نجات عالم و ایجاد عصر با شکوه به دنبال ظهور دوم(بازگشت عیسی ع) از اعتقادات جدی مسیحیان است.

به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران؛  نجات عالم و ایجاد عصر با شکوه به دنبال ظهور دوم(بازگشت عیسی علیه السلام) از اعتقادات جدی مسیحیان است. «کمرهای خود را بسته، چراغ­های خود را افروخته بدارید… مستعد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمی­برید، پسر انسان می­آید». برخی از مسیحیان باور دارند که پیش از بازگشت مسیح علیه السلام آخرین نبرد تاریخ، جنگ آخرالزمان(آرماگدون یا هارمجدون) اتفاق خواهد افتاد…. طبق مباحث کتاب مکاشفه، نبرد عصر ظهور، جنگی بسیار وحشتناک است که برخی آن‌را نبرد«هسته ای» تفسیر می­کنند. در یکی از کتب مقدس مسیحیان آمده است:

و دیدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبی سفید که سوارش امین و حق نام دارد و به عدل، داوری و جنگ می­نماید. چشمانش چون شعله آتشی است و بر سرش افسرهای بسیار است. اسمی مرقوم دارد که جز خودش هیچ کس آن را نمی­داند. جامه خون آلوده در بر دارد و نام او را کلمه خدا می­خوانند. لشکرهایی که در آسمانند، بر اسب­های سفید و به کتان سفید و پاک ملبّس از عقب او می­آیند. از دهانش شمشیری تیز بیرون می­آید، تا به آن، امت­ها را بزند و آن‌ها را به عصای آهنین حکمرانی خواهد نمود.

از بررسی اجمالی فرازهای مذکور، مطالب زیر به دست می­آید: اعلام آمادگی سراسری برای استقبال از منجی موعود؛ اعلام نبرد آخرین و سرنوشت ساز؛ رهبر این قیام، امین و حق نام دارد که به عدل، داوری و جنگ می­کند؛ مرحله نهایی حکمرانی بر مردمان است.

پس حکومت واحد جهانی از نظر مسیحیت، بار معنوی و عدالت­منشی دارد. جای دیگر، انجیل از رجعت و پرستش توحیدی سخن می­­گوید که در حکومت آخرالزمان محقق می­شود؛ یعنی اصل حکومت نیز جهانی و الهی بودن آن‌را تایید می­کند:

و تخت­ها دیدم و بر آن­ها نشستند و به ایشان حکومت داده شد و دیدم نفوس آنانی را که به سبب شهادت عیسی و کلام خدا سر بریده شدند … و نشان او را بر پیشانی و دست خود نپذیرفتند، زنده شدند و با مسیح هزار سال سلطنت کردند.

هنگامی که من، مسیح موعود، با شکوه و جلال خود و همراه تمام فرشتگانم بیایم، آن گاه بر تخت با شکوه خواهم نشست. سپس تمام قوم­های روی زمین، مقابل من خواهند ایستاد و من ایشان را جدا خواهم کرد….

مورمون­ها (فرقه­ های مذهبی مسیحی) می­گفتند: «ما اعتقاد داریم که صهیون (حکومت یهود) بر این قاره (آمریکا) بنا می­شود. عیسی شخصاً بر زمین حکومت خواهد کرد. زمین از نو ساخته خواهد شد و شکوه بهشتی خود را باز خواهد یافت». عموم مسیحیان براین عقیده‌اند که در آینده، روزی فرا خواهد رسید که حکومت اخلاقی خداوند، بر سرتاسر زمین جاری شود. عبارت «حکومت و سلطنت الهی» و «سلطنت آسمان‌ها» و «ملکوت الهی» به طور مکرر در انجیل­ها به چشم می­خورد. واقعیت حکومت نهایی خدا(سلطنت یا ملکوتی الهی) بدون شک مهم‌ترین اعتقاد مسیحیان است. سلطنت خدایعنی «برقراری حکومت خدای بر زمین و غلبه نیروی الهی بر نیروی شیطان». در برخی از انجیل­ها(متی) سخن از «دولت آسمانی و قلمرو روحانی» نیز به میان آمده است؛ اما در بیشتر روایات انجیل­های هم نوا، سخن از وارد شدن به حکومت خدا یا قلمرو دولت خدا است.

در منابع مسیحی و یهودی- که بین سال‌های ۲۰۰ ق.م تا ۱۵۰ م نوشته شده­اند، دنیا میدان نبرد بین نیروهای خیر و شر معرفی می­شود. نویسندگان، درباره عذاب دردناک و بی عدالتی و درباره انتظار طولانی برای مداخله الهی و آوردن عصری جدید که معمولاً سلطنت خدا نامیده می­شود و در آن، قوم نیکوی خدا در کمال سعادت زندگی می­کنند، مطالب می­ نویسند.

تحلیل و تطبیق منجی موعود

در این مقال، چهره منجی موعود در قالب تشکیل حکومت و رهبری سیاسی جامعه ترسیم شد. نتیجه گفتار و باور یهود و مسیح درباره حکومت آن موعود این شد که او حکومت واحد جهانی را بر پایه عدل و داد تاسیس می­کند؛ ظالمان و گردنکشان را سرکوب می­کند و بشر را به سعادت رهنمون می­شود.

اکنون نوبت این پرسش است که آیا آن موعود، ظهور کرده و آن وعده­ها محقق شده است؟ اگر آن موعود، همان مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد، چه مشکلی پیش می‌آید؟

برخی از نظریه­پردازان یهود و مسیح به جای جست‌وجوی راه­حل درست، دست به تأویل و توجیه عقیده مسلم دین خود زده، و از حکومت و سلطنت منجی موعود، عدول کرده­اند. در طول دو قرن قبل از تولد عیسی علیه السلام، حجم وسیعی از نوشته­ها درباره آمدن سلطنت خدا و زوال نیروهای شیطانی موجود بود و تصور رایجی از آنچه اتفاق خواهد افتاد، وجود داشت؛ جهان که تحت سلطه نیروهای شیطانی است، جای درد و رنج­های فراوان است، تا این‌که خدا برخیزد و بر سلطنت شیطان غلبه کند. در این حال، بسیاری از اندیشه­ها درباره «مسیحا»، متوجّه فتح و پیروزی نظامی بود. ممکن است مسیحا خردمند باشد؛ اما بیشتر از هر چیز باید پادشاهی جنگجو و مقتدر باشد که بتواند بر شیطان غلبه کند و عصری از برکت و سعادت را آغاز کند. «اسنی­ها (فرقه­ای از یهودیان) زندگی خود را در بیابان می­گذراندند و برای آمدن سلطنت خدا آماده بودند. به اعتقاد آنان، پایان جهان نزدیک است و خدا در شرف آغاز سلطنت مسیحایی روی زمین و پیمان جدیدی با آنان است» .

کلیسا در آغاز، همان سلطنت مسیح و پادشاهی خداوندگار را مطرح می‌کرد؛ همان گونه که در مکاشفه یوحنا به سلطنت هزارساله مسیح اشاره شده است (کارگر، همان). پس چون قرن­های متمادی گذشت و از سطلنت مسیح خبری نشد و هنوز هم پس از دو هزار سال اثری ظاهر نشده است، با استفاده از تذکر انجیل لوقا، حکومت خدا را یک دولت روحانی تعبیر کرد که به زمان و مکان مقید نیست و دردل مومنان برپا خواهد شد. در انجیل لوقا آمده است:

روزی بعضی از فریسیان از عیسی پرسیدند: «ملکوت خدا کی آغاز خواهد شد؟» عیسی جواب داد: «ملکوت خدا با علایم قابل دیدن آغاز نخواهد شد و نخواهند گفت در این گوشه یا آن گوشه زمین آغاز شده است؛ زیرا ملکوت خدا، میان شما است.


در انجیل متی به صراحت از «دولت آسمانی و قلمرو روحانی» سخن گفته می­شود؛ نه از پادشاهی خداوند. در انجیل­های دیگر نیز ـ همان‌گونه که در مرقس دیده می­شود ـ این قلمرو به نحوی توجیه می‌شود که حاکمیت از سلطنت یک فرد شبیه نظام شاهنشاهی و حکومت­های انسانی -که در آن خدا فرمانروا و او شاه باشد – به نظر نیاید؛ بلکه اشاره به یک دوران الهی و روحانی و یک دولت آسمانی است. در بیشتر روایات انجیل­های هم نوا، سخن از وارد شدن به حکومت خدا یا قلمرو دولت خدا است.

گفتنی است کلیسا هیچ گاه امید آمدن مجدد عیسی را از دست نداد و هنوز هم به آن اعتقاد دارد؛ اما رفته رفته تأکید تعالیم خود را از این امیدواری برگرفت و به آینده افکند و بیشتر و بیشتر به سوی این باور رفت که عیسی قادر است اکنون مؤمنان را رستگاری دهد (کارگر، همان: ص۱۰۹).

خود عیسی علیه السلام نیز به صراحت اشاره می­کند که برای پادشاهی نیامده است: «من یک پادشاه دنیوی نیستم. اگر بودم، پیروانم می­جنگیدند، تا در جنگ سران قوم یهود گرفتار نشوم. پادشاهی من، متعلق به دنیا نیست». اصولاً حضرت عیسی علیه السلام در دوران پیامبری خود، تنها به ابلاغ پیام الهی و ارتباط با مستمندان و نیازمندان بسنده کرد و از در ستیزه­جویی و پرخاشگری نیامد. از طرفی برخی نشانه­ها و علامات مورد انتظار یهود درباره «منجی­گری» و «مسیحایی» در او محقق نشد و وضع آن‌ها بهبود نیافت؛ پس، از در مخالفت با او در آمدند و او را به عنوان «مسیحای موعود» نپذیرفتند. در واقع نیز چنین بود؛ چون بعضی از علایم و معیارهای مطرح در کتب عهد قدیم، در او وجود نداشت؛ برای مثال، او جنگ نکرد و پادشاهی تشکیل نداد.

یکی از مطالبی که با حکومت خدا پیوند یافته است، بازگشت عیسی مسیح علیه السلام است؛ اما سؤال این است که این بازگشت برای چیست؟ برای تشکیل حکومت خدا؛ پادشاهی مسیح؛ نجات­بخشی و رهایی مؤمنان؛ داوری بین گناه کاران و مؤمنان یا…؟! با توجه به متون کتب مقدس می‌توان این موارد را یافت؛ مثلاً در انجیل متی آمده است:

هنگامی که من، مسیح موعود با شکوه و جلال خود و همراه تمام فرشتگانم بیایم، آن‌گاه بر تخت باشکوه خود خواهم نشست. سپس تمام ملت‌های روی زمین، مقابل من خواهند ایستاد و من ایشان را از هم جدا خواهم کرد؛ همانطور که یک چوپان، گوسفندان را از بزها جدا می‌کند. گوسفندها را در طرف راستم قرار می‌دهم و بزها را در طرف چپم.

نیز در رومیان آمده است: «زمین از تباهی آزاد خواهد شد با آمدن مسیح …»  یا در متی آمده است: «من با فرشتگان خود در شکوه جلال پدرم خواهم آمد و برای هر کس از روی اعمالش داوری خواهم کرد» و ده‌ها نمونه دیگر. در این رابطه توجه به انگاره­های زیر ضروری است:

۱٫ ملکوت خدا (سلطنت الهی) در دنیا تحقق خواهد یافت؛ اما چگونگی آن از نظر مسیحیان مبهم است.

۲٫ پیوند میان بازگشت مسیح علیه السلام و تحقق سلطنت خدا نیز روشن است و مسیحیان به آن اعتقاد دارند.


۳٫ خود عیسی علیه السلام بیان کرده است که پادشاهی من در دنیا نیست؛ پس ممکن است این مطلب به ذهن­ها برسد که او برای تشکیل دولت نمی­آید. حتی از دیدگاه برخی، ملکوت خدا در آن جهان است.

۴٫ «پادشاهی مسیح» تا کنون تحقق نیافته است. عده­ای به غلط می­پنداشتند بعد از مرگ مسیح علیه السلام، او به زودی برای برپایی حکومت خواهد آمد که چنین نشد و حتی دیدگاه هزاره گرایان نیز نادرست از آب درآمد.

۵٫ خود عیسی مسیح علیه السلام، هیچ وقت ادعای پادشاهی نکرده است. تنها در بعضی از متون (مثل مکاشفه)به صورت رمزی به سلطنت هزارساله او اشاره شده است که معتبر و روشن به نظر نمی­رسد و دلیل دیگری نیز برای اثبات آن ارائه نشده است.


۶٫ طبق تفسیر برخی اربابان کلیسا، مسیح سلطان دل­ها است و سلطنت او دنیایی نمی­باشد؛ بلکه در ملکوت آسمان­ها است؛ یعنی بازگشت زمینی ندارد، بلکه فرازمینی است.

۷٫ خود عیسی علیه السلام نیز منتظر ظهور قریب الوقوع حکومت خدا بوده و عباراتی که در این‌باره بیان می‌کرده، برای شخص غایب بوده است (نه خودش). ویژگی­ها و صفات بر شمرده شده درباره منجی موعود، با شخص دیگری تطبیق می­یابد و آن، کسی جز حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیست که عیسی علیه السلام نیز به یاری او خواهد شتافت و در بازگشت نهایی خود، در جایگاه وزیر و مشاور او عمل خواهد کرد.

نگاه گذرا به آیات قرآن که درباره حضرت عیسی علیه السلام آمده است، این حقیقت را می­رساند که اهل کتاب(یهود و مسیحیت) در همین دنیا به حقیقت عیسی علیه السلام ایمان می­آورند؛ یعنی یهود به حقانیت عیسی علیه السلام پی می­برند و مسیحیت نیز از ادعای الوهیت او دست بر می­دارند و به این ترتیب، زمینه ظهور فراهم می­شود.

(وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا) (نساء، ۱۵۷-۱۵۹).

از این آیه چند نکته به دست می­آید: حضرت عیسی  علیه السلام کشته نشده و نمرده است؛ او به آسمان نزد خداوند رفته است؛ اهل کتاب(یهود و مسیح) قبل از مرگ حضرت عیسی علیه السلام، به او ایمان می­آورند؛ ایمان همه اهل کتاب به حضرت عیسی علیه السلام هنوز اتفاق نیفتاده است و این پدیده سترگ، قبل از مرگ آن حضرت علیه السلام محقق می­شود. این، یعنی یک انتظار و یک تحول و چون از مقام خلافت و زعامت حضرت عیسی علیه السلام چیزی نگفته است، معلوم می­شود او سمت وزیر و معاون را خواهد داشت. امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه می­فرماید: «ان عیسی علیه السلام ینزل قبل یوم القیامه الی الدنیا فلایبقی اهل مله یهودی و لاغیره إلا آمنوا به قبل موتهم و یصلّی عیسی خلف المهدی. عیسی علیه السلام قبل از فرا رسیدن قیامت به دنیا نزول خواهد کرد و هیچ ملّتی نیست اعم از یهودی و غیر یهودی (مسیحی) که به او قبل از مرگشان ایمان می‌آورند، و این در حالی است که عیسی علیه السلام در نماز به امام مهدی علیه السلام اقتدا خواهد کرد».

گفت‌وگوی یکی از دانشمندان اسلامی معاصر با یک دانشمند برجسته کاتولیک در این‌باره خواندنی است:

در انجیل نوشته است مسیح، ظهور خواهد کرد. این، یک حقیقت است؛ ولی آنان(مسیحیان) همین بحث را غالباًً به حکومت جهانی تعبیر نمی­کنند. آقای رات سینگر بزرگ‌ترین شخصیت علمی کاتولیک است و پاپ و امثال او نظر علمی را از وی می‌گیرند. وقتی با او صحبت کردم، دیدم زیر بار حکومت نمی­رود و حکومت جهانی را نمی­پذیرد. او می­گفت: «مسیح، ظهور خواهد کرد»؛ ولی آن را به اسکاتولوژی – که همان عالم آخرت باشد- وصل می­کرد می­گفت: «در عالم آخرت است که عدل خداوند، ظهور تام دارد و حضرت مسیح، مجری عدل خداوند است. آن‌جا است که همه به کیفر و پاداش می­رسند».

دین اسلام و حکومت واحد جهانی

همه ادیان، داعیه دار حکومت واحد جهانی در آخرالزمان هستند؛ اما در این میان، اسلام به صورت جدی و بسیار روشن نظریه­پردازی کرده است. اسلام، حکومت واحد جهانی را بسیار روشن ترسیم کرده، راه‌های رسیدن به آن را بیان و رهبری و اهداف قیام، سرزمین­های استراتژیک، نشانه­های نزدیک شدن و… را کاملاً بیان کرده است. قرآن و سنت دو منبع اصلی اسلام، درباره حکومت واحد جهانی سخن فراوان دارند: (وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ) (انبیاء، ۱۰۵). طبق روایت، «عباد صالح»، قائم علیه السلام و اصحاب اویند . آیه، به صراحت می­فرماید: «الأرض»؛ یعنی همه زمین در قلمرو حکومت صالحان است؛ چنان‌که در آیه دیگر آمده است: (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ) (حج، ۴۲). حضرت باقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود:«هذه لآل محمد المهدی و اصحابه یملکهم الله تعالی مشارق الأرض و مغاربها؛ این (مژده) برای آل محمد است مهدی و یارانش خدای تعالی ایشان را در مشارق و مغارب زمین پادشاهی می‌دهد». در آیه دیگر، غلبه جهانی حق طلبان با دین حق همراه شده است: (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ) . امام صادق  علیه السلام می­فرماید:

فوالله یا مفضل! لیرفع عن الملل و الأدیان الاختلاف و یکون الدین کله واحداً کما قال جل ذکره: «ان الدین عندالله الاسلام» و قال الله تعالی: «من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الآخره من الخاسرین؛ پس به خدا سوگند‌ای مفضل! همانا که از آیین‌ها و دین‌ها اختلاف را برطرف می‌کند و دین همه‌اش یکی خواهد شد همان‌گونه که او ـ که یادش والا باد ـ فرمود: همانا دین نزد خدا اسلام است و خدای تعالی (باز) فرمود: هرکس از دینی جز اسلام پیروی کند از او پذیرفته نمی‌شود و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۵۳، ص۴-۵).

آیه دیگر، علاوه بر تأیید حکومت جهانی، به برخی اهداف آن نیز اشاره می­کند:

(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمْ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا…) (نور، ۵۵).

طبق روایتی از امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه، معلوم می­شود این آیه، مربوط به حکومت آخرالزمان است که هم جهانی است و هم به دست منجی موعود مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.

لم یجئ تاویل هذه الآیه و لو قام قائمنا بعد، سیری من یدرکه مایکون من تاویل هذه الآیه و لیبلغنّ دین محمد صلی الله علیه و آله ما بلغ اللیل، حتی لایکون مشرک علی ظهر الأرض کما قال الله تعالی: «یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً؛ تأویل این آیه نیامده است و اگر بعد از این قائم ما برخیزد هر که او را درک کند آنچه از تأویل این آیه می‌شود را خواهد دید و دین محمد صلی الله علیه و آله به هرجا که شب (به آن) می‌رسد به یقین می‌رسد به حدی که مشرکی بر پشت زمین نباشد، همانگونه که خدای تعالی فرموده است: مرا بپرستند و چیزی را با من شریک قرار ندهند.

آیه دیگر، از اراده حتمی خداوند مبنی بر امام و پیشوا قرار گرفتن مستضعفان و به ارث رسیدن زمین و تمکن بر زمین حکایت دارد. (وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِینَ وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ) (قصص، ۵و۶).امام باقر  علیه السلام و امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فرمودند:

ان هذه الآیه مخصوصه بصاحب الأمر الذی یظهر فی آخر الزمان و یبید الجبابره و الفراعنه و یملک الأرض شرقاً و غرباً، فیملأ‌ها عدلاً کما ملئت جوراً؛ این آیه مخصوص صاحب الامر است که در آخرالزمان ظهور می‌کند و جباران و فرعون‌ها را ریشه‌کن می‌نماید و زمین را از شرق و غرب در اختیار گیرد و آن را از عدل پر کند همان‌گونه که از ستم پرشده است.

در این روایت، سخن از نابودی جباران و فرعون‌ها و برقراری عدالت جهانی است. اسلام، برای تثبیت حکومت صالح دستور می­دهد: (قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لَا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ) (انفال، ۳۹). دستور جهاد، مطلق و فتنه بدون قید است و هر دو، به مقصد سلطنت بخشیدن به دین الهی است. امام فرمود:

لم یجئ تأویل هذه الآیه، فاذا جاء تأویلها، یقتل المشرکون حتی یوحّدوا الله عزوجل و حتی لایکون شرک، و ذلک فی قیام قائمنا؛ تأویل این آیه نیامده است وقتی تأویل آن آمر مشرکان کشته می‌شوند تا خدای عزوجل را به یگانگی عقیده بورزند و تا آنکه شرکی (در میان) نباشد و آن در مورد قیام قایم ماست .

مهم‌ترین تأیید برای مفهوم این آیه و تایید جهانی بودن حکومت منجی موعود، آیات و روایات متواتری است که خاتمیت و جهانی بودن اسلام را اعلام می­کند (تکویر، ۲۷؛ اعراف، ۱۵۸)؛ چون حکومت مهدوی، ادامه حکومت نبوی است که هم قابلیت­های جهانی شدن را دارد و هم تجربه آن‌را. امام عسکری  علیه السلام ولادت حضرت مهدی را به مادر او چنین مژده می­دهد: «أبشری بولد یملک الدنیا شرقاً و غرباً و یملأ الأرض قسطاً و عدلاً» . امام باقر علیه السلام فرمود: «لوقد خرج قائم آل محمد صلی الله علیه و آله یفتح الله له الروم و الصین و الترک و السند و الهند و کابل شاه و الخزر» . مخاطب پیام و ندای حضرت مهدی علیه السلام تمام جهانیانند. «الا یا اهل العالم انا الامام القائم».

تحلیل و بررسی اوصاف، برنامه­ها، دستاوردها و کارکردهای حکومت واحد مهدوی در چشم­انداز مکتب اسلام و تشیع، این حقیقت را تأیید می­کند که هدف حکومت مهدوی، برقراری عدل و انصاف بر اساس دین اسلام است. این هدف نیز برای زمینه­سازی عبادت و عبودیت است و تحقق عبادت و مقام عبودیت نیز هدف نهایی خلقت است؛ بنابراین ظهور دولت مهدوی ریشه در هدف آفرینش دارد. این جا است که موعود باوری در اسلام و شیعه بسیار فراتر از دنیای مادی و حیات فردی است. دولت مهدوی حرکت همه انبیا را به نتیجه می­رساند.

توضیح این‌که هر فاعل حکیمی در کارش دارای هدف است. خداوند حکیم نیز از خلقت جهان و انسان هدف داشته است (أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ) (مؤمنون، ۱۱۵). هدف از خلقت جهان خدمت به انسان بوده است (خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا) (بقره، ۲۹) و هدف از خلقت انسان هم رسیدن به مقام عبودیت (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون) (ذاریات، ۵۶) و برگشت به سوی خدا است (إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ) (بقره، ۱۵۶). این هدف به شکل عمومی و همگانی اش در دولت مهدوی محقق می‌شود (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم… یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا) (نور، ۵۵)، (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ…) (حج، ۴۱) عبادت خالصانه خدا و نماز که تجسّم عبادت است، در عصر حکومت مهدوی همگانی می‌شود.

قالب و نمودار کلی حکومت مهدوی بر اساس «عدالت» است و همین عامل موجب جهانی شدن و مقبولیت دولت او می­شود. جامعه شناسان، همواره آرمانشهر و مدینه فاضله خود را بر عدالت پایه گذاری کرده­اند. افلاطون، با طرح مدینه فاضله در صدد آفرینش پیوندی عمیق میان جامعه بشری بود. وی وحدت بخشیدن به جوامع متفرق را هدف اولیه خود می­دانست (کویره، ۱۳۶۰: ص۵۱). مسلماً چنین ایده‌ای بدون استقرار عدالت، نشدنی است.

منبع:فصلنامه انتظار موعود


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.