ
فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا
وَاللّهُ أَعْلَمْ بِمَا تَصِفُونَ | |
گفتند اى عزيز او پدرى پير سالخورده دارد بنابراين يكى از ما را به جاى او بگير كه ما تو را از نيكوكاران مىبينيم | قَالُواْ
يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ
أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ | |
گفت پناه به خدا كه جز آن كس را كه كالاى خود را نزد وى يافتهايم بازداشت كنيم زيرا در آن صورت قطعا ستمكار خواهيم بود | قَالَ مَعَاذَ اللّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلاَّ مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّآ إِذًا لَّظَالِمُونَ | |
پس
چون از او نوميد شدند رازگويان كنار كشيدند بزرگشان گفت مگر نمىدانيد كه
پدرتان با نام خدا پيمانى استوار از شما گرفته است و قبلا [هم] در باره
يوسف تقصير كرديد هرگز از اين سرزمين نمىروم تا پدرم به من اجازه دهد يا
خدا در حق من داورى كند و او بهترين داوران است | فَلَمَّا
اسْتَيْأَسُواْ مِنْهُ خَلَصُواْ نَجِيًّا قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ
تَعْلَمُواْ أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُم مَّوْثِقًا مِّنَ
اللّهِ وَمِن قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الأَرْضَ
حَتَّىَ يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ
الْحَاكِمِينَ | |
پيش پدرتان بازگرديد و بگوييد اى پدر پسرت دزدى كرده و ما جز آنچه مىدانيم گواهى نمىدهيم و ما نگهبان غيب نبوديم | ارْجِعُواْ
إِلَى أَبِيكُمْ فَقُولُواْ يَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَمَا
شَهِدْنَا إِلاَّ بِمَا عَلِمْنَا وَمَا كُنَّا لِلْغَيْبِ حَافِظِينَ | |
و از [مردم] شهرى كه در آن بوديم و كاروانى كه در ميان آن آمديم جويا شو و ما قطعا راست مىگوييم | وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا وَالْعِيْرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَا وَإِنَّا لَصَادِقُونَ | |
[يعقوب]
گفت [چنين نيست] بلكه نفس شما امرى [نادرست] را براى شما آراسته است پس
[صبر من] صبرى نيكوست اميد كه خدا همه آنان را به سوى من [باز] آورد كه او
داناى حكيم است | قَالَ
بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللّهُ
أَن يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ | |
و از آنان روى گردانيد و گفت اى دريغ بر يوسف و در حالى كه اندوه خود را فرو مىخورد چشمانش از اندوه سپيد شد | وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ | |
[پسران او] گفتند به خدا سوگند كه پيوسته يوسف را ياد مىكنى تا بيمار شوى يا هلاك گردى | قَالُواْ تَالله تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ | |
گفت من شكايت غم و اندوه خود را پيش خدا مىبرم و از [عنايت] خدا چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد | قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ | |
اى پسران من برويد و از يوسف و برادرش جستجو كنيد و از رحمتخدا نوميد مباشيد زيرا جز گروه كافران كسى از رحمتخدا نوميد نمىشود | يَا
بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ
تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ
إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ | |
پس
چون [برادران] بر او وارد شدند گفتند اى عزيز به ما و خانواده ما آسيب
رسيده است و سرمايهاى ناچيز آوردهايم بنابراين پيمانه ما را تمام بده و
بر ما تصدق كن كه خدا صدقهدهندگان را پاداش مىدهد | فَلَمَّا
دَخَلُواْ عَلَيْهِ قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا
وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا
الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَآ إِنَّ اللّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ | |
گفت آيا دانستيد وقتى كه نادان بوديد با يوسف و برادرش چه كرديد | قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ | |
گفتند
آيا تو خود يوسفى گفت [آرى] من يوسفم و اين برادر من است به راستى خدا بر
ما منت نهاده است بىگمان هر كه تقوا و صبر پيشه كند خدا پاداش نيكوكاران
را تباه نمىكند | قَالُواْ
أَإِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَاْ يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ
اللّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ
يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ | |
گفتند به خدا سوگند كه واقعا خدا تو را بر ما برترى داده است و ما خطاكار بوديم | قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللّهُ عَلَيْنَا وَإِن كُنَّا لَخَاطِئِينَ | |
[يوسف] گفت امروز بر شما سرزنشى نيستخدا شما را مىآمرزد و او مهربانترين مهربانان است | قَالَ لاَ تَثْرَيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ | |
اين پيراهن مرا ببريد و آن را بر چهره پدرم بيفكنيد [تا] بينا شود و همه كسان خود را نزد من آوريد | اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ | |
و چون كاروان رهسپار شد پدرشان گفت اگر مرا به كمخردى نسبت ندهيد بوى يوسف را مىشنوم | وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ | |
گفتند به خدا سوگند كه تو سخت در گمراهى ديرين خود هستى | قَالُواْ تَاللّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلاَلِكَ الْقَدِيمِ | |
پس
چون مژدهرسان آمد آن [پيراهن] را بر چهره او انداخت پس بينا گرديد گفت
آيا به شما نگفتم كه بىشك من از [عنايت] خدا چيزهايى مىدانم كه شما
نمىدانيد | فَلَمَّا
أَن جَاء الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ
أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ | |
گفتند اى پدر براى گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطاكار بوديم | قَالُواْ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ | |
گفت به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مىخواهم كه او همانا آمرزنده مهربان است | قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّيَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ | |
پس چون بر يوسف وارد شدند پدر و مادر خود را در كنار خويش گرفت و گفت ان شاء الله با [امن و] امان داخل مصر شويد | فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَاء اللّهُ آمِنِينَ | |
و
پدر و مادرش را به تخت برنشانيد و [همه آنان] پيش او به سجده درافتادند و
[يوسف] گفت اى پدر اين است تعبير خواب پيشين من به يقين پروردگارم آن را
راست گردانيد و به من احسان كرد آنگاه كه مرا از زندان خارج ساخت و شما را
از بيابان [كنعان به مصر] باز آورد پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را
به هم زد بى گمان پروردگار من نسبت به آنچه بخواهد صاحب لطف است زيرا كه
او داناى حكيم است | وَرَفَعَ
أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ
هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ
أَحْسَنَ بَي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِكُم مِّنَ
الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي
إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ | |
پروردگارا
تو به من دولت دادى و از تعبير خوابها به من آموختى اى پديدآورنده آسمانها
و زمين تنها تو در دنيا و آخرت مولاى منى مرا مسلمان بميران و مرا به
شايستگان ملحق فرما | رَبِّ
قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ
الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي
الدُّنُيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي
بِالصَّالِحِينَ | |
اين [ماجرا] از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مىكنيم و تو هنگامى كه آنان همداستان شدند و نيرنگ مىكردند نزدشان نبودى | ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ | |
و بيشتر مردم هر چند آرزومند باشى ايمانآورنده نيستند | وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ | |
و تو بر اين [كار] پاداشى از آنان نمىخواهى آن [قرآن] جز پندى براى جهانيان نيست | وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ | |
و چه بسيار نشانهها در آسمانها و زمين است كه بر آنها مىگذرند در حالى كه از آنها روى برمىگردانند | وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ | |
و بيشترشان به خدا ايمان نمىآورند جز اينكه [با او چيزى را] شريك مىگيرند | وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ | |
آيا ايمنند از اينكه عذاب فراگير خدا به آنان دررسد يا قيامت در حالى كه بىخبرند بناگاه آنان را فرا رسد | أَفَأَمِنُواْ أَن تَأْتِيَهُمْ غَاشِيَةٌ مِّنْ عَذَابِ اللّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ | |
بگو اين است راه من كه من و هر كس پيروىام كرد با بينايى به سوى خدا دعوت مىكنيم و منزه استخدا و من از مشركان نيستم | قُلْ
هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ
اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ | |
و
پيش از تو [نيز] جز مردانى از اهل شهرها را كه به آنان وحى مىكرديم
نفرستاديم آيا در زمين نگرديدهاند تا فرجام كسانى را كه پيش از آنان
بودهاند بنگرند و قطعا سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزگارى كردهاند بهتر
است آيا نمىانديشيد | وَمَا
أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِم مِّنْ أَهْلِ
الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُواْ كَيْفَ كَانَ
عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَيْرٌ
لِّلَّذِينَ اتَّقَواْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ | |
تا
هنگامى كه فرستادگان [ما] نوميد شدند و [مردم] پنداشتند كه به آنان واقعا
دروغ گفته شده يارى ما به آنان رسيد پس كسانى را كه مىخواستيم نجات يافتند
و[لى] عذاب ما از گروه مجرمان برگشت ندارد | حَتَّى
إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ
جَاءهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاء وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ
الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ | |
به
راستى در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى استسخنى نيست كه به دروغ ساخته
شده باشد بلكه تصديق آنچه [از كتابهايى] است كه پيش از آن بوده و روشنگر
هر چيز است و براى مردمى كه ايمان مىآورند رهنمود و رحمتى است | لَقَدْ
كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا
يُفْتَرَى وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلَّ
شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ | |
|
| |
خدا
[همان] كسى است كه آسمانها را بدون ستونهايى كه آنها را ببينيد برافراشت
آنگاه بر عرش استيلا يافت و خورشيد و ماه را رام گردانيد هر كدام براى مدتى
معين به سير خود ادامه مىدهند [خداوند] در كار [آفرينش] تدبير مىكند و
آيات [خود] را به روشنى بيان مىنمايد اميد كه شما به لقاى پروردگارتان
يقين حاصل كنيد | اللّهُ
الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى
عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ
مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاء
رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ | |
و
اوست كسى كه زمين را گسترانيد و در آن كوهها و رودها نهاد و از هر گونه
ميوهاى در آن جفت جفت قرار داد روز را به شب مىپوشاند قطعا در اين [امور]
براى مردمى كه تفكر مىكنند نشانههايى وجود دارد | وَهُوَ
الَّذِي مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِن
كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ
النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ | |
و
در زمين قطعاتى است كنار هم و باغهايى از انگور و كشتزارها و درختان خرما
چه از يك ريشه و چه از غير يك ريشه كه با يك آب سيراب مىگردند و [با اين
همه] برخى از آنها را در ميوه [از حيث مزه و نوع و كيفيت] بر برخى ديگر
برترى مىدهيم بى گمان در اين [امر نيز] براى مردمى كه تعقل مىكنند دلايل
[روشنى] است | وَفِي
الأَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِّنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ
وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَاء وَاحِدٍ
وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الأُكُلِ إِنَّ فِي ذَلِكَ
لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ | |
و
اگر عجب دارى عجب از سخن آنان [=كافران] است كه آيا وقتى خاك شديم به
راستى در آفرينش جديدى خواهيم بود اينان همان كسانند كه به پروردگارشان كفر
ورزيدهاند و در گردنهايشان زنجيرهاست و آنان همدم آتشند و در آن ماندگار
خواهند بود | وَإِن
تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَئِذَا كُنَّا تُرَابًا أَئِنَّا لَفِي
خَلْقٍ جَدِيدٍ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ
الأَغْلاَلُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ
فِيهَا خَالِدونَ | |
و
پيش از رحمتشتابزده از تو عذاب مىطلبند و حال آنكه پيش از آنان [بر
كافران] عقوبتها رفته است و به راستى پروردگار تو نسبت به مردم با وجود
ستمشان بخشايشگر است و به يقين پروردگار تو سختكيفر است | وَيَسْتَعْجِلُونَكَ
بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَقَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ
الْمَثُلاَتُ وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِّلنَّاسِ عَلَى
ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقَابِ | |
و
آنان كه كافر شدهاند مىگويند چرا نشانهاى آشكار از طرف پروردگارش بر او
نازل نشده است [اى پيامبر] تو فقط هشداردهندهاى و براى هر قومى رهبرى است
| وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلآ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ | |
خدا
مىداند آنچه را كه هر مادهاى [در رحم] بار مىگيرد و [نيز] آنچه را كه
رحمها مىكاهند و آنچه را مىافزايند و هر چيزى نزد او اندازهاى دارد | اللّهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنثَى وَمَا تَغِيضُ الأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ وَكُلُّ شَيْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ | |
داناى نهان و آشكار [و] بزرگ بلندمرتبه است | عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ | |
[براى
او] يكسان است كسى از شما سخن [خود] را نهان كند و كسى كه آن را فاش
گرداند و كسى كه خويشتن را به شب پنهان دارد و در روز آشكارا حركت كند | سَوَاء مِّنكُم مَّنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَمَن جَهَرَ بِهِ وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَسَارِبٌ بِالنَّهَارِ | |
براى
او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشتسرش
پاسدارى مىكنند در حقيقتخدا حال قومى را تغيير نمىدهد تا آنان حال خود
را تغيير دهند و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد هيچ برگشتى براى آن نيست و
غير از او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود | لَهُ
مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ
أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى
يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا
فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ | |
اوست كسى كه برق را براى بيم و اميد به شما مىنماياند و ابرهاى گرانبار را پديدار مىكند | هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنْشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ | |
رعد
به حمد او و فرشتگان [جملگى] از بيمش تسبيح مىگويند و صاعقهها را فرو
مىفرستند و با آنها هر كه را بخواهد مورد اصابت قرار مىدهد در حالى كه
آنان در باره خدا مجادله مىكنند و او سختكيفر است | وَيُسَبِّحُ
الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلاَئِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ
الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَاءُ وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللّهِ
وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ | |
دعوت
حق براى اوست و كسانى كه [مشركان] جز او مىخوانند هيچ جوابى به آنان
نمىدهند مگر مانند كسى كه دو دستش را به سوى آب بگشايد تا [آب] به دهانش
برسد در حالى كه [آب] به [دهان] او نخواهد رسيد و دعاى كافران جز بر هدر
نباشد | لَهُ
دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ يَسْتَجِيبُونَ
لَهُم بِشَيْءٍ إِلاَّ كَبَاسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْمَاء لِيَبْلُغَ فَاهُ
وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاء الْكَافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلاَلٍ | |
و هر كه در آسمانها و زمين استخواه و ناخواه با سايههايشان بامدادان و شامگاهان براى خدا سجده مىكنند | وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلالُهُم بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ | |
بگو
پروردگار آسمانها و زمين كيست بگو خدا بگو پس آيا جز او سرپرستانى
گرفتهايد كه اختيار سود و زيان خود را ندارند بگو آيا نابينا و بينا
يكسانند يا تاريكيها و روشنايى برابرند يا براى خدا شريكانى پنداشتهاند كه
