بیشتر مخاطبان سینما با شنیدن نام برادران کیایی به یاد فیلم سینمایی "خط ویژه" می افتند، فیلمی که در سی و دومین دوره جشنواره فیلم فجر از نگاه تماشاگران برگزیده شد اما موفقیتهای این دو برادر در "خط ویژه" خلاصه نشد و "عصر یخبندان" وجههی دیگری از شم هنری محسن و مصطفی را به دوستادارانشان نشان داد. به بهانه آغاز اکران فیلم سینمایی عصریخبندان ، دومین فیلم برگزیده مصطفی کیایی از نگاه تماشاگران در سی و سومین جشنواره فیلم فجر، با محسن کیایی که برای بازی در این فیلم کاندیدای سیمرغ بلوری نقش مکمل مرد شد گفتگویی ترتیب دادیم که به شرح زیر است:
سین: دقیقا متولد چه روز و ماه و سالی هستید؟
جیم:من متولد 60/6/6 ساعت 6 صبح هستم.
سین:چه کسی به شما گفت ساعت 6 صبح به دنیا آمدید؟
جیم:خانواده به من گفتند چون خودم اون روز را یادم نمیآید (باخنده).
سین:از دوران کودکی چه چیزی بیش از همه در ذهن شما مانده است؟
جیم:من بیشتر از همه آتیشهایی که با مصطفی میسوزاندیم را یادم میآید.
سین:کلا چند فرزند در خانواده هستید؟
جیم:سه برادریم. من، مصطفی و میلاد. مصطفی 5 سال از من و من 7 سال از میلاد بزرگترم.
سین:دوست داشتید صاحب خواهر هم بودید؟
جیم:به شدت دوست داشتم صاحب یک خواهر بودم. خیلی وقتها به خودم میگویم ایکاش در این لحظه خواهری داشتم که با او صحبت میکردم، به همین دلیل دوست دارم اگر بچهدار شدم، فرزندم دختر باشد.
سین:از میان سه برادر کدامیک بر بقیه تسلط داشتید؟
جیم:من از بقیه مظلومتر بودم، معمولا بچههای وسط چنین شرایطی دارند، چون بچههای اول که به دلیل بزرگ بودن حرفشان شنیده میشود و بچههای آخر هم به خاطر تهتغاری بودن جایگاه ویژهای دارند، من هم در خانواده همیشه نان میخریدم، برف پارو میکردم و ... (باخنده)
سین:پدر و مادرتان بیشتر طرفدار کدام پسر بودند؟
جیم:پدرم بیشتر طرفدار مصطفی و مادرم طرفدار من بود. البته این صحبتها شوخی است و پدر و مادر من فرقی بین فرزندانشان نمیگذاشتند.
سین:برادر کوچک شما هم هنرمند است؟
جیم:بله، میلاد در حال حاضر کارگردانی و فیلمبرداری میخواند و در فیلمهای ما هم کارهای پشت صحنه را انجام میدهد.
سین:خیلی جالب است که هرسه برادر هنری هستید. وجود چه عنصری در خانواده شما سبب محقق شدن این موضوع شد؟
جیم:واقعا نمیدانم. اما پدرم صدای خیلی خوبی دارد و یک شاخه از هنر در آن دیده میشود، مادرم هم به نوعی هنرمند است. اما در کل من و مصطفی از بچگی هنرمند بودیم. من به حدی عاشق تلویزیون بودم که وقتی گریه میکردم، من را جلوی تلویزیون قرار میدادند و من ساکت میشدم. مصطفی به دلیل اینکه 5 سال بزرگتر از من بود، زودتر وارد مدرسه میشد و تئاتر را آغاز میکرد و 5 سال بعد هم که من وارد میشدم، همه از من انتظار داشتند راه او را ادامه دهم و به این ترتیب من وارد کار بازیگری و تئاتر شدم.
سین:پس مصطفی در جهتگیری شما به سمت بازیگری نقش زیادی داشت؟
جیم:مصطفی به اندازه خیلی زیادی در آشنا شدن من با تئاتر و ورودم به این عرصه نقش داشت. در دوران دبیرستان من از مدرسه فرار میکردم تا به اجراهای مصطفی برسم.
سین:از چه زمانی متوجه شدید استعداد بازیگری دارید؟
جیم:در همان دوران مدرسه اولین جایزه تئاترم را گرفتم و فهمیدم استعداد بازیگری دارم، اما قبل از آن عمویم اسم من را طوطی گذاشته بود. من از آن بچههایی بودم که خیلی حرف میزدم و جوکهای بیمزه تعریف میکردم و به همین دلیل عمویم من را طوطی صدا میزد. در مدرسه هم دبیرهای پرورشیمان به خاطر حضور من در تئاتر به حدی من را قبول داشتند که کلید اتاقشان را به دست من میدادند و تئاتر هم بهانه خوبی برای از کلاس در رفتن بود.
ما به بهانه تئاتر از کلاس بیرون میآمدیم و دورهم جمع میشدیم و بعد هم دوستانمان را جمع و برایشان اجرا میکردیم تا اینکه در 17 سالگی اولین تئاتر حرفهای ام را در جشنواره نمایشگران فردا در کرج روی صحنه اجرا کردم. داوران آن جشنواره گلاب آدینه، داریوش ارجمند، حسین مسافر آستانه و مهدی هاشمی بودند و من در آن جشنواره استانی جایزه 1 بازیگری را گرفتم و از آن زمان بازیگری برایم جدی شد.
سین:تا جایی که من اطلاع دارم شما فوتبال هم بازی میکردید، چه شد که این حرفه را پی نگرفتید؟
جیم:من از 14 سالگی فوتبال بازی میکردم. تیمهای جاوید، شهدا، جوانان، پرسپولیس و جوانان بهمن از جمله تیمهایی بودند که من در آنها بازی میکردم تا اینکه زانویم آسیب دید و به سمت و سوی تئاتر کشیده شدم، اما همچنان در تیم فوتبال هنرمندان بازی میکنم.
سین:خودتان طرفدار کدام تیم هستید؟
جیم:من طرفدار شیش آتیشه پرسپولیس هستم.
سین:کدام بازیکن را دوست دارید؟
جیم:به شدت عاشق احمدرضا عابدزاده هستم، چون پست خودم هم دروازهبانی بود، عابدزاده برایم یک اسطوره به حساب میآمد. اما علی دایی، علی کریمی، مهدی مهدویکیا و کریم باقری هم از بازیکنانی هستند که دوستشان دارم.
سین:پرسپولیس این فصل را چگونه ارزیابی میکنید؟
جیم:خدا رو شکر که دو بازی دربی را بردیم (باخنده)
سین:همین کافی است؟
جیم:با این شرایطی که فوتبال دارد، همین قدر هم کافی و خوشحالکننده است.
سین:شما از چه تاریخی وارد سینما و تلویزیون شدید؟
جیم:من در همان 18_17 سالگی در سریال شاهین میخواند و رویای گلی که در مورد یک پسر شهرستانی که در مغازه اسباببازی فروشی کار میکند و شبها عروسکها واقعی میشدند و تنهاییهای او را پر میکنند بازی کردم.
در سال 86 ایفای نقش شاخص در "بعدازظهر سگی سگی" به من سپرده شد، بعد از آن سریال "راه در رو" سعید آقاخانی را بازی کردم و پس از ضدگلوله سریال مهمانان ویژه را برای جواد رضویان نوشتم. در سال گذشته هم که خط ویژه پردهنشین ، عصر یخبندان و امسال سربه راه و یک فیلم سینمایی که در فروردین و اردیبهشت ماه توسط یک کارگردان کاراولی ساخته شد به نام "آخر شب" را کار کردم.
سین:در فیلم سینمایی "بعدازظهر سگی سگی" ایفاگر یک نقش کوچک بودید، دلیل این حضور کم در اولین اثر مصطفی کیایی چه بود؟
جیم:قرار نبود نقش من در آن فیلم کوچک باشد و تصمیم داشتم نقش مجید صالحی را بازی کنم، اما چون من قبل از آن تئاتر کار کرده بودم و چهره نبودم، آن نقش را به من ندادند و من ایفاگر نقش "شاخص" دستیار سعید آقاخانی شدم و از همان جا بود که با سعید دوست شدیم و زمینه همکاریمان در "راه در رو" فراهم شد.
سین:پس نقش شاخص برای شما خیر بود؟
جیم:بله، سعید دوست بسیار خوبی است و از جایزه گرفتن او خیلی خوشحال شدم و اگر من هم جایزه مکمل را میگرفتم خوشحالیام چندبرابر میشد.
سین:راستی چه شد که شما جایزه را نگرفتید؟ خیلی از افراد سیمرغ را حق شما میدانستند.
جیم:همین که دوستان سینماگر و شما این نظر را داشته باشید برای من کافی است. بقیه مسائل سلیقهای است و جایزه گرفتن در جشنواره شرایطی دارد.
سین:به نظر من پردهنشین نقطه عطف بازیگری شما در تلویزیون و خط ویژه در سیما بود، نظر خودتان چیست؟
جیم:من سریال "پردهنشین" را خیلی دوست دارم، من 6،7 ماه با بهروز شعیبی کارکردم و در آن روزها همه چیز عالی و حرفهای بود و من فکر میکردم در سینما کار میکنم و از حضور خودم در آن گروه حرفهای و تلاشگر بسیار راضی هستم و سریال "پردهنشین" را نقطه عطف کارهایم در تلویزیون میدانم.
در سینما هم "خط ویژه" پررنگترین کار من تا قبل از "عصر یخبندان" در سینما بود و من را به سینما معرفی کرد. در صورتی که من "ضدگلوله" را دوست دارم، اما "خط ویژه" برای من اتفاق خوبی بود و کارکرد سریالی داشت و مهمترین اتفاق سینمایی من بود، اما عصر یخبندان برایم یک وجهه سینمایی درست کرد و قرار است 28 خردماه اکران شود، امیدوارم مردم آن را ببینند و از آن خوششان بیاید.
سین:در نشست فیلم "عصر یخبندان" در جشنواره فجر شما گفتید اگر در فیلم مصطفی نقشی برای شما در نظر نگرفته شده باشد، به مادرتان میگویید کارتان را درست کند! این موضوع تا چه حد صحت دارد؟
جیم:آن حرف شوخی بود. یک نکتهای وجود دارد که وقتی دو فامیل مشترک یا نسبت فامیلی در تیتراژی دیده میشود، هجمهها به وجود میآید که مثلا برادر باعث آمدن برادرش یا مادر باعث آمدن دخترش شده است.
من همیشه میگویم نتیجه کار است که مردم با دیدن آن باید قضاوت کنند. اگر من توسط مصطفی میآمدم و عملکرد بدی داشتم، دوستان حق داشتند انتقاد کنند و بگویند با پارتیبازی آمده، اما اگر عملکرد خوبی داشته باشم، این حرف منطقی نیست.
موقعیت یکبار به وجود میآید و برادرم مصطفی این موقعیت را برای من به وجود آورد، اما اگر من از آن درست استفاده نمیکردم، اتفاقات خوب الان نمیافتاد.
من هرکجا میروم افراد زیادی این سوال را از من میپرسند و من به دید شوخی به این سوال نگاه میکنم، حتی در صفحات اجتماعی هم زیر عکسهای من کامنت میگذارند که "برو بابا تو که اگر داداشت نبود هیچی نبودی" و ... اما من به آنها توجه نمیکنم و فقط به آنها میخندم.
جدا از اینها من و مصطفی از لحاظ سلیقه کاری بسیار شبیه به هم هستیم، خیلیها نمیدانند از لحظهای که ایده شکل میگیرد، من در کنار مصطفی هستم، ایده میدهم، باهم اتود میزنیم تا به یک سکانس یا پلان برسیم.
در "خط ویژه" خیلی از صحنهها را من و مصطفی باهم امتحان کردیم و دیالوگ گفتیم یا برای همین فیلم جدیدی که قرار است مصطفی کار کند، باهم در حال نوشتن داستان هستیم.
سین:شما در این فیلم جدید نقشی دارید؟
جیم:هنوز فیلمنامه کار تمام نشده و نمیدانم قرار است چه اتفاقی برای آن بیفتد، اما اگر نقشی باشد که به دردم بخورد، چرا که نه. ما یک گروه هستیم که از اولین اثر مصطفی تا امروز باهم همکاری میکنیم و فقط نام من و مصطفی بیش از همه به چشم میخورد.
هومن خواجهنوری ، نیما جوزانی، اشتری و نوبخت از جمله کسانی هستند که از اولین کار مصطفی با ما همراه بودند، همه یک رنج سنی داریم و در کنار هم فیلم میسازیم، مصطفی من را بهتر میشناسد و زوایای کار من را میداند، چرا زمانی که نقشی مناسب من است آن را به کسی بدهد که تازه بخواهد کشفش کند در صورتی که من میتوانم در کنارش باشم و کمکش کنم؟
سین:کمی در مورد "عصر یخبندان" و شرایط بازی در این اثر صحبت کنید.
جیم:بازی در عصر یخبندان برای من سخت و جذاب بود، زیرا بعد از 7 ماه که جلوی دوربین "پردهنشین" بودم، باید یک نقش بسیار متفاوت دیگر را ایفا میکردم. من ساعت 8 شب نقشم در پردهنشین تمام شد و از رباط کریم برای تست گریم به دفتر رفتم و فردای آن روز جلوی دوربین عصر یخبندان ظاهر شدم.
وقتی دوربین روشن میشد، ناخواسته سرم را زیر میانداختم و با انگشت دستم بازی میکردم. دقیقا همان کاری که براتعلی در پردهنشین انجام میداد.
دو روز اول فیلمبرداری "عصر یخبندان" برخوردهای زیادی با مصطفی داشتم، حتی 1 سکانس را گرفتیم و شب مصطفی به من گفت که دوباره باید تکرار شود و آن را تکرار کردیم. در کل رسیدن به نقشی که در عصر یخبندان داشتم برایم سخت ولی جذاب بود.
سین:تمایل شما به ایفای نقشهای جدی بیشتر است یا کمدی؟
جیم:من به کاراکتر جدی یا کمدی فکر نمیکنم، سعی میکنم آن شخصیت را بفهمم و بعد به ایفای نقش بپردازم. خدا را شکر لحنی در فیلمهای مصطفی وجود دارد که فقط برای خودش است و همان قدر که شما را میخنداند، متاثر میکند و این شاخص را میتوان در "ضدگلوله"، "خط ویژه" و عصر یخبندان هم ببینید. من احساس میکنم این خصیصه مصطفی روی بازی من هم تاثیر گذاشته و من در حال حرکت روی لبه جدی و کمدی هستم و امیدوارم از یک طرف تیغ نیافتم چون اصلا دوست ندارم بازیگر کمدی محض یا جدی مطلق باشم و دوست دارم همین روند را ادامه دهم.
سین:مصطفی تا چه حد در نحوه بازی شما تاثیر دارد؟
جیم:مصطفی بازی را خوب میشناسد و یک نعمت برای بازیگرانش به حساب میآید. او اندازه بازی را میداند و تو میتوانی با خیال راحت خودت را به دست او بسپاری.
بزرگانی چون فرهاد اصلانی، ژاله صادقی و مهدی هاشمی خودشان را بدست او سپردند و من هم از این قاعده مستثنی نیستم.
سین:زمانی که فیلم "عصر یخبندان" در سالن میلاد اکران میشد تمام سالن پرشده بود و حتی در فواصل بین صندلیها هم تماشاگر نشسته بود، در آن لحظه شما چه حسی داشتید؟
جیم:من بسیار خوشحالم که گروه عصر یخبندان و در راس آن مصطفی کیایی تقریبا یاد گرفتهاند که چگونه مخاطب را راضی نگهدارند، ما فیلمهایی داریم که تنها اقوام آن کارگردان برای دیدن فیلم به سینما میروند، به نظر من فیلمی که تماشاگر نداشته باشد، فیلم نیست.
من هنر را مانند دو دست میدانم، یک دست گروه هنری و دست دیگر تماشاگران، زمانی هنر تو ثمر میدهد که هر دو دست باهم باشند، مهمترین رکن هنر داشتن مخاطب و تماشاگر است، وقتی میبینی که مخاطبان فیلمت را دوست دارند و دنبال میکنند به خودت افتخار میکنی، من افتخار میکنم که در این دو سال فیلمهایمان جزء اولین یا دومین از نظر مخاطب بوده است و امیدوارم این اتفاق ادامهدار باشد.
سین:تا به حال شده بازی خود را در اثری ببینید و خوشتان نیاید؟
جیم:من یک وسواس بدی دارم که مصطفی و خانمم دعوایم می کنند به خاطر این ویژگی هر چیزی را که بازی میکنم، زمان دیدن می گویم چقدر بد است و آنها کمی به من امید میدهند یا اینکه بعد از اینکه تشویق تماشاگران را میبینم حالم خوب میشود، من هیچگاه از عملکرد خودم راضی نمیشوم، در حال حاضر که عصر یخبندان را نگاه میکنم میگویم ایکاش سکانس روی پل و یا سکانسی که در ماشین با آنا نعمتی داشتم را بهتر بازی میکردم. این موضوع اصلا پز نیست هنوز هم وقتی صدای خودم را میشنوم، بدم میآید و برایم عادی نشده است.
سین:بازیگری بوده که قبل از شهرت علاقه زیادی به کارکردن با او را داشته باشید و بعد برای شما این اتفاق افتاده باشد؟
جیم:یک روز در 17 سالگی در جشنواره تئاتر کنار سکوها نشسته بودم که مهتاب نصیرپور ، محمد رحمانیان و رضا فیاضی به عنوان داوران جشنواره وارد شدند، من همانجا به دوستانم گفتم من یک روز با این افراد کار خواهم کرد، دوستانم به من خندیدند و من سال بعد در سالن چهارسو برای محمد رحمانیان بازی میکردم. بعد از آن همیشه دوست داشتم با فرهاد اصلانی و مهدی هاشمی همبازی شوم.
معمولا بازیگرانی را که دوست دارم در کنارشان باشم به مصطفی سفارش میکنم و او هم در فیلمهایش استفاده میکند. همیشه دوست دارم با آدمهای بزرگ کار کنم در "ضدگلوله" 50 روز فیلمبرداری داشتیم و من در این ایام به اندازه 4 سال دانشگاه از مهدی هاشمی یاد گرفتم.
مهدی هاشمی قبل از اینکه بازیگر خوبی باشد انسان خوبی است. به نظر من بازیگر اول باید انسان باشد تا بعد بتواند به بازیگری خود هم توجه کند.
من در "ضدگلوله" دنبال مهدی هاشمی میگشتم و او را در سطح گرمای بیابان جاده قم زیر تانک در حالی که با 4 هنرور در حال گفتن لطیفه بود، پیدا میکردند. این انسان برای من سرمشقی میشود که با هنروران چگونه رفتار کند.
مهدی هاشمی به همه افراد و حتی صندلی که بر او مینشیند احترام میگذارد. وقتی رفتاری به این شکل داشته باشی کل انرژی گروه به تو بر میگردد و میتوانی کارت را درست انجام دهی، به خاطر همین بازی کردن در کنار آدمهای بزرگ بهتر از صد دانشگاه است و سعی میکنم همیشه این اتفاق بیفتد.
سین:برعکس این موضوع چه؟ بازیگر یا هنرمندی بوده که قبل از برخورد نزدیک با او ذهنیت خوبی از او داشته باشی؟ اما با دیدنش نظرتان تغییر کند؟
جیم:بله، اما اسم نمیبرم. افرادی بودند که تصور بسیار خوبی از آنها داشتم، اما با نزدیک شدن به آنها نظرم تغییر کرد و از هنر بازیگری و آن فضا بدم آمد و برعکس آن هم اتفاق افتاد. مثلا قبل از اینکه در "خط ویژه" با مصطفی زمانی کار کنم، از او خوشم نمیآمد، اما الان مصطفی به یکی از دوستان صمیمی من تبدیل شده است، به همین خاطر سعی میکنم دیگر پیش زمینه ذهنی از کسی در ذهنم درست نکنم.
سین:از میان کارگردانانی که با آنها کار کردهاید، با کدامیک راحتتر هستید؟
جیم:من با کارگردانان زیادی کار نکردهام، اما با مصطفی که خیلی راحت هستم کار کردن با بهروز شعیبی و سعید آقاخانی هم خیلی عالی بود، سعید سلطانی هم یکی از انسانهای بزرگوار تلویزیون و چون انسان بسیار خوبی است، سالها در تلویزیون فعالیت میکند. ممکن است در شرایط مختلف مثلا شرایطی که برای سریال "سر به راه" پیش آمد، تغییراتی کند، اما چون آدم درستی است از کارکردن با آن لذت میبریم.
سین:شما کمتر در مورد سریال "سر به راه" صحبت کردهاید، کمی در مورد نقش منصور و این سریال بگویید.
جیم:به خاطر اینکه خودم رضایت زیادی از کار نداشتم کمتر در مورد آن صحبت کردم، تمام گروه آن سریال روزی 16 ساعت کار میکردند و تمام تلاش خود را برای بهتر شدن سریال بکار گرفتند اما نتیجه، آنطور که میخواستیم نشد. من همیشه دوست دارم کارم بهترین باشد، اگر فیلم یا سریالی کار میکند مخاطبان از آن راضی باشند.
سین:طلاییترین زمان کاری شما تا به امروز چه زمانی بوده است؟
جیم:من در زمینه کاری دو سال فوقالعاده خوب داشتم، سال 92 و 93 با "خط ویژه"، "پردهنشین" و "عصر یخبندان" بهترین سالهای کاری من تا به امروز بودند، چون هرسه کار را دوست دارم.
سین:در زندگی شخصیتان چه؟
جیم:بهترین اتفاق زندگی من این بود که در یک سن کم یک تصمیم درست گرفتم، من از کودکی همیشه خود را بازیگر میدیدم و مطمئن بودم که یک روز بازیگر میشوم و به خودم میگفتم که تو وقتی بازیگر شدی انسان مشهوری میشوی و آن موقع زن گرفتن برایت سخت میشود. پس هنوز که معروف نشدهای باید کسی را انتخاب کنی تا در کنار تو سختی بکشد و وقتی معروف شدی مطمئن باشی که فقط بخاطر خودت در کنار او زندگی میکند.
سین:شما در چه سالی ازدواج کردید؟
جیم:من سال 81 با خانمم آشنا شدم، سال 84 نامزد و در سال 86 باهم ازدواج کردیم، الان هم 11 سال است که در کنار هم زندگی میکنیم.
سین:به پدر شدن فکر میکنید؟
جیم:بله، ان شاءالله که این اتفاق بیفتد.
سین:تا به امروز در زندگی تصمیم گرفتهاید که بعدا به شدت پشیمان شوید؟
جیم:من تصمیم گرفتم که به سربازی نروم و بعد از آن بیچاره شدم، من به سربازی نرفتم و به دنبال آن دردسرهای زیادی برای من به وجود آمد. الان هم جزو متقاضیان خرید قانونی سربازی که سه ماه است راهاندازی شده هستم.
سین:از میان رنگها چه رنگی را بیشتر از همه دوست دارید؟
جیم:من تمام رنگها را دوست دارم، حتی با آبی که رنگ پیراهن استقلال است ارتباط خوبی برقرار میکنم.
سین:شما که تا این حد پرسپولیسی هستید، موقع 4 باخت پشت سر هم پیروزی به استقلال چه حس و حالی داشتید؟
جیم:حس بدی نداشتم چون وقتی آدم طرفدار تیمی است، باید طرفدار باختهای آن هم باشد، الان من در بین تیمهای خارجی طرفدار آث میلان هستم که تیم نابودی است، اما من برایش کری میخوانم و هر هفته هم میبازیم. اما وقتی طرفداری باید طرفدار همه چیز باشی.
سین:صحبتی با فرهاد مجیدی ندارید؟
جیم:فرهاد مجیدی یکی از انسانهای پرطرفدار و دوستداشتنی استقلال است، اما ما پرسپولیسیها به علی کریمی افتخار میکنیم.
سین:چه غذایی را بیشتر از همه دوست دارید؟
جیم:من خوراک دوست ندارم، بادمجان تا 3 سال پیش دوست نداشتم، اما الان اگر هفتهای 2 بار نخورم حالم بد میشود. آبگوشت دیزی کم میخورم، از سیراب و شیردان هم بدم میآید، اما بقیه غذاها را دوست دارم.
سین:دستپخت همسرتان خوب است؟
جیم:بینظیر است، عدس پلویی درست میکند که نمیتوانی از کنارش بگذری و باقلاقاتوق را بهتر از خود شمالیها درست میکند.
سین:دستپخت مادرتان بهتر است یا همسرتان؟
جیم:دستپخت مادرم هم خیلی خوب است، اما واقعا خیلی از غذاها را هیچکس مثل خانمم نمیتواند درست کند.
سین:اهل مطالعه هستید؟
جیم:کم و بیش.
سین:آخرین کتابی که خواندهاید را به خاطر میآورید؟
جیم:اخیرا من دو نمایشنامه خواندهام و کتاب "ردپای سلوچ" محمود دولتآبادی را مطالعه کردهام.
سین:از میان شخصیتهای کارتونی کدامیک را بیشتر از همه دوست داری؟
جیم:من همیشه دوست داشتم جای "جودی آبوت" باشم، من مرد هستم و تمام همجنسهای من دوست داشتند که جای کایکو باشند، اما "جودی آبوت" یکی از کاراکترهای جذاب زندگی من است.
سین:از میان اسطورههای ایرانی دوست دارید کدامیک برای بازی به شما پیشنهاد شود؟
جیم:من فرهاد کوهکن و نادرشاه افشار را دوست دارم. در تئاتری نقش فرهاد به من داده شد و چون نتوانستم درست آنرا ایفا کنم، دوست دارم دوباره به من پیشنهاد شود. نادرشاه نیز انسان خاصی بوده است.
سین:اگر همین لحظه چه نقشی به شما پیشنهاد شود میپذیرید؟
جیم:من به هر نقشی که به من پیشنهاد شود فکر میکنم اما بیشتر دوست دارم نقش آدمهای واقعی که در جامعه به وفور دیده میشوند را ایفا کنم. هرچه نقش سادهتر باشد سختتر است.
سین:دوست دارید چه گریمی روی صورت شما پیاده شود؟
جیم:تمام بازیگران عاشق گریمهای مختلف هستند. من همیشه دوست داشتهام گریم یک زن روی من پیاده شود، اما با توجه به فیزیکی که دارم فکر نمیکنم این موضوع محقق شود.
سین:به نظر شما فرد اول سینمای ایران کیست؟
جیم:من نمیتوانم فرد اول یا دوم را مشخص کنم. اما در مورد بازیگران میتوانم بگویم که تمام بازیگران نسل قدیم آدم حسابی هستند. مهدی هاشمی، رضا بابک، مسعود کرامتی و ... رضا بابک نمونه یک انسان کامل است که بازیگران جدید باید از آنها الگو بگیرند. در حال حاضر میبینم که یک فرد با بازی در دو فیلم که یکی هم اکران نشده، خودش را گم میکند، بگذار اتفاقی بیفتد، بعد اینقدر خودتان را بگیرید. من با تمام نسل قدیمی ها رابطه خوبی برقرار میکنم.
سین:فکر میکنم دلیل ماندگاری آنها هم همین انسانیتشان باشد
جیم:این یک واقعیت است که هرچقدر روی خودت کار کنی ناخواسته داری روی بازیگریات کار میکنی ، بهترین بازیگران دنیا هم بیش از 4،5 نقش متفاوت ندارند و بعد از آن در حال تکرار هستند، اما دلیل ماندگاری آنها چیزی ورای بازیگری است و به شخصیت درونی آنها بر میگردد. خسرو شکیبایی نمونه بارز این حرف من است.
سین:حال سینما خوب است؟
جیم:اگر خود سینماییها بگذارند حال سینما میتواند خوب باشد. بلد نیستیم از این حرفه چگونه لذت ببریم، به او عشق بورزیم و کار کنیم. سینماگران باید بدانند اگر x در حال پیشرفت است، بگذاریم پیشرفت کند، چون این رشد به نفع سینما است، ما او را میزنیم، چون حس میکنیم او میخواهد جای ما را بگیرد و یاد نگرفتهایم که مسالمتآمیز باهم کار کنیم، متاسفانه خود سینماییها زیراب هم را پیش یک فرد غیر سینمایی میزنند، برای مثال فیلمی اکران میشود و میرویم، در فلان برنامه برای اینکه فیلم خودمان اکران شود زیراب همکارمان را میزنیم، من مثال عینی همه اینها را دارم، اما نمیخواهم بازش کنیم. حال سینما میتواند خوب شود اما اگر خودمان بگذاریم.
سین:شما در دو حوزه نویسندگی و بازیگری فعالیت داشتهاید، کدامیک حالتان را بهتر میکند؟
جیم:من دغدغه بازیگری را بیش از نویسندگی دارم، وقتی چیزی مینویسم و میبینم، تمام شخصیتهای آن رنگ و بوی واقعیت گرفته است. حس خوبی دارم اما از نظر روحی بازیگری بیشتر ارضایم میکند.
سین:به کارگردانی هم فکر میکنید؟
جیم:فعلا نه، اما دوست دارم آنرا تجربه کنم، کارگردانی تئاتر آشنایی با تمام هنرها ذوق ذاتی میخواهد اما سینما افزون بر اینها صنعت، آشنایی با نور، دوربین و .... میخواهد و من ترجیح میدهم اول خودم خوب یاد بگیرم و بعد به سراغ کارگردانی بروم.
سین:رابطه شما با موسیقی چطور است؟
جیم:من عاشق موسیقی سنتی هستم و کاستهای محمدرضا و همایون شجریان ، علیرضا قربانی و معتمدی در ماشینم پیدا میشود، کاملا تمام موسیقیها را دوست دارم، اما صدای شجریان هوش از سرم میبرد.
سین:بهترین فیلمی که تا به امروز دیدهاید کدام است؟
جیم:من فیلم ایرانی و خارجی خوب زیادی دیدهام، اما فیلم "مادر" علی حاتمی همیشه حال من را دگرگون میکند، انگار تمام مادران ایران در حاتمی خلاصه شدهاند.
سین:شما هم شبیه تمام پسران ایرانی حس خاصی به مادرتان دارید؟
جیم:من به شدت مادرم را دوست دارم و برایش احترام قائل هستم، اما چون انسان منطقی هستم، همه چیز را به جای خود رعایت میکنم.
سین:تا به امروز نقد و یا تعریف خاصی از مادرتان شنیدهاید؟
جیم:هیچگاه مادرم از من انتقاد نکرد ، حتی اوایل که پدرم به من میگفت به جای بازیگری دنبال کار دیگری برو، مادرم از من حمایت میکرد، بعد از ازدواج هم همسرم مشوق من بود، خیلی وقتها سرد شدم و گفتم بروم مغازه بزنم، اما به حدی همسرم به ادامه کار هنری من علاقه دارد که نگذاشت سرد شوم ، مصطفی هم همیشه پشتم بود و هست.
سین:شما متولد اول شهریور هستید؟ ویژگی بارز مردهای شهریور که در شماهم هست، چیست؟
جیم:همیشه میگویند عشق مردان شهریور مانند آتیش زیر خاکستر است، شاید تلالو نداشته باشد، اما همیشه روشن است. برای من هم همینطور است، هیچگاه عشق و دوستیام را نمیتوانم ابراز کنم اما این عشق در من وجود دارد.
سین:مهمترین شاخصهای که اطرافیانتان شما را با آن میشناسند؟
جیم:من را به تنبلی میشناسند.
سین:پرکاری شما در سال 93 خلاف این موضوع است؟
جیم:نه شما باید این موضوع را از خانمم بپرسید.
سین:در کارهای خانه به خانمتان کمک میکنید؟
جیم:به خواسته خودم نه، اما اگر از من بخواهد بله.
سین:تا به امروز به خبرنگار شدن فکر کردهاید؟
جیم:نه من دوست نداشتم خبرنگار شوم، زیرا خبرنگاری روحیاتی میخواهد که من این ویژگیها را در خودم نمیبیبنم. من به همه مسائل به دید شوخی نگاه میکنم، اگر هم خبرنگار میشدم یک خبرنگار FUN بودم.
سین:تا به امروز شده حرفی جدی بزنید اما فکر کنند در حال شوخی کردنید؟
جیم:بله، زیاد اتفاق افتاده حرف جدی زدهام اما لحنم به گونهای بوده که فکر کردهاند شوخی است.
سین:خبری درباره خودتان شنیدهاید که شگفتزده شوید؟
جیم:بله، اگر در اینترنت نام مرا سرچ کنید، گزینه محسن کیایی و پسرش میآید، آن پسر فرزند مصطفی است و چون من بسیار دوستش دارم، عکسهای زیادی با او میاندازم و الان خیلیها فکر میکنند "کارن" پسر من است.
سین:کارن هم بازیگر میشود؟
جیم:انشاءالله که بشود.
سین:دوست دارید فرزند خودتان هم بازیگر شود ؟
جیم:اصلا به من ربطی ندارد. تلاشم بر این است که اگر بچهدار شدم در زندگیاش دخالت نکنم و آرزوهای خودم را در بچهام نبینم.
سین:بزرگترین آرزوی محسن کیایی چیست؟
جیم:بزرگترین آرزوی من این است که اطرافیانم هیچگاه بیماری سخت نگیرند، زیرا ما 2 سال مداوم درگیر بیماری مادرخانمم که سرطان بود بودیم و بعد از دو سال هم ایشان فوت کردند. به حدی این دوره سخت و عذاب آور بود که آرزو میکنم هیچیک از اطرافیانم بیماری سخت نگیرند.
سین:مصاحبه چطور بود؟
جیم:خیلی خوب، من بعد از سر به راه، مصاحبه نکرده بودم.
سین:در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
جیم:من پس از 9_8 سال کار تئاتر انجام میدهم که قرار است در ایرانشهر اجرا شود، خسرو احمدی تهیه کننده و علی احمدی کارگردانی آن را برعهده دارند و با ژاله صامتی، بهاره کیان افشار، پژمان جمشیدی و سینا کرمی همبازی هستیم، نام این نمایش سمفونی 1+5 است.
سین:سوالی هست که بخواهید جواب دهید و ما نپرسیده باشیم؟
جیم:نه دیگر، شما همه چیز را پرسیدید.
ممنون از شما
جیم:من هم از شما تشکر میکنم و امیدوارم از 28 خرداد مردم فیلم "عصر یخبندان" را دنبال کنند.
انتهای پیام/