مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛در ابتدا ستون سرمقاله روزنامه کیهان را می خوانید که به مطلبی با عنوان«نقطههای خیالی!»نوشته شده به قلم حسین شمسیان اختصاص یافت:بر اساس آمار بانک مرکزی از فروردین تا آذرماه سال جاری، بیش از49 هزار و 800 میلیارد تومان چک برگشت خورده که این رقم بیانگر رشد 35/1 درصدی نسبت به 9 ماهه سال گذشته است. این آمار نگرانکننده، از واقعیتی تلخ حکایت میکند که برخی از دستاندرکاران و مسئولان، میکوشند آن را پشت پرده هیاهوهای رسانهای و تبلیغاتی پنهان کنند؛ واقعیت تلخی به نام «رکود» که بیهیچ تعارفی باید گفت آفت جان این روزهای صنعت، تجارت و در یک کلام اقتصاد ایران شده است. به اذعان رئیس کل بانک مرکزی حجم این چکها در کشور بسیار بالاست و بررسی شاخص آن نشان میدهد حجم چکهای برگشتی از ابتدای امسال با روندی افزایشی در هر ماه نسبت به ماه قبل به بیش از 4/5 میلیون برگ تا پایان آذر رسیده است.
برای غلبه بر رکود حاکم بر اقتصاد و احیاء دوباره اقتصاد ملی، چارهای نیست جز «اصلاح فضای کسب و کار» همان اقدام مشهوری که رئیسجمهور در تبلیغات انتخاباتی خود وعده کرده بود طی «شش ماه» آن را تحقق میبخشد. حتی مدتها قبل از آن رئیس دفتر کنونی رئیسجمهور – که در آن زمان رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران بود- با ابراز نگرانی از آمار چکهای برگشتی گفته بود: «باید با اصلاح فضای کسب و کار و برخی قوانین آن را از بین ببریم.» اکنون با گذشت بیش از یک سال و نیم از عمر دولت یازدهم، نه خبری از بهبود فضای کسب وکار است و نه از برنامه و مقرراتی که نوید چنین وضعی را بدهد اثری دیده میشود. در نقطه مقابل، بدنه اقتصادی کشور با تنگناهای شدید مالی مواجه بوده و «رکود» شدید وکمسابقه حاکم بر بازار، بخشهای مهم و مولد اقتصاد را فلج و زمینگیر کرده است. رکود شدید حاکم بر بخش مسکن و در نتیجه توقف فعالیت حدود هشتاد شغل وحرفه وابسته، نمونه کوچکی از بیبرنامگی دولت در این عرصه است که با تعطیل برنامه مسکن مهر و عدم جایگزینی یک برنامه حداقلی به وقوع پیوست. در بخشهای دیگر اقتصاد نیز می توان موارد مشابهی را یافت که سر جمع آن، رکود عام و کلی حاکم بر اقتصاد است. اما چاره چیست؟ آیا باید مشابه برخی دولتمردان، با داستانسرایی و تیترسازی از عملکرد دولتهای نهم و دهم- که در بسیاری موارد ارزشمند و قابل دفاع بوده و در مواردی هم غیرقابل دفاع است - همه عمر دولت را سپری کرد و به پایان رساند؟ یا نه راهکارهای دیگری هم میتوان در نظر گرفت؟ دراینباره باید گفت:
1- تمامی کشورهایی که امروزه حرفی برای گفتن در هر عرصهای دارند، جز با تکیه بر توان داخلی و بومی خود به این نقطه نرسیدهاند. این همان رازی است که در فرهنگ ملی ما و با تعبیر حکیمانه رهبر عزیز انقلاب «اقتصاد مقاومتی» نامیده میشود. اکنون و با گذشت یکسال از صدور فرمان رهبر عزیز برای توجه به اقتصاد مقاومتی، چه خوب است مسئولان امر به مردم صادقانه بگویند چند درصد در جهت تحقق این خواسته مهم ملی و دینی گام برداشتهاند و در عالم واقع – نه روی کاغذ و بازی با آمار – چقدر مردم را به معنی واقعی شریک در پیشرفت و پیشبرد اهداف کلان نظام اسلامی نمودهاند؟ آنچه واضح است و نمیتوان انکار کرد، تمرکز و توجه دولت به مذاکرات و گشوده شدن راه نجات(!) از طریق رفع تحریمهاست! حقیقتا کسی نیست که بتواند این گزاره آشکار را انکار کند. متقابلا و متاسفانه، هفتهای نیست که در برابر سخنان آمیخته با غرور آمریکاییها مبنی بر اعمال فشار بیشتر به مردم ما، مسئولان داخلی در سودای شیرین رفع و لغو تحریمها سیر نکنند و از این رویای خوش و شیرین با مردم سخن نگویند! نمونه اخیر آن را میتوان در سخنان وزیر محترم اقتصاد ملاحظه کرد که به جای ارائه راهکارهای احتمالی برای خروج از رکود، از برطرف شدن تحریمها «بزودی» سخن گفته بود! جای هیچ تردید نیست که لغو تحریمهای ظالمانه آمریکا، آرزوی هر ایرانی است و لازم است هرکس هر توانی برای برداشتن عادلانه و عزتمندانه این تحریمها دارد بکار بگیرد، اما همگان میدانند که با آرزو نمیتوان مشکلات پیچیده کشور را حل کرد و باید برای هر روز کشور برنامه داشت. فراموش نمیکنیم که رئیسجمهور محترم در تبلیغات انتخاباتی خود، مشکلات کنونی را ناشی از «ضعف مدیریت» دانسته بود، بنابر این باید برای استفاده از فرصتهایی که به سرعت سپری میشود برنامههای منطقی و با تکیه بر توان داخلی به عنوان نقطه اتکاء منطقی داشت. بیشک «اقتصاد مقاومتی» تنها نقطه قابل اتکاء ما در مقابل دشمن است و به جز آن همه چیز سراب است و نمی توان بدان دلخوش داشت. در تشریح همین موضوع رهبر انقلاب فرمودند: «من با مذاکره کردن مخالف نیستم، مذاکره کنند، تا هر وقت میخواهند مذاکره کنند. من معتقدم دل را باید به نقطههای امید بخش حقیقی سپرد نه نقطههای خیالی، آنچه لازم است این است» اما این سخنان را مقایسه کنید با گزارش اخیر پژوهشکده پولی و بانکی که در آن صراحتا اذعان شده: «مهمترین و موثرترین ابزار برای گشایش اقتصادی، پیگیری سیاست خارجی است...که بتواند تنش در روابط خارجی را کاهش و فضا را به سمت کاهش و لغو تحریمها پیش ببرد» به راستی با این نوع تفکر امید گشایشی برای اقتصاد ملی وجود دارد؟ چطور ممکن است یک مقام مسئول در جمهوری اسلامی تا این حد دارای دید سادهانگارانه و سطحی باشد که تصور کند در صورت نیل به توافق هستهای، مناسبات آمریکا با ما عادی و منصفانه میشود!؟ آن هم با وجود این همه اصرار مقامات آمریکایی بر نشان دادن هدف نهایی خود از پرونده هستهای، یعنی نشانه رفتن اصل جمهوری اسلامی!؟ دو روز قبل پادوی مشهور آمریکا برای ایجاد رابطه با ایران- هوشنگ امیراحمدی- در گفتگو با صدای آمریکا گفته بود: «بین ایران و آمریکا یک انقلاب فاصله است و تا انقلاب اسلامی پا برجاست، خصومتها ادامه دارد. برنامه اتمی بهانه است، هدف از تحریمها نابودی جمهوری اسلامی است».
2- مهمترین سند اقتصادی هر دولت ،قانون سالانه بودجه است. اما این روزها که بودجه پیشنهادی دولت برای سال 94 در مجلس شورای اسلامی دردست بررسی است، به سادگی میتوان برخی بیبرنامگیها و روزمرگیها را ملاحظه کرد و فرصتهایی که از دست میرود را به دولت یادآور شد. نمی توان انکار کرد که اقتصاد کشور در اثر عدم برنامهریزی و مهمتر از آن کوتاهی دولت برای سوق دادن سرمایهها به مجاری تولید، در شرایط بسیار نامطلوبی به سر میبرد، نقدینگی به تولید اختصاص نمییابد و صنایع در کمبود نقدینگی – که همچون خون در شریانهای اقتصادی است- دست و پا میزنند. در چنین شرایطی بازی با کلمات و بیان سخنان شعر گونهای مانند اینکه: «بودجه سال 94 انضباطی است نه انقباضی»! از سوی معاون محترم رئیسجمهور، کدام درد را دوا میکند وکدام صنعت نیمه تعطیل و در حال احتضار را زنده میکند!؟ آیا به جز سخنان قافیهدار گفتن،کار دیگری لازم نیست!؟ بهتر نیست به جای این مطالبات، برای حذف پردرآمدها از فهرست یارانهبگیران فکری کرد؟ آیا نباید برای ساماندهی قاچاق کالا، که براساس آمارهای مستند، یک سوم کل واردات کشور را در برمیگیرد، برای آن چارهای اندیشید؟ آیا در شرایطی که بر اساس آمار رسمی بین 40 تا 45 هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی داریم و در حالیکه براساس گزارش صندوق بینالمللی پول فقط 32 درصد مشمولان، مالیات میپردازند، نباید برای فرارهای بزرگ مالیاتی فکری کرد و فشار را از روی دوش کسبه جزء و کارمندان به محل اصلی آن یعنی سرمایهسالاران فراری از پرداخت مالیات سوق داد؟ برای همین سه مطالبه منطقی، چه پیشنهادی از سوی دولت در بودجه 94 ارائه شده است؟ وقتی رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی، به جای اقدام عملی در قطع یارانه اقشار متمکن جامعه و ایجاد صرفهجویی جدی در بودجه عمومی در پیشنهادی عجیب و خندهدار از مجلس شورای اسلامی میخواهد که: «فهرست اقشار مرفه را جهت قطع یارانه به دولت ارائه کند» چه انتظاری در این زمینه میتوان داشت؟ آیا جز این است که دولت نمیخواهد با قطع یارانه افراد ثروتمند، به پرستیژ خیالیش لطمهای وارد شود؟! درباره این رفتار غیر قابل توجیه دولت در هدر دادن منابع کارشناسان زیادی اظهار نظر کردهاند که یکی از آخرین آنها مربوط به دکتر مومنی است، وی دراینباره میگوید: «واقعیت این است که دولت هزینههایی را برای پرستیژ خود از محل بیبرنامه بودن تحمیل میکند. اگر کل فعل و انفعالات صورت گرفته از زمان روی کار آمدن دولت جدید تا امروز را در زمینه یارانه دنبال کنیم، میبینیم که روزمرگی، فقدان نگرش سیستمی و بیبرنامه بودن تا همین امروزهم فاجعهآمیز بوده است» در برابر این نظر کارشناسی، دولت چه تدبیری برای ساماندهی یارانه در بودجه سال آتی کرده است؟به نظر میرسد به جز سخن دکتر نوبخت، خبر دیگری در این خصوص نباشد! درباره قاچاق نگرانکننده کالا آن هم به میزان یک سوم واردات به کشور و زیان آن به اقتصاد ضعیف ملی چه میتوان گفت؟ آیا واردات یک سوم کالاهای یک کشور بصورت قاچاق طبیعی است!؟ و آیا این حجم عظیم قاچاق دور از چشم مسئولان دولتی انجام میپذیرد!؟ با اینکار چه زیانی به اقتصاد و اشتغال ملی وارد میشود؟ فراموش نمیکنیم که دکتر روحانی در تبلیغات انتخاباتی خود با طعنه به وضع اشتغال کشور گفت: «بله! اشتغال ایجاد شد اما برای صنایع چین! برای کارگران چینی!» اکنون باید پرسید با گسترش نگرانکننده واردات و بدتر از آن با قاچاق یک سوم همان واردات، چه میزان اشتغال برای کارگر ایرانی فراهم شد!؟ کدام بخش از بودجه پیشنهادی شما در راه این مهم است و کدام طرح و برنامه شما برای کنترل قاچاق و بازگرداندن تولید به داخل طراحی شده است؟
تردیدی نیست که درباره رکود حاکم براقتصاد، بیبرنامگی دولت در این حوزه و همچنین درباره اینکه عدهای در دولت همه مسئولیتها را به وزارت خارجه محول کرده و تنها ماموریت آن وزارتخانه را هم رابطه با آمریکا تعریف کردهاند، می توان شرح و بسط مستند بیشتری داد، اما به جای پرداختن به آنها، اشاره به این نکته ضروریتر است که یکسال و نیم از عمر دولت با تجربهای بیسابقه سپری شد، تجربه اعتماد و باور به دشمن شماره یک مردم ایران یعنی آمریکا. اگر روزگاری میشد اینگونه به مردم گفت که با مذاکره با «کدخدا» به سرعت همه مشکلات حل میشود، امروز حتی نزدیکترین افراد به دولت هم این سخن را قبول ندارند، چرا که یکسال نرمش ثمرهای جز گستاختر و وقیحتر شدن آمریکا نداشته است و عقبنشینیهای دائمی در برابر وعدههای نسیه را به جایی رساند که دولت حتی نمیتواند نماینده مورد نظر خودش را برای سازمان ملل معرفی کند و در فرایندی تلخ پس از یکسال مجبور به تغییر گزینه پیشنهادی برای سمت نمایندگی در سازمان ملل میشود! حال که چنین است، بهتر نیست به جای اندیشیدن به توافق به هر قیمت، با تکیه بر توان داخلی و باور مردم و جوانانی که سرمایه اصلی کشورند، فکری برای اقتصاد کشور کرد؟ به جز دولت، نمایندگانی که دست اندرکار بررسی بودجه هستند نیز دراینباره مسئولند.
روزنامه حمایت مطلبی را با عنوان«ضرب شست حزب الله»در ستون یادداشت روز خود به قلم سیدهادی سیدافقهی به چاپ رساند: کمیته بانکی مجلس سنای آمریکا طرح تشدید تحریم علیه ایران را با 18رای موافق در برابر 4 رای مخالف به تصویب رساند. تصویب چنین طرحی جامعه جهانی بویژه افکار عمومی آمریکا را شگفت زده کرد زیرا این امر به مفهوم کار شکنی سنا در برابر روند مذاکرات ایران و5+1 تلقی می شود.
این مصوبه با روح توافقنامه ژنو که در آن صریحاً به عدم اعمال تحریم علیه ایران در طول مذاکرات این کشور با طرفهای غربی اشاره شده، کاملا مغایرت دارد.
این طرح توسط رابرت منندز و مارک کرک به کمیته بانکی سنا ارائه شد که به موجب آن در صورتی که مذاکرات ایران و1+5 تا پایان ماه ژوئن به نتیجه نرسد تحریم های بیشتری علیه ایران اعمال خواهد شد. با این حال اجرای این تحریم ها تا 24 مارس "4 فروردین" به تعویق افتاد اما در هر حال تصویب این طرح از سوی کمیته بانکی مجلس سنا، ادامه سیاستهای چماق وهویج آمریکا تلقی می شود.
شرود براون، جک رید، جف مرکلی و الیزابت وارن از حزب دموکرات به پیش نویس این طرح رای منفی دادند که این امر از وجود دو گانگی در میان رویکردهای سناتورهای آمریکا نسبت به موضع هسته ای ایران حکایت دارد.
تهدید کنگره آمریکا بویژه مجلس سنا برای اعمال تحریم های بیشتر علیه ایران هر چند تحت تاثیر فشار لابی صهیونیستی صورت می گیرد اما مغایر با توافقنامه ژنو است.
در طول مذاکرات اخیر ایران و تیم مذاکره کننده، ایران همه مسیرهای اعتماد سازی را بر اساس سیاست هسته ای تعریف شده، طی کرد. اما اظهارات ضد ونقیض مقامات کاخ سفید، وزارت خارجه و کنگره آمریکا نشان داد که این کشور برای رسیدن به یک توافق جامع با ایران جدی به نظر نمی رسد.
وجود اختلاف میان کاخ سفید و وزارت خارجه از یکسو با کنگره آمریکا، و از سوی دیگر دست یابی به یک توافق جامع میان ایران و 1+5 تا 9 تیر ماه سال آینده را با مشکل مواجه خواهد ساخت. به نظر می رسد باراک اوباما در خصوص دست یابی به یک توافق نهائی با ایران در حوزه هسته ای جدی است اما او قادر به اعمال اختیارات قانونی خود نخواهد بود.
رئیس جمهور آمریکا بارها مدعی شده که تا 9 تیرماه هر گونه تحریم جدیدی علیه ایران را که از سوی کنگره تصویب شود وتو خواهد کرد اما آیا اوباما در اظهارات خود کاملا جدی است؟ قطعاً کنگره آمریکا در سیاست های خود تابع اراده لابی صهیونیستی است و قطب نمای سیاسی کنگره بویژه مجلس سنا در دست صهیونیستها است. وجود اکثریت جمهوریخواهان در کنگره که دارای نگرشی همسو با لابی صهیونیستی است، دست باراک اوباما را برای استفاده از اختیارات قانونی خود خواهد بست. رئیس جمهور آمریکا تلاش می کند تا در دو سال باقی مانده از دوره ریاست جمهوری خود یک دست آورد تاریخی داشته باشد و این دست آوردها به عنوان یک سنت تاریخی در کارنامه عمل روسای جمهوری آمریکا تلقی می شود. طبیعی است دست یابی آمریکا به یک توافقنامه جامع با ایران در موضوع هسته ای، بزرگترین دست آورد تاریخی در دو دوره ریاست جمهوری باراک اوباما به شمار خواهد رفت.
این دستاورد نیز می تواند به پیروزی مجدد دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 منجر شود و در مقابل، جمهوریخواهان ماجراجو را در داخل منزوی خواهد کرد. اما اگر کنگره از هم اکنون برای کار شکنی در مسیر دموکراتها گام های عملی بر دارد و موضوع هسته ای ایران را دستاویزی برای مانور سیاسی قرار دهد، ایران نیز باید اقدام تنبیهی متقابلی اتخاذ کند. جمهوری اسلامی ایران در طول سالهای اخیر با هوشمندی کامل تعامل سازنده ای با همه طرفهای مذاکره کننده داشته و اکنون توپ در زمین کشورهای 1+5 است. گزارش های اخیر یوکیو امانو مدیر کل آژانس بین المللی انرژی هسته ای، همه حاکی از آن است که جمهوری اسلامی ایران صادقانه با این نهاد بین المللی همکاری داشته است.
با اینکه نظر کشورهای چین، روسیه و آلمان با دیدگاه تهاجمی آمریکا نسبت به موضوع هسته ای ایران کاملا تفاوت دارد اما این 3 کشور نیز باید نقش فعالتری برای مقابله با کارشکنی های آمریکا ایفا کنند. اگر تا 9 تیر ماه آینده، آمریکا همچنان به سیاست های دوگانه چماق و هویج خود ادامه دهد قطعاً باید پاسخ ایران کوبنده و متناسب با خواست عمومی باشد.
خروج ایران از میز مذاکره و بازگشت به غنی سازی به میزان 20 درصد و حتی بالاتر و طرح شکایت علیه آمریکا در سازمان ملل می تواند بخشی از واکنش ایران در برابر باج خواهی های آمریکا باشد. کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا اگر نتوانند در برابر کنگره آمریکا موضع کاملا شفاف و قاطعی اتخاذ کنند باید حقایق موجود را برای افکار عمومی فاش نمایند. اکنون مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده اراده ملت بزرگ ایران، باید طرح جامع و گزینه مناسبی را برای مقابله با باج خواهی های کنگره آمریکا تصویب کند تا از ادامه سیاستهای تهدید آمیز آمریکا جلوگیری کند. در غیر این صورت تا 9 تیر ماه نمی توان به دست یابی به یک توافق جامع با کشورهای 1+5 امیدوار بود زیرا سیاست های آمریکا تابعی از سیاست های لابی صهیونیستی است و دشمنی آنها با ملت ایران کاملا روشن است.
ميرمسعود حسينيان در مطلبی که با عنوان«ابعاد استراتژيک عمليات ابرار قنيطره در شبعا»در ستون سرمقاله خراسان به چاپ رساند اینگونه نوشت:حزب ا... در يک عمليات غافلگيرانه در منطقه اشغالي شبعا در جنوب لبنان با حمله به يک کاروان نظامي رژيم صهيونيستي شامل ٩ خودروي نظامي، تعداد زيادي از سربازان و نظاميان اين رژيم را به هلاکت رساند. آمار اوليه اعلام شده از سوي رسانه ها ١٧ کشته، تعدادي زخمي و حداقل يک اسير بود. اگرچه رژيم صهيونيستي تعداد کشته شدگان را ٢ نفر، زخمي شدگان را ٧ نفر و يک نفر را هم مفقود اعلام کرد. حزب ا... ضمن به عهده گرفتن مسئوليت اين عمليات، انجام آن را توسط گردان "شهداي ابرار قنيطره" اعلام کرد. در مورد تحليل اين عمليات مي توان موارد زير را در نظر گرفت:
1. اين حمله چند روز بعد از پخش جمله "جهزوا ملاجئکم" از قول سيد حسن نصرا... در فضاي مجازي صورت گرفت. اين عمليات در شرايطي صورت گرفت که اسرائيل بعد از اين که احساس مي کرد حزب ا... در داخل لبنان و سوريه مشغول است و امکان پاسخگويي ندارد، اقدام به عمليات قنيطره و سپس بمباران مرکز ارتش سوريه در جنوب اين کشور کرد و در اين انديشه بود که فضاي سوريه را به گونه اي کند که هر زمان تصميم به عملياتي در خاک اين کشور گرفت، مانعي در مقابل خود نبيند. لذا اين عمليات در پي مصاحبه سيد حسن نصرا... با تلويزيون الميادين که تجاوز به سوريه را تجاوز به لبنان دانسته بود، صورت گرفت.
2. پاسخ سريع حزب ا... نشانه توان عملياتي آن علي رغم مشغول بودن در سوريه و درنقاطي از لبنان بود. اين عمليات در منطقه اي صورت گرفت که اسرائيل در آماده باش کامل به سر مي برد. براي توضيح بايد گفت که اسرائيل خود اعلام کرده بود که حزب ا... از قنيطره اقدام به عمليات نخواهد کرد، چرا که تجاوز از خاک حاکميت دولت سوريه خواهد بود و اگر قرار باشد عملياتي صورت گيرد از داخل خاک لبنان خواهد بود و لذا در اين منطقه در آماده باش کامل بود و علي رغم اين آمادگي، با اين حمله سنگين روبرو شد که به قول فرماندهان اين رژيم، سنگين ترين ضربه بعد از جنگ ٢٢ روزه بود.
٣. افزون بر اين که اين عمليات برخلاف ساير عمليات ها که معمولا در شب يا صبح زود صورت مي گرفت، در نيمه روز و ساعت ١١:٣٥ صبح صورت گرفت. زمان انجام اين عمليات نشان از آمادگي و ميزان توانمندي حزب ا... براي عمليات در سرزمين هاي اشغالي دارد که خود دليلي ديگر بر ضعف امنيتي اطلاعاتي اين رژيم است.
4. در شرايط کنوني توپ در زمين رژيم صهيونيستي قرار گرفته است. زيرا دليل اصلي يا يکي از دلايل اصلي حملات اخير اسرائيل
بهره برداري داخلي به منظور کسب کرسي هاي بيشتر توسط حزب نتانياهو در انتخابات آتي اين رژيم بود که براي کسب کرسي بيشتر نياز به افزايش فضاي نا امن در منطقه دارد. نتانياهو اکنون در مخمصه اي قرار گرفته است که از يک سو راي دهندگان صهيونيست از او انتظار پاسخ متقابل دارند و اگر چنين نکند از سبد آراي او کاسته مي شود. از سوي ديگر او اگر بخواهد پاسخ دهد، هيچ کس نمي تواند تصور کند که نتيجه آن چه خواهد شد و آينده منطقه چگونه خواهد شد. در اين کنش و واکنش هزينه هاي اسرائيل بسيار بيشتر از مقاومت خواهد بود.
5. اهميت اين عمليات در حالي روشن مي شود که توجه کنيم موضوع "کابوس تونل ها" همچنان در رژيم صهيونيستي مورد بحث جدي است و موجب شده است که شهرک نشينان و ساکنان شهرهاي شمالي اين رژيم اعلام کنند در صورت حملات بعدي مقاومت، ديگر به پناهگاه ها نمي روند و از منطقه مهاجرت مي کنند. آن ها معتقدند که مقاومت در داخل سرزمين هاي اشغالي و حتي در زير پناهگاه ها تونل حفر کرده اند.
6. حزب ا... نشان داده است که در شرايط فعلي، اوست که به اسرائيل اولتيماتوم مي دهد و به سرعت معادله سازي مي کند، مانند معادله بيروت در مقابل حيفا و ديگر به اين رژيم اجازه و فرصت معادله سازي نمي دهد. به ويژه اين که حزب ا... با صدور "بيانيه شماره يک"و توضيحات اوليه همه را در انتظار بيانيه بعدي گذاشت و اين تحليل حاصل شد که هنوز عمليات به اتمام نرسيده و ممکن است استمرار داشته باشد.
7. اين عمليات ضمن تقويت جبهه مقاومت در تمامي کشورهاي حامي مقاومت و ايجاد رضايت در ميان مردم و گروه هاي مختلف فلسطيني و لبناني، بار ديگر صداقت و صراحت سيد حسن نصرا... به عنوان فرمانده خط عملياتي مقاومت را به تمامي طرف ها نشان داد و بر نقش مهم و اساسي جبهه مقاومت به طور عام و حزب ا... به طور خاص در داخل و خارج از لبنان تاکيد کرد. به ويژه اين اعلام موضع صريح که از اين پس حزب ا... ديگر حالت دفاعي نخواهد داشت و به صورت تهاجمي عمل خواهد کرد.
روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«اعتدال و صلح در گفتمان امام (ره)» و به قلم محمدكاظم انبارلويی در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به چاپ رساند:رئيس جمهور محترم در مراسم تجديد بيعت دولت با بنيان گذارجمهوري اسلامي، امام خميني (ره) گفت: " اعتدال و صلح را از امام آموختيم" اعتدال چيست و در منطق فقها و فيلسوفان معاصر چه جايگاهي دارد؟ حضرت آيت الله جوادي آملي مي فرمايد: " وجود مبارك حسين بن علي حامل عدل بود، نه اعتدال، برخي از سياستمداران يا برخي اقتصاددانان طرفدار تعادل و اعتدال اند، يعني هر چه مردم مي طلبند ما بايد عرضه كنيم يعني تعادل عرضه و تقاضا، خواه تقاضاي آنها به مقتضاي فطرتشان باشد يا نباشد خواه تقاضاي آنها به اقتضاي دين باشد يا نباشد"
و نيز مي فرمايد: " ولي وجود مبارك حسين بن علي مانند انبياء و اولياي الهي حامي عدل است. حوزه اقتضاء را تشريح ميكنند. برابر آن مقتضاي اقتضاء كالا عرضه ميكنند نه برابر تقاضا! " (1)
همچنين آيت الله مصباح يزدي اعتدال را با تلاق مغالطه در قياس مي داند او نيز مي فرمايد؛"چگونه برخي قضيه اعتدال را قضيه اي كلي و قابل جريان در همه موارد مي دانند."
هم او نيز مي فرمايد:" منشاء اين مشكل يك نوع مغالطه در قياس است مي گويند اين اعتدال است و هر اعتدالي حق است. پس اين نيز حق است اما كبراي قضيه كليت ندارد. در حالي كه در قياس شكل اول، بايد كبراي كلي باشد و اگر نباشد ، مغالطه ميشود و در سايه آن دين و دنياي مردم بر باد مي رود " (2)
امام خميني(ره) امام عدالت و عدل بود عدل براي او در سياست ورزي ملكه شده بود. در ادبيات امام (ره) عدالت و عدل جايگاه ويژه اي داشت اما در فعل و قول سياسي او مفهومي به نام (اعتدال) آنچنان كه آقاي رئيس جمهور از آن مراد مي ميكنند، ديده و شنيده نشده است.
فرو كاهيدن عدل و عدالت در ادبيات سياسي امام (ره) به "اعتدال " چه مستندي دارد؟ آقاي روحاني چهارشنبه گذشته در حرم مطهر حضرت امام (ره) مي گويد: " امامي كه استكبار ستيزي را به ما آموخت، شهامت آن را داشت آن روز كه ضروري است راه صلح- بخوانيد پذيرش قطعنامه - را برگزيند"آيا با پذيرش قطعنامه آموزه هاي امام (ره) در مورد استكبار ستيزي پايان يافت؟ آقاي روحاني بايد يك بار ديگر متن پيام امام (ره) در مورد پذيرش قطعنامه 598 را بخواند تا معلوم شود منطق امام عادل با منطق كسي كه پرچم "اعتدال" را دارد چقدر با هم فاصله دارند؟
اولين جمله امام (ره) در پيام پذيرش قطعنامه بعد از بسم الله الرحمن الرحيم ، آيه 27 سوره فتح است. آيا مفهوم اين آيه رفتن به سوي اعتدال و صلح است يا ادامه مقاومت و ايمان به وعده خداوند براي تداوم پيروزيها؟
امام (ره) در اين پيام قوي ترين و شديدترين و بي رحمانه ترين حمله را به آمريكا و قدرتهاي جهاني و نوكران منطقه اي آنان مي كند. اين منطق در دولت يازدهم چه جايگاهي دارد؟
امام (ره) صريحا مي فرمايد: "بارهااين واقعيت را در سياست خارجي وبين المللي اسلامي مان اعلام نموده ايم كه در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطه جهانخواران بوده و هستيم.
حال اگر نوكران آمريكا نام اين سياست را توسعه طلبي و تفكر تشكيل امپراتوري بزرگ مي گذارند از آن باكي نداريم و استقبال مي كنيم" (3)
و بعد مي فرمايد: " مادر صدد خشكانيدن ريشه هاي فاسد صهيونيسم ، سرمايه داري و كمونيسم در جهان هستيم. ما تصميم گرفته ايم به لطف و عنايت خداوند بزرگ، نظامهايي را كه بر اين سه پايه استوار گرديده اند نابود كنيم و نظام اسلام رسول الله (ص) را در جهان استكبار ترويج نماييم. " (4)
آيا ديپلماسي خارجي دولت يازدهم از منطق امام (ره) در پذيرش قطعنامه 598 كه در متن پيام بدون پرده پوشي صراحتا در آن سخن از نابودي نظم نوين جهاني و خشكاندن ريشه هاي استبداد و استعمار رفته است بهره اي دارد؟ از اين بالاتر امام (ره) تصريح مي فرمايد" ما با تمام وجود از گسترش باج خواهي و مصونيت كارگزاران آمريكا حتي اگر با مبارزه قهرآميز هم شده باشد جلوگيري مي كنيم. "(5)
آيا آقاي رئيس جمهور از اين واژگان بوي "صلح" استشمام ميكنند يا ادامه نبرد با باج خواهان و در راس آن آمريكاي جنايتكار؟!
من نمي توانم تاسف عميق خود را از بيانات آقاي رئيس جمهور در مرقد مطهر امام (ره) پنهان كنم. او بر سر مزار فردي سخن از "صلح" آن هم مستند به پذيرش قطعنامه 598 مي كند كه او مسلمانان جهان را در همان پيام دعوت به شورش و قيام عليه كفر و شرك جهاني خصوصا آمريكا مي كند و مي فرمايد: «مسلمانان تمامي كشورهاي جهان !
از آنجاكه شما در سلطه بيگانگان گرفتار مرگ تدريجي شده ايد، بايد بر وحشت از مرگ غلبه كنيد و از وجود جوانان پر شور و شهادت طلبي كه حاضرند خطوط كفر را بشكنند استفاده كنيد و به فكر نگه داشتن وضع موجود نباشيد ؛ بلكه به فكر فرار از اسارت و رهايي از بردگي و يورش به دشمنان اسلام باشيد كه عزت و حيات در سايه مبارزه است و اولين گام در مبارزه اراده است و پس از آن تصميم بر اينكه سيادت كفر و شرك جهاني، خصوصا آمريكا را برخود حرام كنيد" (6)
امروز با همين منطق جوانان حزب الله مثل صاعقه مرگ بر سر صهيونيستها فرود آمده اند. مگر ميشود امام (ره) ملتها و دولتهاي جهان را دعوت به مبارزه آشتي ناپذير با كفر و شرك جهاني و بويژه آمريكا كند بعد دولت او دنبال "صلح" باشد؟
ممكن است آقاي رئيس جمهور با نگارنده هم نظر باشد و بگويد منظور از پذيرش قطعنامه پذيرش شكل جديدي از مبارزه با دشمن است كه ما را به همان اهداف نبرد خونين مي رساند. پس بايد منطق اين مبارزه را درك كرد و ادبيات آن را هم آموخت براي اينكه امام در همين پيام براي كساني كه باورشان شود قصه پذيرش قطعنامه آن طور كه آنان " صلح" ترجمه ميكنند، نيست مي فرمايد:
"راهي جز مبارزه نمانده است و بايد چنگ و دندان ابر قدرتها خصوصا آمريكا را شكست. الزاما يكي از دو راه را انتخاب نمود يا شهادت يا پيروزي كه در مكتب ما هر دوي آنها پيروزي است ." (7)
ادبيات امام (ره) در پذيرش قطعنامه و به تعبير شما "صلح" اين است ، اگر امام (ره) مي خواست از جنگ و قتال سخن بگويد چه مي گفت؟!
امام (ره) در همان پذيرش قطعنامه مي فرمايد" امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقرو غنا، جنگ استضعاف و استكبار، جنگ پا برهنه ها و مرفهين بي درد شروع شده است و من دست و بازوي همه عزيزاني كه در سراسر جهان كوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاي عزت مسلمين نموده اند مي بوسم." (8)
آيا از اين جملات صداي طبل جنگ به گوش مي رسد يا ساز و دهل پذيرش صلح؟!
امام (ره) در همين پيام حتي آمريكا را تهديد مي كند كه فرزندان انقلاب ناوهاي جنگي آمريكا را به قعر آبهاي خليج فارس مي فرستند و فرمان آماده باش صادر و خطاب به جوانان كشور مي فرمايد " خودتان را براي يك مبارزه علمي و عملي بزرگ تا رسيدن به اهداف عالي انقلاب اسلامي آماده كنيد"(9)
از ادبيات امام (ره) و استخدام واژگان انقلابي و الهي در پيام پذيرش قطعنامه، بنابر آنچه گفته آمد مي فهميم كه جايي براي "اعتدال" و "صلح" در اين پيام ديده نمي شود. شهامت ،جسارت و دليري اي كه در اين پيام براي استمرار استكبار ستيزي ديده ميشود در هيچ يك از پيامها، سخنرانيها و بيانيه هاي امام سابقه ندارد. بر فرض محال هم چنين ادبياتي استشمام شود، اين جايگاه، جايگاه امامت و ولايت است و رئيس جمهور نبايد خود را در اين مرتبت ببيند.
اگر فرآيند گفتگوها با 1+5 طي يك سال و نيم گذشته مبتني بر راهبرد "اعتدال" و "صلح" باشد اين رويكرد هيچ انطباقي با راهبرد امام ، رهبري معظم انقلاب و نظام ندارد، چرا كه نه تنها چارچوب ها در اين مورد مشخص است بلكه نوع نگرش و ادبيات آن هم معلوم است. ادبيات حاكم بر گفتگوها بايد به گونه اي باشد كه معلوم باشد ما با خصم درجه اول انقلاب در حال گفتگو هستيم. خصمي كه امام (ره) از آن به عنوان منفورترين دولت يا دولتهاي جهان ياد مي كند. نرم زباني در برابر فزون خواهي هاي آمريكا اعتدال نيست . ما از اين اعتدال هرگز به صلح شرافتمندانه و نرمش قهرمانانه نمي رسيم. ما با يك مشت تبهكار بين المللي و ماجراجويان مست قدرت و فتنه گر روبه رو هستيم. امتياز دادن و دل به عمل به وعده هاي دروغين مشتي پيمان شكن دادن از حكمت و عقلانيت سياسي و تدبير انقلابي دور است.
آنها به چيزي جز نابودي انقلاب و اسلام فكر نمي كنند. فقط زبان اقتدار، البته توام با عمل مقتدرانه آنها را سر جايشان مي نشاند.
سخن آخر اينكه در 21 جلد صحيفه امام (ره) مجموعه آثار امام خميني در هيچ يك از بيانات ، پيام ها، مصاحبه ها، احكام ، اجازات شرعي و نامه ها حتي يك كلمه " اعتدال" يافت نمي شود در جلد 22 صحيفه امام آنجا كه سخن از نمايه هاي موضوعي و واژه ها در 428 صفحه از هر واژه اي سخن است الاّ "اعتدال". در عوض صدها بار امام از "عدالت"و "عدل" سخن گفته است اما حتي يك بار از واژه "اعتدال" سخن به ميان نياورده است. نظر فيلسوفان و فقيهان در خصوص "عدل" و "عدالت" و نسبت آن با "اعتدال" روشن است. معلوم نيست آقاي رئيس جمهور چگونه "اعتدال "را از امام آموخته است در حالي كه هرگز امام (ره) به آن تفوه نفرموده است.
از جناب رئيس جمهور محترم مي خواهيم يك بار ديگر پيام امام(ره) در مورد پذيرش قطعنامه 598 را بخوانند و بگويند چه تناسبي بين گفتمان امام در اين پيام باگفتمان دولت در سياست خارجي وجود دارد.
پي نوشتها:
1و2- خردنامه همشهري بهار 93- شماره 122 صفحات 16و17
3و4- صحيفه امام صفحه 81 – ج 21- پيام پذيرش قطعنامه 598
5و6- همان – صفحه 82
7- همان صفحه 83
8- همان صفحه 85
9- همان صفحه 96
مطلبی که علی ارشدی در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«لزوم اصلاح قوانین پولی و بانکی»به چاپ رساند به شرح زیر است:طرح این مساله كه برنامههای پنج ساله یا میانمدت دیگر در ایران كارآیی ندارد، موضوعی است كه این روزها در برخی نشریات و اظهارنظر برخی كارشناسان به بحث گذاشته شده است. نكته قابل توجه در مباحث مطرح شده این است كه برخی صاحبنظران از اساس برنامهریزی را مورد تردید قرار داده و محقق نشدن اهداف برنامههای گذشته را دال بر كارآیی نداشتن برنامه دانستهاند.
چرا برنامهریزی 5 ساله موفق نیست؟این سوال را میتوان پرسید كه آیا برنامه اجرا شده، ولی جواب نداده یا اینكه اجرا نشده و در نتیجه به اهداف مورد نظر نرسیدهایم؟
ظاهرا برخی كارشناسان در استدلالشان فرض را بر این گذاشتهاند كه برنامههای تدوین شده قبلی به اجرا گذاشته شده ولی نتوانسته ما را به اهداف مورد نظر برساند. از این رو پیشنهاد دادهاند كه اساسا برنامههای پنجساله به فراموشی سپرده شود، زیرا کارآیی لازم در این نوع برنامهها وجود ندارد یا حداکثر توصیه کردهاند سراغ برنامههای كوتاهمدت دو ساله برویم که اجراییتر است و هر دولتی که قدرت را در دست میگیرد میتواند در دوره مسوولیت خود چندینبار از این برنامهها را اجرا کند در حالی که ماهیت برنامههای پنج ساله کنونی این است که یک دولت آن را تدوین و دولت دیگر آن را اجرا میکند.هر دولتی حق دارد برنامه را خود بنویسد و خود نیز اجرا کند؛ ممکن است دولتی که اخیرا یا به تازگی روی کار میآید برنامهای را که دولت قبلی تدوین کرده قبول نداشته باشد. بهطور مثال دولت آقای احمدینژاد وقتی روی کار آمد اولین بار صراحتا اعلام کرد برنامه چهارم را قبول ندارد و بدون اینکه برنامه چهارم را اصلاح کند سعی کرد با کنار گذاشتن آن، برنامههای مورد نظر خود مثل طرحهای زودبازده، سهام عدالت و مسکن مهر را به اجرا درآورد. بنابراین اگر ما چنین نتیجهگیری کنیم که برنامه چهارم اجرا شده ولی موفق نبوده این ارزیابی دقیق نیست چرا که برنامه چهارم اساسا به اجرا در نیامده است.
یكی دیگر از دلایلی كه برنامهها به نتیجه نمیرسند این است كه الزامات اجرایی آن دقیقا پیشبینی و تدارک دیده نمیشود. رسم معمول در برنامههای قبلی این بوده که بیشتر آرمانها و آرزوها را مطرح كنیم و به این نکته توجه نداریم که برنامه یعنی تعریف راهبردهای مناسب برای رسیدن به آرمانها و آرزوها و نه صرفا بیان آنها. برنامه این است كه هدفی را تعیین كرده و سازوكارهای مناسب برای رسیدن به این هدف را مشخص كنیم. بهطور مثال برنامههای قبلی معمولا فاقد پیوست مالی دقیقی هستند، بنابراین مشخص نیست چقدر منابع مالی برای اجرای برنامه موردنیاز است. وقتی منابع لازم برای محقق كردن آرمانها و آرزوهای برنامه پنجم را جمع میزنید ممکن است به رقمی بالاتر از هزار میلیارد دلار برسید اما در عمل میبینید كه چنین پولی در دوره برنامه پنج ساله پنجم تدارک دیده نشده است. پس باید ابتدا ظرف اقتصاد ایران را شناخت، آنگاه آرزوها و آرمانها را در چارچوب این ظرف بیان کنیم و نه فراتر از آن. باید درآمدهایمان مشخص شود و بر اساس این درآمدها خواستههای مشخص داشته باشیم.
همچنین وقتی صحبت از رشد اقتصادی بالاتر میشود به این نتیجه میرسیم که دسترسی به این هدف تنها با درگیر کردن بیشتر بخش خصوصی در اقتصاد امکانپذیر است و لذا از برنامه توانمندسازی بخش خصوصی بهعنوان یکی از آرزوهای گمشده برنامه یاد میکنیم در حالی که الزام تحقق این هدف این است که با بخش خصوصی به گفتوگو بنشینیم و در مورد راهکارهای مشارکت با بخش خصوصی به توافق برسیم.مشکل در این است که ما اصولا مذاکرهای با بخش خصوصی برای نقشی که درآینده قرار است به عهده بگیرد انجام نمیدهیم آن وقت انتظار داریم که برنامه توانمندسازی بخش خصوصی با موفقیت به اجرا درآید که چنین چیزی قطعا امکانپذیر نیست.
بنابراین، برای نوشتن یك برنامه خوب باید سه موضوع را در نظر بگیریم. اول اینكه آن برنامه مناسب باشد. دوم؛ با به وجود آوردن الزامات لازم، اجرایی کردن برنامه فراهم شود. در مرحله آخر هم پس از اجرای برنامه آن را ارزیابی کنیم كه آیا این برنامه در توسعه كشور موثر بوده یا خیر؟ لذا برای اجرای یك برنامه موفق باید عزم ملی در کشور به وجود آید و کلیه عناصر درگیر برنامه بر اساس هماهنگی اولیه در جهت موفقیت اجرای برنامه کوشش کنند.
در كشورهایی كه عنوان میكنند به برنامه نیاز ندارند، قطعا نظامات اقتصادی جا افتادهای دارند كه میتوانند كشور مورد نظر را به سطح توسعه یافتگی مناسب برسانند. اما در كشورهای درحال توسعه نظیر ایران، ایجاد این نوع نظامها خود نیاز به برنامه دارد و نمیتوان در یک چشم به هم زدن نظامهای مناسب اقتصادی را در کشور به وجود آورد. بهعنوان مثال، تقویت جایگاه بخش خصوصی در اقتصاد، رقابتی شدن بازارها و جلوگیری از انحصار از جمله نظامهای ضروری است كه باید در اقتصاد ایران شكل بگیرد ولی ایجاد این نظامها خود نیاز به برنامه دقیق دارد.مدت برنامه بستگی به ماهیت اهداف مورد جستوجو و زمان لازم برای تحقق آن اهداف دارد و نمیتوان گفت که همه اهداف مورد نظر را میتوان در یک برنامه دوساله به انجام رساند. ممکن است تقویت جایگاه بخش خصوصی نیازمند چند برنامه 5 ساله باشد.
بنابراین بنده معتقدم در شرایط كنونی باید نظام برنامهریزی 5 ساله در کشور تداوم یابد، ولی برای ارتقای کارآیی آن سازوکارهای مناسب را طراحی کنیم.بحث این نیست که برنامه لازم نیست بلکه باید برنامه را خوب طراحی کنیم و سپس با موفقیت آنها را اجرا کنیم.
در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«از شايعه فرار مدير يک بانک تا اطلاعيه وزارت اطلاعات»نوشته شده توسط حميدرضا شکوهی اختصاص یافت:گسترش شبکههاي مجازي و روشهاي ارتباطي بويژه در يکي – دو سال اخير که موجب شده تلفنهاي همراه نيز به يک ابزار ارتباطي مهم و فراتر از يک تماس تلفني و يک پيام مبدل شوند، در کنار مزاياي بيشمارش، مشکلاتي هم داشته که باز هم همان بحث قديمي فقدان فرهنگ استفاده از روشهاي ارتباطي و شبکههاي مدرن مجازي را مطرح ميکند. در کشور ما فرهنگ استفاده از بسياري از تجهيزات مدرن که وارد کشور ميشود، از اتومبيل گرفته تا تلفن و اينترنت و حالا وسايل ارتباطي، بسيار ديرتر از ورود آن تجهيزات و امکانات مورد توجه قرار ميگيرد.
در يکي دو سال اخير که شاهد گسترش استفاده از شبکههاي ارتباطي مجازي بر روي گوشيهاي تلفن همراه از جمله وايبر و واتسآپ و ... هستيم، صرفنظر از مباحثي که در مورد فيلتر کردن اين شبکهها مطرح شده و دولت هم اعلام کرده که بناي فيلترينگ اين شبکهها را ندارد، شايعه پردازي توسط اين شبکهها از سوي يک فرد و گسترش آن با سرعت بالا در بين عموم مردم به عنوان يک آسيب جدي، هر روز بيش از گذشته، جلوه گر ميشود.
گاه اين شايعات در مورد خبر دروغين مرگ يک هنرمند يا ورزشکار و حتي سياستمدار است که تکذيب ميشود و گاه شايعاتي با اثراتي بالاتر که نميتوان از کنار آن با بي تفاوتي عبور کرد. نمونه بارزش، طرح شايعه فرار مدير عامل يک بانک خصوصي از کشور بود که هفته گذشته به دليل جذابيت خبر، خيلي زود دست به دست شد و کار به جايي رسيد که نه تنها مديرعامل بانک مربوطه در برنامه تلويزيوني اين موضوع را تکذيب کرد، بلکه وزارت اطلاعات هم در بيانيه اي رسمي، نقل قولهايي که از حجتالاسلام والمسلمين سيدمحمود علوي وزير اطلاعات مبني بر خروج مديرعامل يکي از بانکهاي خصوصي از کشور منتشر شده بود را از اساس کذب محض دانست.
صدور بيانيه توسط وزارت اطلاعات در مورد اين موضوع، نشان ميدهد که پخش شايعات بياساس که خيلي از ما ممکن است به سادگي و با کپي کردن، نقشي هر چند کوچک در گسترش آن داشته باشيم، تا چه حد داراي اثرات مخرب بالايي است و چه از لحاظ اقتصادي و چه از لحاظ امنيتي ميتواند چالشآفرين باشد.
ماجراي اخير و اطلاعيه وزارت اطلاعات، در وهله اول هشداري جدي به سوءاستفاده کنندگان از فضاي مجازي محسوب ميشود که براي اغراض شخصي و گروهي و حتي سياسي خود، اقدام به انتشار خبرهاي دروغ و شايعات ميکند و در وهله دوم، تلنگري به خيلي از ما ميتواند باشد که گاه بدون تاملي کوتاه، هر پيامي که در گوشي تلفن همراه خود دريافت ميکنيم از طريق وايبر و واتسآپ و ساير روشهاي ارتباطي بازنشر ميکنيم، بدون آنکه ذرهاي به صحت آن يا پيامدهاي آن بينديشيم. ضمن اينکه انتشار چنين شايعات غيرمستندي، تنها به دست کساني بهانه ميدهد که مدتهاست براي فيلتر کردن شبکههاي اجتماعي تلفن همراه برنامهريزي کردهاند و اين اقدامات، آنها را براي رسيدن به هدف خود مصممتر ميسازد و مسير حرکتشان را هموارتر ميکند.