به گزارش خبرنگار سینما باشگاه خبرنگاران؛ سام قریبیان بازیگر و کارگردان سینما در بخش اول گفتگو چند نکته کلیدی از فعالیتهای شخصی و کاری خود را در اختیار ما گذاشت اما در این بخش نگاهی داریم به بازی وی در فیلم «خط ویژه»، جشنواره فیلم فجر و فیلم جدید خود؛ که از خواندن آن لذت خواهید برد.
**"گناهکاران" در زمان اکران ممنوعالتبلیغ شد
*فکر میکنید "360 درجه" چقدر در اکران موفق باشد و بتواند مخاطب را به خود جذب کند؟
مسئله اکران خیلی دست ما نیست؛ مثالی براتون میزنم در مورد گناهکاران، زمانی که در جشنواره اکران شد، روزنامش رو دارم؛ روزنامه همشهری "گناهکاران" را به عنوان 5 فیلم پرمخاطب سال انتخاب کرد ولی در اکران درحقش اجحاف شد، چون ممنوعالتبلیغ شد. بیلبورداش بعد از 48 ساعت جمعآوری شد. خب تماشاچی از کجا بدونه که این فیلم اصلا اکران شده، من خودم یادمه حتی سینما آزادی رفتم، خدا شاهده عکس فیلم "جکیچان" رو بزرگ بیرون زده بودن، عکس فیلم ما رو حتی بیرون نزده بودن، دم گیشه هم میرفتی بازهم نبود و یه جایی زده بودن که اصلا تو دید مخاطب نبود و مخاطب اصلا نمیفهمید که باید این فیلم رو برای دیدن اننتخاب کنه؛ این باعث میشه فیلم ضربه اقتصادی بخوره و اینا واقعا دست من نیست و کاری که منِ نوعی به عنوان فیلمساز میتونم بکنم، اینه که قصه خوب تعریف کنم، فیلم خوش ساخت بسازم، بعدش میره دست پخش کننده و شرایط اکران سینمادار، مثلا از طرف شورای صنفی نمایش از من پرسیدن دلت میخواد فیلمت رو عید اکران کنی؟ گفتم نه، گفتن چرا؟ گفتم همه میخوان عید اکران کنن و دیگه نوبت به من نمیرسه. من الان بگم دلم میخواد، دلم میخواد، که مهم نیست باید امکانش باشه. وقتی 10 نفر غول جلو هستن که من نمیتونم اکران کنم. من میگم اکران دوم یعنی اردیبهشت و خرداد، ولی بعد میبینم میخوره تو ماه رمضون، محرم، امتحان بچه ها و... الان هم فصل، فصل مردهای برای اکران فیلمه. اگر به فیلم من اکران بهمن و اسفند سال آینده رو بدن فیلم هر چقدر هم که خوب باشه، مردم حوصله ندارن تو این فصل برن سینما، درگیرعید و جشنواره و ... هستن. زمانی هم که جشنواره تموم میشه، کسی دیگه حوصله فیلم دیدن نداره، از اونور هم که میخوری تو عید، کسی حوصله سینما رفتن نداره، ترافیک اسفند ماه هم که داستان خودش رو داره، پس اتوماتیک فیلم میسوزه؛ میگم این واقعا دست من نیست.