مانند آفرينش او آفريدهاند و در نتيجه [اين دو] آفرينش بر آنان مشتبه شده
است بگو خدا آفريننده هر چيزى است و اوستيگانه قهار | قُلْ
مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم
مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاء لاَ يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ
ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي
الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلّهِ شُرَكَاء خَلَقُواْ
كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللّهُ خَالِقُ كُلِّ
شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ | |
[همو
كه] از آسمان آبى فرو فرستاد پس رودخانههايى به اندازه گنجايش خودشان
روان شدند و سيل كفى بلند روى خود برداشت و از آنچه براى به دست آوردن
زينتى يا كالايى در آتش مىگدازند هم نظير آن كفى برمىآيد خداوند حق و
باطل را چنين مثل مىزند اما كف بيرون افتاده از ميان مىرود ولى آنچه به
مردم سود مىرساند در زمين [باقى] مىماند خداوند مثلها را چنين مىزند | أَنزَلَ
مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ
السَّيْلُ زَبَدًا رَّابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ
ابْتِغَاء حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ
اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاء
وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ
اللّهُ الأَمْثَالَ | |
براى
كسانى كه پروردگارشان را اجابت كردهاند پاداش بس نيكوست و كسانى كه وى را
اجابت نكردهاند اگر سراسر آنچه در زمين است و مانند آن را با آن داشته
باشند قطعا آن را براى بازخريد خود خواهند داد آنان به سختى بازخواستشوند و
جايشان در دوزخ است و چه بد جايگاهى است | لِلَّذِينَ
اسْتَجَابُواْ لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَى وَالَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُواْ
لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ
لاَفْتَدَوْاْ بِهِ أُوْلَئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَمَأْوَاهُمْ
جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ | |
پس
آيا كسى كه مىداند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده حقيقت دارد
مانند كسى است كه كوردل است تنها خردمندانند كه عبرت مىگيرند | أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ | |
همانان كه به پيمان خدا وفادارند و عهد [او] را نمىشكنند | الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَلاَ يَنقُضُونَ الْمِيثَاقَ | |
و آنان كه آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده مىپيوندند و از پروردگارشان مىترسند و از سختى حساب بيم دارند | وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ | |
و
كسانى كه براى طلب خشنودى پروردگارشان شكيبايى كردند و نماز برپا داشتند و
از آنچه روزيشان داديم نهان و آشكارا انفاق كردند و بدى را با نيكى
مىزدايند ايشان راست فرجام خوش سراى باقى | وَالَّذِينَ
صَبَرُواْ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ
وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلاَنِيَةً وَيَدْرَؤُونَ
بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ | |
[همان]
بهشتهاى عدن كه آنان با پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان كه درستكارند
در آن داخل مىشوند و فرشتگان از هر درى بر آنان درمىآيند | جَنَّاتُ
عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ
وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَالمَلاَئِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِم مِّن كُلِّ بَابٍ
| |
[و به آنان مىگويند] درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر كرديد راستى چه نيكوست فرجام آن سراى | سَلاَمٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ | |
و
كسانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مىشكنند و آنچه را خدا به پيوستن آن
فرمان داده مىگسلند و در زمين فساد مىكنند بر ايشان لعنت است و بد
فرجامى آن سراى ايشان راست | وَالَّذِينَ
يَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ
اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ أُوْلَئِكَ لَهُمُ
اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ | |
خدا
روزى را براى هر كه بخواهد گشاده يا تنگ مىگرداند و[لى آنان] به زندگى
دنيا شاد شدهاند و زندگى دنيا در [برابر] آخرت جز بهرهاى [ناچيز] نيست | اللّهُ
يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقَدِرُ وَفَرِحُواْ بِالْحَيَاةِ
الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ | |
و
كسانى كه كافر شدهاند مىگويند چرا از جانب پروردگارش معجزهاى بر او
نازل نشده است بگو در حقيقتخداست كه هر كس را بخواهد بىراه مىگذارد و هر
كس را كه [به سوى او] بازگردد به سوى خود راه مىنمايد | وَيَقُولُ
الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ
إِنَّ اللّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ | |
همان كسانى كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مىيابد | الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ | |
كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند خوشا به حالشان و خوش سرانجامى دارند | الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ | |
بدين
گونه تو را در ميان امتى كه پيش از آن امتهايى روزگار به سر بردند
فرستاديم تا آنچه را به تو وحى كرديم بر آنان بخوانى در حالى كه آنان به
[خداى] رحمان كفر مىورزند بگو اوست پروردگار من معبودى بجز او نيست بر او
توكل كردهام و بازگشت من به سوى اوست | كَذَلِكَ
أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهَا أُمَمٌ لِّتَتْلُوَ
عَلَيْهِمُ الَّذِيَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ
بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ
تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ | |
و
اگر قرآنى بود كه كوهها بدان روان مىشد يا زمين بدان قطعه قطعه مىگرديد
يا مردگان بدان به سخن درمىآمدند [باز هم در آنان اثر نمىكرد] نه چنين
است بلكه همه امور بستگى به خدا دارد آيا كسانى كه ايمان آوردهاند
ندانستهاند كه اگر خدا مىخواست قطعا تمام مردم را به راه مىآورد و كسانى
كه كافر شدهاند پيوسته به [سزاى] آنچه كردهاند مصيبت كوبندهاى به آنان
مىرسد يا نزديك خانههايشان فرود مىآيد تا وعده خدا فرا رسد آرى خدا وعده
[خود را] خلاف نمىكند | وَلَوْ
أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ
أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ
يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَن لَّوْ يَشَاءُ اللّهُ لَهَدَى النَّاسَ
جَمِيعًا وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُواْ تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُواْ
قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ
اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ | |
و
بىگمان فرستادگان پيش از تو [نيز] مسخره شدند پس به كسانى كه كافر شده
بودند مهلت دادم آنگاه آنان را [به كيفر] گرفتم پس چگونه بود كيفر من | وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ | |
آيا
كسى كه بر هر شخصى بدانچه كرده است مراقب است [مانند كسى است كه از همه جا
بىخبر است] و براى خدا شريكانى قرار دادند بگو نامشان را ببريد آيا او را
به آنچه در زمين است و او نمىداند خبر مىدهيد يا سخنى سطحى [و ميانتهى]
مىگوييد [چنين نيست] بلكه براى كسانى كه كافر شدهاند نيرنگشان آراسته
شده و از راه [حق] بازداشته شدهاند و هر كه را خدا بىراه گذارد رهبرى
نخواهد داشت | أَفَمَنْ
هُوَ قَآئِمٌ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَجَعَلُواْ لِلّهِ
شُرَكَاء قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي
الأَرْضِ أَم بِظَاهِرٍ مِّنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ
مَكْرُهُمْ وَصُدُّواْ عَنِ السَّبِيلِ وَمَن يُضْلِلِ اللّهُ فَمَا لَهُ
مِنْ هَادٍ | |
براى آنان در زندگى دنيا عذابى است و قطعا عذاب آخرت دشوارتر است و براى ايشان در برابر خدا هيچ نگهدارندهاى نيست | لَّهُمْ عَذَابٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَقُّ وَمَا لَهُم مِّنَ اللّهِ مِن وَاقٍ | |
وصف
بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده [اين است كه] از زير [درختان ] آن
نهرها روان است ميوه و سايهاش پايدار است اين است فرجام كسانى كه
پرهيزگارى كردهاند و فرجام كافران آتش [دوزخ] است | مَّثَلُ
الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا
الأَنْهَارُ أُكُلُهَا دَآئِمٌ وِظِلُّهَا تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ
اتَّقَواْ وَّعُقْبَى الْكَافِرِينَ النَّارُ | |
و
كسانى كه به آنان كتاب [آسمانى] دادهايم از آنچه به سوى تو نازل شده شاد
مىشوند و برخى از دستهها كسانى هستند كه بخشى از آن را انكار مىكنند بگو
جز اين نيست كه من مامورم خدا را بپرستم و به او شرك نورزم به سوى او
مىخوانم و بازگشتم به سوى اوست | وَالَّذِينَ
آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمِنَ
الأَحْزَابِ مَن يُنكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ
اللّهَ وَلا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ | |
و
بدين سان آن [قرآن] را فرمانى روشن نازل كرديم و اگر پس از دانشى كه به تو
رسيده [باز] از هوسهاى آنان پيروى كنى در برابر خدا هيچ دوست و حمايتگرى
نخواهى داشت | وَكَذَلِكَ
أَنزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ
مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ وَاقٍ | |
و
قطعا پيش از تو [نيز] رسولانى فرستاديم و براى آنان زنان و فرزندانى قرار
داديم و هيچ پيامبرى را نرسد كه جز به اذن خدا معجزهاى بياورد براى هر
زمانى كتابى است | وَلَقَدْ
أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا
وَذُرِّيَّةً وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ
اللّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ | |
خدا آنچه را بخواهد محو يا اثبات مىكند و اصل كتاب نزد اوست | يَمْحُو اللّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ | |
و
اگر پارهاى از آنچه را كه به آنان وعده مىدهيم به تو بنمايانيم يا تو را
بميرانيم جز اين نيست كه بر تو رساندن [پيام] است و بر ما حساب [آنان] | وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ | |
آيا
نديدهاند كه ما [همواره] مىآييم و از اطراف اين زمين مىكاهيم و خداست
كه حكم مىكند براى حكم او باز دارندهاى نيست و او به سرعتحسابرسى مىكند
| أَوَلَمْ
يَرَوْاْ أَنَّا نَأْتِي الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللّهُ
يَحْكُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَهُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ | |
و
به يقين كسانى كه پيش از آنان بودند نيرنگ كردند ولى همه تدبيرها نزد
خداست آنچه را كه هر كسى به دست مىآورد مىداند و به زودى كافران بدانند
كه فرجام آن سراى از كيست | وَقَدْ
مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلِلّهِ الْمَكْرُ جَمِيعًا يَعْلَمُ
مَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَسَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى
الدَّارِ | |
و كسانى كه كافر شدند مىگويند تو فرستاده نيستى بگو كافى استخدا و آن كس كه نزد او علم كتاب است ميان من و شما گواه باشد | وَيَقُولُ
الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا
بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ | |
|
| |
خدايى كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست و واى بر كافران از عذابى سخت | اللّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَوَيْلٌ لِّلْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ شَدِيدٍ | |
همانان كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح مىدهند و مانع راه خدا مىشوند و آن را كج مىشمارند آنانند كه در گمراهى دور و درازى هستند | الَّذِينَ
يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الآخِرَةِ وَيَصُدُّونَ عَن
سَبِيلِ اللّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا أُوْلَئِكَ فِي ضَلاَلٍ بَعِيدٍ | |
و
ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنان
بيان كند پس خدا هر كه را بخواهد بىراه مىگذارد و هر كه را بخواهد هدايت
مىكند و اوست ارجمند حكيم | وَمَا
أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ
فَيُضِلُّ اللّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ
الْحَكِيمُ | |
و
در حقيقت موسى را با آيات خود فرستاديم [و به او فرموديم] كه قوم خود را
از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آور و روزهاى خدا را به آنان يادآورى كن
كه قطعا در اين [يادآورى] براى هر شكيباى سپاسگزارى عبرتهاست | وَلَقَدْ
أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ
إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ
لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ | |
و
[به خاطر بياور] هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت نعمتخدا را بر خود به
ياد آوريد آنگاه كه شما را از فرعونيان رهانيد [همانان] كه بر شما عذاب سخت
روا مىداشتند و پسرانتان را سر مىبريدند و زنانتان را زنده مىگذاشتند و
در اين [امر] براى شما از جانب پروردگارتان آزمايشى بزرگ بود | وَإِذْ
قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ
أَنجَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ
وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَفِي ذَلِكُم
بَلاء مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ | |
و
آنگاه كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعا سپاسگزارى كنيد [نعمت] شما
را افزون خواهم كرد و اگر ناسپاسى نماييد قطعا عذاب من سختخواهد بود | وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ | |
و موسى گفت اگر شما و هر كه در روى زمين است همگى كافر شويد بىگمان خدا بىنياز ستوده[صفات] است | وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ | |
آيا
خبر كسانى كه پيش از شما بودند قوم نوح و عاد و ثمود و آنانكه بعد از
ايشان بودند [و] كسى جز خدا از آنان آگاهى ندارد به شما نرسيده است
فرستادگانشان دلايل آشكار برايشان آوردند ولى آنان دستهايشان را [به نشانه
اعتراض] بر دهانهايشان نهادند و گفتند ما به آنچه شما بدان ماموريت داريد
كافريم و از آنچه ما را بدان مىخوانيد سخت در شكيم | أَلَمْ
يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ
وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللّهُ
جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي
أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ
وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ | |
پيامبرانشان
گفتند مگر در باره خدا پديد آورنده آسمانها و زمين ترديدى هست او شما را
دعوت مىكند تا پارهاى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و تا زمان معينى
شما را مهلت دهد گفتند شما جز بشرى مانند ما نيستيد مىخواهيد ما را از
آنچه پدرانمان مىپرستيدند باز داريد پس براى ما حجتى آشكار بياوريد | قَالَتْ
رُسُلُهُمْ أَفِي اللّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ
يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى
أَجَلٍ مُّسَمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا
تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَآؤُنَا فَأْتُونَا
بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ | |
پيامبرانشان
به آنان گفتند ما جز بشرى مثل شما نيستيم ولى خدا بر هر يك از بندگانش كه
بخواهد منت مىنهد و ما را نرسد كه جز به اذن خدا براى شما حجتى بياوريم و
مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند | قَالَتْ
لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَكِنَّ
اللّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن
نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَعلَى اللّهِ
فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ | |
و
چرا بر خدا توكل نكنيم و حال آنكه ما را به راههايمان رهبرى كرده است و
البته ما بر آزارى كه به ما رسانديد شكيبايى خواهيم كرد و توكلكنندگان
بايد تنها بر خدا توكل كنند | وَمَا
لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا
وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ
الْمُتَوَكِّلُونَ | |
و
كسانى كه كافر شدند به پيامبرانشان گفتند شما را از سرزمين خودمان بيرون
خواهيم كرد مگر اينكه به كيش ما بازگرديد پس پروردگارشان به آنان وحى كرد
كه حتما ستمگران را هلاك خواهيم كرد | وَقَالَ
الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَآ أَوْ
لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ
الظَّالِمِينَ | |
و
قطعا شما را پس از ايشان در آن سرزمين سكونتخواهيم داد اين براى كسى است
كه از ايستادن [در محشر به هنگام حساب] در پيشگاه من بترسد و از تهديدم بيم
داشته باشد | وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ | |
و [پيامبران از خدا] گشايش خواستند و [سرانجام] هر زورگوى لجوجى نوميد شد | وَاسْتَفْتَحُواْ وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ | |
[آن كس كه] دوزخ پيش روى اوست و به او آبى چركين نوشانده مىشود | مِّن وَرَآئِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَى مِن مَّاء صَدِيدٍ | |
آن را جرعه جرعه مىنوشد و نمىتواند آن را فرو برد و مرگ از هر جانبى به سويش مىآيد ولى نمىميرد و عذابى سنگين به دنبال دارد | يَتَجَرَّعُهُ
وَلاَ يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَمَا
هُوَ بِمَيِّتٍ وَمِن وَرَآئِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ | |
مثل
كسانى كه به پروردگار خود كافر شدند كردارهايشان به خاكسترى مىماند كه
بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد از آنچه به دست آوردهاند هيچ
[بهرهاى] نمىتوانند برد اين است همان گمراهى دور و دراز | مَّثَلُ
الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ
الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لاَّ يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُواْ عَلَى
شَيْءٍ ذَلِكَ هُوَ الضَّلاَلُ الْبَعِيدُ | |
آيا در نيافتهاى كه خدا آسمانها و زمين را به حق آفريده اگر بخواهد شما را مىبرد و خلق تازهاى مىآورد | أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحقِّ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ | |
و اين [كار] بر خدا دشوار نيست | وَمَا ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ | |
و
همگى در برابر خدا ظاهر مىشوند پس ناتوانان به گردنكشان مىگويند ما
پيروان شما بوديم آيا چيزى از عذاب خدا را از ما دور مىكنيد مىگويند اگر
خدا ما را هدايت كرده بود قطعا شما را هدايت مىكرديم چه بىتابى كنيم چه
صبر نماييم براى ما يكسان است ما را راه گريزى نيست | وَبَرَزُواْ
لِلّهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفَاء لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا
كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ
اللّهِ مِن شَيْءٍ قَالُواْ لَوْ هَدَانَا اللّهُ لَهَدَيْنَاكُمْ سَوَاء
عَلَيْنَآ أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٍ | |
و
چون كار از كار گذشت [و داورى صورت گرفت] شيطان مىگويد در حقيقتخدا به
شما وعده داد وعده راست و من به شما وعده دادم و با شما خلاف كردم و مرا بر
شما هيچ تسلطى نبود جز اينكه شما را دعوت كردم و اجابتم نموديد پس مرا
ملامت نكنيد و خود را ملامت كنيد من فريادرس شما نيستم و شما هم فريادرس من
نيستيد من به آنچه پيش از اين مرا [در كار خدا] شريك مىدانستيد كافرم آرى
ستمكاران عذابى پردرد خواهند داشت | وَقَالَ
الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ
الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن
سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي
وَلُومُواْ أَنفُسَكُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتُمْ
بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ
الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ | |
و
كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند به بهشتهايى درآورده
مىشوند كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است كه به اذن پروردگارشان در
آنجا جاودانه به سر مىبرند و درودشان در آنجا سلام است | وَأُدْخِلَ
الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن
تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِيَّتُهُمْ
فِيهَا سَلاَمٌ | |
آيا نديدى خدا چگونه مثل زده سخنى پاك كه مانند درختى پاك است كه ريشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است | أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء | |
ميوهاش را هر دم به اذن پروردگارش مىدهد و خدا مثلها را براى مردم مىزند شايد كه آنان پند گيرند | تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ | |
و مثل سخنى ناپاك چون درختى ناپاك است كه از روى زمين كنده شده و قرارى ندارد | وَمَثلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ | |
خدا
كسانى را كه ايمان آوردهاند در زندگى دنيا و در آخرت با سخن استوار ثابت
مىگرداند و ستمگران را بىراه مىگذارد و خدا هر چه بخواهد انجام مىدهد | يُثَبِّتُ
اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ
الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللّهُ الظَّالِمِينَ وَيَفْعَلُ
اللّهُ مَا يَشَاءُ | |
آيا به كسانى كه [شكر] نعمتخدا را به كفر تبديل كردند و قوم خود را به سراى هلاكت درآوردند ننگريستى | أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ | |
[در آن سراى هلاكت كه] جهنم است [و] در آن وارد مىشوند و چه بد قرارگاهى است | جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ | |
و براى خدا مانندهايى قرار دادند تا [مردم را] از راه او گمراه كنند بگو برخوردار شويد كه قطعا بازگشتشما به سوى آتش است | وَجَعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا لِّيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُواْ فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ | |
به
آن بندگانم كه ايمان آوردهاند بگو نماز را بر پا دارند و از آنچه به
ايشان روزى دادهايم پنهان و آشكارا انفاق كنند پيش از آنكه روزى فرا رسد
كه در آن نه داد و ستدى باشد و نه دوستيى | قُل
لِّعِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُواْ يُقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَيُنفِقُواْ
مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلانِيَةً مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ
لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خِلاَلٌ | |
خداست
كه آسمانها و زمين را آفريد و از آسمان آبى فرستاد و به وسيله آن از
ميوهها براى شما روزى بيرون آورد و كشتى را براى شما رام گردانيد تا به
فرمان او در دريا روان شود و رودها را براى شما مسخر كرد | اللّهُ
الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً
فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ
الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ
الأَنْهَارَ | |
و خورشيد و ماه را كه پيوسته روانند براى شما رام گردانيد و شب و روز را [نيز] مسخر شما ساخت | وَسَخَّر لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَآئِبَينَ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ | |
و
از هر چه از او خواستيد به شما عطا كرد و اگر نعمتخدا را شماره كنيد
نمىتوانيد آن را به شمار درآوريد قطعا انسان ستمپيشه ناسپاس است | وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ | |
و [ياد كن] هنگامى را كه ابراهيم گفت پروردگارا اين شهر را ايمن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار | وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ | |
پروردگارا
آنها بسيارى از مردم را گمراه كردند پس هر كه از من پيروى كند بى گمان او
از من است و هر كه مرا نافرمانى كند به يقين تو آمرزنده و مهربانى | رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ | |
پروردگارا
من [يكى از] فرزندانم را در درهاى بىكشت نزد خانه محترم تو سكونت دادم
پروردگارا تا نماز را به پا دارند پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان
گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزى ده باشد كه سپاسگزارى
كنند | رَّبَّنَا
إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ
بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ
أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ
الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ | |
پروردگارا
بىگمان تو آنچه را كه پنهان مىداريم و آنچه را كه آشكار مىسازيم
مىدانى و چيزى در زمين و در آسمان بر خدا پوشيده نمىماند | رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللّهِ مِن شَيْءٍ فَي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء | |
سپاس خداى را كه با وجود سالخوردگى اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد به راستى پروردگار من شنونده دعاست | الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء | |
پروردگارا مرا برپادارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نيز پروردگارا و دعاى مرا بپذير | رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء | |
پروردگارا روزى كه حساب برپا مىشود بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى | رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ | |
و
خدا را از آنچه ستمكاران مىكنند غافل مپندار جز اين نيست كه [كيفر] آنان
را براى روزى به تاخير مىاندازد كه چشمها در آن خيره مىشود | وَلاَ تَحْسَبَنَّ اللّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الأَبْصَارُ | |
شتابان سر برداشته و چشم بر هم نمىزنند و [از وحشت] دلهايشان تهى است | مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُءُوسِهِمْ لاَ يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاء | |
و
مردم را از روزى كه عذاب بر آنان مىآيد بترسان پس آنان كه ستم كردهاند
مىگويند پروردگارا ما را تا چندى مهلت بخش تا دعوت تو را پاسخ گوييم و از
فرستادگان [تو] پيروى كنيم [به آنان گفته مىشود] مگر شما پيش از اين سوگند
نمىخورديد كه شما را فنايى نيست | وَأَنذِرِ
النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُواْ
رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ
الرُّسُلَ أَوَلَمْ تَكُونُواْ أَقْسَمْتُم مِّن قَبْلُ مَا لَكُم مِّن
زَوَالٍ | |
و
در سراهاى كسانى كه بر خود ستم روا داشتند سكونت گزيديد و براى شما آشكار
گرديد كه با آنان چگونه معامله كرديم و مثلها براى شما زديم | وَسَكَنتُمْ
فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ
فَعَلْنَا بِهِمْ وَضَرَبْنَا لَكُمُ الأَمْثَالَ | |
و به يقين آنان نيرنگ خود را به كار بردند و [جزاى] مكرشان با خداست هر چند از مكرشان كوهها از جاى كنده مىشد | وَقَدْ مَكَرُواْ مَكْرَهُمْ وَعِندَ اللّهِ مَكْرُهُمْ وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ | |
پس مپندار كه خدا وعده خود را به پيامبرانش خلاف مىكند كه خدا شكستناپذير انتقامگيرنده است | فَلاَ تَحْسَبَنَّ اللّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ | |
روزى كه زمين به غير اين زمين و آسمانها [به غير اين آسمانها] مبدل گردد و [مردم] در برابر خداى يگانه قهار ظاهر شوند | يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ | |
و گناهكاران را در آن روز مىبينى كه با هم در زنجيرها بسته شدهاند | وَتَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُّقَرَّنِينَ فِي الأَصْفَادِ | |
تنپوشهايشان از قطران است و چهرههايشان را آتش مىپوشاند | سَرَابِيلُهُم مِّن قَطِرَانٍ وَتَغْشَى وُجُوهَهُمْ النَّارُ | |
تا خدا به هر كس هر چه به دست آورده است جزا دهد كه خدا زودشمار است | لِيَجْزِي اللّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ | |
اين
[قرآن] ابلاغى براى مردم است [تا به وسيله آن هدايتشوند] و بدان بيم
يابند و بدانند كه او معبودى يگانه است و تا صاحبان خرد پند گيرند | هَذَا بَلاَغٌ لِّلنَّاسِ وَلِيُنذَرُواْ بِهِ وَلِيَعْلَمُواْ أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَلِيَذَّكَّرَ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ |