کتاب «پيرامون انقلاب اسلامي» مجموعه اي از سخنراني هاي استاد شهيد مرتضي مطهري در دانشکده الهيات، مسجد الجواد، تلويزيون و... است که طي آن شهيد مطهري درباره آزادي تفکر، ماهيت و عوامل انقلاب، عدالت اجتماعي، معنويت در انقلاب و... نکاتي را بيان کردند که بخش هايي از آن تقديم تان مي شود.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، کتاب «پيرامون انقلاب اسلامي» مجموعه اي از سخنراني هاي استاد شهيد مرتضي مطهري در دانشکده الهيات، مسجد الجواد، تلويزيون و... است که طي آن شهيد مطهري درباره آزادي تفکر، ماهيت و عوامل انقلاب، عدالت اجتماعي، معنويت در انقلاب و... نکاتي را بيان کردند که بخش هايي از آن تقديم تان مي شود:

استعدادهاي والاي انساني

بايد ديد اساسا آزادي چيست و چه حقي براي بشر به حساب مي آيد؟ معمولا دوگونه آزادي براي انسان در نظر گرفته مي شود: يکي آزادي به اصطلاح انساني و ديگري آزادي حيواني يعني آزادي شهوات و آزادي هوي و هوس ها. واضح است که کساني که درباره آزادي بحث مي کنند، منظورشان آزادي حيواني نيست، بلکه آن واقعيت مقدسي است که آزادي انساني نام دارد. انسان استعدادهايي دارد، برتر و بالاتر از استعدادهاي حيواني. اين استعدادها يا از مقوله عواطف و گرايش ها و تمايلات عاليِ انساني است و يا از مقوله ادراک ها و دريافت ها و انديشه هاست. به هر حال، همين استعدادهاي برتر، منشاء آزادي هاي متعالي او مي شوند. اينجا لازم است توضيح مختصري درباره دو نوع آزادي که مايه اشتباه کاري و مغلطه شده است، داده شود.

فرق است ميان آزادي تفکر و آزادي عقيده

فرق است ميان آزادي تفکر و آزادي عقيده. آزادي تفکر ناشي از همان استعداد انساني بشر است که مي تواند در مسائل بينديشد. اين استعداد بشري حتما بايد آزاد باشد. پيشرفت و تکامل بشر در گرو اين آزادي است. اما آزادي عقيده، خصوصيت ديگري دارد. مي دانيد که هر عقيده اي ناشي از تفکر صحيح و درست نيست. منشاء بسياري از عقايد، يک سلسله عادت ها و تقليدها و تعصب ها است. عقيده به اين معنا نه تنها راهگشا نيست که به عکس، نوعي انعقاد انديشه به حساب مي آيد. يعني فکر انسان در چنين حالتي، به عوض اين که باز و فعال باشد، بسته و منعقد شده است و در اينجاست که آن قوه مقدس تفکر، به دليل اين انعقاد و وابستگي، در درون انسان اسير و زنداني مي شود. آزادي عقيده در معناي اخير نه تنها مفيد نيست، بلکه زيانبارترين اثرات را براي فرد و جامعه به دنبال دارد.صفحه 7

عرضه انديشه ها آزاد، اما توطئه ممنوع است

هر مکتبي که به ايدئولوژي خود ايمان و اعتقاد و اعتماد داشته باشد، ناچار بايد طرفدار آزادي انديشه و آزادي تفکر باشد و به عکس، هر مکتبي که ايمان و اعتمادي به خود ندارد، جلوي آزادي انديشه و آزادي تفکر را مي گيرد. اين گونه مکاتب ناچارند مردم را در يک محدوده خاص فکري نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگيري کنند. اين همان وضعي است که ما امروز در کشورهاي کمونيستي مي بينيم. در اين کشورها، به دليل وحشتي که از آسيب پذير بودن ايدئولوژي رسمي وجود دارد، حتي راديوها طوري ساخته مي شود که مردم نتوانند صداي کشورهاي ديگر را بشنوند و در نتيجه يک بُعدي و قالبي، آنچنان که زمامداران مي خواهند، بار بيايند. من اعلام مي کنم که در جمهوري اسلامي هيچ محدوديتي براي افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کاناليزه کردن انديشه ها، خبر و اثري نخواهد بود. همه بايد آزاد باشند که حاصل انديشه ها و تفکرات اصيلشان را عرضه کنند. البته تذکر مي دهم که اين امر، سواي توطئه و رياکاري است. توطئه ممنوع است اما عرضه انديشه هاي اصيل، آزاد.صفحه 11

ماهيت انقلاب ها


در مورد انقلاب ها به طور کلي دو نظريه وجود دارد. پيروان يک نظريه مي گويند روح و ماهيت تمام انقلاب ها اقتصادي و مادي است و پيروان نظريه دوم معتقدند همه انقلاب ها ريشه مادي صرف ندارد بلکه ماهيتي دموکراتيک و ليبرالي دارد. علاوه بر دو نوع ماهيتي که ذکر کرديم، انقلاب مي تواند ماهيتي اعتقادي و ايدئولوژيک داشته باشد. بدين معني که مردمي که به يک مکتب ايمان و اعتقاد دارند و به ارزش هاي معنوي آن مکتب شديدا وابسته هستند، وقتي که مکتب خود را در معرض آسيب مي بينند و آن را آماج حمله هاي بنيان برافکن مي بينند، خشمگين و ناراضي از آسيب هايي که بر پيکر مکتب وارد شده و در آرمان برقراري مکتب به طور کامل و بي نقص، دست به قيام مي زنند. انقلاب اين مردم ربطي به سير يا گرسنه بودن شکمشان و يا ارتباطي به داشتن يا نداشتن آزادي سياسي داشتن، ندارد. صفحه 31

خاستگاه هر انقلابي صرفاً مستضعفين نيست

اسلام جهت گيري نهضت هاي الهي را به سوي مستضعفين مي داند اما خاستگاه هر نهضت و هر انقلاب را صرفا مستضعفين نمي داند. يعني برخلاف مکتب مادي که مي گويد اصلا نهضت فقط و فقط به دوش محرومان است و به سود آن ها است عليه طبقات مرفه، اسلام نهضت پيامبران را به سود محرومان مي داند اما آن را منحصرا به دوش محرومان نمي داند. عدم درک اين تفاوت ميان جهت گيري و ميان خاستگاه انقلاب، منشاء بسياري از اشتباهات شده است.

اسلام روي فطرت انسان ها تکيه مي کند

آن هايي که عامل مادي را در انقلاب دخيل و موثر مي دانند، انقلاب ها را با لذات اجتماعي همراه مي دانند. يعني مي گويند انقلاب ريشه اي در ساختمان انسان ها ندارد، بلکه ريشه در تغييرات اجتماعي دارد. حال آن که اسلام به عکس بر روي فطرت انسان ها و انسانيت آن ها تکيه مي کند. به همين جهت است که اسلام مخاطب خود را منحصرا محرومان قرار نمي دهد. مخاطب اسلام همه گروه ها و طبقات اجتماعي هستند؛ حتي همان طبقات مرفه و استضعاف گر نيز طرف خطاب هستند. زيرا از نظر جهان بيني اسلامي، در درون هر استضعاف گري، در درون هر فرعوني، يک انسان در غل و زنجير قرار دارد.صفحه 38

منظور از انقلاب اسلامي چيست؟

از نظر ما اين انقلاب، اسلامي بوده است. اما منظور از اسلامي بايد روشن گردد. بعضي ها فکر مي کنند مقصود از اسلام تنها همان معنويتي است که در اديان به طور کلي و از جمله در اسلام وجود دارد. گروه ديگر مي پندارند اسلامي بودن به معناي رواج مناسک مذهبي و آزاد بودن انجام عبادات و آداب شرعي است. اما با وجود اين تعبيرات، لااقل بر ما روشن است که اسلام، معنويتِ محض، آن چنان که غربي ها درباره مذهب مي انديشند، نيست. اين حقيقت نه تنها درباره انقلاب فعلي، بلکه در مورد انقلاب صدر اسلام نيز صادق است. انقلاب صدر اسلام نيز در همان حال که انقلابي مذهبي و اسلامي بود، در همان حال انقلابي سياسي نيز بود و در همان حال که انقلابي معنوي و سياسي بود، انقلابي اقتصادي و مادي نيز بود. يعني حريت، آزادگي، عدالت، نبودن تبعيض هاي اجتماعي و شکاف هاي طبقاتي در متن تعليمات اسلامي است. صفحه 41