**مشکل سینمای ما حضور نداشتن نسلی از تهیهکنندههای خوب است / "شهر موشها2" حتی با فروش 12 میلیاردیاش ضرر کرد / اقتصاد در سینمای ایران باید اقتصاد آزاد شود
*فکر میکنید مشکل حال حاضر سینمای ایران و در کل هنر در چیست؟
( باخنده) شوخی بکنم؟ چند روز پیش جایی بودیم، صحبت بود، میگفتیم که از هر کی میپرسیم مشکل سینمای ما چیه؟ میگه فیلمنامه! آقا من راه حل رو پیدا کردم، خیلی راحته. بیاین فیلمنامه رو از فیلمها حذف کنیم، مشکل خود به خود حذف میشه. فقط با عوامل و دکوپاژ بریم سر صحنه. فیلمنامه میخوایم چی کار؟ ولی به طور جدی مشکل اصلی ما عدم حضور نسلی از تهیه کنندههای خوبه که دیگه نیستن یا بازنشسته کردن خودشون رو یا رفتن و کار نمیکنن. ما تهیه کننده خصوصی با دانش فعال خیلی کم داریم، تهیه کنندگی در سینمای ایران متاسفانه شده این که من یه پولی از یه جایی الکی در آوردم و میخوام بیام این جا خرج کنم و بازگشت سرمایه هم برام مهم نیست و این لطمه میزنه به سینما. دوم اینکه یه آدمی هستم که به صورت واسطه دارم این کار رو میکنم، یعنی از جایی پول رو می گیرم یه دستمزدهم می ذارم تو جیب خودم و خرج میکنم و در واقع پروسه پول درآوردن من در تولیده و نه در فروش فیلم. این باعث میشه که انگیزه برای ساخت فیلمهای گیشه از بین میره. اقتصاد سینما باید اقتصاد ازاد باشه. چه طور در جاهای مختلف دنیا چه هند، چه آمریکا، به اروپا کاری ندارم چون اروپا با سوبسید و اینها کار میکنه، سینما جوریه که اگه شما فیلمت نفروشه، حتی به عنوان یک بازیگر، دستمزدت دستخوش تغییر میشه. من بازیگر آمریکایی اگر فیلمم امسال نفروشه، دستمزد 20 میلیون دلاری سال دیگه نمیتونم بگیرم، دستمزدم میاد پایین. اگه فیلم من چهار صد میلیون دلار بفروشه، میتونم دستمزد 20 میلیون دلاری بگیرم. ما دستمزدهای بازیگرانمون هیچ ربطی به فروش فیلمهامون نداره. بازیگری که میاد میگه من 200 میلیون میگیرم باید به تنهایی یک میلیارد فروش گیشه داشته باشه. کدوم از بازیگران ما این طورین؟ شما وقتی دستمزد 200 میلیونی به یک بازیگر میدی، اگه 4 تا از این نمونه تو فیلمت باشه، فقط 800 میلیون تومن دستمزد بازیگر میدی؛ تازه 70 نفر دیگه هم تو اون پروژه هستن؛ خب الان من میدونم یک فیلمی که امسال در جشنواره هم بوده 3 میلیارد خرجش شده، 900 میلیون فقط پول بازیگر داده. خب این یه میلیارد با یک حساب سرانگشتی. برای اینکه یر به یر بشه باید 12 میلیارد بفروشه. کدوم فیلم ما 12 میلیارد میفروشه؟! "شهر موشها2" 12 میلیارد فروخت، ولی اون هم ضرره، چون به گفته تهیه کنندهاش 7 میلیارد خرجش شد؛ پس اگه اینطور باشه اون فیلم باید 21 میلیارد بفروشه. ولی در سینمای ایران میبینی همین بازیگرا سال دیگه دوباره همین دستمزد رو میگیرن، بیشتر هم شاید بگیرن. همون تهیه کننده هم سال دیگه 2 تا فیلم میسازه. پس این چرخه معیوبه. در سینمای آمریکا مثال میزنم، کتاب نوشته شده در این مورد؛ استودیوی یونایتدآرتیستز دقیقا 60 سال کارکرد با یک فیلم "دروازه های بهشت" مایکل چیمونو زمین خورد و ورشکست شد؛ 60 سال یه طرف، یک فیلم یه طرف، ما همچنین چیزی نداریم. طرف هیچی فیلمش نمیفروشه، همچنان داره فیلم میسازه؛ خلاصه این یه جاییش گیر داره دیگه؛ این یعنی نداشتن اقتصاد آزاد در سینما و مشکل اصلی به نظر من برای سینمای ایران اینه. اون اگر باشه و تهیه کننده با دانش هم باشه. چنانچه همیشه آقای هارون یشایایی رو مثال میزنم که متاسفانه ایشون دیگه کار نمیکنن ولی یکی از تهیه کنندههای حرفهای تو این حرفه بود، فیلمهایی که ساخته، مثل "اجارهنشینها"، "ناخدا خورشید"، "هامون"، "ای ایران" و "کیمیا" خب فیلمهای موفق بودن و ماندگار شدن، چون یک تهیه کننده با دانش پشتش بود. آقای مجید مدرسی هم همینطور آثاری مثل "یک بار برای همیشه" و "کلاهقرمزی" رو ساخت؛ در یک زمانی هم در هدایت فیلم آقایان مرتضی و مصطفی شایسته فیلمهایی مثل "دلشدگان"، "کانیمانگا" و "ردپای گرگ" میساختن. ببینید تهیه کنندههای باسواد و سینماشناسی در این سینما بودند که متاسفانه اکثر اینها در این سینما دیگه فعالیت نمیکنن، یعنی به نظر میاد، ارزش براشون نداره که بخوان بیان درگیر این داستانها بشن و خیلی هم حق دارن. نسل تهیه کنندههای اون زمان اگه الان میبود با اون دانش و با اون تجربه، به نظر من سینمای ایران، هنوز میتونست یک چیز استثنایی باشه.
**ماجرای کلاه شاپو و دیوید فینچر / برخی منتقدان ما یه جورایی فقط به دنبال مچ گرفتن هستن
*چرا سینمای ایران هنوز آن طور که باید و شاید در عرصههای جهانی تاثیرگذار نبوده است؟
بوده، ولی تک و توک بوده؛ یعنی به صورت جریان نبوده که شما بگید، مثل جریان سینمای چین یا هنک کنگ و مکزیک بیاد سینمای دنیا رو تسخیر کنه و حتی صادر کنه و حتی بازیگراش صادر بشن، تکنیکهایی که شما توی فیلمهایی مثل "ماتریکس" می بینین، اینها از اون سینما اومدن (هنگ کنگ)، یا حتی سینمای هند در آمریکا نفوذ پیدا کرده، من یه فیلم آمریکایی رو دیدم که رقص و آواز هندی داخلش داشت، حالا ما نه اون طوری، ولی به هر حال سینمامون دیده شده و مورد احترامه و اصلاً شکی در این نیست. ما هر سال یک فیلم داریم که بیشتر در اروپا دیده شده، برا همین من میگم سینمای ما سعی میکنه نزدیک به اروپا باشه، هیچکس سلیقه آمریکایی رو مورد توجه قرار نمیده. جالبه براتون بگم فیلم "گناهکاران" که در جشنواره فیلم سانفرانسیسکو قبول شد، من رفتم اونجا و فیلم خیلی نمایش موفقیتآمیز داشت و اولین سوالی که آمریکاییها از من پرسیدن این بود که آیا این اولین فیلم پلیسی ایرانیه؟ گفتم نه. ببینید ما اینقدر فیلمها در ژانرهای متفاوت نفرستادیم که امریکایی ها برخوردشون اینطوری بود درمورد گناهکارن. شما فکر میکنید مثلاً اگر همش یه جور فیلم بفرستید با یک بچه و فقر و گاو و گوسفند وسط خیابون، آمریکائیها دوست دارن؟ نه شاید فرانسویها دوست داشته باشن، چون باید سطح مخاطبها رو بشناسیم. همانطور که ما در ایران مخاطب شناسی میکنیم، در سطح خارجی هم باید مخاطب شناسی کنیم. من باید بدونم در آمریکا تماشاگر آمریکایی چه چیزی رو میخواد؟ چرا آقای فرهادی فیلمش در آمریکا موفق بود؟ برا اونا نساخته بودا ولی یک فیلمی ساخت که اونا دوست داشتن. چنانچه فیلمهای آقای کیارستمی لزوماً در آمریکا فیلمهای موفقی نیست، ممکنه چند تا فستیوال بره ولی در آمریکا برای ما جریان ساز نبوده. اما در عوض شما نگاه کنین در اون فیلمهایی که مدل آقای فرهادی ساخته میشه، باز اونا در آمریکا تا حدودی مورد توجه قرار میگیره، ولی من فکر میکنم با وجود اینکه سینمای آمریکا، مثلاً فیلمهای پلیسی درجه یکی داره و اصلاً نیازی به فیلمهای پلیسی دیگه دنیا نداره، ولی وقتی فیلمی مثل "گناهکاران" میره سانفرانسیسکو، در دو شب و در دو تا سانس، سالن 700 نفری با مخاطب آمریکایی پر میشه که شاید 30 نفر ایرونی توش بودن که به هوای فیلم ایرونی اومده بودن. جالب اینکه در نشست پرسش و پاسخ آخر فیلم در امریکا، من از سوالهایی که تماشاچیهای آمریکایی می پرسیدن انرژی گرفتم؛ ولی متأسفانه در جشنواره فجر یک سوالهایی خبرنگاران جوان از آدم میپرسن ( باخنده) آدم میمونه چه جوری جواب بده. یه جورایی مثلاً میخوان بگن مچ گرفتیم بدون اینکه سواد کافی داشته باشن یا حتی زحمت تحقیق کردن به خودشون بدن. مثلاً یک منتقد حرفهای گفت آقا شما خیلی خواستی آمریکایی باشی، مثل اون سکانس که کلاه شاپو گذاشتی سر بازیگر فیلم! منم گفتم ببین من خودم 14 سال آمریکا زندگی کردم، پلیس آمریکا کلاه شاپو نمیذاره اصلاً، آمریکائیها هم نمیذارن، پلیس آمریکایی یونیفرم داره یا نهایت کت و شلوار ساده می پوشه؛ وقتی دیوید فینچر میاد تو فیلم "هفت" کلاه شاپو میذاره سر مورگان فریمن، داره ادای دین میکنه به سینمای نوآر. گفتم شما به من یک پلیس آمریکایی تو قرن 21 نشون بدین که کلاه شاپو داره دیگه کسی کلاه شاپو سرش نمیذاره. ولی اونارو نمیبینیم، میشینیم میگیم، هان! حتماً پلیسای آمریکایی کلاه شاپو میذارن اگه دیوید فینچر نشون داده؟ نه!!!
*چقدر با نقطهای که در عرصه سینما مد نظرتان است، فاصله دارید؟
اوووه خیلی خیلی. اگر بخوام فقط خودمو با پدرم مقایسه کنم که اصلا نباید این کار رو بکنم، شاید 30 سال دیگه کار داشته باشم، اگه زنده باشم.
**خاطرهای از پشت صحنه یک اثر و اسلحه "ژ-2" / وقتی سام غرغرو میشود
*چقدر حاضر هستید به خاطر علاقه، خستیهای کار را تحمل کنید؟
علاقهی من برعکس همه هستش! صبر کنید الان توضیح میدم؛ خاطره خاصی نیست ولی سر سریال "رهایی" که همیشه آقای تکاور تعریف میکنه و من به نقل از ایشون میگم، میگفت که سام قریبیان هر کاری بهش میگیم، غر میزنه، میگه اینکار رو نمیتونم بکنم، ولی برعکسه. همه میگن آقا ما اینکار رو حتماً میکنیم ولی زمانش که میرسه، انجام نمیدن. ولی سام قریبیان بهش میگیم آقا از اینجا برو بالا، غر میزنه آقا بلنده، خطرناکه، ولی وقتی سه، دو، یک که میگیم، سام نوک قله رفته و کارشو انجام داده؛ یهو زمانی که دوربین راه میافته جو گیرمیشه. یادمه در "رهایی" یه اسلحه "ژ-2" که بسیار بزرگتر و سنگین تر از "ژ-3 " هست و برای تک تیراندازی روی زمین استفاده میشه، به من دادن، اولاً اندازش به اندازه قد من بود، بعد نزدیک حدود سی، چهل کیلو وزنش بود، تازه این رو باید یه دستی میگرفتم و از یک نردبون قائم 90 درجه که میلهای بود با کفش تخت صاف میرفتم بالا، به ارتفاع مثلا چهار یا پنج متر و خیلی آرتیست بازی بود و جالب اینکه نردبونه، یه جاییش جوش نداشت و لق میزد؛ من اولش گفتم، آقا این کار شدنی نیست، میخورم زمین، کفشه صافه، این نردبونه خرابه، این اسلحه سنگینه، نمیتونم یکدستی برم بالا و گلنگدنشو بکشم و خلاصه حسابی غر زدم، گفتن خب بدل می آریم، آقا به ما برخورد، گفتم بدل چیه؟ آخه بدل در ایران داستانه، آخه تو ایران بدلها که شبیه خودمون نیستن که. یکی رو میآرن که یهو تابلوئه، گفتم باشه بدل بیارین، بعد گفتن اون وسیله رو بردار، پنجاه قدم هم تا نردبون فاصله بود، این مسیر رو برو به نردبون که رسیدی کات میزنیم، یکی دیگه میره بالا، گفتم باشه؛سه، دو، یک و حرکت رو دادن، آقا ما این رو برداشتیم، گلنگدنو کشیدیم و دویدم و رسیدم به نردبون، به خودم گفتم برو بالا میتونی، رفتم بالا و چند تا تیرهم زدم، بعد کات که دادن گفتن، چیه اینقدر غر میزنی و میگی نمیرم گفتم خب میرفتم میخوردم زمین، پروژه متوقف میشد!
*سعی کردم، گزیده کار کنم
*کدام اثرتان از نظر خودتان بیشتر قابل قبول است؛ آیا شده از کارتان ناراضی و یا حتی پشیمان باشید؟
نه خوشبختانه، تا حالا از کارهایی که کردم پشیمون نیستم. حتی 2 بار هم شد که قراردادی رو بستم، ولی کار نکردم. من وقتی یه کاری رو قبول میکنم به هر دلیلی یا تو رودرواسی گیر میکنم یا به خاطر پولش گول خوردم رفتم، شب خوابم نبرده و بعد اومدم و آخرش هم عذرخواهی کردم. واقعاً یه سریالی بودش که تا مرز قرارگرفتن جلوی دوربین رفتم و بعد دیدم نه، عذاب وجدان دارم، با تمام احترامی که برای اون عوامل واون کار قائل بودم، دیدم نمیتونم اون کار رو بکنم، و اصلاً تو کتم نمیره و عذرخواهی کردم. خوشبختانه هنوز این حس غریزی رو داشتم که ولو دقیقه 90 بکشم کنار. بنابراین هنوز پشیمون نشدم ولی حتماً یه روزی میاد که منم پشیمون بشم، چون به هر حال آزمون و خطاست و هیچ کس قصد نداره کار بدی بکنه ولی یه موقعیتهایی ممکنه پیش بیاد. البته خوشبختانه تا حالا اینطوری نشده. تا الان همهی کارام در زمینه خودشون قابل قبول بودن. مثلاً "خط ویژه" در زمان خودش برام خوب بود. "رهایی" در موقع خودش خوب بود برام . "گناهکاران" در موقع خودش خوب بود و الان فکر میکنم "360 درجه" در موقع خودش برام خوبه، شاید هر کدوم از اینها رو بخوایم جابجا کنیم و در سالهای آینده بخوایم انجام بدیم، هیچ کدومشون نتیجه مطلوبی نداشته باشه. هر کدوم از این کارا در زمان خودش به نظر من، هم انتخاب درستی و هم پیشنهادهای بهتری بود. خب من پیشنهاد هم داشتم که قبول نکردم. من همین امسال فقط یک تئاتر و یک سریال بازی کردم و یک فیلم ساختم؛ از لحاظ تصویری خیلی پرکار نبودم که بگم 5 تا فیلم بازی کردم که دیده شدم. ولی دقیقاً اگر اشتباه نکنم 2 تا سریال، 1 تئاتر و 4 فیلم سینمایی رو من رد کردم، یعنی سعی کردم، گزیده کار کنم؛ یه فیلم هم امسال بازی کردم که سال دیگه اکران میشه.
*خیلیها معتقدند که بند "پ" در عرصه هنر حرف اول را میزند تا چه حد با این موضوع موافقید.
حرف اول رو نمیزنه، ممکنه باعث ورود شخص بشه، این هم باید بگم باز برمیگرده به همون حرف تهیه کننده با دانش و باسواد و سینما شناس که هیچ وقت زیربار همچین چیزی نمیره. یه سری آدمهایی هستن که بله ممکنه بیان، پول بدن، فیلم بازی کنن، پول بدن نمایشگاه نقاشی بذارن و ... یه بار، 2 بار، 3بار بعدش چی؟ بعضیا به من میگن که خیلی دوست دارم وارد سینما بشم، من میگم که وارد شدنش کاری نداره یا یه آشنایی معرفی میکنه میای یا پول میدی میای یا هزار چیز دیگه، یا کلاس میری و از اون طریق معرفی میشی و ... وارد شدنه دیگه اونقدر سخت نیست، ماندگاری سخته. ما در چند سال گذشته چقدر بازیگر داشتیم که اومدن چند تا کار هم کردن، نقشهایی که به هر کی میدادی، شاید اتفاقی واسش میافتاد. ولی به مرور بعد از سومین یا چهارمین کار چون همون تب و تاب و عشقه دیگه نیست، میخوابه و هم اونقدر درخشان نبوده که کسی بخواد بهش کاری پیشنهاد بده؛ یعنی نه دیگه پیشنهاد داری و نه دیگه انگیزه و دل ودماغ و بالاخره ناپدید میشن. پس حرف اول را بند "پ" نمیزنه، ممکنه در حد 2 تا کار انجام بدی و راحت وارد بشی و باز هم تاکید می کنم قاعدتاً آدمهای حرفهای و خوش نام این کار، زیر بار این کار نمیرن؛ پس قاعدتاً تو خودت رو محدود میکنی به کار کردن با یک سری آدمهای خاص که نتیجه کاره کار جالبی نخواهد شد.
*ازدواج کردید؟
نخیر
* قصد ازدواج دارید؟ نظرتان در مورد ازدواج چیست؟
فعلا خیر، خوبش خیلی خوبه، بدش خیلی بده، مثل هر چیز دیگه.
*چه خبر و حاشیهای را در سال 93 و یا در مورد خودتان شنیدهاید که متعجبتان کرد؟
نه هیچی نشنیدم. خوشبختانه آدم بی حاشیهای بودم و زندگی و کار بیحاشیهای انجام دادم؛ تا اونجایی که خودم میدونم -حالا پشت سرمون چی میگن خدا میدونه- ولی من چیزی نشنیدم.
*رانت و رابطه چه قدر در سینما مشکل آفرین بوده و تا چه حد وجود دارد؟
همه جا وجود داره. حالا من قسمت منفی قضیه رو نمیدونم، مثبتش رو نگاه میکنم؛ به هر حال شما اگه در یه جایی باشید و یک کارگردانی شما رو ببینه بپسنده و بگه تو فیلم من بازی کن، شما هم بگی بله؛ حالا نمیدونم اسمش رانت میشه یا نه، ولی چیز بدی نمیتونه باشه، مهم اینه از اون فرصتهایی که برای ما پیش میاد به نحو احسن استفاده بکنیم و گرنه این یه دریه که به روی همه ممکنه باز بشه در یه زمانی، استفاده بهینه کردن از اون موقعیته خیلی خوبه و این مهمه.
*آیا پدرتان فرامرز قریبیان ازابتدا با حضورتان در هنر موافق بود؟
نه موافق بود و نه مخالف، همیشه همه چیز رو به عهده خودم سپرد و گفت هر کاری میکنی تحصیلاتش رو طی کن.
* چه برنامه برای آینده کاریتان دارید؟
این از اون چیزایی هستش که نمیشه پیشبینی کرد؛ من یه مثال میزنم، من از سال اول گفتم میخوام فیلم بسازم، سال اول "گناهکاران" رو داشتیم، سال دوم گفتم میخوام فیلم بسازم چه اتفاقی افتاد؟ 3 تا فیلم بازی کردم ولی فیلم نساختم، امسال گفتم میخوام فیلم بازی کنم ولی فیلم ساختم؛ بنابراین نمیتونم پیش بینی کنم. الان یهو میبینی میگم میخوام هم بازی کنم و هم فیلم بسازم؛ میرم موزیسین میشم؛ بنابراین امیدوارم هر برنامهای هست نتیجهی مثبت داشته باشه و یک کارخوب بتونم بکنم که خودم شرمنده بقیه مردم نشم.
* قصد ساختن فیلم جدید یا کار بر روی پروژهای را دارید؟
بله. الان در حال حاضر ما داریم یه کار جدیدی رو شروع میکنیم که در مرحله نگارشش هستم و ان شاءالله سال آینده ساخته میشه به نام "عالیجناب"؛ یک نوع جنس از کار است که تا حالا در ایران کارنشده، یک مینی سریاله برای شبکه نمایش خانگی که در شش یا هفت قسمت دی وی دی میشه. ما همیشه نمایش خانگی داشتیم که طولانی مدت بوده و بیشتر هم طنز بوده ولی این یه تریلر حادثهای – سیاسی در مورد یه هیات دولت خیالی است و یک تئاتر هم پیشنهاد شده که انشاءالله سال آینده کار میکنیم با متنی از خانم "نغمه ثمینی" که بسیار زیباست و اگه اتفاق بیفته، کاری دیدنی میشه و از بازیگرای حرفهای توی اون استفاده میشه.
*دیگر در سینما سیستم ستارهسازی نداریم
* فکر میکنید بتوانید جا پای پدر بگذارید و روزی یکی از ستاره های سینما همانند پدر باشید؟
به هیچ وجه. برای اینکه اولاً زمانی که ایشون وارد این عرصه شدن ما ستاره داشتیم و اگر ایشون ستاره هستند و موندن به خاطر اون زمان بود که ایشون از بین ستارهها وارد شدند. الان ستاره نداریم، معروف داریم، ستاره نداریم. تعریف ستاره یه چیز مشخصی هستش که تماشاچی برای اون بازیگر پول بده یا فیلم با اون بازیگر تا حد امکان شکست تجاری نداشته باشه، ما الان فیلمامون بگیر نگیره، بازیگر معروف توش هست ولی فیلمش نمیفروشه؛ مثلاً تا سال گذشته فقط آقای عطاران اینجوری بود که فیلمهاش بدون استثنا موفق بود. ولی حقیقت اینه که با یه گل بهار نمیشه و با وجود یه نفر نمیتونیم بگیم که ما سیستم ستاره سازی داریم. بحث ستاره تا زمانی که سیستم اقتصادی سینمای ایران به این صورته اصلاً وجود نداره، پس اون منتفی هستش. بعد اینکه جایگاه فرامرز قریبیان واقعاً یه جایگاه دست نیافتنی به حساب میاد، نه اینکه، چون پدر منه بخوام اینو بگم، عملکرد ایشون در این 50 سال اینو ثابت کرده. درضمن من قرار نیست جای ایشون رو بگیرم و در کل قرار نیست اصلاًُ کسی جای کسی رو بگیره؛ مهم اینه که هر کسی در هر جایی کار میکنه، تمام انرژی و توانش رو بذاره و سعی کنه یه کار خوب انجام بده و موفقیت و موندگاری رو مردم برای آدم می سازن. یه نکته جالب اینه که نقش منفی فیلم "خط ویژه" تنها نقش منفیای بود که مردم دوستش داشتن، چون نقش منفی در فرهنگ ما منفوره و دوسش ندارن، دلیلشم اینه که همیشه در تقابل با قهرمان اصلی که مخاطب دوستش داره قرار میگیره؛ من یکی از هدفهام این بود که این تابو رو بشکنم، و بگم که نقش منفی، حتی میتونه گاهی اوقات محبوبتر از قهرمان اصلی فیلم بشه، من نمیگم این کاررو کردم ولی ما تلاشمون رو کردیم؛ حالا چقدر شده یا نشده نمیدونم.
*نقدهای فراوانی به جشنواره امسال به دلیل ضعف فیلمها صورت گرفت تا چه حد با این انتقادات و ضعف جشنوارهی امسال موافق هستید؟
آخه فیلمارو ندیدم. بعد هم میگن فیلم خودش تو جشنواره نیومده و گیر داده به بقیه.
* جشنواره رویکرد خود را در این دوره جوانگرایی عنوان کرد به نظر شما تا چه حد این جوانگرایی اتفاق افتاد؟
اصلاً حرفهی سینما حرفهی جوانی به حساب میاد و هر سال جوونها میان و همونا هم باعث پیشرفت این سینما میشن. امسال من فکر میکنم حضور جوونها و تنوع ژانر یه ذره بهتر از چند سال گذشته بود و همین مسیر رو اگر درست ادامه بدیم شاید به نتایج بهتری برسیم.
بخش دوم/ سام قریبیان در گفتگو با باشگاه خبرنگاران:
بخش اول/ سام قریبیان در گفتگو با باشگاه خبرنگاران:
گفتگو از اشکان منصوری
انتهای پیام/