به گزارش
سرویس فضای مجازی باشگاه خبرنگاران؛
حمید بعیدینژاد عضو تیم مذاکره کننده هستهای کشورمان در صفحه شخصی اینستاگرام خود خاطرهای جالب از نیویورک را منتشر کرد.
"وقتي از ايستگاه مركزي نيويورك عبور ميكنم، خاطرات دوره اي كه هر روز از قطارهاي اين اينجا براي رفتن از منزل به اداره و بالعكس استفاده ميكرديم در يادم زنده ميشود وقتي كه براي كار در حوزه مباحث خلع سلاح در نمايندگي ايران در سازمان ملل به نيويورك آمدم و درشمال نيويورك زندگي ميكردم. غروبها كه كارمان تمام ميشد خودمان را به اين ايستگاه كه اتفاقا خيلي به اداره نزديك بود ميرسانديم و سوار قطارهاي مدرن و آرام بخش مترو شمال ميشديم.
قطار طبق برنامه راه مي افتاد و چشم بهم ميزديم قطار از اولين ايستگاه در شمالي ترين نقطه منهتن از پل رد ميشد، و آنوقت ديگر مي دانستيم كه منهتن، اين منطقه پر ازدحام و پر هياهو با آسانخراشهايش را براي توريستها گذاشته ايم و دور شده ايم. بعد خيلي زود بعد از گذشت زمان كوتاهي بافت منطقه عوض ميشد و كم كم طبيعت زيبا نمودار مي شد و درختان بلند جنگلي و رودخانه هاي كوچك و مناطق مسكوني كم جمعيت شهرها و شهركهاي كوچك يكي پس از ديگري در رديف هم صف ميكشيدند، منطقه اي كه وست چستر ناميده ميشد.
طبقه مردم ساكن اين منطقه نيز عمدتا به سفيد پوستان آمريكايي و يا خارجي هايي همچون ديپلماتها و يا ژاپني هايي كه با حمايت شركتهاي بزرگ خود براي چند زماني به نيويورك آمده بودند، تغيير مي يافت. كم كم از مسافرين قطار كم ميشد و راه باقيمانده با آرامش هر چه بيشتر طي ميشد تا به شهرمان ميرسيديم بنام تاكاهو كه يك اسم سرخپوستي بود.
اول بار كه فهميديم بايد براي سكونت در شمال نيويورك از اين قطارها استفاده كنيم خيلي ناراحت بوديم ولي كم كم اين امكان به امتيازي تبديل شد، يكساعت آرامش در قطاري كه همه نوع برنامه ريزي ميتوانستي براي آن بكني، چه مطالعه كه انتخاب اصلي من بود، چه خواب كوتاهي كه خستگي روزانه را از بدن در مي آورد، و چه براي مجردها حتي صرف شام ساده وآماده اي كه از ايستگاه قطار تهيه مي كردند.
آمد و شد با اين قطار شمال خودش بخش مفيدي از زندگي روزانه بود. و چه خوب بود كه همين انتخاب را براي صبحها براي آمدن به اداره هم داشتيم. يكساعت آرامش قبل از شروع كار روزانه خيلي لذت بخش بود. قطار شمال نعمتي بود بويژه در برابر متروي عمومي شهر كه اگر در محدوده شهر نيويورك زندگي ميكردي از آن چاره اي نبود و نيست. قطارهاي فرسوده و قديمي با ريل هاي فرسوده كه جيغ ممتد و مستمر قطار از حركت روي فلزات زنگ زده آن روي اعصاب همه ميرفت. و بافت مردمي كه خيلي متفاوت بودند و آرامشي كه وجود نداشت. سالهايي كه چه زود گذشت وما مانده ايم و خاطرات آن"
انتهای پیام/