با هر کدام از بافنده‌ها که صحبت می‌کردی،‌ عشق در تبلور یک حس عمیق به بودن مشاهده می‌شد؛ زنانی که نان آور خانه‌هاشان هستند و نان شان را با عشق می‌بافتد.

به گزارش خبرنگار حوزه رفاهی گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران ، در میان شلوغی‌ خیابان های پایتخت، در جایی نزدیک مرکز شهر،میان بافت قدیمی و پرازدحام، جایی که هیچ کس حتی فکرش را هم نمی کند ،تاروپود زندگی عده‌ای با گره های ابریشمی بر روی دار قالی بافته می شود. کارگاه و مکان مورد نظر در میان همهمه ی هر روزه گم شده بود .کسبه اطراف هم تا به حال اسمی از آنجا نشنیده بودند که باعث شد پیدا شدنش کمی سخت باشد. بنابراین مدیر کارگاه برای همراهی به دنبالمان آمد. 

درب آهنی و بزرگ و البته کهنه کارگاه مرا یاد فرش فروشی های بزرگ در دل بازار انداخت. وقتی به فضای داخل کارگاه پا گذاشتم،هیچ چیز در آن جا به چشم نمی آمد و اتاق آقای مدیر که تنها مکان  رسمی کارگاه ،بوی کهنگی می داد. جایی که از فضای سبک و سیاق روز به دور بود و در عین حال حس زندگی در آن موج می زد. کنار اتاق او پر از تابلو فرش هایی بود که به دستان زنان این آب و خاک در هم تنیده شده بود.البته هنوز کمی با آنچه که بر روی دیوار قرار می گرفت فاصله داشت.

" سیروس مرادی " کارآفرین در حوزه زنان سرپرست خانوار و فرش، کار خود را در سال 62 ، با رفوگری در بازار قدیم تهران شروع کرد و از همان ابتدا روحش در فرش همچون تارو پود اصیل ایرانی آن گره خورد. همزمان تحصیلات خود را به صورت آزاد و تخصصی ادامه داد. همیشه با یکبار نگاه کردن به دست استاد کار ، فن مورد نظر را یاد می گرفت  و هیچ گاه برای آموزش هایی که دید توضیح و تشریحی در باب آن ها نشنید. از این حجره به آن حجره، از این استاد به آن استاد به صورت مجانی کار کرد تا کم کم روی پای خود بایستد. مدتی نمی گذشت که فهمید پای فرش هم به رشته های فنی باز شده است ، بنابراین مقطع کاردانش رشته فرش را به امید تحصیلاتش در دانشگاه شروع کرد و سرانجام استاد کار فرش شد.

*خواستن توانستن است

روی صندلی چوبی و سخت سیروس مرادی ،مدیر کارگاه چند دقیقه ای را با وی به صحبت نشستم :
12 سال در کار فرش به صورت تخصصی کار می کردم ،‌ که فوق دیپلم این رشته را هم گرفتم. و پس از اخذ درجه مدرسی ، تدریس خود را دانشگاه اردکان یزد آغاز کردم.

از ابتدا دوست داشتم ، آنچه را که خود می دانم به دیگران آموزش دهم. مراکز قالی بافی بسیاری از کمیته امداد در حال تعطیلی بود ، که با همکاری این نهاد گام های موثری برای توسعه مهارت و آموزش قالی بافی در سطح استان تهران، آن هم به صورت تخصصی برداشته شد.

در ابتدا مطالعه ای بر روی قالیبافان استان تهران انجام شد که درآن زمان بیشتر از 50 نفر نبودند . اما در طول 5 سال گذشته ، 500 نفر در این رشته تربیت شدند که هم اکنون توانایی اشتغال و کسب درآمد را از این راه دارند.

نقطه اولیه کار در پیشوای ورامین زده شد، که با در اختیار قرار گرفتن زمینی توانستیم کارگاه تخصصی فرش استان تهران را، راه اندازی کنیم. ورامین به علت بافت سنتی و بومی اش ، مردم علاقه زیادی به کار فرش نشان می دهند و تمام وقت خود را برای این کار می گذارند.
 استقبال زنان نیز از کارگاه های قالی بافی بسیار خوب است چرا که آموزش می بایست در کنار کار باشد. چنین فضایی ، آموزش در کنار اشتغال به انگیزه و مهارت افزایی کارآموز کمک می کند .

در حال حاضر 2 کارگاه دائم و همچنین دو کارگاه فصلی در رودهن و دماوند برپا می شود.

به طور معمول برای  خرید مواد اولیه ، خود وارد می شویم . گاهی اوقات عدم هماهنگی با قالی بافان منجر می شود که آنان مواد اولیه را گرانتر خریداری کنند.

سیروس مرادی برای آینده کارگاه خود برنامه های مختلفی دارد. فضای بسیار بزرگ کارگاه این امکان را به او داده که استفاده و بهره برداری بیشتری از محیط صورت بگیرد.

البته خوش فکری این کارآفرین هم بی تاثیر نیست، او عنوان کرد:  با مساعدت کمیته امداد، بخش های مختلف مرتبط با فرش نیز راه اندازی شود که زنان سرپرست خانوار متناسب با نوع علاقه مندی و توانایی خود در آن فعالیت کنند. این محصولات صرف جنبه تزیینی خود ، کاربرد های زیادی نیز دارند.

او به اشراف کارگاه به خیابان اصلی اشاره کرد و گفت: باید از تمام امکانات موجود بیشتر از آنچه که هست استفاده کرد. دسترسی کارگاه به خیابان اصلی این فرصت را به ما می دهد که با راه اندازی فروشگاه عرضه مستقیم محصولات فرش ، ضمن ارتباط مستقیم با مشتریان خود ، متناسب با تقاضا ی آنان دست به تولید زده و سود بیشتری عاید زنان سرپرست خانوارشود.


سر زدن به کارگاه اصلی ، جایی که زنان و دختران سرپرست خانوار بر روی دارقالی نقشی دیگر بر زندگی خود می زنند، خالی از لطف نیست. در سالنی نه چندان بزرگ و نوساز که هر کس مشغول کار خودش است. هر کس در گره زدن ، به گره ای بر می خورد از دیگری کمک می گرفت. زنان قالی بافی که هر کدام برای خود داستان جداگانه ای دارند.

خیلی هاشان با این که تازه چند ماهی بود قالی بافی راشروع کرده بودند، اما برای خود به  درجه استادی رسیده اند. 

خانمی هم که از کودکی قالی بافی می کرد، اکنون  هنر و ذوق خود را به دخترش رسانده است. مادر و دختری که در کنار هم مدت ها قالی بافی کردند و حال در انتظار نوه دار شدن روزها را سپری می کند. کارش را دوست دارد و هنر کودکی اش مایه ارتزاق روزهایشان شده است.

 جای سوال نیست که در گوشه چنین جایی ، یک دختر نوزده ساله دانشجوی مهندسی پزشکی ، این همه راه طی کند تا بافتن را، خود بیاموزد، بیاموزد تا هنر دستش، تبدیل به یک تابلو نفیس بر روی دیوار خانه ها شود.  دختر ایرانی است دیگر هر چقدر هم غرق در دنیای مدرن شود باز حس دخترانه اش پیوندی عجیب با زیبایی و هنر دارد. وقتی گُل نقشه روبرویش را با رنگ فیروزه ای بر دارقالی گره می زد، لبخند عمیقش نیز در تار و پود فرش بافته می شد. همان حس تازگی و زندگی که با دیدن بسیاری از تابلو فرش ها به سراغ مان می آید.

با هر کدام از بافنده ها که صحبت می کردی،‌عشق در تبلور یک حس عمیق به بودن مشاهده می شد. زنانی که نان آور خانه هاشان هستند و نان شان را با عشق می بافتند. 

باور بسیاری برای رسیدن به ایستادن بر روی پاهای خود شاید سخت به نظر برسد اما حقیقتی است که با کمی دقیق نگاه کردن می توان آن را پیدا کرد. 

پا که از کارگاه بیرون می گذاری باز دوباره همهمه و گم شدن صدایی آشنا وقصه ی زندگی زنان سرپرست خانوار ادامه دارد.


گزارش : محبوبه بابارحیم 

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار