در علوم عصبی، از غذا به عنوان یک «پاداش طبیعی» یاد میشود. ما نیز به عنوان یک گونه به غذا خوردن، برقراری روابط و پرورش نیاز داریم تا زنده بمانیم. این رفتارها برای مغز فرآیندی لذتبخش محسوب شده و مدام تکرار میشوند.
هرگاه عملی لذتبخش را انجام میدهیم، بخشی از مغز درگیر میشود. برای نمونه، زمانی که یک کیک خوشمزه را میخواهید بخورید، این بخش به بدن میگوید: «این کیک خوشمزه بود. من این را به یاد خواهم داشت.»
البته این تجربه برای همه غذاها مشابه نیست. اغلب ما غذاهای شیرین را به غذاهای ترش و تلخ ترجیح میدهیم. مغز در سیر تکاملی ما به غذاهای شیرین بیشتر علاقه دارد. زیرا آن را به عنوان یک منبع سالم کربوهیدرات برای بدن تشخیص دهد. مثلا زمانی که اجداد باستانی ما میخواستند میوه بخورند، ترش معنای «کال» و تلخ به معنای «حواستان باشد، سمی است!» بود.
البته میوهها اصلا جای نگرانی ندارند. رژیم غذایی امروزی بسیار متفاوت شده است. یک دهه پیش، تخمین زده شد که هر آمریکایی به طور متوسط 22 قاشق چایخوری شکر اضافی مصرف میکند. این مقدار برابر است با 350 کالری اضافی. البته در این ده سال، این مقدار افزایش یافته است. چند ماه پیش، یک محقق نشان داد که هر بریتانیایی به طور متوسط 238 قاشق چایخوری شکر اضافی در هفته مصرف میکند.
امروزه در تمام غذاهای آماده از شکر به عنوان طعمدهنده یا نگهدارنده استفاده میشود. البته اکثر ما نسبت به این میزان شکر بیتوجه هستیم. نیکوتین و هروئین مغز را به دام انداخته تا فرد را وابسته به خود کند. افزایش مواد شیمیایی – عصبی و شواهد رفتاری نشان میدهد که شیرینی نیز درست به همان اندازه اعتیادآور است. افزایش میزان قند خون اتفاقی رایج است.
اعتیاد به شیرینی واقعی است
هر کس که مرا میشناسد میداند که من عاشق شیرینی هستم. من و دوستم اندرو در هِرشی پنسیلوانیا زندگی میکنیم. اینجا پایتخت شکلات جهان است. اندرو از من شجاعتر است. زیرا او سال گذشته تصمیم گرفت که شیرینی را کنار بگذارد.
اندرو به من گفت: «روزهای اول کمی سخت است. درست مثل این است که دارید مواد مخدر را ترک میکنید.»
چهار مولفه اصلی اعتیاد عبارت است از:پرخوری، پس زدن، دوباره طلب کردن، و حساسشدگی به یک چیز دیگر. مفهوم آخر بدان معنا است که در شخص این پتانسیل به وجود میآید که به یک چیز دیگر اعتیاد پیدا کند. تمام این مولفهها در اعتیاد به شیرینی نیز وجود دارد.
آزمایشی ساده انجام شده که این ادعا را ثابت میکند. موشها را به مدت 12 ساعت از غذا محروم کرده و دوباره 12 ساعت به آنها غذا میدهند. غذاهایی که مواد شیرین در آن زیاد به کار رفته است. این توالی به مدت یک ماه ادامه دارد. نتایج این تحقیق نشان میدهد زمانی که به موشها غذا داده نمیشد مشابه زمانی است که موشها به مواد مخدر وابسته شده بودند. علائم افسردگی و اضطراب در آنها نیز دیده شد.
مصرف شیرینی منجر به پدید آمدن فرآیندهایی پیچیده در مغز میشود. واکنش طبیعی مغز نیز به سمت اعتیاد به آن است. به عبارتی دیگر، مصرف شیرینی در طول زمان باعث میشود که مغز برای فعال کردن تمام گیرندههای دوپامین مانند قبل به شیرینی بیشتری نیاز داد. مغز نسبت به شیرینی مقاوم میشود. این بدان معنا است که بدن به میزان بیشتری شکر نیاز دارد تا بتواند در همان سطح بالا به فعالیت خود ادامه دهد.
البته اغلب پژوهشهای از این دست بر روی موشها صورت گرفته است. اما بعید است نتایج مطالعاتی که بر روی انسانها صورت گیرد چندانی تفاوت داشته باشد. در موشها مشکلات جسمی به وجود آمد، مانند لرزش پنجهها، تکان خوردن غیرارادی سر و به هم کشیدن دندانها. علائم روانی نیز در موشها دیده شد. از جمله این موارد افزایش اضطراب بود.
همچنین آنها را در آب انداختند تا میزان درماندگی موشها سنجیده شود. در موشهایی که مصرف شیرینی پس از اعتیاد به آن قطع شده بود، علائم درماندگی (مانند شناور ماندن روی آب) بیشتر دیده شد.
این پژوهشها البته کمی افراطی است. در انسانها چنین چیزی دیده نمیشود. زیرا ما خود را 12 ساعت از غذا محروم نمیکنیم که بخواهیم بعد آن فقط پیراشکی با نوشابه بخوریم! اما این پژوهشها بر حساسیت مغز ما به مواد شیمیایی – عصبی وابسته به شکر تاکید بیشتری دارد.
متاسفانه مفهوم «اعتیاد به شیرینی» زیاد جدی گرفته نمیشود. مقالات زیادی وجود دارد که نشان میدهد در کسانی که مصرف شیرینی تا حد زیادی کم شده است، میزان خوشحالی افزایش یافته است. آیا شما هم مایلید که مصرف شیرینی را کم کنید؟ انتخابتان درست است. ولی هیچ پاسخی برای آن وجود ندارد. زیرا افراد متفاوت هستند و پژوهش انسانی بر روی این مسئله انجام نشده است.
اما اندرو پس از 40 روز موفق شد. او میگوید: «وقتی دوباره شیرینی خوردم، متوجه شدم که خیلی شیرین است. به زور تحمل کردم.»
وااای یعنی امیدی هست بچه ها؟
الان خماریه لیوان آب شدم تشنمه لامطب