به گزارش
خبرنگار سیاسی باشگاه خبرنگاران، آیتالله هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در کتاب " بازسازی و سازندگی (کارنامه و خاطرات سال 1368) " مطالبی را از روزهای ارتحال امام خمینی(ره) به رشته تحریر درآورده است.
به مناسبت فرارسیدن سالروز ارتحال حضرت امام خمینی (ره) قصد داریم تا به بخشی از این خاطرات که در روزشمار کمی قبل و بعد از روز ارتحال امام در کتاب مذکور آمده است، بپردازیم.
شنبه 13 خرداد / 28 شوال 1409 / 3 ژوئن 1989
بعد از نماز صبح سری به بیمارستان قلب جماران زدم و از آنجا به مجلس رفتم. در گزارشها خبری از اطلاع اجانب از بد بودن حال امام(ره) به چشم نمیخورد.
کارهای دفتر را انجام دادم. آقای بهزاد نبوی وزیر صنایع سنگین آمد. از احتمال استیضاح خود در مجلس در رابطه با پرونده سایپا نگران بود. گزارش آن را کمیسیون مربوطه به تحقیق و تفحص اصل 76 مجلس داده و پیشنهاد استیضاح داده است. برای جواب به گزارش تقاضای وقت کرد. ظهر با سایر اعضای شورای بازنگری قانون اساسی مهمان رئیسجمهور بودیم.
در خصوص تعجیل در اتمام بازنگری قانون اساسی بحث شد، زیرا به نظر میرسد که با وضع حال امام(ره)، فرصت کمی داریم و بهتر است که اصلاحات به تأیید امام برسد. قرار شد از این به بعد یکسره کار کنیم و عصر هم جلسه داشته باشیم.
به دفترم رفتم. ساعت سه بعد از ظهر، احمدآقا تلفنی اطلاع داد که حال امام(ه) وخیم شده و خواست با سایر روسای قوا سریعا به جماران برویم. در نتیجه، جلسه عملا تشکیل نشد و خودمان را با عجله به جماران رساندیم.
لحظات آخر تنفس طبیعی بود. امام(ره) به زحمت نفس میکشیدند. فقط یکبار چشم باز کردند و بستند و این آخرین نگاهشان بود. دکترها با عجله قلب را با ماساژ و شوک برقی و باتری و ریه را با تنفس مصنوعی به کار انداختند. تا ساعت 10 و بیست دقیقه شب، ایشان را به این صورت نگاه داشتند، ولی دیگر مغز کار نمیکرد. فقط یکبار اطلاع دادند که تنفس طبیعی شده ولی زود این وضع تمام شد.
در این فاصله، درباره کیفیت اعلان خبر و برنامههای اداره کشور و انتخاب رهبری و... مشاوره شد.
در جبهه با آقای محسن رضایی تماس گرفتم و دستور آمادگی کامل دادم. هلیکوپتر و هواپیما خواست. دستور ارسال دادیم.
با تلفن، اعضای مجلس خبرگان را احضار کردیم که تا فردا صبح خودشان را به تهران برسانند. قرار شد اعلان فوت را به پس فردا موکول کنیم؛ یعنی پس از انتخاب رهبر و برگشت نمایندگان خبرگان به شهرها.
با اعلان مراسم امام(ره)، شیون از داخل خانه و بیمارستان و سپس بیرون خانه بلند شد. حضار را دعوت به صبر کردم و برنامه را برای آنها توضیح دادم. پذیرفتند و آرام گرفتند و قرار شد به عنوان دعای توسل گریه کنند. صبر خانمهای بیت برای ما جالب بود.
تا ساعت دوازده شب برای تنظیم برنامهها ماندیم. به خانه آمدم و با استفاده از قرص آرامبخش خوابیدم. عفت و محسن فهمیده بودند، چون در بیمارستان بودند اما بقیه اعضای خانه نمیدانستند.
یکشنبه 14 خرداد / 29 شوال 1409 / 4 ژوئن 1989
بعد از نماز به مجلس رفتم. اعضای هیأت رئیسه مجلس خبرگان، شب در مجلس خوابیده بودند. صبحانه را باهم صرف کردیم و درباره برنامه جلسه خبرگان مذاکره کردیم. دیشب تا امروز صبح، خبرگان از اطراف کشور به تهران رسیده بودند.
اطلاع دادند جلسه مجلس شورای اسلامی آماده است. به آنجا رفتم. جلسه، غیرعلنی بود. نمایندگان از رحلت امام(ره) مطلع بودند. با رسیدنم، من و نمایندگان گریه زیادی کردیم. کمی با آنها درباره رحلت امام(ره) صحبت کردم. جلسه غیررسمی بود. یک هفته، مدت مسئولیت هیأت رئیسه را تمدید کردیم، چون دو سه روز دیگر تمام میشود و هفته آینده بعد از تعطیلات که مجلس شروع به کار میکند، وقت اعتبار هیأت رئیسه تمام شده با این تمدید، مشکل برطرف شد.
بیانیه ای برای مجلس خبرگان تهیه کردیم و برای انتشار دادیم. حدود ساعت هشت و نیم صبح، جلسه مجلس خبرگان آماده شد و رسمیت جلسه را به ریاست آیتالله مشکینی اعلان کردیم. ایشان صحبت کوتاهی کردند.
وصیتنامه امام(ره) در صندوق امانات در دفتر من بود. بیرون آوردیم و در جلسه رسمی، پلمپ شکسته شد. وصیتنامه را از پاکت بیرون آوردیم. در سال 1361 نوشته شده و سال گذشته تجدیدنظر شده است. آخر وصیتنامه نوشته شده بود که آن را به ترتیب، احمدآقا، رئیسجمهور، رئیس دیوان عالی کشور و یا یکی از اعضای شورای نگهبان برای مردم بخوانند. احمدآقا اطلاع داد که آمادگی ندارد. نوبت به آیتالله خامنهای رئیسجمهور رسید. ایشان وصیتنامه را برای حضار خواندند. حضار جلسه خبرگان، نمایندگان مجلس، اعضای دولت، شورای نگهبان و شورای عالی قضائی و دیگران بودند. قرائت وصیتنامه حدود 2 ساعت و نیم طول کشید. نزدیک ظهر، جلسه ختم شد.
به دفترم رفتم. ناهار و نماز و استراحت انجام شد و سپس برای ادامه جلسه خبرگان به تالار مجلس رفتم. با صحبت کوتاه آقای مشکینی، جلسه شروع و من هم موضوع بحث را توضیح دادم. این جلسه تا ساعت هفتونیم بعدازظهر با یک تنفس ادامه یافت.
بحثهای زیادی شد. بعضیها طرفدار رهبری شورایی و بعضی، خواهان رهبری فردی بودند. بعضی، آیتالله خامنهای و بعضیها آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی را مطرح کردند و برای شورا هم اسمهایی برده شد.
قبلا در مشورتهای سران قوا و جمعی دیگر از بزرگان به این نتیجه رسیده بودیم که شورایی مرکب از آیات خامنهای، موسوی اردبیلی و مشکینی، رهبری را به عهده بگیرند ولی در مذاکرات، رهبریِِ فردی رأی بیشتری آورد. آیتالله خامنهای با رهبریِ فردی مخالفت کردند. من هم مخالف بودم. نوبت نرسید. ابتدا به پیشنهاد اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که عضو مجلس خبرگان بودند، آیتالله گلپایگانی مطرح شد. حدود 14 نفر به ایشان رأی دادند. سپس پیشنهاد رهبری آیتالله خامنهای مطرح شد. خود ایشان پشت تریبون رفتند و گفتند که "من با رهبری شورایی مطابق قانون اساسی موافقم و با رهبری فردی مخالفم. پس چگونه نامزد بشوم؟"
من که جلسه را اداره میکردم، گفتم اکنون با رأی خبرگان، رهبریِ فردی قانون شده و چارهای نیست.
سرانجام آقای خامنهای با 60 رأی از 74 عضو حاضر رأی آوردند و مسأله به این مهمی به این خوبی حل شد. من هم در چند مورد صحبت کوتاهی کردم و نظرات امام(ره) را درباره صلاحیت رهبری آقای خامنهای نقل کردم. از قول حاج احمدآقا و آیتالله موسوی اردبیلی هم که در جلسه خدمت امام(ره) بودند، همین مضامین تأیید شد.
خبر آمادهباش نیروهای عراقی در مقابل منطقه عین خوش که در اثنای جلسه توسط دکتر حسن روحانی رسید و من به جلسه اطلاع دادم، تأثیر زیادی در آمادگی اعضای خبرگان برای ختم کار داشت؛ موفقیت بزرگی است.
به دفترم آمدم. نمایندگان مجلس جمع بودند. خواستند که جریان جلسه خبرگان را برایشان تعریف کنم؛ پذیرفتم. متنی برای تأیید و امضای این، انتخاب تهیه شد. بعضی از رادیکالها مخالفت دارند.
آیتالله خامنهای آمدند، برای شیوه انجام وظایف رهبری با هم صحبت کردیم. قرار شد احکام انتخابات یا انتصابات امام(ره) را ایشان تأیید کنند و قرار شد به صداوسیما بگویم بهای لازم را به موضوع بدهد. تصمیمات مهمی باهم گرفتیم.
شب عفت اطلاع داد به خاطرِ آمد و رفت وسیع مردم به بیت امام(ره) و کوچه مجاور، امنیت کافی در خانه نیست و بهتر است در مجلس بمانم. پذیرفتم.
انتهای پیام/