به گزارش
خبرنگار گروه ورزش باشگاه خبرنگاران، داستان از جایی شروع شد که جعفر ازعلاقهاش به ساعت فروشی و ساعتسازی باخبر شد، تا جایی که یک مغازه ساعت فروشی باز کرد.
وقتی به خودش آمد دید زمان ضربه فنیاش کرده و مسیر زندگی را برایش به طور کلی عوض کرده است، اما هنوز هم ذرهای از عشق بی پایانش به عقربهها و چرخندههای ریز و درشتی که زمان را یادآوری میکنند کم نشده و هنوز هم خودش را یک ساعتساز میداند.
حاصل زندگی 59 سالهاش یک دختر و دو پسر است که دخترش ازدواج کرده یکی از پسرانش در خارج از کشور مشغول به تحصیل است و دیگری مدیر یک شرکت است.
عقربههای ساعت آنقدر چرخیدند و چرخیدند تا آقا جعفر را به هتل المپیک رساندند، هشت سالی از ورودش به هتل میگذرد و هر روز شاهد اتفاقات خاص، جالب، بامزه و گاهاً تلخ هم بوده از عروس و دامادی که با هلی کوپتر و با شش بنز اسکورت شده بودند تا ...
آقا جعفر با هیجانی خاص ادامه داد: جلوی در لابی ایستاده بودم که یک آمبولانس آژیرکشان وارد محوطه شد؛ رو به روی در گاز و ترمز را با هم گرفت و والیبالیستها از ماشین پیاده شدند! راننده آمبولانس هم فرهاد قائمی بود...!
جعفر که در هتل به آچار فرانسه معروف است از رفتار و برخورد ورزشکاران گفت: رفتار والیبالیستها واقعاً خوب است حتی آنها یک توپ هم به ما دادند که در اوقات فراغت با کارکنان هتل والیبال بازی میکنیم؛ من به آنها هشدار میدهم که مواظب باشند تا با توجه به افتخارات اخیرشان رفتارشان هم تغییر نکند.
لبخندش محو شد و گفت: بعضی از مربیان فوتبال اصلاً به فکر فوتبال نیستند و بیشتر به کارهای شخصی خود میرسند،البته من مسائل زیادی را دیده و شنیده ام اما متاسفانه نمی توانم در مورد انها صحبت کنم و سینه ی من چون صندوقچه ای این رازها را درون خود جای داده است .
آچار فرانسه هتل دوباره با لبخندی زیبا بر روی لبانش از رفتار خوب علی کریمی با تمام پرسنل یاد کرد و ادامه داد: اما افرادی که جزو سرشناسان و به اصطلاح بزرگان ورزش کشور محسوب می شوند انگونه که مردم آنها را شناخته اند نیستند و این را در هشت سال کار در هتل به عینه دیدهام؛ این جا جایی است که میتوان چهره اصلی افراد را دید.
(بنا بر درخواست مصاحبه شونده نام فامیل وی ذکر نشده است)
انتهای پیام/