علت بي نظير بودن انقلاب اسلامي

انقلاب ايران به اعتراف بسياري يک انقلاب مخصوص به خود است يعني براي آن نظيري در دنيا نمي توان پيدا کرد. در مورد يگانه بودن انقلاب گروهي که به وجود سه عامل مستقل (اقتصادي، سياسي و ايدئولوژيک) معتقدند مي گويند ما در دنيا هيچ انقلابي نداريم که اين سه عامل در آن دوش به دوش يکديگر حرکت کرده باشد. ما نهضت هاي سياسي داريم ولي طبقاتي نبوده اند، نهضت هاي طبقاتي داريم اما سياسي نبوده اند و بالاخره اگر هر دو اين عوامل وجود داشته اند، از عوامل معنوي و مذهبي خالي بوده اند. به اين ترتيب اين گروه نيز نظر ما را در مورد منحصر به فرد بودن اين انقلاب به نحوي مي پذيرند.... در واقع هيچ يک از ابعادي که در بالا به آن ها اشاره کرديم، (اقتصادي، سياسي و ايدئولوژيک) بيرون از اسلام نيستند.

راز موفقيت نهضت اسلامي

راز موفقيت نهضت ما نيز در اين بوده است که نه تنها به عامل معنويت تکيه داشته، بلکه آن دو عامل ديگر - مادي و سياسي - را نيز با اسلامي کردن محتواي آن ها، در خود قرار داده است. في المثل، مبارزه براي پر کردن شکاف هاي طبقاتي، از تعاليم اساسي اسلام محسوب مي شود، اما اين مبارزه با معنويتي عميق توأم و همراه است. از سوي ديگر روح آزادي خواهي و حريت در تمام دستورات اسلامي به چشم مي خورد... اين گنجينه عظيم از ارزش هاي انساني که در معارف اسلامي نهفته بود، تقريبا از سنه بيست به بعد در ايران به وسيله يک عده از اسلام شناس هاي خوب و واقعي وارد خود آگاهي مردم شد يعني به مردم گفته شد، اسلام دين عدالت است، اسلام با تبعيض هاي طبقاتي مخالف است، اسلام دين حريت و آزادي است به اين ترتيب علاوه بر معنويت، آرمان ها و مفاهيم ديگر نظير برابري، آزادي خواهي و عدالت رنگ اسلامي به خود گرفت و در ذهن مردم جايگزين شد. درست به دليل جايگزيني اين مفاهيم در ذهن توده بود که نهضت اخير ما نهضتي شامل و همه گير شد.

موفقيت نهضت ما از بين بردن خودباختگي برابر غرب بود

فکر نمي کنم در شامل بودن (همه گير بودن) اين نهضت بتواند کسي ترديد کند. نهضت مشروطه يک نهضت شهري بود نه روستايي اما اين نهضت هم روستايي بود هم شهري. شهري و روستايي، محروم و ثروتمند، کارگر و کشاورز، بازاري و غير بازاري، روشنفکر و عامي، همه و همه در اين نهضت شرکت کرده بودند و اين به دليل اسلامي بودن نهضت بود که همه گروه هاي مختلف در يک مسير و يک صف قرار گرفتند. بالاتر از اين ايجاد هماهنگي، نهضت ما توانست موفقيت بسيار بزرگ ديگري کسب کند و آن از بين بردن خود باختگي ملت ما در برابر غرب - به معني اعم آن يعني بلوک غرب و شرق - بود.

پيرامون انقلاب اسلامي، شهيد مطهري، صفحات 40 تا 45
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار